این دو گزارش ضمیمه شده را حتماً بخوانید .

این دو گزارش مرتبط بهم که مربوط به رحیم مشایی و حاصل 33 سال حکومت فاشیستی مذهبی است که دین ابزار قدرت و ثروت وتوجیه کننده همه شیادی و فریبکاری و غارتگری و جنگ افروزی و.... شده است . بهرحال در ورق پاره ی دولتی ایران بازتاب داده شده است . اما از موضع مچ گیری یا سرپل خر بگیری از سوی سایت شفاف وابسته به شهر دار تهران قالی باف که یکی از رقبای رئیس جمهور است این گفتگو و گزارشات کپی و رله شده است تا که نشان داده شود که چگونه برای رحیم مشایی مظلوم نمایی شده است . آنهم پس از فاش شدن اختلاس بانکی 3000 میلیارد تومانی این سناریو ساخته و پرداخته شده است تاکه تداعی کننده ی داستان گنجشک ومنار شود که روایت شده است که به گنجشک گفته شد منار به فلان جایت برود . گنجشک گفت لا اقل یک چیزی بگو تا بگنجد. اما راستش من پس از پیگیری این دو گزارش ذهنم کمی فعال شد و مرتبط به این موضوع به یاد دو خاطره ای افتادم که یکی مربوط به دوران کودکی و دیگری مربوط به زمان شاغل بودنم است. اما مورد کودکی هنوز خوب به یاد دارم که شب های زمستان که در قسمت کرسی قبل از خواب دراز می کشیدم تا بخوابم به اتفاق برادران دیگر با اصرار از مادر در خواست می شد تا که قصه ای بگوید تا مسکن خواب مان شود . مادر در بازگویی یکی از داستان هایش اشاره به دو شخصیت متضاد کرد که هم جنبه ی غلو بزرگ نمایی و هم شکسته نفسی و عکس آن داشت . در این مورد مادر می گفت که یک داش مسلکی بود که یک دست کت وشلوار با سبیل های بلند داشت. هر روز غروب که به خانه باز می گشت از قصابی محل 2 زار دنبه می خرید تا که آن را در خانه در قابلمبه به جوشاند تا آبش را تلیت کند و بعنوان شام بخورد و چربی روی آ نرا صبح قبل ازاینکه خانه اش را ترک کند بر روی کفش و سبیل خود بمالد تا کفش براق شود و سبیلش آنگونه چرب شود تا هرکه وی را بیرون از خانه به بیند فکر کند که وی آنگونه شب قبل غذای چرب ونرم خورده است که از سبیل وی دارد روغن می چکد. خلاصه می خواست وانمود کند که اوضاعش خیلی خوب ورو براه است . اما مقابل وی یک بازاری بود که اوضاع مالی اش خیلی خوب بود و در خانه برای پختن غذا از روغن حیوانی کرمانشاهی مصرف می شد وغذای بس خوشمزه چرب مصرف می نمود. ولی هر صبح که می خواست از خانه خارج شود .دستش را بر خاک می مالید وبر سر وصورت ولبانش می مالید تا مردم باور کنند که وی آدم خاکی وافتاده ای است که نباید وضع مالی و اقتصادی اش زیاد تعریفی یا خوب باشد . اما خاطره ی دوم بر می گردد به زمانی که در ملایر دبیر آموزش وپرورش بودم که با چند نفر دیگر یک خانه ی دربست اجاره کرده بودیم . یکی از این هم خانه جوانی بود که کمی عشق لاتی داشت. یک روزی که از کلاس شبانه دبیرستان به خانه برگشتم متوجه شدم که صدا می آید. به نظر م رسید که شاید آقا مهدی داره با کسی صحبت می کند . چون می گفت خیلی با حالی،خیلی آقایی به مولا حرف نداری توی این دنیا تک تکی و... صدا زدم مهدی مگر کسی خونه است یا مهمون آمده؟ جواب داد نه .گفتم پس با کی داری حرف می زنی؟ گفت با کسی حرف نمی زنم.تا اینکه جلوتر رفتم و دیدمش . پرسیدم حالت خوبه چکار می کنی؟ گفت آره خوبم فقط جلوی آینه داشتم با خودم درد ودل می کردم . گفتم این چگونه درد و دلی بود که اینقدر از خودت تعریف و تمجید می کنی؟ گفت برای اینکه هیچکس که مرا تحویل نمی گیرد . لااقل خودم که می توانم خودم را تحویل بگیرم . حال اگر گفتگوی ضمیمه شده خوانده شود به احتمال زیاد شما هم مشابه خاطرات من باید داشته باشید که مر تبط با این موضوع باشد.فراموش نشود که نظرات بازدیدکنندگان هم جالب است . چون متوجه شده اند که سناریوی طراحی شده چه اندازه کمدی و وارونه می باشد. 24 آبان 90

