يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "تا كجا مي توان رفت؟!"

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 5 مهرماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "تا كجا مي توان رفت؟!"

اين روزها و درحاليکه فاجعه جانسوز منا و قرباني شدن جمع کثيري از حجاج مظلوم خانه خدا، دل هر مسلمان و بلکه دل هر انسان آزاده اي را به درد آورده و هرکس بيش از هر وقت ديگر پي مي برد که حکام آل سعود، اين خائنين به حرم امن الهي تا چه اندازه رذل و بي کفايت و خيانت پيشه اند، همدردي و همراهي با دل هاي اندوهگين و مصيبت زده، از يکسو تکليفي انساني و اخلاقي است و از سويي ديگر فرياد مطالبه حق مظلوماني است که در حرم امن الهي جان باخته اند. اغلب انسانها و رسانه هاي آزاده دنيا نيز از همين منظر وارد شده و ضمن همدردي با مردم داغدار، مسئوليت را مستقيما متوجه دولت آل سعود دانسته اند. حال اگر در چنين شرايطي، کسي از دولت عربستان بخاطر اقدامات خوب و ارزشمندش تمجيد کند، درباره او چه فکري مي کنيد!؟ لابد با خود مي انديشيد ممکن نيست کسي بهره اي از انسانيت برده باشد و چنين کند!ا ما خواهيد ديد که اينگونه نيست! روز گذشته و در حاليکه هنوز از سرنوشت صدها تن از حجاج مظلوم و مفقودالاثر اطلاعي به دست نيامده بود، رجب طيب اردوغان، رئيس جمهور ترکيه با تمجيد از عربستان سعودي در برگزاري مناسک حج، معرفي کردن عربستان به عنوان مسئول حادثه منا را رد کرد! او گفت: «هيچ کس حق ندارد از تدابير برگزاري حج انتقاد کند و من اطمينان دارم مقامات سعودي بطور کامل به وظايف خود عمل مي کنند»!
    اين اظهارات عجيب که براي فطرت پاک بشري قابل پذيرش نيست، چند دليل بيشتر نمي تواند داشته باشد؛ يا اردوغان اصلاخبر ندارد در منا چه اتفاقي افتاده! يا خبر دارد اما از عمق و وسعت حادثه خبر ندارد! يا عمق فاجعه را هم فهميده، اما از ارزش جان انسان ها درکي ندارد يا... و يا به قول معروف، گريبان خود را پيش وهابي ها گرو گذشته است! پاسخ البته روشن است و احتمالات نخست منتفي است چرا که اگر نمي دانست و... اساساً اظهار نظر او معنايي نداشت! اتفاقا او خوب مي داند که چه شده و به همين دليل است که خود را موظف به تطهير رژيم منحوس و خبيث وهابي هاي آل سعود مي داند. اما چرا چنين مي کند!؟ اصلاموجودي همچون اردوغان يا موجوداتي همچون حکام بي ارزش و جاني عربستان سعودي، چه ارزشي دارند که درباره آنها بگوييم و بحث و فحص کنيم که اردوغان چه گفت و چرا گفت و...!؟ واقعيت امر اين است که هيچکدام از آنها کمترين ارزش و اهميتي ندارند و آنچه در اين نوشتار در پي آنيم، بررسي چرايي چنين رفتاري است ،فارغ از بي ارزشي مصاديق کنوني.
