يادداشت روز اوین نامه کیهان "راز هسته هاي مقاومت در منطقه"


اوین نامه ی کیهان  یکشنبه 13 خرداد ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه کیهان "راز هسته هاي مقاومت در منطقه"
همکار وهم قلم سربازجو شریعت نداری الکی فیل تبلیغاتی هوا کرده ومحورش مانور تبلیغاتی داده است . برای اینکه برخلاف ادعای مدعی نه رازی درکار است ونه هسته مقاومتی در منطقه وجوددارد .
برای اینکه سیاست 4 دهه مماشات غرب به خصوص آمریکا مقابل رژیم ولایت فقیه موجب ناامن وبی ثباتی منطقه شده است .
برای اینکه سیاست صدور ارتجاع وبحران و ارتجاع وجنگ افروزی رژیم ولایت فقیه به برون ومرز  ومداخله جویی درامور داخلی کشورهای منطقه وهمسایه با چراغ سبز غرب وآمریکا بوده است .
چون اینان نیاز به بهانه حضور نظامی درمنطقه و بازار داغ فروش سلاح و... داشته اند واین بهانه ونیاز را سیاست برون مرزی رژیم ولایت فقیه جنگ افروز برای شان تأمین کرده است .
ولی اکنون به خاطر زیاده روی درتهدید شعاری پاسداران که اسراییل با یدازروی کره زمین محو گردد و حکومت عربستان ساقط شود ترامپ را وادار به واکنش کرده است .
زیرا  ترامپ ازبرجام خارج شد و قراراست هم تحریم ها بازگردند وهم تحریم های جدید اعمال شود .مگراینکه شرایط ترسیم شده آمریکا پس از خروج از برجام  پذیرفته شود .
بااین وجود قلمزن یادداشت نویس رمز گشایی از هسته مقاومت  درمنطقه یا رونمایی از سپاه قدس وحزب الشیطان لبنان و مهاجران اقغانی و الحشدا لشعبی یا بسیجی های عراقی کرده است . درحالی که هسته مقاومت  ادعایی  درسوریه مورد تهاجم موشکی اسراییل قرار گرفته است اما اثری از مقاومت وواکنش انتقامی مشاتده نشده است.
«قدرت منطقه اي ايران» از جمله موضوعاتي است که بي اغراق هر روز درباره آن لااقل يک مقاله در سطح نشريات و ساير رسانه ها نوشته مي شود و اغلب اين مقالات نيز توسط مخالفان جمهوري اسلامي نوشته مي شوند و از اين رو در پشت طرح بحث قدرت منطقه اي ايران، دشمني مرموزانه اي وجود دارد. البته اين که ايران داراي اقتدار منطقه اي است، جاي بحث ندارد. اما ميان آنچه دشمن از آن ياد مي کند با آنچه درباره ايران صدق مي کند تفاوت بنيادين وجود دارد و اساساً دو چيز است. در اين باره گفتني هايي وجود دارد:
    1
- بعد از شکستي که به واسطه 8 سال دفاع مقدس ملت ايران بر دشمنان اسلام تحميل شد، آنان متوجه قدرت جمهوري اسلامي شده و در صدد برآمدند تا ريشه هاي انقلاب اسلامي را از ايران برکنند و از اين رو بود که «کاسپارواينبرگر» وزير دفاع آمريکا در دوره دوم رياست جمهوري رونالد ريگان با صراحت از لزوم خشکاندن ريشه ملت ايران سخن گفت. حضرت امام خميني با درک توطئه روزافزون آمريکا و عوامل آن عليه انقلاب اسلامي و ملت هاي منطقه از لزوم به وجود آمدن «هسته هاي مقاومت» در تمامي جهان سخن گفته و در تاريخ دوم آذرماه 1367 به يک راهبرد اشاره و فرمودند: «بايد بسيجيان جهان اسلام در فکر ايجاد حکومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است، چرا که بسيج منحصر به ايران اسلامي نيست. بايد هسته هاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد... شما در جنگ تحميلي نشان داديد که با مديريت صحيح و خوب مي توان اسلام را فاتح جهان نمود».
    
