روزی نامه ی حکومتی یکشنبه 13 دی ماه سال 1388
نقد و بررسی سرمقاله روزی نامه حکومتی جمهوری "افغانستان چشم انداز تيره و تار براي اشغالگران"
"چراغی که بر خانه رواست بر مسجد حرام است "
احساس مسئولیت شدید مکتبی و شرعی قلم زن سرمقاله نویس روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی رژیم کودتائی نامشروع فاشیستی مذهبی که خود را ام القرای جهان اسلام نامیده است آنقدر سنگین و گسترده است که همه فرصت فراغت و آسایش و آرامش این مسئول گرفته شده است . زیرا که از موضع وکیل تسخیری و نماینده ی مردم مسلمان و سخنگوی کشور های همجوار و منطقه شده است که می بایست بی خیال مثال معروف منبر یان قبل از انقلاب که بر بالای منابر در مساجد حنجره پاره می کردند وکف بر دهان آورده مصیبت و ذکر می خواندند که چراغی که بر خانه رواست بر مسجد حرام است. به خصوص اکنون که اوضاع داخلی بیش از حد قاراش میش و گرگ و میشی شده است که معلوم نیست گرگ و میش کیست ؟زیرا هر مدعی در گیر جنگ سخت قدرت و ثروت تلاش می کند تا خود را میش و رقیب را گر گ معرفی کند . ولی آنچه مهم است اینکه این ملت محروم ایران است که با وجود اینکه ی 80 % جمعیت کشور در زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند و لی همچنان بره و میش های شیرده یا پروار در حال هل دادن به سلاخ خانه ها و در صف نوبت کارد و تیغ تیز قصاب قرار گرفتن برای سلاخی شدن می باشند . البته چند نمونه اینگونه سلاخی و قصابی شدن ها در تظاهرات ضد حکومتی از سوی دژخیمان لباس شخص اتفاق افتاده است که یک موردش در قیام عاشورا در تهران تکرار شد.
بهر حال سر مقاله نویس با شروع سال نو مسیحی و بدون توجه به شرایط و وضعیت اقلیت های مذهبی از جمله مسیحیان چگونه است ؟ به خصوص با فراموش کردن ربودن 3 رهبران مسیحی و مثله و کشته شدن شان در سال های گذشته و این جنایت را به مخالفین نسبت دادن همچنین بدون تذکر این واقعیت که مدتی پیش تعدادی از رهبران مسیحی در ایران دستگیر و زندانی شدند ولی سرمقله نویس که خیلی احساس مسئولیت کرده است تا که به جنایات کشور های غربی به خصوص آمریکا پس از 11 سپتامبر به پر دازد که به بهانه مبارزه با تروریست در کشور های مسلمان همچون افغانستان مرتکب چه اقدامات و اعمالی شده یاچه کرده است؟ بنابراین مسئولانه و علاقمندانه این موضوع راا ز موضع مکتبی و شرعی و انسان دوستی پیگیری کرده است. عجیب اینکه کشوری که پدر خوانده ی جهان تروریسم نامیده شده است . آنگونه که کارنامه ی بس ننگینی در ترور مخالفین و سایر اتباع کشور ها با ربودن شان دارد و 31 سال است که سیاست امور خارجه اش بر اساس فلسفه صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز و دخالت گری در کشور های منطقه تنظیم شده است .
از سوی دیگر جائیکه با آمریکا و انگلیس در اشغال نظامی افغانستان و عراق همکاری کرده است و پس از اشغال نظامی این دو کشور اگر بیش ازاشغال گران نظامی در این دو کشور اقدمات تروریستی و خرابکارانه و آدم کشی نکرده باشد. مطمئناً مرتکب جنایت کمتری هم نشده است . طوریکه همانگونه که رفسنجانی مکار در نماز جمعه ی تهران خطاب به بوش گفته بود که عراق را ویتنامی دیگر برای نظامیان آمریکائی و با تلاق برای مردم عراق می کند. البته این اخطاردر عراق اتفاق افتاد .