    در نگاهي افرادي مثل اردوغان ،اين موضوع مطرح است که عربستان، قدرت فائق پولي و مالي است و بهتر است در کنار او ماند و از منافعش بهره مند شد و اگر در حادثه اي عده اي از مسلمانان به وضع دردناکي جان باختند هم مهم نيست! مي توان چشم بر آن بست و به آن منفعت بزرگتر فکر کرد! بهتر است جان چند مسلمان و مثلاهموطنمان فداي اقتصاد و دلارهاي نفتي عربستان شود وکاري نکنيم و حرفي نزنيم که بخاطر آن ما را از سر اين سفره پرنعمت بلند کنند! حتي مي توان پيشتر رفت و براي بيشتر بدست آوردن دل آنها، در بعضي پروژه هاي کثيف مثل جنگ در سوريه و عراق و يمن و... با آنها هم دست شد و مي توان از داعش جلاد و خونريز حمايت کرد تا به اين واسطه، حمايت عربستان را بدست آورد، مي توان... راستي تا کجا مي توان!؟ همه اينها نوشته شد تا به اين پرسش برسيم که تا کجا مي توان بخاطر يک مشت دلار سکوت کرد و عقب نشست و چشم پوشي کرد!؟ از چه چيزهايي مي توان چشم پوشي کرد؟ آن رگ غيرتي که بايد در بزنگاه هاي خاص بجنبد را تا کجا مي توان سرکوب کرد؟ مي دانيم که عربستان، مهره اي در دست شيطان و حربه اي در دست اهريمن است که با آن، جان و مال مسلمانان را به يغما مي برد، پس اگر مي توانيم با عربستان ماماشات کنيم و از مديريت با کفايتش در مراسم حج تمجيد کنيم، چرا نتوانيم با ارباب او يعني آمريکا چنين کنيم!؟
    
حقيقت اين است که اين موضوع، موضوع يک نزاع و تقابل سياسي نيست، بلکه موضوع نگرش و جهان بيني است که دو مسير متفاوت و در معنايي درست تر ،متضاد پيش روي ما قرار مي دهد. همان که يوسف صديق(س) از هم بندانش پرسيد: «يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ اَاَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ اي ياران زنداني من، آيا خدايان متعدد و پراكنده بهترند يا خداي يكتاي غالب و چيره بر جهان هستي» (سوره مبارکه يوسف آيه 39) موضوع بر سر اين است که خداي واحد بهتر است يا خدايان مختلف؟! با منطق اردوغان، نبايد عربستان را بخاطر چند کشته منا سرزنش کرد بلکه تقدير هم لازم است تا دنياي آبادتري داشته باشيم. خوب در نگاه وسيع تر، آمريکا را نبايد بخاطر ده ها و صدها جنايت و خيانت عليه ملتمان و ديگر ملل آزاده دنيا سرزنش کنيم، سرزنش که هيچ، بايد لبخند هم به رويش بزنيم و در آغوشش بگيريم! درست همانگونه که فلان مزدور روشنفکر نما، به رئيس جمهور کشورمان پيشنهاد کرده است! که بايد پرسيد اگر لبخند اردوغان به چهره کريه ملک سلمان، زشت و قابل شماتت است چرا دست دادن به ارباب او و مسبب همه تيره روزي هاي ملل مظلوم عالم، نه تنها زشت نيست، بلکه ستودني و مورد ترغيب و تشويق هم هست؟! همانطور که گفته شد، بحث بر سر چنين موجوداتي و توصيه هاي خائنانه آنها نيست، بحث بر سر اين روش است و اينکه مرز و حد نهايي اين ذلت کجاست؟ تا کجا و چه چيزهاي ديگري را مي توان بخاطر رابطه با عربستان و بالاتر از او، آمريکا ناديده گرفت؟ کفه منفعت اقتصادي چه ميزان سنگين است و از چه چيزهايي مي توان براي آن چشم پوشي کرد؟ مثلااگر چند نفر کشته شوند ديگر کافيست؟! يا اگر ناموس يک مملکت به اسارت گرفته شود، رگ غيرت اينان به حرکت در مي آيد!؟ پاسخ واضح است، اردوغان و وطن فروشان داخلي که براي آمريکا دم تکان مي دهند و توصيه به دست دادن با شيطان مي کنند، اولين خائنان به مليت و شرافت انساني ملت هايشان نيستند و اتفاقا مقلداني هستند که بالاو پايين پريدن پيش آمريکا را ناشيانه از روي دست ديگران تقليد مي کنند. پس فرجام کار آن نسخه هاي اصلي مي تواند گواه خوبي براي مرز تحمل و مقاومت احتمالي اينان باشد. در يک نمونه ساده و مشهور، آمريکا سالهاست در کشورهايي چون کره و ژاپن، پايگاه نظامي دارد. حاکمان آنها هم به زعم خودشان براي «حفظ منافع اقتصادي» کشورشان، به توصيه وطن فروشاني مشابه آنان که ذکرشان رفت، عمل کردند و چشمشان را به روي جنايات آمريکا بستند و کوشيدند دل شيطان را بدست بياورند! اما تا کجا!؟ تا آنجا که مثلايک تفنگدار 23 ساله آمريکايي، در روز روشن به يک زن کره اي تجاوز کرد اما تنها واکنش مقامات آن کشور«اعلام مراتب اعتراض به سفير آمريکا» بود! اين سريال بارها و بارها به شکل هاي فجيع و زننده ديگري ادامه يافت و واکنش ها جز آنچه که گفته شد، نبود. حتي هنگامي که دانشجويان کره اي، به اين رفتار شرم آور اعتراض مي کردند، وطن فروشان آنها را بخاطر اخلال در منافع اقتصادي و به خطر انداختن منافع ملي سرزنش مي کردند و با کمک پليس، «افراطي ها» را سرکوب مي کردند! حال بايد از اردوغان و ماکت هاي کوتوله و کاريکاتورگونه داخلي او پرسيد شما تا کجا حاضر به عقب نشيني هستيد و اگرچه اتفاقي بيفتد نامه مي نويسيد که به اوباما اخم کن و دست نده!؟ بحث بر سر «اقتصاد زير سايه کدخدا» يا «اقتدار زير سايه خدا»است و باکي نداريم که وطن فروشان، اين حرف ها را شعار بدانند. 
    اين روزها که رئيس جمهور محترم و هيئت همراه، در نيويورک هستند و با وسوسه هاي خناسان داخلي و خارجي روبرو هستند، بايد به اين مهم توجه کنند که آنچه ايران اسلامي امروز بدست آورده، ثمره مجاهدت ها و ايثار کساني است که مظلومانه و بي ادعا، جانشان را به اسلام و ايران تقديم کردند،شهدا و جانبازاني که مدعيان امروز، بويي از همراهي با آنها را نبرده اند. پس نبايد به لبخندي و اشاره ابرويي، «چنين عزيز نگيني به دست اهرمني» چون آمريکا بسپارند. قطعا راه وادادگي و عقب نشستن از آرمان هاي اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، پيش از اين هم بسته نبوده وآمريکا بارها و بارها، آرزوي دست نيافتني اش را از زبان نوکران و مزدورانش بيان کرده است اما معامله اي که آنها در پي آن هستند و اينها براي رسيدن به آن، شما را به چنين دامگهي سوق مي دهند، چيزي جز آنچه با کره جنوبي شده، نيست و يقينا هيچ انسان آزاده اي - و نه مسلمان با غيرتي - به آنچه آنجا رخ داده راضي نخواهد شد و شما نيز نمي شويد و چنين اذني هم از طرف مردم نداريد. چرا که امام راحل عظيم الشان راه بر اينگونه وسوسه هاي مدعيان ظاهرا ملي گرا و باطنا وطن فروش بسته است، آنجا که فرمودند: «من به صراحت مي گويم ملي گراها اگر بودند، به راحتي در مشکلات و سختيها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مي کردند؛ و براي اينکه خود را از فشارهاي روزمره سياسي برهانند، همه کاسه هاي صبر و مقاومت را يکجا مي شکستند و به همه ميثاقها و تعهدات ملي و ميهني ادعايي خود پشت پا مي زدند. کسي تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمي دانيم. ولي هيهات که خادمان اسلام به ملت خود خيانت کنند! ... آن چيزي که در سرنوشت روحانيت واقعي نيست سازش و تسليم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاي دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاي آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستي مان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمي کنيم نويسنده: حسين شمسيان