دروغ نامه ی کیهان  یکشنبه 27 آذر ماه سال 1390
"شرایط ناامنی وبی ثباتی کنونی منطقه ادامه یا دستآورد اشغال نظامی عراق و باز شدن فضا برای میدانداری پاسداران و سپاه قدس وحاکمان ایران می باشد . صد البته که سیاست خائنانه ی مماشات گری غرب که در پوشش گفتگوی مذاکره هسته ای دنبال شده است کمک شایان توجهی به پیشبرد اهداف پلید حاکمان ایران آنهم بدون پرداخت هزینه ایفا نموده است"
قلم بر دست یادداشت روز نویس بتون آنکه شهامت داشته باشد بگوید که چگونه شد آمریا تهاجم نظامی به عراق نمود واین کشور را اشغال کرد . یا اینکه بگوید احمد چلبی جاسوس چند جانبه کیست وچه رابطه ای با حاکمان ایران دارد وچه نقشی در بستر سازی تهاجم نظامی و اشغال نظامی عراق داشت؟ یا اینکه بگوید چگونه وقتی نیروهای نظامی آمریکا در  اطراف شهر ناصریه  با حامیان صدام حسین مشغول جنگ بودند چگونه شد که نیروهای نظامی انگلیسی هم پیمان آمریکا از درون خاک ایران به بصره وشهرهای مذهبی عراق بدون خونریزی وارد شدند؟  همچنین سخنی بگوید که آیت الله جک استراو کیست وچرا چند روز قبل از تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان وعراق وارد تهران شد و با همتای خود وسایر مقامات رژیم فاشیستی مذهبی دیدار داشت و به تفاهم رسیدند . اما اکنون با پاک کردن صوت مسأله تحلیل وتفسیر پس از اشغال نظامی عراق از سوی آمریکا وخروج آن داده است . ضمن اینکه اعترافات آشکار نیروهای حامی رژیم  ضد بشری و قرون وسطائی  در عراق و متشکل و همآهنگ  کردن جریانات وابسته به حاکمان ایران  کرده است. البته نگفته است که چگونه با حمایت دولت فخیمه انگلیس وعوامل نفوذی درون دولت عراق در روز عید قربان به آن وضعیت اسفناک بر دار کشیده شد . تا با خیال راحت عراق تبدیل به حیاط خلوت حاکمان ایران شود. بهرحال رؤسای جمهور عراق بوش واوباما باا شتباه وخطای تهاجم و  ورود نظامی و جروج آن از عراق مرتکب شدند . اکنون با ید به حاکمان ایران و مزدور خائن ودست نشانده اش نوری مالکی نخست وزیر عراق وامثال این قلم بر دست غیر ایرانی یادداشت روز نویس از این بعدد یگر هیچگونه بهانه ای برای اینان باقی نمی ماند که جنایات ضد انسانی و اقدامات تروریستی و انتحاری و انفجاری و ناامن سازی   عراق را به دست داشتن آمریکا نسبت دهند ومسئولیت بطور مستقیم شامل اینان می شود و شرایط از این پس آنگونه نمی تواند به پیش رود که این مدعی وامدار قلم بر دست یادداشت روز نویس با نقل قول کردن تحلیل داده است :
"باراك اوباما براي اينكه تا حدي از احساس غبن حدود 170هزار نظامي كه در مارس 2003- آخر اسفند 81- براي تبديل عراق به پلكان استقرار «نظم نوين جهاني» راهي اين كشور شده بودند، بكاهد، در اجتماع نظاميان گفت: «گاهي خارج شدن از يك كشور از ورود به آن اهميت بيشتري دارد»!گارنر يكي از مقامات اصلي تيم بوش بود و ارتباط بسيار نزديكي با دونالد رامسفلد، پل ولفوويتز، ديك چني و فرماندهان ارشد ارتش آمريكا داشت.«چني و ديگر مقام هاي ارشد كاخ سفيد و پنتاگون معتقدند بدون نقش سازمان ملل بايد بهره وافي را از عنوان «آزادسازان عراق» ببرند و جي گارنر آنها در اين راستاست.» عراق هرگز نخواهد توانست نيروهاي نظامي اي ترتيب دهد كه با توان نظامي ايران برابري كند براي همين آمريكا نبايد عراق را تنها بگذارد و با اين كار مانع برهم خوردن توازن در منطقه شودشش ماه بعد زماني كه پل بريمر روي كار آمد سرعت حركت عراقي ها به سمت خلع يد آمريكا از مناصب، مراكز و موضوعات تشديد شد اما در اين ميان يك سؤال مهم وجود دارد: جي گارنر كه با آن تبختر وارد عراق شد چگونه به مجلس حكم تن داد و جانشينان او چگونه تسليم پروسه اي شدند كه به سرعت از قدرت آمريكا در مديريت تحولات كاست و به قدرت مخالفان آمريكا افزود؛ روزي كه نيروهاي نظامي آمريكا پل ورودي بغداد را به تسخير خود درآوردند- يعني 19 فروردين 82- ايران به نيروهاي داراي تشكل عراقي- اعم از شيعيان، كردها و سني ها- گفت وقت آن است كه مسئوليت تاريخي خود را درباره كشورتان ايفا نمائيد. اين نيروها كه سازمان يافته ترين نيروهاي عراقي و بعضي در درون و بعضي در بيرون عراق بودند وارد ميدان شدند و در استانها اداره امور مردم را بدست گرفتند و در وقت شكل گيري «مجلس حكم» نقش اصلي را در شكل دهي به اولين نهاد حقوقي عراقي ايفا كردند و در شرايطي كه اشغالگران با درگيري هايي مواجه بودند، اين ها با در دست داشتن اداره استانداري ها و فرمانداري ها عملا بر امور عراق مسلط شدند.