اکنون پرسش است که معلوم نیست برای چه سر مقاله نویس با فرافکنی کردن وخود زنی نمودن جنایات پاسداران و عواملش در منطقه را که دخالت در یمن تمام نشده با تهاجم چاه نفت جزیره فکه در عراق را اشغال کرد و ارتش عراق را وادار به آرایش نظامی جنگی در نوار مرزی با ایران نمده است . با چه روئی با شگرد و ترفند اشک تمساح ریزی برای مردم افغانستان از تجاوزات و جنایات آمریکا در افغانستان می گوید؟ کمدی و مسخره تر اینکه رژیم جنایتار عوامفریب و دروغگو ودین فروشی که 31 سال است مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان را ضد انقلاب و ترریست و آلت دست آمریکا و جاسوس و خائن و خرابکار متهم و محکوم به زندان و اعدام و تیرباران کرده است . اما اکنون اینگونه آمریکا را متهم کرده است:
"مبارزه با تروريسم بهانه اي بود كه آمريكائيها براي آنكه ماشين جنگي خود را پس از پايان جنگ سرد به حركت درآوردند سلاح هاي زنگ زده خود را روغنكاري كرده و كارخانه هاي تسليحاتي خويش را رونق دهند افغانستان را به اشغال در آوردند"
سرمقاله نویس طلبکار ووارونه گوی بدون آنکه بگوید پاسداران دست به چند اقدام تروریستی مرگ بار در عراق در سال گذشته زدند وچه تعداد کشته شدند ؟ یا اینکه در سال گذشته ی میلادی چه تعداد حکم دار زدن در ایران اجرا شده است؟ یا آمار شهدای 7 ماهه گذشته تظاهرات ضد حکومتی درایران چه تعداد می باشد به خصوص چه تعداد در قیام عاشورا جان باختند؟ در عوض این مدعی دلسوز ظاهری مردم افغانستان اینگونه بیلان بی سابقه آمار کشته شدگان در افغانستان در سال گذشته میلادی داده است :
" سال گذشته ميلادي براي نيروهاي اشغالگر يكي از خونبارترين سالها در افغانستان بود و رويدادهاي اين كشور غارت زده نشان داد كه رهبران غربي بويژه سران كاخ سفيد درك درستي از تحولات افغانستان ندارند . آمريكائيها عليرغم گسيل 50 هزار نيرو به افغانستان طي هشت سال گذشته و دستاورد غيرقابل قبول در تحقق وعده هاي خود اكنون چاره را در اين ديده اند كه 30 هزار نظامي تازه نفس به افغانستان اعزام كنند شايد اين نيروها بتوانند ماشين جنگي نيروهاي اشغالگر را به تحرك وادارند ولي حوادث هفته گذشته افغانستان و كشته شدن 8 نظامي آمريكايي و 5 كانادايي نشان داد استقرار نظاميان بيشتر در افغانستان زمينه را براي تلفات آنها مساعدتر مي كند و تاثيري در برقراري امنيت ندارد. روند صعودي تلفات نيروهاي اشغالگر در ماهها و روزهاي پاياني سال ميلادي بدون اينكه اهداف اشغالگران محقق شده و يا لااقل توقفي در شدت يافتن روزافزون بحران مشاهده شود اوضاع افغانستان را كاملا در ابهام فرو برده و سايه نااميدي را در اردوگاه كشورهاي ناتو گسترانده است. واقعيت نيز اينگونه نشان مي دهد كه هشت سال لشكركشي آمريكا به افغانستان و صرف هزينه هاي نجومي و تلفات سنگين جاني دستاوردي جز ويراني و ناامني بيشتر براي مردم افغانستان نداشته و اوضاع با روزهاي قبل از اين تهاجم تفاوت چنداني ندارد و همه چيز به نقطه صفر بازگشته است . نه بن لادن و ملاعمر دستگير شده اند و نه مردم افغانستان از شعارهاي فريبنده غرب كه وعده امنيت و پيشرفت و آسايش مي داد بهره برده اند. اكنون حوزه نفوذ نظاميان آمريكايي در افغانستان روز به روز كاهش مي يابد و نيروهاي طالبان بر مناطق بيشتري تسلط مي يابند"