انگار نه انگار اختلاس گران سفارش مشایی را در دست داشته اند.تحریک احساسات مردم با به رخ کشیدن اجاره نشینی مشایی

http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=84215

«مشایی یک مستاجر است». این جمله‌ای است که روزنامه ایران، تریبون جریان انحرافی قصد دارد آن را برجسته کند و به همین دلیل صفحه‌ای را به مصاحبه با صاحبخانه اسفندیار رحیم مشایی اختصاص داده است. روزنامه ایران به مدیریت علی اکبر جوانفکر که لقب بولتن جریان انحرافی را به خود اختصاص داده است، مطلبی را با عنوان «گفت‌وگوی اختصاصی با صاحبخانه مهندس مشایی» در صفحه نخست روزنامه منتشر کرده و یک صفحه کامل را هم به این مصاحبه اختصاص داده است که ساده زیستی و کم درآمدی مشایی را تبلیغ کند.شفاف: «مشایی یک مستاجر است». این جمله‌ای است که روزنامه ایران، تریبون جریان انحرافی قصد دارد آن را برجسته کند و به همین دلیل صفحه‌ای را به مصاحبه با صاحبخانه اسفندیار رحیم مشایی اختصاص داده است. روزنامه ایران به مدیریت علی اکبر جوانفکر که لقب بولتن جریان انحرافی را به خود اختصاص داده است، مطلبی را با عنوان «گفت‌وگوی اختصاصی با صاحبخانه مهندس مشایی» در صفحه نخست روزنامهمنتشر کرده و یک صفحه کامل را هم به این مصاحبه اختصاص داده است که ساده زیستی و کم درآمدی مشایی را تبلیغ کند. به نوشته روزنامه ایران مشایی مستاجر است. این روزنامه منطقه سکونت فرد جنجالی دولت را اعلام نکرده اما در توصیفی احساسی از محل زندگی او نوشته است: «اینجاست که بهت و حیرت بر سرگشتگی ما می‌افزاید. اینجا هیچ چیزش به شنیده‌ها نمی‌خورد. با خودم می‌گویم با صد عکس و فیلم هم کسی باور نمی‌کند این ساختمان، منزلی است که مهندس‌مشایی در آن سکنی دارد. این روزنامه به نقل از زن صاحبخانه نوشته است که مشایی» ۲میلیون رهن «و» ۸۰ هزار تومن اجاره «می‌دهد. سپس در ادامه سخنان او اضافه می‌کند» پول مهندس خیلی برکت دارد. «در ادامه این مصاحبه بلند به نقل از پسر صاحبخانه عنوان شده است که «یکی از دلایلی که باعث شده ما در این بازه زمانی خانه‌مان را همچنان در اختیار مهندس قرار بدهیم، مظلومیت ایشان است. ما می‌دانیم اگر بخواهیم ساختمان را از ایشان بگیریم، قطعاً حرف‌هایی در می‌آورند که چه شد که پدر شهید این‌ها را بیرون کرد! »خبرنگار روزنامه ایران در همین بین اضافه کرده که «مطمئنم خانواده مهندس هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارند که باید مثل مهندس فعلاً سکوت پیشه کنند! »به نوشته این روزنامه پسر این خانواده گفته است شباهت مشایی با احمدی‌نژاد «بسیار زیاد استالبته این اولین بار نیست که روزنامه ایران به طور آشکارا سعی در حمایت از سران جریان انحرافی دارد و بی‌دلیل نیست که این روزنامه را به نام بولتن جریان انحرافی می‌شناسند. جالب‌تر اینجاست، در حالیکه همه سیاسیون و روحانیون بلند پایه کشور از انحرافات عقیدتی و اقتصادی جریان حلقه یاران نزدیک به دولت سخن می‌گویند و تا کنون اسنادی هم از فساد اقتصادی این جریان منتشر شده است، با این حال روزنامه ایران بی‌پروا بر دیانت و ساده زیستی یکی از افراد این جریان تاکید می‌کند. سایت دولت ما، از سایت‌های وابسته به جریان انحرافی نیز، نیمه شب گذشته این خبر را به نقل از روزنامه ایران منتشر کرد و تصاویر زیادی را نیز از این خانه مورد بحث انتشار داد تا گزارش روزنامه ایران را تکمیل کند.