كار مهم ديگر ايران رفع اختلافات عراقي ها با همديگر بود. آمريكا به اختلافات عراقي ها كه كم هم نبود، به چشم بزرگترين فرصت مي نگريستند اما در نقطه مقابل آن، ايران وحدت عراقي ها را به عنوان يك هدف استراتژيك مد نظر قرار داد. ايران ابتدا شيعه ها كه هر بخش از آنان تحت يك عنوان سياسي و قومي فعاليت مي كردند و خصومت هاي قديمي ميان آنان وجود داشت و درگيري هايي را سبب شده بود را در كنار هم نشاند و از آنان يك شوراي رهبري و داوري پديد آورد و در نهايت دست همه آنان را در دست مرجعيت شيعه- حضرت آيت الله سيستاني دامت بركاته- قرار داد"
بهر صورت  قلم بر دست یادداشت روز نویس غیر ایرانی اعتراف به نقش کلیدی و مداخله گری در تهیه وتنظیم قانون اساسی عراق کرده است که از سوی عوامل رژیم فاشستی مذهبی در عراق  تحمیل شد . چون بندهایی در این قانون گنجانیده شد که در راستای اهداف مشخص بود . از جمله طرح تدارک دیده شده برای دست آویز تلاش اخراج مجاهدین از عراق ااست که ا ز سوی عوامل دست نشانده اش درن دولت عراق و دستآویز کردن قانون ا ساسی  دنبال شده است. البته این مدعی بدون اشاره به  ترور  مجید فرزند  آیت الله خویی  و به بازی گرفتن مقتدا صدر از سوی پاسداران علیه ی رقبا به خصوص حامیان نوری مالکی مزدور   که در راستای وادار کردن نوری مالکی به زانون زدن وتسلیم شدن و به آغوش حاکم تهران افتادن بود تا جایی که ولی وقیح منفور ونا مشروع به وی یک هواپیمای ایر باس هدیه داد . مهمتر اینکه اعتراف شده است که حاکمان ایران برای اینکه جای آمریکاییان را در عراق بگیرند وتحویل سپاه قدس بدهند فاش شده است که پیگیری  این  هدف اینگونه از سوی عوامل وابسته ونفوذی درون درون دولت عراق به آمریکا تحمیل شد:
"در اين ميان سه بار ميان شيعيان- دوبار ميان گروهي از مجلس اعلي و گروهي از صدري ها و يك بار ميان دولت مالكي و صدري ها درگيري هايي پديد آمد و به كشته شدن دهها نفر از شيعيان منجر شد ولي در نهايت با پادرمياني جمهوري اسلامي به اين درگيري ها خاتمه داده شد و از شيعيان «ائتلاف يكپارچه عراق» پديد آمد كه از دل آن قانون اساسي جديد و دولت دائمي پديد آمد. پس از آن، ايران اختلافات شيعيان و كردها را حل كرد و بر اختلافات ميان سني ها و دو گروه شيعه و كرد فايق آمد و آنان را با يكديگر همگرا كرد. در نهايت از دل اين همگرايي ساختار فعلي عراق پديد آمد و اينك 7 سال از زمان استقرار نظم جديد سياسي در عراق مي گذرد.ايران با پشتيباني از عراقي ها توانست قرارداد خروج از عراق را به آمريكا تحميل گرداند. اين قرارداد در اواخر سال 1385 ميان بوش و مالكي به امضا رسيد و براساس آن دولت آمريكا متعهد شد كه تا پايان سال 2011 همه نيروهاي خود را از عراق خارج كرده و به مرور مراكز نظامي امنيتي را به دولت عراق واگذار نمايد"
بازهم بیشتر  این قلم بردست غیر ایرانی یادداشت روز نویس اعتراف کرده ورو کرده است که چگونه برای حیاط خلوت انحصاری کرن عراق برای حاکمان ایران کمک به سازمان دهی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی عراق مقابل کویت و عربستان و اردن شد . یعنی اذعا به آموزش دادن تیم های آدمربایان تروریست وشکنجه گر وقاتل و آدمکشان حرفه ای همراه باا قدامات تروریستی و انفجاری و انتحاری برای ناامن وبی ثبات کردن  عراق به خصوص از موضع وارونه گویی  ادعا می شود که تروریست های عوامل حزب بعث یا تکفیری های وابسته به عربستان می باشند. اکنون این چنین فاش کرده که سرنخ اصلی ناامن وبی ثبات کردن عراق کجاس و چگونه شکل گرفت و سازماندهی شد:
