يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "پيچ تاريخي و دست انداز ترامپ "

اوین نامه ی کیهان  یکشنبه 10 بهمن – 95 سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "پيچ تاريخي و دست انداز ترامپ "
ترامپ هر که بوده و هر کاری یا  هر گونه تجارتی کرده باشد فعلاً رئیس جمهور آمریکا شده است . بخشی از دلیل رئیس ج مهور شدن ترامپ  هم مشخص است . چون  محصول سیاست مماشات اوباما با برخی از رژیم های تروریستی و جنگ افروز وناقض حقوق بشر است که همچون رژیم وارونه ولایت فقیه وهم پیمانانش عراق و سوریه وحزب الشیطان لبنان و آزمایشات موشکی پاسداران وتهدید اسراییل به نابودی می باشد .خلاصه  ناشی از تلاش پاسداران برای دست یابی به سلاح هسته ای است . بنابراین شرایط برای ارگان فاشیستی پاسداران و سیاست جنگ افروزی وتروریستی برون مرزی وآزمایش موشک های دوربرد همراه با تهدید کشورهای منطقه نمی تواند همچون دوران اوباما باشد . لذا قلمزنان و همکاران اوین نامه ی سربازجو شریعت نداری باید که جیغ بنفش علیهت رامپ بکشند.
در حالي که حدود يک هفته از آغاز به کار دونالد ترامپ به عنوان رئيس جمهور جديد آمريکا مي گذرد، ابهامات و گمانه زني ها در خصوص سياست ها و جهت گيري هاي وي – به ويژه در حوزه سياست خارجي- در حجم وسيعي ادامه دارد. مواضع ضد و نقيض و غيرشفاف ترامپ درباره مسائل مختلف به گونه اي است که جفري گلدبرگ –تحليلگر مشهور و سردبير نشريه آتلانتيک- در يکي از برنامه هاي تلويزيوني پربيننده آمريکا مي گويد؛ چندي پيش وزيرخارجه يکي از کشورهاي عربي از من درباره سياست ترامپ در قبال ايران پرسيد و من في البداهه جواب دادم: ممکن است ترامپ در چهار سال آينده با ايران وارد جنگ شود و اين احتمال نيز وجود دارد که به ايران برود تا يک سري هتل ها و زمين هاي گلف را در آنجا افتتاح کند! من نمي دانم! همه اينها قابل بحث است. 
    پاسخ گلدبرگ بازتابي از غيرقابل پيش بيني بودن ترامپ است. به اين معنا که او مي تواند سياستي تا 180 درجه متضاد داشته باشد. اما شواهد و قرائن نشان مي دهد ترامپ نه با ايران وارد جنگ خواهد شد و نه براي افتتاح هتل و زمين گلف به ايران خواهد آمد. البته امضاي ديروز ترامپ پاي دستورالعمل محدوديت سفر اتباع هفت کشور - از جمله ايران - به آمريکا نشانه اي از رويکرد مستاجر جديد کاخ سفيد است. ديروز ترامپ دستوري را امضا کرد که به جرات مي توان گفت، بستر آن در دولت اوباما فراهم شده بود. 
    
با اين حال هنوز نمي توان با قاطعيت گفت ديپلماسي ترامپ چه خواهد بود و اگر اين سوال از خود او هم بشود، شايد پاسخي شبيه سردبير نشريه آتلانتيک بدهد! چرا که او فعلاً با چالش هاي فوري و مهم تري دست به گريبان است. ترامپ به عنوان تاجري ميلياردر که حالارئيس جمهور شده و آمريکا به عنوان کشوري که تا چند سال پيش، سوداي جهان تک قطبي را در سر داشت، روزهاي سختي را مي گذراند و به احتمال قريب به يقين روزهاي بسيار سخت تري نيز در پيش خواهد داشت. هرچه اين تنش و چالش دروني آمريکا گسترده تر و عميق تر شود، مي تواند به نفع ايران باشد.
    رئيس جمهور کنوني آمريکا با نوعي بحران مشروعيت مواجه است. تظاهرات عليه رئيس جمهوري که تازه قدرت را به دست گرفته در تاريخ آمريکا بي سابقه است. نکته قابل تامل آنکه اين اعتراضات صرفاً محدود به مردمي که به ترامپ راي داده اند نيست و بخشي از سيستم حاکم بر آمريکا نيز در اين آتش مي دمند، از چهره ها و رسانه هاي پرنفوذ گرفته تا سيستم اطلاعاتي و امنيتي اين کشور. نقش سيا در اين ماجرا جالب و قابل تامل است. جيمز پتراس استاد جامعه شناسي دانشگاه بينگهامتون در نيويورک تحليلي خاص در اين مورد دارد. به عقيده وي در حالي که هميشه دستگاه هاي امنيتي آمريکا – در راس آنها سازمان سيا - با ابزار مختلف و کمک ساير نهادهاي آمريکا مشغول توطئه و براندازي (Regime Change) عليه دولت هاي مخالف خارجي بوده اند، براي نخستين بار در تاريخ اين کشور، سيا در حال انجام همين عمليات عليه دولت ترامپ است. نکته جالب تر آنکه در اين پروژه دقيقاً از همان شيوه هايي استفاده مي شود که در مورد دولت هاي متخاصم خارجي کاربرد دارد؛ تهييج مخالفان، سازماندهي تظاهرات، استفاده از چهره هاي سرشناس و مشهور در حوزه هاي مختلف، ميدان داري رسانه ها، برچسب زني و ترور شخصيت، اتهام زني بخصوص در زمينه هاي اخلاقي، ادعاي دستکاري در انتخابات و به چالش کشيدن نتايج، اتهام وابستگي به خارج که در اين مورد خاص ترامپ عامل کرملين لقب گرفت!
    