در حالی در این مصاحبه سعی شده بر دیانت و ساده زیستی مشایی تاکید شود که پیش از این نیزشخص رئیس جمهور از وی به عنوان بزرگ‌ترین اسلام‌شناس نام برده بود. احمدی‌نژاد همچنین در دفاع از مشایی گفته بود: «ایشان مومن به اصول جمهوری اسلامی ایران و اندیشه‌های انقلاب هستندو مومن به خط ولایت و انسانی پاک هستندهمچنین رئیس جمهور بار‌ها درباره مظلومیت مشایی سخن گفته بود و به نظر می‌رسد، صاحبخانه رئیس دفتر رئیس جمهور نیز دراین باره با شخص محمود احمدی‌نژاد هم عقیده است چرا که به نوعی سخنان وی درباره رحیم مشایی از زبان صاحبخانه و خانواده‌اش منتشر شده است! به عنوان مثال در بخشی از این مصاحبه به نقل از پسر صاحبخانه نوشته شده: «شباهت مشایی با احمدی‌نژاد بسیار زیاد استرئیس جمهور نیز در سخنان پیشین خود به صراحت گفته بود: «مشایی مومن به اصول است و حرف دولت را می‌زنددرحالی که بسیاری از اصولگرایان نزدیک به دولت، سعی دارند جریان انحرافی را از محمود احمدی‌نژاد جدا کنند و بار‌ها به صراحت از جریان انحرافی اعلام برائت کرده‌اند و گفته‌اند از احمدی‌نژاد منهای جریان انحرافی حمایت می‌کنند و اشتباهات دولت را ناشی از نفوذ جریان انحرافی می‌دانند، تلاش روزنامه ایران برای نشان دادن نزدیکی رئیس دولت دهم و اسفندیار رحیم مشایی نشان می‌دهد، این جریان قصد دارد این مساله که جریان انحرافی از دولت جدا نیست را برجسته کند. از سوی دیگر نکته قابل توجه که در این گزارش روزنامه ایران برجسته شده است خانه دار نبودن اسفندیار مشایی است. هر چند محل خانه مشایی دراین گزارش مشخص نیست اماآنطور که از عکس‌ها پیداست، مساحت این خانه بیشتر از 60 متر است و با توجه به قیمت این روزهای اجاره ب‌ها، مبلغ رهن و اجاره که برای این خانه ذکر شده بسیار عجیب به نظر می‌رسد. گویی حکایت تفاوت قیمت‌ها در محله رئیس جمهور درباره رئیس دفترش هم تکرار شده است! البته در این مصاحبه به نقل از صاحبخانه آمده است: «یکی از دلایلی که باعث شده ما در این بازه زمانی خانه‌مان را همچنان در اختیار مهندس قرار بدهیم، مظلومیت ایشان است. ما می‌دانیم اگر بخواهیم ساختمان را از ایشان بگیریم، قطعاً حرف‌هایی در می‌آورند که چه شد که پدر شهید این‌ها را بیرون کرد» حتی اگر فرض بگیریم که این دلیل کاملا منطقی است اما بالابردن مبلغ اجاره بها در این آشفته بازار اقتصادی برای یک خانوادهای که با توجه به عکس‌ها از وضعیت مالی بسیار مطلوب برخوردار نیست، مسلما باعث حرف در آوردن نمی‌شود چرا که مردم تا لحظه انتشار این گزارش از مبلغ رهن و اجاره خانه رئیس دفتر! بی‌اطلاع بودند!. شاید بهتر باشد روزنامه ایران محل زندگی آقای رئیس دفتر را به جوانان بی‌مسکن معرفی کند تا از بی‌خانگی نجات یابند. از سوی دیگر، دولتی‌ها همواره از فراهم کردن مسکن برای جوانان و مدیریت جهان سخن می‌گویند. چگونه است که در دولتی که مدعی خانه دار کردن مردم است و می‌خواهد جهان ر ا مدیریت کند، یک مدیر دولتی که اتفاقا از نزدیکان رئیس دولت هم هست، بعد از سال‌ها کار مدیریتی در این مملکت و داشتن پست‌های مختلف، نتوانسته وضعیت زندگی خود را مدیریت کند و یک خانه ۴۰ متری! برای خود داشته باشد؟ مسلما حقوق یک مدیر دولتی از یک کارگر ساده بیشتر است و این مساله به هیچ وجه قابل انکار نیست. شاید لازم باشد مسکن مهر که متولی آن خود دولت است، به دولتی‌ها معرفی شود! آنچه مسلم است، جریان انحرافی که این روز‌ها جایگاهی در میان مردم و سیاسیون ندارد، سعی دارد با تحریک احساسات مردم در زمینه ساده زیستی و دیانت جناب رئیس دفتر برای خود طرفدارنی جمع کند غافل از اینکه افکار عمومی بسیار آگاه‌تر و با هوش‌تر از تصور این جریان است و به قول معروف حنای جریان انحرافی دیگر رنگی نخواهد داشت.!نظرات بینندگان:http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif خونه اي خونه اي كه رهنش 2 ميليون تومان و اجاره ماهيانه آن 80 هزار تومان باشه در حال حاضر هيچ عقل سليمي باور نمي كنه چه برسه به اينكه در داستان آليس در سرزمين عجايب هم وجود داشته باشه . شايد اين خونه اي كه ميگن نكنه نزديك جایی است كه سبزي فروشي سر كوچه شون ، گوجه فرنگي 3 هزار تومني را به كيلويي 800 تمون ارزون تر از جاهاي ديگه ميده ؟ باور كنيد نمي دونستيم كل ايران ، همون محدوده هستش !تورو خدا بس كنيد !http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif چه راحت تهمت می زنید ؟!http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif اگر درآمد آقای مشایی ماهی چه قدر است؟یه خونه نتونسته بخره!!!!!!!!!!!!!!1مگه ما شاخ داریم که باور کنیم.http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif محله‌ای که محل یاد شده (محل ترور شهید صیاد)است، از گران‌ترین جاهای تهران است و کرایه‌ای مثل دو میلیون پول پیش و ماهی ۸۰ هزار تومن کرایه فقط مثل یک جوک بی‌مزه است! در آن محله کرایه ماهی ۱ الی ۲ میلیون تومان کاملا طبیعی است.http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif مشایی این خونه را از کجا پیدا کرده ؟2 میلیون 80 هزارتومان اجاره؟ ....http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif در بهترين وجه، اين نشان دهنده فكر اقتصادي آقاي مشايي است. ايشان حتما پولش را در جايي سرمايه گذاري كرده. در غير اين صورت نشان دهنده تدبیری است كه بعد از اين همه سال هنوز نتوانسته خانه اي براي خود مهيا كند. در هر دو صورت، چنين آدمي نمي تواند در مصدري دولتي به كار بپردازد.http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif ببخشيد من حاضرم خانه ام را رايگان به ايشان اجاره بدهم فقط يك چند نامه معرفي نامه براي من هم صادر كنند !http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif خب شما هم یک گزارش تهیه کنید، بعد قضاوت را بسپرید به مردم.http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif در گزارش چند ماه پیش مجله شهروند امروز نیز اجاره نشینی ایشان و مبلغ اجاره ایشان آمده بود. حقیقت همین است شما هم زیاد حرص نخورید.http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif 2 میلیون با برجی 80 تومن کجای تهرون اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif شاید 80 تومن رهن بوده با برجی 2 میلیون!http://www.shafaf.ir/fa/img/comments.gif در بدترين نقطه تهران کرايه کمتر از دويست هزار پيدا نکردم؛ اگر مشايي عزيز اين خونه رو با صد هزار کرايه به بنده اجاره دهند، دعایشان میکنم!!!!!!!!

صاحبخانه مشایی از "مشایی" می‌گوید!

