سرمقاله جمهوری " من فحش مي‌دهم، پس هستم! "



روزی نامه حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 19 آذر ماه سال 1391
نقد وبررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " من فحش مي‌دهم، پس هستم! "
" سرمقاله نویس آنچه بيش از يك دهه اخير در جامعه ما بروز و ظهور يافته، نفي اين و آن براي اثبات خود است كه از خطرناك‌ترين آفات نفساني است. اين بيماري روحي هر چند بيشتر در مقاطع خاص انتخابات بروز مي‌كند اما مدتي است كه وقت نمي‌شناسد و در زمان‌هاي ديگر نيز جامعه را آزار مي‌دهد و در حال تبديل شدن به يك پديده مادام‌العمري براي تشنگان قدرت است. آنچه خطرناك است، همين دائمي شدن بيماري نفي ديگران براي اثبات خود است. هر انتخاباتي همانند يك عمل جراحي است كه زمان محدود و عوارض مشخصي دارد و در وقت معين هم تمام مي‌شود. ولي بيماري خطرناك نفي ديگران هنگامي كه دائمي شود مثل سرطاني است كه به تمام بدن سرايت كند و جاي سالمي باقي نگذارد. كسي كه سرطان، تمام بدن او را به تسخير خود در آورده باشد، قابل معالجه نيست و محكوم به مرگ است. جامعه اگر به جائي برسد كه مسئولان آن دچار بيماري نفي ديگران براي اثبات خود شوند، مثل همان مريض كه سرطان تمام بدن او را تسخير كرده، محكوم به نابودي است. بنابر اين، بايد تلاش كنيم جامعه ما به چنان مرحله خطرناكي نرسد"
عجب   تق رسوایی عوامفر یبان دین فروش حاکم  در آمده است وطشت رسوایی شان از بام بر زمین فتاده شده و صدایش همه گیر شده است؟ زیرا که عصاره وچکیده جملات وبیانات قصار خمینی شیاد که اقتصاد مال خر است وملت از برای ارزان شدن خربزه انقلاب نکرده بلکه از برای اسلام انقلاب کرده است . چونکه انقلاب ما معنوی وروحانی واخروی ونه مادی ودنیوی می باشد . یا اینکه چگونه بطور شفاف زیرآب مدعیان سنگر گرفته زیر شعار بهشتی معدوم "  ما عاشقان خدمتیم نه شیفتگان قدرتیم  " زده شده است  که می گفتند. ما نه برای کسب قدرت  ومقام که برحسب وظیفه شرعی وخدمت وارد صحنه شده ایم. اما  سرمقاله نویس عریان کرده است " اين واقعيت را نمي‌شود ناديده گرفت كه ظرفيت افراد متفاوت است و انگيزه آنها براي ورود به موضوعات و چگونه برخورد كردن با مسائل يكسان نيست. عده‌اي تابع موقعيت و مقام و منصب هستند و براي به دست آوردن و حفظ آن حاضرند ارزش‌ها و اصول را زير پا بگذارند. عده‌اي نيز به خاطر مسائل مادي و معيشتي به هر چيزي تن در مي‌دهند و براي آنها آنچه مهم است زندگي كردن است. شهرت، احترام، تعريف و تمجيد و اموري از اين قبيل نيز براي عده‌اي ديگر اهميت دارد بطوري كه حاضرند آرمان‌ها و اصول را فداي آنها كنند و هر ننگي را بپذيرند فقط براي اينكه نام و احترام داشته باشند و بر سر زبان‌ها باشند. اينها امراض نفساني ما انسان‌ها هستند كه سراغ همه مي‌آيند و تربيت و تزكيه براي دور ساختن انسان‌ها از همين رذايل است." جالب اینکه این سرمقاله  نویس گرچه  به بیان گوشه ای از و اقعیات  رایج  پرداخته  است که   ناشی از جنگ قدرت وثروت باندهای مافیایی می باشد .ولی نوعی  شفاف سازی  ساختار رژیم از صدرتا ذیل آلوده به فساد می باشد که بر خلاف تکذیب وانکار کردن که زیر پوشش ادعاهای وارونه پیوسته  بیان شده است .ولی اکنون اذعان شده است بعد از انقلاب به دليل اينكه عده‌اي قدرت نديده، ثروت نديده، مقام و منصب نديده و محروميت كشيده به قدرت و شهرت و منصب رسيدند و به منابع ثروت نزديك شدند برای اینکه  اولين و مهم‌ترين نيازشان تهذيب نفس بود تا گرفتار غرور نشوند و عوارض قدرت آنها را اسير خود نكند . البته سرمقاله نویس در دنباله  با سانسور وتفکیک کردن بیش از دو دهه عمر ننگین رژیم فاشیستی مذهبی نا متعارف اذعان  به بیماری  خطر ناک  سرطان درمان  ناپذیر  آلودگان به قدرت و ثروت  اشاره کرده  و افزوده است که این بیماری در زمان برگزاری نمایش خیمه شب بازی   عود می کند و اوج می گیرد  که منجر به جراحی یا پاک سازی برخی می شود چون قابل معالجه نیستند که در توصیف و تشریح این بیماری  چنین  گفته است "آنچه بيش از يك دهه اخير در جامعه ما بروز و ظهور يافته، نفي اين و آن براي اثبات خود است كه از خطرناك‌ترين آفات نفساني است. اين بيماري روحي هر چند بيشتر در مقاطع خاص انتخابات بروز مي‌كند اما مدتي است كه وقت نمي‌شناسد و در زمان‌هاي ديگر نيز جامعه را آزار مي‌دهد و در حال تبديل شدن به يك