كوتاه و خواندني شمع قرمز

كوتاه و خواندني
شمع قرمز
3 خرداد -93
لابد پس از پایان رسیدن شمع قرمز به  صیغه ی یک آخوند در آمده است !

مردي در بستر مرگ افتاده بود. همسرش را فراخواند تا نزدش بيايد و به او گفت: "ديگر زمان وداع ابدي من و تو فرارسيده است؛ پس بيا و براي آخرين بار به من مهر و وفاداري خود را ثابت كن... چراكه در مسلك ما گفته شده مرد متاهل هنگام گذر از دروازه بهشت بايد سوگند بخورد كه تمام عمر كنار زني والا زندگي كرده است. در كشوي ميز من شمعي قرمز هست، اين شمع متبرك است و آن را از كشيشي گرفته‌ام و براي همين ارزشي بسيار دارد. سوگند بخور تا زماني كه اين شمع وجود دارد دوباره ازدواج نكني." زن سوگند خورد و مرد مُرد. در مراسم تشييع جنازه مرد، زن بالاي قبر ايستاده بود و پذيراي تسليت اقوام بود و شمع قرمز روشني در دست داشت و تا تمام شدن آن بالاي سر قبر ايستاد!