http://www.fararu.com/vdcf0md1.w6dteagiiw.html

روزنامه ایران صفحه 12 شماره امروز خود را به گفت و گو با صاحبخانه اسفندیار رحیم مشایی اختصاص داد. متن کامل این مصاحبه در زیر می آید: باران رحمت از آسمان مهر فرو مي‌بارد تا چهره پرغبار شهر، جلوه‌ای غیر از آنچه به نظر مي‌رسانند، به خود بگیرد. بوی نم و اکسیژن فضا را پر کرده و دل‌نگرانی ما برای دیر رسیدن، در میان ترافیک و رقص قطرات عطوفت خداوندی گم مي‌شود. ساعت نزدیک 5 بعد از ظهر است و هنوز به مقصد نرسیده‌ایم. اینجا پر است از برج و ویلا، ویلاهایی که قیمت هر مترمربع آنها سر به فلک مي‌زند. بیقرار براي رسيدن به مقصد، لحظه‌شماري مي‌كنيم. بعد از کمی پرس‌وجو در میان کوچه‌ها، بالاخره نشانی را پیدا مي‌کنیم. سر کوچه روی دیوار نوشته‌اند «مرگ بر منافق». شعارها به ما مي‌گویند که درست آمده‌ایم. به انتهای کوچه که مي‌رسیم، میزبان منتظر ماست. چشم‌های گرد شده ما به صاحبخانه مي‌فهماند که از همین اول کار شوک زده‌ایم! بعد از کمی تعارف، وارد مي‌شویم و این شوک تبدیل به بهت مي‌شود. آیا اینجا ساختماني است كه مرد ساكت اما پر خبر اين روزهاي ايران، در آن زندگي مي‌كند ؟! عکس حضرت آقا و دکتر احمدی‌نژاد، نخستين تصاویری هستند که بر دیوار خودنمایی مي‌کنند. میزبان، ما را به درون خانه راهنمایی مي‌کند اما ما هنوز گیج، گنگ و مبهوت هستیم. لطفاً در مورد برادر شهیدتان کمی توضیح بدهيد؟ از خـــودتـان هم بگویید؟ اصالتاً اهل کجا هستید؟ اصالتاً یزدی هستیم اما پدرم بزرگ شده تهران است، مادرم هم اصالتاً تهرانی هستند. چرا اصرار داشتید اینقدر جامع خود و خانواده‌تان را معرفی کنید؟ به این خاطر که بعداً نگویند اینها یک خانواده مجهول‌الهویه بودند. نه! ما مثل همه خانواده‌های ایرانی، معتقد به دین و انقلاب و ولايت بوده و هستیم. از دهه 30 ما جلسات روضه هفتگی داشته‌ایم، حتی زمان خفقان پهلوی! چند ساله به این منطقه آمده و زندگی مي‌کنید؟ از سال 62 اینجا زمین خریداری کرده و تا سال 64 آن را با کمک بستگان ساختیم. آقای ریکايي! اینجا چند متر و چند طبقه است؟ اینجا سه طبقه است. دو طبقه مال ماست که یک طبقه اجاره جناب مهندس مشايي است و این طبقه هم که خانواده ساکن هستند، ‌طبقه ديگر هم فروخته شده. مهندس چند سال پیش مستأجر شما شده‌اند و چطور؟! مادر شهید مي‌گوید: 12 سال پیش بود. دوست پسرم گفته بود یک آقایی هست که دنبال خانه مي‌گردد تا اجاره کند. شرطی نگذاشتید؟ چرا! گفتیم اگر اهل دیانت هستند، مشکلی ندارد. برادر شهید مي‌گوید رسم پدر بر این بود که هر کس مي‌آمد، او را رد نمی کرد مگر این که خودش برود یا خانه‌دار شود که جالب است بدانید اکثر مستأجرهای ما خانه‌دار شده‌اند! فقط مهندس شما را دوست داشت و ماند! (خانواده شهید فقط مي‌خندند.) چقدر رهن؟ چقدر اجاره؟برادر شهید: پدرم در نهایت انصاف و با اختلاف فاحش نسبت به همسايه‌ها از مستأجرها پول مي‌گیرد. همین است که دیگران هم به ما رحم مي‌کنند. بالاخره مادر شهید یک مبلغ مي‌گوید که متوجه نمی‌شوم مال چه زمانیست! 