يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "گروه اپرا !"

اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 30 آذرماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "گروه اپرا !"
معلوم نیست چرا خامنه ای رهبر انتصابی ولایت فقیه وخودخوانده رهبر ام القرای جهان اسلام و جنبش بیداری اسلامی منطقه که مدعیست رژیم وارونه ی ولایت فقیه دمکراتیک ترین کشور منطقه است چون بطور میانگین سالی یکبار نمایش خیمه شب بازی انتصابی- تقلباتی  در ایران بر گزارشده است .اکنون  و ی دهانش را قیر اندود گرفته است تا کلامی ازآن رسوخ نکند که داستان چیست  که اینهمه تیغ کشی علیه ی رفسنجانی وروحانی وحامیان شان ونامزدان داوطلب انتخابات مجلس ارتجاع در اسفندمی شود ناشی از چیست  که دامنه اش به رسانه های زیرفرمان  وی بساط داده شده  است  . طوریکه این روش نه دمکراتیک نیست که بدترنوع فاشیسم است که زیرپرده ی دین به پیس برده می شود؟
فتح الفتوح، صلح حديبيه، پيوند با جامعه جهاني، بازگشت عزت، گزارش لحظه به لحظه از ثبت نام براي انتخابات خبرگان، شوراي رهبري، شايعه پراکني و دوقطبي سازي هاي موهوم و ده ها عنوان و خبر و اظهارنظر ديگر، همه آن چيزي است که اين روزها به وفور از تريبون هاي فراوان و پرتعداد دولتي و قلم به دستان حامي جرياني خاص مي بينيم و مي شنويم. همه اين حرف ها و اظهارنظرها در روزهايي با پژواک بسيار تکرار مي شود، که با عبور از دومين سال دولت يازدهم، کارنامه دولت براي مردم، به خصوص در حوزه اقتصاد، کارنامه اي نامطلوب و غيرقابل قبول است. در چنين شرايطي اگر در يک روز، 15 روزنامه وابسته و حامي دولت به جاي پرداختن به مشکلات مردم، به هياهو و رپرتاژ براي موضوعاتي که در درجه چندم اهميت براي مردم قرار دارد و بيشتر به نوعي دورهمي و گعده و نان به هم قرض دادن شباهت دارد بپردازند، عجيب نيست. اگر آنها هم به درددل مردم بپردازند، اگر به درددل بيکارها و خانه به دوش ها بپردازند، تعجب آور است. اگر به رکود و صنايع ورشکسته و... بپردازند، عجيب است.
    اينگونه به نظر مي رسد که در ميانه گرفتاري ها و ناملايماتي که با ناکارآمدي، کوتاهي و غفلت برخي مسئولان بر سر مردم و معيشت آنها آمده و مي آيد، عده اي تصميم دارند بي توجه به اطراف، با صداي بلند، همانند يک گروه اپرا، آواز بخوانند! از ديد آنها نه هنر آوازشان مهم است نه زيبايي صدايشان! آنچه مهم است، صداي بلند و جيغ بنفشي است که در هر حال بايد از هر صدايي بلندتر باشد تا صداي هيچ کس به گوش نرسد! آنها همچون ناشنواياني هستند که اصلاً نمي شنوند ديگران چه مي گويند! اين دقيقاً همان رفتاري است که اين روزها برخي از مدعيان حمايت از دولت به آن مشغولند و برخي از عناوين اپراي آنها در ابتداي اين نوشتار بيان شد. آنها در حالي با گلوي گشاده و با چشم بسته، مشغول آوازه خواني شده اند که حتي بسياري از حاميان دولت، در محافل خصوصي و نيمه خصوصي، از ناکارآمدي شديد تيم اقتصادي دولت گله مندند و آن را تهديدي جدي براي خود و اعتبارشان نزد مردم مي دانند. آنها به درستي دريافته اند که گره زدن اعتبارشان به خلف وعده ها و بي تدبيري هاي پي در پي دولت، آنها را هم شريک وضع امروز مي کند و در نگاه مردم، تکليفشان را روشن مي کند. شايد به اين علت است که از همين الان، برخي جريانات اصلاح طلب در محافل خود اين تصميم را گرفته اند که تنها تا پايان انتخابات پيش رو همراه دولت باشند و انتقادات خود را علني و آشکار نکنند. البته سخنگوي دولت هم با بيان اينکه «اصلاح طلبان معتدل با دولت همگرايي دارند» به اين موضوع مهر تاييد زد و هم اين پالس را براي گروه هاي سياسي فرستاد که شرط برخورداري از سهام دولتي «اعتدال» است! يعني همان چيزي که دولت يازدهم شعار آن را داده و در عمل چيزي بروز نداده است. در مقابل اين تهديد دولتي و مرزبندي در ميان کساني که مي کوشند خود را جبهه اي کاملاً متحد نشان دهند، بسياري از آنان معتقد به ضرورت جدا کردن صفشان از دولتند، اما بعد از انتخابات! آنها از يک طرف نمي توانند از سهم خود در مناصب و موقعيت قدرت دل بکنند و از ديگر سو مي دانند که فرجام اين مدل نگاه دولت به معيشت مردم، فرجامي بسيار تلخ و پرهزينه است لذا حاضر نيستند در پرداخت آن خسارت و هزينه گزاف شريک باشند.
