شوخی به سبک جبهه! 24 آبان 90

شوخی ضمیمه شده که گفته شده به سبک جبهه ی خانمان سوز وکشور ویران ایران و عراق است که نعمت الهی نامیده شد .برای برخی از پاسداران که اکنون دارای پست و مقام های بالا یی هستند و صاحب ثروت های کلان باد آورده شده اند .بر خلاف آن یکبار مصرفانی که کلید پلاستیکی بهشت ساخت تایوان بر گردن خود داشتند که پس از سر کشیدن شربت شهادت قبل از سبقت گرفتن بر روی مین رفتن به اینان که حرفه ای بودند و دوست داشتند زنده بمانند زیاد هم بد نمی گذشته است . چونکه شب ها مشغول شوخی با همدیگر بودند . البته این سبک شوخی قید شده الگو برداری شده و باز سازی و مکتبی شده از دوران سربازی در پادگان های آموزشی نظامی زمان شاه است که پاس بخش ها ی شب که وارد آسایشگاه ها برای چک کردن می شدند گاهی وقت ها متوجه می شدند سرباز وظیفه ای که زیادی خور وپف می کند و مزاحم خواب دیگران در آسایشگاه می شود. برای لحظه ای بینی را دو انگشتی فشار می دادند تا مانع نفس کشیدنش شود و بطور نا گهانی از خواب به پرد و بیدار شود . آنگاه ازش سئوال می کردند که ده شاهی پول خرد داری یا اینکه حالت خوبه یا هم تختی ات می خواست بیدارت کند که من مانع شدم . البته گاهی وقت برخی که خیلی زبل و هفت خط بودند ودل خوشی از سر گروهبان یا سرکار استوار نداشتند موقع بیدار باش خودشان را به خواب مسلکی یا ساختگی می زدند وطوری خور وپف از خودشان در می آورند که این صدا شبیه فحش خواهر می شد تا به حساب اینطوری حال گیری کرده باشند . اکنون یک شوخی به سبک مکتبی حزب اللهی جبهه ی جنگ ضدملی و ضد میهنی گزارش شده شده است .

حقيقت گاهي حسوديمان مي‌شد از اين‌كه بعضي اين‌قدر خوش‌خواب بودند.سرشان را نگذاشته روي زمين انگار هفتاد سال بود كه خوابيده‌اند و تا دلت بخواهد خواب‌ سنگين بودند، توپ بغل گوششان شليك مي‌كردي، پلك نمي‌زدند.ما هم اذيتشان مي‌كرديم. دست خودمان نبود. كافي بود مثلاً لنگه دمپايي يا پوتين‌هايمان سر جايش نباشد، ديگر معطل نمي‌كرديم خوب همه‌جا را بگرديم، صاف مي‌رفتيم بالا سر اين جوانان خوش‌خواب: «برادر برادر!» ديگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسيده‌ايم: «پوتين ما را نديدي؟» با عصبانيت مي‌گفتند: «به پسر پيغمبر نديدم» و دوباره خُر و پُف‌شان بلند مي‌شد، اما اين همه‌ي ماجرا نبود. چند دقيقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند مي‌شد، اين دفعه مي‌نشست: «برادر و زهرمار ديگر چه شده؟»جواب مي‌شنيد: «هيچي بخواب خواستم بگويم پوتينم پيدا شدمنبع :كتاب فرهنگ جبهه (شوخي طبعي ها)