مخالفت هاي داخلي با ترامپ تا جايي پيش رفت که عده اي سياستمدار چپ و راست آمريکا در اقدامي بي سابقه از «الکترال کالج» خواستند برخلاف نتيجه نهايي انتخابات، هيلاري کلينتون را به عنوان چهل و پنجمين رئيس جمهور آمريکا معرفي کند. چرا که الکترال کالج نقش تنفيذکننده راي مردم را داشته و به لحاظ قانوني اين قدرت را دارد که فرد ديگري را برخلاف راي مردم به عنوان رئيس جمهور معرفي کند. گرچه اين مجمع درخواست انتخاب کلينتون را رد کرد اما طرح چنين مطالبه اي، خود گوياي عمق بحران سياسي در سيستم آمريکاست. 
    فارغ از اينکه آيا موج اعتراضات عليه ترامپ سازماندهي شده است يا خودجوش، بهرحال نشان دهنده وضعيتي غيرطبيعي و بي سابقه است که ظرفيت تبديل به بحران را نيز دارد. تا جايي که عده اي عنوان کرده اند احتمال دارد ترامپ نتواند دوران چهار ساله رياست جمهوري خود را به پايان برساند. در عين حال برخي پا را از اين نيز فراتر گذاشته و دونالد ترامپ را «گورباچف غرب» ناميده اند. شعار گورباچف ايجاد اصلاحات در سيستم اتحاد جماهير شوروي و در معنايي وسيع تر بلوک شرق بود که در نهايت به فروپاشي اين سيستم انجاميد. شعار ترامپ نيز دست کمي از آن ندارد و گفته بود وقتي به کاخ سفيد رفت سيفون را خواهد کشيد و در اين چند روز با اظهارات و حتي دستورات و تصميمات جنجالي درصدد است نشان دهد به وعده هاي انتخاباتي خود پايبند است. 
    
موج ترامپ هراسي و ترامپ ستيزي به مرزهاي آمريکا محدود نشده و کشورهاي اروپايي را نيز به شدت درگير کرده است. آمريکا براي اروپا همان نقشي را بازي مي کند که شوروي سابق براي بلوک شرق بازي مي کرد و زلزله در واشنگتن، اروپا را نيز خواهد لرزاند. امروز تحليلگران غربي از به راه افتادن موج «ترامپيسم» در اروپا خبر مي دهند. موجي که باعث مي شود سياستمداراني با شعارهاي ملي گرايانه در سياست و اقتصاد آزادگريز و حمايت آميز در اقتصاد روي کار آيند و نظم و نظام هاي سياسي- امنيتي(مثل ناتو) و اقتصادي را تضعيف کرده و در نهايت به هم بزنند. همزمان با روي کار آمدن ترامپ، راستگرايان اروپا در شهر کوبلنز در آلمان گردهم آمدند. محور سخنراني ها عليه پناه جويان و مهاجران، يورو (پول واحد اروپا) و مرزهاي باز اروپا بود. مارين لوپن، نامزد انتخابات رياست جمهوري فرانسه، سال 2016 را سال بيداري مردم انگليس (به دليل راي به خروج از اتحاديه اروپا) خواند و گفت: «من مطمئنم، مردم قارۀ اروپا هم بيدار مي شوند
    
در تحليل اين وضعيت نبايد به بيراهه رفت و دچار افراط و تفريط و جوزدگي شد. ترامپ عامل آشفتگي امروز آمريکا و پس لرزه هاي آن در اتحاديه اروپا نيست. ترامپ و نسخه هاي مشابه آن، خود محصول يک آشفتگي و دوران گذار هستند. دوراني که به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي مي توان آن را «پيچ تاريخي» ناميد. ايشان بيش از دو سال پيش در تبيين اين شرايط مي فرمايند؛ «نگاه به اوضاع سياسي جهان و منطقه نشان مي دهد که ما در مقطع حساسي هستيم؛ به معناي واقعي کلمه، امروز يک پيچ تاريخي است. اين را بدانيد! اگر قوي نباشيد زور خواهيد شنفت؛ نه از آمريکا و غرب، حتي از موجودي مثل صدام. اگر قوي نباشيد به شما زور مي گويند، بر شما تحميل مي کنند. بايد قوي بشويد.» (16/4/1393)
    
اگر زيربنا، علل، ملزومات، نتايج و دورنماي اين پيچ تاريخي به طور دقيق و درستي فهم شود، تصميم گيري درباره چگونه سياست ورزيدن درست خواهد بود و در غير اين صورت، تصميمات و برنامه ها بر پايه متغيرهايي فرعي مانند فلان توافقي که معلوم نيست چقدر عمر داشته باشد و فلان سياست مداري که آنسوي دنيا روي کار آمده و سرنوشتش روشن نيست و مسائلي از اين دست، بنا خواهند شد. توجه به اين نکته ظريف و اساسي، تکليف تصميم سازان و تصميم گيران کشور را در مواجهه با دولت ترامپ روشن مي کند. اگر تصوير دقيقي از جايگاه فعلي و مقصد خود در اين راه داشته باشيم، ترامپ چيزي جز يک دست انداز در اين پيچ تاريخي نيست و عبور از اين دست انداز براي ايران اسلامي به آساني صورت مي پذيرد، همانطور که از سراب اوباما عبور کرديم. نويسنده: محمد صرفي