    اما آنها نگران شريک شدن در چه چيزي هستند و چرا مي خواهند خطاي دولتمردان به پاي آنها نوشته نشود؟ مصاديق بسياري براي نگراني هر سياست پيشه اي در اين عرصه وجود دارد که بيان آنها مثنوي هفتاد من کاغذ است. اما فرض کنيد يک مقام مسئول، با سختي و با چندين و چند شرط و عهد، زمام کاري را به دست گرفته باشد. در طول دو سال و اندي از مسئوليتش، اغلب وعده هايش را به طاق نسيان و فراموشي سپرده و هيچ جايگزين مناسبي هم براي آنها ارائه نکرده باشد. در عوض در طول اين دو سال، مدام قيمت هاي حوزه تحت مسئوليتش را افزايش داده باشد! مثلاً 5 بار قيمت بليط قطار را گران کرده باشد! بله 5 بار در دو سال و سه ماه! بعد يک سازماني پيدا شده و با توجه به باز بودن دائمي در ديزي، در مقام حيا و حمايت از حقوق مصرف کننده، جلوي آخرين گراني جناب مسئول را گرفته است. فکر مي کنيد جناب مسئول فرهيخته چه واکنشي نشان داده است؟ آيا آمده و در يک برنامه تلويزيوني، صميمانه با مردم سخن گفته و توضيح داده که چرا مدام قيمت ها را افزايش مي دهد؟ آيا آمده و متواضعانه از مردم به خاطر پايين بودن کيفيت خدمات زيرمجموعه اش عذرخواهي کرده و وعده داده که با گران کردن قيمت ها، اين ضعف را جبران مي کند؟ آيا توضيح داده که اين افزايش قيمت ها تا کي ادامه دارد و چه موقع ديگر افزايش قيمتي نخواهيم داشت و قيمت ها کاملاً «آزاد» مي شوند!؟ هر کدام از اين واکنش ها مي توانست خوب و قابل قبول باشد. اما واکنش ايشان، واکنشي با ادبيات دولت يازدهم است! همان ادبياتي که مردم و منتقدان را بي سواد، لايق رفتن به جهنم، لايق بردن آرزوهايشان به گور، و... مي داند! بنابراين جناب آخوندي وزير راه و شهرسازي که از دست سازمان حمايت از مصرف کننده به خاطر کنترل نرخ بليط قطار عصباني شده بود، اينگونه واکنش نشان داد: «عده اي در کشور به دنبال ادامه دار بودن نگرش هاي سوسياليستي و مارکسيستي هستند تا نرخ گذاري و کنترل قيمت ها را ادامه دهند و مانع توسعه(!) شوند. اين بساط حضراتي که دست در جيب مردم مي کنند(!) فقط ادامه نگرش هاي سوسياليست و مارکسيست است و در حالي که مدعي طرفداري از مردم هستند؛ اينها مسلمان نيستند(!)... از برنامه اول توسعه اعلام شد که نظام قيمت گذاري بايد برچيده شود، 25 سال در همه برنامه هاي توسعه به اين موضوع تاکيد شد اما هنوز اين داستان، مانع توسعه کشور است... اگر دنبال حمايت از مصرف کننده هستيم، ارتقاي کيفيت، عرضه خدمات مناسب و ايمني بالانشان از حمايت از مصرف کننده دارد... پيشنهاد مي دهم چنين سازمان هاي سوسياليستي و مارکسيستي قيمت گذاري نظير سازمان حمايت از مصرف کننده منحل شود(!) و بايد اين پيشنهاد را به مجلس هم بدهيم تا بساط اين تعاليم مارکسيستي و سوسياليستي جمع شود... ما نبايد از چنين حرکات عوام فريبانه بترسيم و قطعاً با قدرت(!) پيش مي رويم.» لطفا يک بار ديگر اين سخنان کوتاه را بخوانيد. اينها ادبيات يک وزير است ! وزيري که قرار بوده حافظ منافع مردم باشد اما کليدواژه هايي به کار برده که جز بهت و حيرت، حاصلي ندارد. او در يک متن کوتاه چندين بار عده اي از مسئولان رسمي کشور را نامسلمان، مارکسيست و سوسياليست خوانده است! چرا!؟ چون به وظيفه قانوني خود عمل کرده و جلوي فشار بيشتر بر گرده مردم بي پناه را گرفته اند. نامسلمانند چون مانع اجحاف به مسلمانان شده اند! آروز کرده بساط قيمت گذاري برچيده شود تا هرکاري که دلش خواست بکند و کسي ياراي ايراد گرفتن نداشته باشد! رعايت حال مردم مظلوم و دفاع از حقوق آنها را مانع توسعه - همان آرزوي موهوم و همان نشخوار مشهور غربي که حتي نمي دانند الفباي آن در يک کشور اسلامي چيست- مي داند! و در آخر هم با عوام فريب دانستن کساني که دست خواص را از جيب عامه جامعه کوتاه مي کنند، قدرت خود را به رخ مردم کشيده که «با قدرت به پيش مي رويم»! به پيش مي رويد تا کجا!؟ اصلابه کجا مي رويد؟ جايي مي رويد يا در حال عقبگرد و واپسگرايي هستيد!؟ نوروز سال 92، حدود دو ميليون و سيصد هزار نفر از قطار براي سفر استفاده کرده بودند اما پس از چند بار افزايش بهاي بليط و کاهش محسوس کيفيت، امسال حدود يک ميليون و هفتصد هزار نفر، از قطار استفاده کردند! يعني کاهش بيش از ششصد هزار مسافر در دو سال! اين ثمر و فرجام مديريت کساني است که اينگونه عصباني و بي محابا سخنراني مي کنند و ديگران را از دايره مسلماني هم خارج مي کنند، آن هم در جايي که تلفات جاده اي سالانه بيش از بيست هزار نفر را به کام مرگ مي کشد و ضرورت سوق دادن مردم به سفر با قطار، بر هيچ کس پوشيده نيست.
    صد البته اين تنها مشتي از خروار و اندکي از بسيار است و موضوعاتي از اين دست فراوان! مثل افزايش قيمت لبنيات که از ديروز شش درصد به بهاي آن افزوده شد تا براي چندمين بار در يک سال گذشته اوج بگيرد و سر سفره هاي مردم کمرنگ تر شود! مثل دادن پول بانک ها براي فربه کردن توليدکنندگان خارجي و ورشکسته تر کردن توليدکنندگان داخلي، مثل ده برابر شدن فروش رنو به اذعان مسئولان آن شرکت به برکت گشاده دستي آقايان مسئول از کيسه مردم و از آبروي نظام، مثل سقوط چندباره و پانصد واحدي بورس ظرف دو روز پس از فتح الفتوح پي ام دي! مثل نابودي بنزين توليد ملي و دو سال واردات بنزين بي کيفيت از جيب مردم و آلوده تر کردن هوا به قيمت از دست رفتن سلامتي مردم، مثل ... 
    به نظرتان، اين روش مديريتي - اگر بتوان نام آن را روش گذاشت- به گونه اي هست که يک سياستمدار- هرچند هم تيم و نزديک با دولت- بتواند هستي و آبرويش را به آن گره بزند!؟ اينجاست که شکاف هاي پديدآمده، با هيچ وصله اي پوشيده نمي شود و ماموريت دوم اپراي ناشنوايان براي سرکوب صداي همراهان ديروز و منتقدان يواشکي امروز تعيين مي گردد. 
    اکنون مي توان بهتر فيهميد که چرا امسال مخالفين واقعي مردم- که حق مردم را در حيات آبرومند، معيشت حداقلي و بهره مندي از ساده ترين مواهب زندگي ناديده مي گيرند- اين همه به فکر مردم سالاري افتاده اند و از الان گزارش لحظه به لحظه از ستاد انتخابات مي دهند! مي توان فهميد، چون آنها نبايد بگذارند مردم متوجه ضعف ها، کاستي ها و ناراستي هايشان بشوند. توپخانه رسانه اي آنها مامور است و معذور! مامور به نوشتن از چيزي که اي بسا خود نيز بدان اعتقاد ندارد! مامور به بزک کردن وضعيتي است که بزک ناشدني است! چون مردم هر روز و هر ساعت با معيشت خود دست به گريبانند و چون چنين است، مامور به مهم جلوه دادن مسائلي ديگر براي پرت کردن حواس ها از مسائل اصلي هستند. مامور به دوقطبي سازي هاي دروغين و غيرواقعي. مامور به قرباني کردن افراد وجيه و بي گناه پاي آرزوها و کينه هاي کساني که بارها و بارها از مردم جواب نه شنيده اند. مامور به قرباني کردن آبروي هرکس پاي تفرعن و خودکامگي پدرسالاراني که مسبب همه اين وضعيت و پدرخوانده تفکر غرب زده کنوني اند. آنها قطعا تا انتخابات، نقش ها و شگردهاي ديگري هم در آستين دارند و مي کوشند به هر طريق ممکن، دو دستگي و چنددستگي پديد آورند و مردم را به اموري موهوم سرگرم کنند. اما تجربه نشان داده مردم، هوشمندند و با کسي که با آنها خدعه کند، کنار نمي آيند. نويسنده: حسين شمسيان