پديده مادام‌العمري براي تشنگان قدرت است. آنچه خطرناك است، همين دائمي شدن بيماري نفي ديگران براي اثبات خود است. هر انتخاباتي همانند يك عمل جراحي است كه زمان محدود و عوارض مشخصي دارد و در وقت معين هم تمام مي‌شود. ولي بيماري خطرناك نفي ديگران هنگامي كه دائمي شود مثل سرطاني است كه به تمام بدن سرايت كند و جاي سالمي باقي نگذارد. كسي كه سرطان، تمام بدن او را به تسخير خود در آورده باشد، قابل معالجه نيست و محكوم به مرگ است. جامعه اگر به جائي برسد كه مسئولان آن دچار بيماري نفي ديگران براي اثبات خود شوند، مثل همان مريض كه سرطان تمام بدن او را تسخير كرده، محكوم به نابودي است. بنابر اين، بايد تلاش كنيم جامعه ما به چنان مرحله خطرناكي نرسد." در ادامه سرمقاله نویس  به وزیدن باد تبلیغات شروع شده محور  برگزاری نمایش خیمه شب بازی دوره یازدهم  به  بیماران کم ظرفیت ها ومنفی باف ها اشاره کرده وگفته ونتیجه گرفته است من فحش می دهم پس هستم "مدتي است كه به دليل وزيدن باد انتخابات رياست جمهوري يازدهم، منفي‌بافي‌ها شروع شده و بعضي افراد كم ظرفيت به منفي‌بافي، بدگوئي و نفي اين و آن پناه آورده‌اند. به نظر مي‌رسد بيماري نفي ديگران براي اثبات خود، در وجود اين افراد عود كرده و در شرايط كمبود دارو كه ناشي از تحريم‌هاست نمي‌توانند جلوي پيشرفت بيماري خود را بگيرند و به هر كس كه بخواهند پرخاش مي‌كنند تا وانمود كنند كه هستند. اينكه افرادي به هر وسيله ممكن درصدد برآيند وجود خود و گروه خود را به اثبات برسانند، خطر بزرگي است. از فيلسوف معروف آلماني "دكارت" نقل است كه مي‌گفت: "من مي‌انديشم، پس هستم" ولي اكنون منطق فيلسوفان سياسي ما اينست كه مي‌گويند: "من فحش مي‌دهم، پس هستم"!  بالاخره بدون آنکه  بگوید  به یکی از برزگان  که فحاشی شده  کیست که از تریبون بازار مکاره به وی اهانت شده است . ولی باید رفسنجانی  یا شاید هم موسوی خوئینی ها باشد . بدتر این که گفته مقابل  این فحاش رئیس بازار مکاره سکوت کرده  است و پرسش کرده آخوندهای دیگر عضو بازار مکاره چرا بر حسب انجام وظیفه شرعی و اخلاقی  وقانونی خود عمل نکردند . در صورتیکه  خمینی شیاد  گفته بود که مجلس باید در رأس امور باشد نه اینکه جایگاه فحاشان بی منطق و بیمار با جهل مادر زادی  باشد . بهرصورت سرمقاله نویس پیرامون بازار مکاره در رأس امور   به این موضوع چنین نگاه نقادانه کرده  که جایگاه  جاهلان مادر زادی شده است "هفته گذشته يك نماينده مجلس، نطق خود را به اهانت و جسارت كردن به يكي از بزرگان نظام اختصاص داد و هر چه به زبانش آمد عليه او گفت. تأسف‌بار اينكه در  بازار مکاره  كسي به او اعتراض نكرد و حتي رئيس مجلس و روحانيون حاضر در صحن علني كه به تناسب جايگاه ديني و معنوي خود مي‌بايست به وظيفه خود عمل كنند و نهي از منكر نمايند نيز سكوت مصلحتي را بر انجام وظيفه اخلاقي و شرعي و قانوني ترجيح دادند! آن شخصيت بزرگ انقلابي كه مورد هجمه قرار گرفت به دليل بزرگي، اعتنائي به اين فحاشي‌ها نكرد و البته اين قبيل بي‌حرمتي‌ها چيزي از شخصيت او كم نمي‌كند ولي آنكه از اين رهگذر دچار خسران مي‌شود جامعه است و خود مجلس و مجموعه حاكميت كه چنين عناصر نامتجانسي را در بدنه خود مي‌پذيرد و در برابر آن عكس‌العمل نشان نمي‌دهدمجلس جاي افراد با منطق است نه افراد فحاش. اگر خميني فرمودند مجلس در رأس امور است، اين فرموده كاملا صحيح هنگامي تحقق مي‌يابد كه نمايندگان مجلس درباره موضوعات و افراد فقط با منطق سخن بگويند و از بي‌حرمتي و سخن بي‌منطق بپرهيزند. مجلسي كه با فحاشي و بي‌حرمتي آميخته شود، خود به خود از جايگاه والائي كه استحقاق آن را دارد به دست خود اهل مجلس به زير كشيده مي‌شودشايد افراد هتاك و فحاشي كه اثبات خود را در نفي ديگران جستجو مي‌كنند، دچار مشكلي باشند كه شاعر آن را در يك بيت رسا و نغز بيان كرده و گفته: بحث با ناقص خيالان شيوه استاد نيست ـ علم افلاطون، حريف جهل مادرزاد نيست" ولي اگر اين قبيل افراد گرفتار جهل مادرزاد هستند، عقلاي قوم بايد به اين نتيجه برسند كه مجلس شوراي اسلامي "جاي ناقص خيالان" نيست" حال این بازار مکاره با چنین توصیفی که ازش شده است می تواند مدافع مطالبات مردم ومنافع ملی کشور باشد؟
هوشنگ بهداد
روزی نامه حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 19 آذر ماه سال 1391
من فحش مي‌دهم، پس هستم!