بس که هر روز دوان در عقب سیم و زریم
شب، ز هر پادو و هر رفتگری خسته تریم
روز بی طاقت و بیتاب ز
اندیشه ی نفع
شب سراسیمه و بی خواب، ز بیم ضرریم
آن دو میلیون که در این هفته بکار
افکندیم
گر سه میلیون نشود، هفته ی دیگر،
پکریم
نظر ماست به پول
و پله ی هموطنان
ما هم اینگونه در این جامعه صاحب
نظریم
گر سر وقت
اجاره ندهد مستاجر
عجبی نیست ز ما گر شکمش
را بدریم
ما که خون در
جگر کنیم از هر باب
خودمان نیز دل
آشفته و خونین جگریم
نفسی راحت و
آرام ، نداریم قرار
تیره بختیم و ز بد بختی
خود بی خبریم
صورت ظاهر ما
صورت آدم باشد
باطنن جان خودت پست
ترین جانوریم
تو ببین که به صد جور و ستم، ثروت و مال
گِرد آریم، زیرا از همه عالم
مسلمان تریم
ثروتی که بدین رنج
بدست آمده است
می گذاریم به وارث
و ، خود می گذریم
هی به دارایی خود از چه سبب می نازیم؟
ما که محنت کش و حمال
گروه دگریم
( ابوالقاسم حالت )