"كمك مهم ديگر ايران، دفاع از دولت قانوني عراق در مقابل تلاش هاي تخريبي رژيم هاي عربستان، اردن، كويت و... بود. اين كشورها همه توان خود را براي از بين بردن نظم جديد سياسي عراق بسيج كردند و هدف آنان سيطره بر عراق و مخالفت با همگرايي ميان بغداد و تهران بود. ايران در طول اين مدت با باز كردن راه عبور عراق از طريق شكل دهي به يك ائتلاف منطقه اي به نفع عراق و بخصوص حل مسايل بغداد- دمشق و بغداد- آنكارا موقعيت منطقه اي عراق را تثبيت كرد و همزمان با كمك بخش خصوصي خود تلاش كرد تا پايه هاي اقتصادي و تجاري عراق جديد را محكم گرداند. همزمان با اين مسئله عراقي ها توانستند به نيروهاي امنيتي، اطلاعاتي و نظامي خود سروسامان داده و اداره امور امنيتي خويش را بعهده بگيرند البته در اين ميان نيروهاي اشغالگر به همراه رژيم هاي عرب منطقه تلاش كرده اند كه با تقويت تروريزم، راهي براي بي ثبات كردن دولت و استفاده از شرايط اين بي ثباتي پيدا كنند اما عليرغم خسارت هايي كه وارد كرده اند، موفقيت آميز نبوده است.ترديدي در اين نيست كه خروج نظامي آمريكا از عراق محصول عملكرد ساختار جديد در عراق است اما اين ساختار بدون حمايت ويژه ايران نمي توانست در عراق شكل بگيرد و آمريكايي ها همان گونه كه بارها اعلام كرده اند، براي بر هم زدن اين ساختار وارد عمل شده اند و اين ورود گاهي در بالاترين سطح- موضع اوباما در روز 16 اسفند 1387كه روز انتخابات اخير عراق بود از اين جمله است او گفت: با اين انتخابات ساختار عراق تغيير مي كند- و گاهي با تهديدات صريح نظامي- نظير تهديد مالكي به كودتا از سوي فرمانده نظامي آمريكا در سال 1388- بود. عراق بدون كمك ايران قادر به مقاومت در برابر آمريكا نبود اختلاف ميان گروه هاي عراقي از جمله اختلافات گروه هاي شيعه كه انتخاب دولت دوم مالكي را حدود شش ماه با تأخير مواجه كرد، براي فروپاشي نظم جديد سياسي عراق كفايت مي كرد ولي اين ساختار ماند و وحدت عراقي ها هر بار بازسازي شد و امروز روزي است كه «حسين الاسد» يك فرمانده عراقي چشم در چشم فرمانده نظامي آمريكا در پايگاه نظامي شهر ناصريه مي اندازد و مي گويد: «من با افتخار خبر تحويل آخرين پايگاه ارتش آمريكا به ملت عراق را اعلام مي كنم و مي گويم ما امروز آخرين صفحه اشغال را ورق مي زنيم"
بالاخره یادداشت روز نویس غیر ایرانی در پایان پس از اعترافاتی که قلم زن کرده است طوری که دیگر جای شک نمی گذارد که چگونه عراق ومردم این کشور تبدیل  به سیبل  پاسداران کودتا گر برای حضور و یکه تازی واشغال موازی مبارزه با آمریکا شده است . ولی بدون آنکه بگوید که رفسنجانی پس از اشغال نظامی افغانستان  در خطبه نماز جمعه ی خود پیام به بوش داد و از همکاری در این اشغال گری نظامی گفت اما مدعی شده است که فشار های تحریمی وتهدیدی که تازگی آمریکا بر حاکمان ایران وارد می کند ناشی از شکست و اخراج اجباری از عراق است که تشریح ادعایی وی این چنین است :
"آمريكا همزمان با خروج از عراق فشار رواني زيادي را متوجه ايران كرده است. سخن وزير جنگ آمريكا مبني بر ادامه فعاليت جاسوسي هوايي عليه ايران و اظهارات مبتني بر تشديد تحريم ها عليه ايران و قطار كردن مخالفان اروپايي و منطقه اي ايران براي اظهار نكته اي كه نشان دهد ايران يك تهديد فراگير و مخالفت با آن هم فراگير است به اين دليل صورت مي گيرد كه آمريكا خود را با بزرگترين مشكل خويش از 1945 تاكنون مواجه مي بيند. آمريكا هيچگاه به خاطر اتحاد جماهير شوروي و بلوك شرق ناچار به ترك نقطه اي نشده است و حداكثر اتفاقي كه در آن دوران 45 ساله افتاد توافق طرفين بر سر تخليه توامان دو نقطه بود- نمونه مشاجرات 1962 ميان شوروي و آمريكا بر سر كوبا كه به تخليه توامان موشك هاي بالستيك شوروي از كوبا و موشك هاي بالستيك آمريكا از تركيه منجر شد. اما اين بار بدون گرفتن امتياز و در شرايطي كه رژيم هاي همگرا با او در شمال آفريقا در آستانه همگرايي با ايران قرار گرفته اند، ناچار است عراق را به مردم مسلمان عراق واگذار كند."
