نگاه يك روايت بجا 12

نگاه 
يك روايت بجا  12 اسفند -94
 سئوالات به جاتر . برای چه وی کشته شد؟ چه نصیب اعضای خانواده اش شد؟ کشته شدن در سوریه چه ارتباطی به ایران وملت ایران دارد؟  اگر جنگیدن وکشته شدن در سوریه خوبست و بقول جنگ افروزان ولی  فقیه گونه ثواب دنیوی واخروی دارد .چرا اعضای بیت خامنه ای یا سربازجو شریعت نداری یا همکار وهم قلم ونوچه اش نویسنده ی همین مطلب به سوریه اعزام نمی شوند تا به آرزوی شان برسند به جای اینکه  بامرده خوری کردن ازدور برای کشته شدگان هورا بکشندو تعریف وتمجید کنند؟

نويسنده: پژمان كريمي
چه به موقع بود!درست سر وقت نياز! روايت از شهيدي که آسماني شدنش را به رخ مان کشيد!
    دوشنبه دهم اسفند 94- شبکه دوم سيما- مستندي به نام: «روايت نصر»! موضوع: يادکردي از شهيد مدافع حرم: «حميدرضا زماني». 

    چه به موقع بود!گفتن از شهيدي جوان که خانواده خود را به دستان بزرگ خداوند مي سپارد و فارغ از شوق زندگي دنيوي و لذت جويي هاي اهل زمين، پرچم دفاع از حريم اهل بيت(ع)را در دست مي گيرد.

    به موقع بود!

     تو هم مانند من در روزهاي پيش، در ازدحام «نام ها» و در ميان معرکه انتخابات، براي پيروزي و برتري اين و آن دغدغه داشتي!

    مشارکت سياسي وظيفه هر مسلماني است !

    نبايد به فرموده آن پير فرزانه و راحل، «بگذاريم انقلاب به دست نامحرمان بيفتد» و «گرفتار و تحريف» شود! پس حق داشتيم نگران باشيم و صحنه رقابتها را با وسواس و دقت رصد کنيم! حق داشتيم براي انتخابي درست، تقلاکنيم!

    اما در همهمه انتخابات و انتخابها بودند کساني که تنها براي انقلاب ،تکليفي نداشتند. و اي کاش تنها تکليفي بر خود متصور نبودند و در انزوا ساز خود مي زدند! آنها در هوسي مسموم براي راي نياوردن فرزندان انقلاب - از هر طيفي - تلاشي باطل کردند.

    اگر به عنوان ها و صفحات برخي از روزنامه هاي زنجيره اي دقت مي کردي، ماهيت «برخي» از نامحرمان آشکار بود.

    همان ها که چون دبيرکل ورشکسته حزب سکولار مشارکت، از آرزوي خود براي شکل گيري مجلسي به دور از شعار و دغدغه انقلابي سخن گفت!

    همان ها که از مفتي وهابي سعودي در ترور شخصيت بزرگان انقلاب، خط و پيشي گرفتند.

    همان ها که در انتخاب، هر معياري را پيش کشيدند جز وجه «خميني باوري» و «پنجاه و هفتي بودن»!

    همان ها که از ضرورت نه فتح الفتوح برخاسته از آرمان ها و غايات انقلاب که از فتح الفتوح برخاسته از برجام ها سخن گفتند. برجام هايي که حاصل مشروط دانستن «آب خوردن» ايراني به التفات «کدخدا» است!

    روايت نصر، تنها روايت و حکايت زندگي منير شهيد زماني نبود! هشدار بود! هشداري به غفلت هاي ما و کوچکي همان برخي ها! برخي ها که زندگي و خوشبختي شان يعني نام بزرگ تر، سمت بزرگ تر، صندلي بزرگ تر و...! و در برابر اين برخي صاحب پول و قدرت، شهيداني چون حميد رضا زماني ها سرافرازند که زندگي و خوشبختي شان يعني؛ گمنامي، بي نشاني، فداکاري، خشنودي خاندان نور و پاکي! يعني تکه تکه شدن در راه معبود!

    به راستي؛ شهيد زماني و شهيد زماني ها ايستاده بر قله هاي معرفت و شکوه، در قيامت کبري، رو به دنيازدگان سياست، چه خواهند گفت؟!

    روايت نصر، به موقع بود: کوچکي برخي را به پيش چشمانمان تصوير کرد تا مبادا اسير فتنه هاي آنها و مرعوب بزرگي ظاهري و دنيايي شان شويم!