آنچه بعدها در منطقه پيش آمد بر دقت نظر حضرت امام صحه گذاشت. برابر اسناد، نئوکان هاي آمريکا از ميانه دهه 1370 يعني حدود 8 سال پس از فراخوان امام راحل از مسلمانان جهان براي تشکيل هسته هاي مقاومت، از يک توطئه حساب شده پرده برداشتند. در اين سالها يک کميته 300 نفره از متخصصين برجسته آمريکايي به رياست «پل ولفوويتس» در نيروي دريايي آمريکا مشغول رايزني پيرامون جزئيات طرحي بودند که با پيروزي جرج بوش دوم در انتخابات رياست جمهوري سال 2000 به اجرا گذاشته شد. خلاصه اين طرح اين بود: «تجزيه کشورهاي غرب آسيا» که با دو دستور کار يعني راه اندازي انقلاب هاي مخملين و اشغال مستقيم نظامي دنبال مي شد به زودي کشورهاي مختلفي در معرض دو لبه اين طرح قرار گرفتند و بعضي دچار آسيب جدي گرديدند.
    2-
وقتي طرح آمريکا براي تغيير جغرافياي غرب آسيا دنبال مي شد، در ايران دو نوع برخورد وجود داشت. يک برخورد مبتني بر پذيرش شرايط بود يعني افراد، گروه ها و حتي دستگاه هايي در ايران از يک طرف با بروز انقلاب هاي رنگي در کشورهاي آسيايي همراهي کرده و به آن نام «توسعه دموکراسي» دادند و حال آنکه آنچه در گرجستان (2003) اوکراين (2004) و قرقيزستان(2005) و... پيش آمد، کودتاي سياسي بود که با هزينه کم آمريکا و کارگزاري نيروهايي در داخل اين کشورها به وقوع مي پيوست. وقتي قضيه اشغال نظامي کشورهاي افغانستان و عراق توسط آمريکا نيز پيش آمد، نيروهايي در داخل ايران توصيه کرده و بر اساس آن اقدام هم کردند که بله چاره اي جز همراهي نداريم در واقع در اين ماجرا همان کاري را کردند که رضاخان ذليلانه در جريان تهاجم مشترک قواي متفق و متحد به ايران انجام داد. يعني «بي طرفي» و اين در حالي بود که از يک سو برخلاف زمان رضاخان اين بار نه ايران که کشورهايي در همسايگي ايران در معرض تهاجم نظامي غرب قرار گرفته بودند و از سوي ديگر نام اين کار در اين زمانه بي طرفي نبود و در واقع آقايان در مجلس و دولت ايران را دعوت به تسليم در برابر غرب مي کردند و بر آن اصرار داشتند. اما در مقابل اين نگرش و راه حل ذليلانه، رهبر معظم انقلاب اسلامي همه را به نسخه حضرت امام يعني «تشکيل هسته هاي مقاومت در جهان اسلام» توجه داده و خود دست به کار مديريت، سازماندهي و تغذيه آن شدند. حضرت امام خامنه اي -دامت برکاته- در مواجهه با انقلاب هاي رنگين ملت ها و دولت ها را به مقابله فراخوانده و بالاخره موفق شدند ماشين اين به اصطلاح انقلاب ها را از کار بيندازند. در مواجهه با اشغال نظامي افغانستان و عراق نيز، رهبري ملت هاي منطقه و بخصوص برادران افغانستاني و برادران عراقي را به مقابله فراخواندند و در عمل هم موفق شدند با کمک ملت هاي اين دو کشور اهداف آمريکا و انگليس در حمله به عراق را به شکست بکشانند.
    
وقتي امروز به قضاوت و داوري مي نشينيم در مي يابم که اگر به نسخه ذلت بار بعضي از جريانات سياسي مرعوب در دو ماجراي انقلاب هاي رنگي و تسخير نظامي کشورهاي منطقه توسط آمريکا- که ظاهري دلسوزانه هم داشتند- عمل مي شد امروز ملت هاي منطقه زير سيطره نظامي آمريکا دست و پا مي زدند و حال آنکه رهبري انقلاب در يک دوره کوتاه موفق شدند با هزينه هاي کم توطئه سيطره دوباره آمريکا به منطقه را با شکست مواجه گردانند. در واقع نسخه «هسته هاي مقاومت در جهان اسلام» که در دوم آذر 1367 توسط حضرت امام نوشته شد، با کارگزاري و مديريت رهبري معظم انقلاب توانست پيش از آنکه دشمن دست به کار شود زمين و فرصت ها را از او بگيرد.
    3-
نظريه يا دکترين «هسته هاي مقاومت جهان اسلام» بر مبناي ديني استوار بوده و تفسير عيني «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم (29 سوره فتح) است. در واقع وقتي کشوري براساس يک تعهد ديني به آماده سازي ملت ها و دولت هاي ديگر براي دفاع از خود در برابر هجوم کفار اقدام مي نمايد وظيفه برادري ديني» خود را انجام داده است. در اين ميان آنچه اساسا مطرح نيست، سيطره يک کشور يا يک دولت به يک کشور يا دولت ديگر است. اما از آنجا که در دنياي ماديت چنين کمک بي چشمداشتي معنا و مفهوم ندارد، اقدام به توانمندسازي يک ملت و يک دولت در برابر تهديدات بنيان کن خارجي که با آن مواجه است، يک حيله سياسي تعبير شده و از آن به قدرت طلبي و مداخله جويي يک کشور و دولت تعبير مي شود. اين در حالي است که اگر ما اين را در فضاي عيني منطقه نگاه کنيم چيزي به جز رفق و دوستي و اهتمام به حل مشکل برادر ديني نمي بينيم. در فضاي لبنان، اسرائيل براي خود نيروي قابل ذکري نمي ديد و از اين رو لبنان را ابتدا از طريق سيطره دادن عناصر وابسته به خود- جريان کتائب- و بعد از طريق اشغال مستقيم نظامي به حياط خلوت خود تبديل کرده بود. کار انقلاب اسلامي در اين بين اين بود که به اين ملت رشيد کمک کند تا بتواند به ياس ناشي از قدرتمندنمايي رژيم اسرائيل غلبه کرده و براي آزادسازي کشور خود از سيطره اسرائيل و عوامل آن دست به کار شود. ايران به اين کار مبادرت ورزيد ولي هيچ گاه چشمداشتي به لبنان نداشت هر چند براي رسيدن لبنان به اين مرحله که باعث هراس اسرائيل شود، شهدايي هم تقديم کرد. امروز ايران حتي بر يک روستاي لبناني سيطره ندارد اما البته محبوب مردم اين کشور است و قلوب آنان را تسخير کرده است.
    