در خاتمه اینکه دلیل همکاری حاکمان ایران باا شغال  نظامی عراق و حضور پاسداران در این کشور  گذشته از این هدف سقوط صدام حسین بود ولی ادامه ی تز پاسداران است که باور دارند به جای اینکه درون خانه با دشمن بجنگیم ترجیح می دهیم برون از خانه با دشمن بجنگیم . یعنی باید سیاست صدور تروریسم وارتجاع و بحران به برون مرز ومداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه به خصوص منطقه با شدت دنبال شود تا که دیوار حاشیه ی امنیتی دفاع از اهداف پروژه ی هسته ای گسترده شود . به خصوص اینکه حاکمان ایران تجربه ی اشغال نظامی افغانستان وبی کلاه ماندن سرشان پس از جنگ  دارند که  چگونه در افغانستان به بازی گرفته نشدند و چیزی سهم شان نشد . اما در عراق  به اتکای اکثریت جمعیت شیعه عراق و رابطه ای که از قبل با باند یکه تی جلال طالبانی حاکمان ایران و پاسداران داشتند .از همان ابتدای اشغال نظامی عراق تلاش شد تا که حضور همآهنگ و سازمان یافته پاسداران در عراق داشته باشند .به خصوص اینکه با زد وبندهای خائنانه ای که پشت پرده حاکمان ایران با اشغال گران کرده و به توافق رسیده بودند که باید قرار گاه های نظامی مجاهدین بمباران هوایی وخلع سلاح شوند شاید  هم آرزوی تحویل دادن شان به دژخیمان زندان اوین  داشتند تا  راه اندازی حمام خون مشابه قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 هموار و تکرار گردد. پس از آن شرایط برای اعزام گله های تروریست های  آموزش نظامی دیده سپاه بدر و قدس از ایران به عراق  سرازیر شد وبدون هیچگونه موانعی  وارد خاک عراق شدند و دست زدن  به ترور وجنایات گسترده ی ضد انسانی در عراق  را  شروع کردند . بهرحال نه فقط عراق به اشغال سپاه قدس در آمد و این کشور  حیاط خلوت اینان وحاکمان تهران شد ، بلکه عراق تبدیل به کانون صدور تروریسم و ارتجاع وناامنی وجنگ افروزی به خاور میانه شد . از جمله سپاه قدس با حزب الله لبنان وحماس طرح بر پایی و راه اندازی دو جنگ 33 روزه و22 روزه با اسراییل را برای عبور از بحران هسته ای به پیش برد. از سوی دیگر تهدید وترغیب  حزب الله لبنان وحماس و جهاد اسلامی فلسطین وحمایت سوریه با دشمنی و مخالفت کردن با پروسه صلح خاورمیانه با شدت دنبال شد. بهر حال شرایط ناامنی وبی ثباتی کنونی منطقه ادامه یا دستآورد اشغال نظامی عراق و باز شدن فضا برای میدانداری پاسداران و سپاه قدس وحاکمان ایران می باشد . صد البته که سیاست خائنانه ی مماشات گری غرب که در پوشش گفتگوی مذاکره هسته ای دنبال شده است کمک شایان توجهی به پیشبرد اهداف پلید حاکمان ایران آنهم بدون پرداخت هزینه ایفا نموده است.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان  یکشنبه 27 آذر ماه سال 1390
عراق، چگونه از اشغال خارج شد؟ (يادداشت روز)