عجیب است که سر مقاله نویس همان پیشنهادی را در پایان مطرح کرده است که در عراق دنبال می شود. یعنی تأکید به اخراج نظامیان آمریکائیان از افغانستان کرده است گر نه تهدید کرده تا همچون عراق برای شان با تلاق می شود . همینطور بدون آنکه توضیح دهد که مگر در ایران حکومت مردمی بر سر کار است و مردم در اداره ی کشورنقش دارند. در صورتیکه مقامات مسئول سابق متهم به خیانت و جاسوس دشمن و همکار بیگانه و محارب متهم شده اند ؟ که این برای افغانستان چنین نسخه ی دخالت گری مشابه در عراق چیده است:
" شايد اگر رهبران كاخ سفيد نسبت به مردم آمريكا احساس مسئوليت مي كردند بهترين اقدام قبل از اينكه كلاف سردرگم اشغال افغانستان براي واشنگتن به باتلاق و جهنمي غيرقابل بازگشت تبديل شود فكر كردن به بازگشت آبرومندانه و پايان دادن به حضور اشغالگرانه آمريكا در افغانستان بود"
در خاتمه اینکه نمی توان منکر شد که سیاست صدور ترویسم و ارتجاع به برون مرز و مداخله گری در کشور های همجوار و منطقه و تلاش کردن برای بی ثبات وناامن کردن منطقه با بحران آفرینی و جنگ افروزی که به شیوه های گوناگون از سوی پاسداران دنبال شده است آنسوی معاله ی سیاست سرکوب و خفقان و سرکوب داخل کشور است که در بیش از 30 سال گذشته دنبال و اجرا شده است که در فضای حاکم جنگ نعمت الهی است در مجموع منتهی به بقای ننگین رژیم ضد بشری و تروریستی و فاشیستی مذهبی کودتائی شده است . بنا براین اکنون که پاسداران با کودتا و حذف رقیب مغلوب دوم خردادی ها قدرت را قبضه و انحصاری کرده اند ولی چون بدلیل مبارزات ادامه دار ضد حکومتی مردم ایران با بحران مشروعیت مواجه شده اند به خصوص اینکه بحران هسته ای نیز حاد تر از هر زمان دیگری شده است . لذا در این مقطع برای کنترل اوضاع انفجاری داخلی و خفه و خاموش نمودن رقیب مغلوب معترض باید به موازات افزایش خفقان و سرکوب و سانسور داخلی بیش از گذاشته به سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به برون بها داده شود و مورد استفاده واقع شود . در همین راستا بخش مقدمه چینی و تئوری پردازی این سیاست را سرمقالات روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی بر عهده دارد و دنبال می کند تا که در راستای هموار سازی اقدام عملی دخالت گرایانه سپاه باشد .البته بیشتر حضور پاسداران در عراق و افغانستان و یمن و لبنان و نوار غزه می باشد همچنین از طرق حماس و حزب الله لبنان و طالبان و القاعده و سپاه قدس و 9 بدر و شیعیان حوثی در یمن در سراسر منطقه دست به اقدامات تر وریستی و نا آرمی و آشوب گرائی وجنگ افروزی می زند . پس باید هرچه زمان به برگزاری انتخابات پارلمان عراق نزدیک می شود عملیات تروریستی در این کشور هم گسترش می یابد . همینطور بموازات این سیاست اقدام تروریستی در عراق و حتی افغانستان احتمالاً از طریق حماس و حزب الله لبنان هم دست به اقدامات تروریستی درون خاک اسرائیل زده می شود تا که جنگی دیگر در خاور میانه شعله ور گردد . زیرا که رژیم فاشیستی تروریستی کودتائی بدون سیاست صدور تروریسم وارتجاع به برون مرز در کنار سیاست سرکوب و خفقان و سانسور و ترور در داخل کشور هر گز شانس بقا ء ندارد.
هوشنگ - بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1388/13881013/index.html
روزی نامه ی حکومتی یکشنبه 13 دی ماه سال 1388