در عراق وقتي آمريکايي ها و انگليسي ها به بهانه حذف صدام حسين از قدرت وارد اين کشور شدند «هنري کيسينجر» اعلام کرد که ارتش آمريکا حداقل 100 سال در عراق باقي خواهد ماند. خب معلوم است که اشغال يک کشور براي ملت آن چه آثار تلخي دارد. در اين ميان ايران به عراقي ها کمک کرد تا بر ايده «اشغال دائم نظامي» توسط آمريکا غلبه نمايند که در زمان کوتاهي غلبه کردند و از خاکستر رژيم فروپاشيده صدام حسين و اشغال نظامي اين کشور يک دولت مستقل مردمي پديد آمد که حدود يک ماه پيش چهارمين انتخابات پارلماني خود را در شرايطي امن برگزار کرد. همين عراق زماني که با فتنه سنگين و رعب انگيز داعش مواجه گرديد چشم به کمک ايران دوخت و در عمل هم دريافت که کمک کننده اي غير از ايران ندارد. بر همين اساس عراق از اشغال داعش نيز رهايي يافت و اداره بخش هاي آزاد شده آن به دست دولت اين کشور افتاد. ايران به عراق کمک کرد و براي آزادي آن از اشغال نظامي غرب و تروريسم مورد حمايت غرب، شهدايي را نثار کرد اما چشم به يک روستاي عراقي هم نداشت با اين وجود ايران در قلوب مردم عراق جا دارد و اين علاقه قلبي آنان را در جبهه مقابل دشمنان ايران قرار مي دهد بدون آنکه از اين همسويي عراق با ايران بوي وابستگي ملتي به ملت ديگر يا هژموني -سيطره- کشوري بر کشور ديگر به مشام برسد.
    4-
غرب تلاش مي کند تا با ادبيات سلطه طلبانه خود درباره محبوبيت منطقه اي ايران به داوري بنشيند و در تبليغات فراوان خود وجهي استعماري به نفوذ ايران بدهد آمريکا مي خواهد بگويد ايران نيز مثل آمريکا دنبال هژموني خود است و حال آنکه از نظرگاه ايدئولوژيک جمهوري اسلامي، يک چنين سيطره و هژموني از هر کس باشد، ممنوع است.
    
در واقع غرب از قدرت مسلمانان مي هراسد اما به جاي آنکه به طور واضح بگويد قدرت اسلام، از قدرت ايران سخن مي گويد تا مافي الضمير خود را مخفي کند و البته گاه و بيگاه دم خروس او بيرون مي زند چنان که در ماجراي حمايت قاطع غرب از فتنه سلمان رشدي و اهانت به پيامبر رحمت در مطبوعات اروپايي و قرآن سوزي کشيش جونز در آمريکا شاهد آن بوديم. غرب نمي تواند خود و اغراض خود را از چشمان تيزبين و پرتجربه ملت هاي منطقه بپوشاند از اين رو علي رغم تبليغات گسترده عليه ايران، محبوبيت جمهوري اسلامي در غرب آسيا همواره سير صعودي داشته است. نويسنده: سعدالله زارعي