2میلیون رهن! 80 هزار تومن اجاره! بالاخره نگفتید جناب مهندس میلیاردر ما! چقدر اجاره می‌دهند؟! مادر شهید مي‌گوید اولش یک میلیون دادند! بعد ما احتیاج پیدا کردیم، به ایشان که آن زمان رادیو کار مي‌کردند، گفتیم پول نیاز داریم و ایشان یک میلیون به رهن اضافه کردند. (استنباط من این است که پیش کرایه همین مقدار مانده است!) مادر شهید اضافه می‌کند پولشان خیلی برکت دارد. حالا یک سؤال دیگر! چرا ایشان هنوز مستأجر شما هستند؟ برادر شهید: یکی از دلایلی که باعث شده ما در این بازه زمانی خانه‌مان را همچنان در اختیار مهندس قرار بدهیم، مظلومیت ایشان است. ما مي‌دانیم اگر بخواهیم ساختمان را از ایشان بگیریم، قطعاً حرف‌هايي در مي‌آورند که چه شد که پدر شهید اینها را بیرون کرد! (مطمئنم خانواده مهندس هم حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند كه بايد مثل مهندس فعلاً سكوت پيشه كنند!) این خانواده حتی کوچک‌ترین مشکلي نداشته‌اند. خب! با این وجود وقتی این شایعات را در مورد مهندس مي‌شنوید و حقیقت را پیش روی خودتان مي‌بینید، چه حسی به شما دست مي‌دهد؟ برادر شهید: به خاطر این تهمت‌ها کار پدر یک بار به بیمارستان کشیده است. من جرأت نمی‌کنم خیلی حرف‌ها را به ایشان بزنم چون حالشان بد مي‌شود. پدر وقتی بعضی چیزها را مي‌شنود، مي‌گوید «به این راحتی دین‌فروشی مي‌کنند؟!» (با خودم مي‌گویم کجایش را دیده‌اید!!) برادر شهید: ملاک برای ما بیانات حضرت‌آقاست. برخی مدعیان حرف‌های حضرت‌آقا را حتی گوش هم نمی‌دهند. قسمتی را که به نفعشان هست، مي‌گیرند و بقیه را نه! برای پدرم برخی شایعات را نقل کردم. ایشان عصبانی شدند و گفتند ما با چشمان خودمان مي‌بینیم رئیس جمهور چگونه شب و روز دارد تلاش مي‌کند. ما مي‌بینیم اینها چه ساعتی مي‌روند و مي‌آیند. ما مي‌بینیم در شهرستان‌ها چقدر کار شده است. مادر شهید بی قرار به وسط بحث مي‌آید مي‌گوید ایشان خیلی آقای مظلومی هستند. من چند بار دیده‌ام که ایشان آخر شب رفته خرید کرده و تنهایی با کیسه اجناس خریداری شده برمي‌گردد خانه. برادر شهید کمی برآشفته شده و مي‌خواهد که وارد ریز این جزئیات نشویم زیرا چند خیابان آن طرف‌تر یکی دیگر از سرداران ولایت «شهید صیاد شیرازی» به همین راحتی مورد هدف نفاق قرار گرفته و شهيد شده است. مادر شهید از مراسم روضه اول ماه قبل مي‌گوید که یکی در مورد مهندس و خانواده‌شان مي‌پرسد که آیا از امریکا به ایران برگشته‌اند یا خیر؟! که مادر شهید جواب می‌دهد بله اینجا هستند و من خودم چند ساعت قبل با آنها صحبت کرده‌ام. فرد سؤال‌کننده بسیار خوشحال شده و سجده شکر به جا مي‌آورد. سؤال مهم من این است که شما جواب کسانی را که مي‌گویند ایشان لیدر جریانی انحرافی هست، چگونه مي‌دهید؟ برادر شهید: من به عنوان یک بسیجی این را بگویم «جهل» عامل اول پذیرش شایعات است. ملاک و محور برای ما حضرت آقا هستند. حضرت آقا در دیدار با بسیجیان کرمانشاه مي‌گویند وظیفه بسیج مبارزه و جلوگیری از انحراف است. من بچه بسیجی باید با به‌روز بودن اطلاعات، انحراف را شناسایی کنم. بسیاری گول مي‌خورند همان طور که اول انقلاب بسیاری فریب خوردند. بنی‌صدر کار را به جایی رساند که بعضی‌ها جرأت نداشتند عکس شهید بهشتی را داشته باشند. چگونه مي‌شود فريب نخورد؟ فریب نخوردن راه دارد. گوش دادن به بیانات حضرت آقا! به‌روز بودن در مطالعه و اطلاعات که در نهایت به راحتی مصداق‌ها شناسایی مي‌شوند. ما باید با کلام حضرت‌آقا انحراف را کشف کنیم نه از زبان کسی که خودش در فتنه بوده و از آنها حمایت کرده! ما به دست خودمان یک جریان موهوم درست کرده‌ایم و من مانده‌ام چرا بعضی‌ها که مدعی بصیرت هستند، این گونه اسیر فتنه شده‌اند. مادر شهید از بزرگواری مهندس مي‌گوید. او مي‌گوید چند خانواده در همین کوچه بوده‌اند که به مهندس تهمت مي‌زدند اما وقتی مشکلی برایشان پیش آمده بود و از ایشان مي‌خواهند کارشان را درست کند، ایشان با روی باز قبول مي‌کنند. یک سؤال اساسی! ایشان چقدر شبیه رئیس جمهور است؟ برادر شهيد: چیزی که من از نزدیک مي‌بینم، یک کلمه است: « شباهت بسیار زیاد است برویم سراغ آن عروسی جنجالی! برایمان از عروسی دختر مهندس و پسر رئیس جمهور بگویید! مادر شهید: خانم‌ها بالا بودند و آقایان پائین. پائین نماز جماعت خواندند و یک پذیرايی معمولی. بالا هم بعد از خواندن خطبه عقد، عاقد (حاج آقای ثمری) گفت: بابا! این عروسی است! یک دست هم بزنید! (یاد برخی مي‌افتم که اینها را دیده‌اند اما...! همان اما) مهریه عروس خانم چقدر بود؟ مادر شهید: 14 سکه! برادر شهید از عکس‌های معروف مي‌گوید. من با اجازه رئیس جمهور و مهندس با نیت نشان دادن سادگی این فضا، چند عکس گرفتم. این عکس‌ها را به دوستی دادم تا به دست دوستان برساند اما ایشان با شیطنت آنها را به دست دشمنان رئیس جمهور رساند. جمعیت چند نفر بود؟ خانم‌ها و آقایان روی هم 30 نفر. آیا طبقه بالا هم مثل اینجاست؟ بله.مهندس به شما سر مي‌زند؟ بله. با خانواده ایشان رفت و آمد داریم. خانواده بسیار مقید و مذهبی هستند، چه دختر خانم و چه آقا پسر ایشان. به نظر شما چگونه این همه فشار را تحمل مي‌کنند؟ برادر شهید: ايمان، این نشان دهنده ایمان این خانواده است. این تخریب‌ها فقط مربوط به دشمنان نیست! (می‌دانم چه کسانی را مي‌گویند!) یک سؤال مهم دیگر این است که برخی در رفتار و سلوک اجتماعی ایشان مثل نماز جماعت رفتن، حضور در مراسم مذهبی و... تشکیک کردند؛ در این مورد توضیحی دارید؟ ایشان قبل از این که وارد دولت بشوند و این گونه زیر ذره‌بین بروند، به نماز جمعه مي‌رفتند. ایشان مقید بودند نمازهایی را که حضرت آقا بودند، با خانواده شرکت کنند. خانم ایشان در دهه فاطمیه و اربعین مراسم دارند. آیا به ایشان برای جواب دادن به برخی تهمت‌ها توصیه هم کرده‌اید؟ بله! شخصاً به ایشان گفتم جواب اینها را بدهید. مهندس گفت اگر الان جواب بدهم، نمی‌گویند مصلحتی آمد از خودش دفاع کرد؟ گفتم شما به تکلیف عمل کنید. ایشان فردایش با ایرنا مصاحبه کرد و دقیقاً فردای مصاحبه، همین عنوان دفاع مصلحتی در یکی از روزنامه‌ها خبر ویژه شد! می‌گویند ایشان به علوم غریبه مسلط بوده و پیشگویی‌های عجیبي دارند! لبخند معني‌داري روي لب‌هايشان نقش مي‌بندد! مي‌گويند «ما که چیزی ندیدیم و نشنیدیم.» مادر شهید مي‌گوید: «خود ایشان جلسه قرآن مي‌روند در مورد دعای سمات و نماز شب ایشان که مي‌گفتند با صدای بلند مي‌خواند، توضیح بدهید! برادر شهید: تا به حال خانواده ما با هیچ کسی مصاحبه‌ای نداشته‌اند. متأسفانه یکی از نشریات یک مصاحبه صد درصد جعلی را منتشر کرد که ما حتماًٌ اگر بتوانیم از آنها شکایت مي‌کنیم. سایتی هم آن را مجدداً منتشر کرد که با تماس ما خبر را از روی خروجی خود برداشت و تکذیبيه زد. اما در مورد سؤال شما. من یک زمانی به یکی از دوستان گفتم من به عنوان یک بسیجی، عصر جمعه‌ها مشغول استراحت و تلویزیون دیدن هستم. چه بشود که جایی گیر بیفتم و یک دعای سماتی هم بخوانم. کسی که شما به او تهمت مي‌زنید، عصر هر جمعه دعای سمات مي‌خواند. ما در عصر تابستان، وقتی فضا ساکت است، صدای ایشان را مي‌شنیدیم و حتی پدرم مي‌رفت در اتاق زیرین و با مهندس دعا را تکرار مي‌کرد. این دوست! رفت و ماجرا را به این شکل منعکس کرد که بله! مهندس مي‌آید و با صدای بلند، جوری که همسایه‌ها بشنوند، دعای سمات مي‌خواند. با او تماس گرفتم و گفتم چرا دروغ نوشتید؟ گفت برداشت خودم را منتقل کردم. یک مسئله مهم هست که واجب است بگویم. چند وقت قبل از حرفی که در مورد مردم اسرائیل زده شد و حضرت آقا فرمان دادند تمامش کنید و مهندس نامه نوشتند و گفتند من سرباز ولایت هستم، ما در بسیج محله تصمیم گرفتیم از خانواده شهدای جنگ 33 روزه تقدیر کرده و تعدادی از آنها را به ایران دعوت کنیم. این موضوع را به مهندس رساندیم. ایشان آن زمان در سازمان میراث فرهنگی بودند. این خانواده‌ها را که کلاً 73 نفر بودند، به ایران آوردیم. آنها به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) و دیدار رئیس جمهور رفتند. شخص آقای مهندس پشتیبان این مسئله بودند. اما برخي‌ها خانواده شهدا را به یک امامزاده مي‌برند، چقدر در بوق و کرنا مي‌کنند اما مهندس ذره‌ای به این موضوعات توجه نکرد. آیا سعی کرده‌اید این حرف‌ها را به گوش مسئولان برسانید؟ اصل این مصاحبه برای این بود که ما این بار سنگین را از دوش خود برداریم و برای بسیاری اتمام حجت باشیم. من به نماز جمعه تهران رفتم، با يكي از اين افراد صحبت کردم و گفتم این حرف‌ها با آن چیزی که شایعه شده، خیلی فرق مي‌کند. این حرف‌هایی که زدید در خطابه‌ها با حرف‌های حضرت‌آقا متفاوت است! ایشان فرمودند من هنوز فرصت نکرده‌ام صحبت‌های حضرت آقا را بخوانم این در حالی بود که از بیانات حضرت آقا دو هفته مي‌گذشت. به یکی دیگر از مسئولین همین موضوعات را منتقل کردم که ایشان به من گفتند اینها صحت ندارد و شما سحر و جادو شده‌اید!! (همه با هم زدیم زیر خنده!) با خنده باز سؤالم را تكرار مي‌كنم؛ حالا واقعاً خبری از سحر و جادو نیست؟! برادر شهيد: اگر بود که ایشان تا حالا صاحبخانه شده بودند! مادر شهید: وقتی وارد سالن خانه آقای مشایی مي‌شوم، اولین چیزی که توجه را جلب می‌کند، پوستر آقای مهندس است که کنار حضرت آقا هستند. پدر شهید مي‌گوید من خودم برایشان بنایی کرده‌ام. به نظر حرفی باقی نمانده. با قلبی که حالا خیلی بیش از قبل آرام شده، از خانواده شهید خداحافظی می‌کنیم و امیدواریم خون شهید ریکايي غبار فتنه نفاق را فرو بنشاند