گزیده ها قسمت دوم 15 بهمن -98
هیجانزدگی وقتی بود که برای امتیاز دادن به آمریکا جشن گرفتید
هیجانزدگی وقتی بود که برای امتیاز دادن به آمریکا جشن گرفتید
عضو مرکزیت حزب
کارگزاران میگوید: عرصه سیاست خارجی هیجان را برنمیتابد و باید با عقل رفتار کرد.
احد نقیبزاده در روزنامه سازندگی نوشت: «هفته گذشته در مجلس شورای اسلامی برخی نمایندگان در واکنشهای تندی از اظهارات محمدجواد ظریف درباره مذاکره با آمریکا انتقاد کردهاند. آنها معتقدند که باتوجه به ترور شهید سردار سلیمانی طرح این اظهارات نوعی خیانت محسوب شده و نباید دیگر بعد از این اقدام آمریکا، به هیچ عنوان و در هیچ سطحی با آمریکا مذاکره کرد. ترور شهید سردار سلیمانی و از دست رفتن شخصیتی مسلط به مباحث منطقه همچون ایشان خسران بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران بود. مسئلهای که بدون شک و بهطور حتم باید با واکنش و پاسخ جمهوری اسلامی ایران مواجه میشد که این اقدام در حمله موشکی به پایگاه عینالاسد صورت گرفت و خسارات وارده به آمریکاییها در این حمله هر روز بیش از روز گذشته توسط خود آنها گزارش میشود. بنابراین نه کسی منکر اهمیت شخصیت شهید سلیمانی است و نه از خون او گذر شده و کوتاهی صورت گرفته است.
در کنار این مسئله ارتباط ایران با دنیای بیرون از مرزها بهخصوص غرب است. باید بهخاطر داشت که دیپلماسی مفاهیم خود را دارد و موضوع مذاکره بین کشورها به شهادت یا کشته شدن افراد و یا حتی بروز و ظهور جنگها و درگیریهای نظامی ارتباطی ندارد. این مهم تنها به خواست و توافق طرفین باز میگردد. اساسا ضایعهای حتی در سطح جنگ مانع دیپلماسی نمیشود و از این به بعد نیز با حفظ اهمیت خطوط قرمز جمهوری اسلامی در مباحث مختلف در صورت تغییر در رویههای طرف مقابل در روند چانهزنی و مذاکره، مسئله و ماهیت و اصل موضوع «امکان مذاکره» پا برجا است. در نتیجه آقای ظریف حرف بیمنطقی نزده است. در صورتی که آمریکا به تعهدات خود عمل کند، میتوان به مذاکره بازگشت. دیپلماسی زبان خود را دارد و همواره نیز بر اساس اصول خود توانسته تا تنشها را کاهش دهد. مجلس باید مرکز تعقل باشد نه نقطه ثقل رفتارهای احساسی. باید از رفتارهای احساسی از قبیل حمله به وزیر امور خارجه در این شرایط حساس دوری کرد».
درباره این یادداشت گفتنی است: اولا مبنای مذاکره احترام به طرف مقابل و موجودیت اوست. در واقع گفته میشود مذاکره نقطه مقابل تخاصم و منازعه است. بنابراین وقتی طرف مقابل در اقدامی صددرصد تروریستی، فرمانده نظامی ارشد شما را که مهمان رسمی کشور ثالث بوده، مورد هدف قرار میدهد، در واقع به مذاکره شلیک کرده است و اگر کسی یا کسانی با این وجود بگویند باید به مذاکره ادامه داد، در واقع به طرف مقابل پاداش و دستخوش داده و او را به ارتکاب رفتار خصمانه بیشتر تشویق کردهاند.
فقدان خط قرمز، در ادامه میتواند تشجیع حریف و تحقیر طرفی که به هر قیمت دم از مذاکره میزند، منجر شود. چنانکه از سوی ترامپ و پمپئو دیدیم.
ثانیا باید متذکر شد که عنوان رفتار هیجانی اتفاقا بیش از هر کسی فریبنده شیدائیان مذاکره با شیطان بزرگ و توافق با اوست به خاطر داریم که چگونه دنبال جشن خیابانی بودند و چگونه با هیجان تمام از فتحالفتوح بزرگ قرن،توافق بزرگ قرن و... دم میزدند؛ و حال آنکه امتیازات نقد فراوان به آمریکا داده و وعدههای فاقد ضمانت دریافت کرده بودند. به همین دلیل نیز، ریلگذاری تحریمهای شدیدتر (ویزایی، آیسا و کاتسا) در همان دولت اوباما آغاز شد و دولت وقت آمریکا، از دادن ویزا به نماینده ایران در سازمان ملل (ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور) خودداری کرد.
احد نقیبزاده در روزنامه سازندگی نوشت: «هفته گذشته در مجلس شورای اسلامی برخی نمایندگان در واکنشهای تندی از اظهارات محمدجواد ظریف درباره مذاکره با آمریکا انتقاد کردهاند. آنها معتقدند که باتوجه به ترور شهید سردار سلیمانی طرح این اظهارات نوعی خیانت محسوب شده و نباید دیگر بعد از این اقدام آمریکا، به هیچ عنوان و در هیچ سطحی با آمریکا مذاکره کرد. ترور شهید سردار سلیمانی و از دست رفتن شخصیتی مسلط به مباحث منطقه همچون ایشان خسران بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران بود. مسئلهای که بدون شک و بهطور حتم باید با واکنش و پاسخ جمهوری اسلامی ایران مواجه میشد که این اقدام در حمله موشکی به پایگاه عینالاسد صورت گرفت و خسارات وارده به آمریکاییها در این حمله هر روز بیش از روز گذشته توسط خود آنها گزارش میشود. بنابراین نه کسی منکر اهمیت شخصیت شهید سلیمانی است و نه از خون او گذر شده و کوتاهی صورت گرفته است.
در کنار این مسئله ارتباط ایران با دنیای بیرون از مرزها بهخصوص غرب است. باید بهخاطر داشت که دیپلماسی مفاهیم خود را دارد و موضوع مذاکره بین کشورها به شهادت یا کشته شدن افراد و یا حتی بروز و ظهور جنگها و درگیریهای نظامی ارتباطی ندارد. این مهم تنها به خواست و توافق طرفین باز میگردد. اساسا ضایعهای حتی در سطح جنگ مانع دیپلماسی نمیشود و از این به بعد نیز با حفظ اهمیت خطوط قرمز جمهوری اسلامی در مباحث مختلف در صورت تغییر در رویههای طرف مقابل در روند چانهزنی و مذاکره، مسئله و ماهیت و اصل موضوع «امکان مذاکره» پا برجا است. در نتیجه آقای ظریف حرف بیمنطقی نزده است. در صورتی که آمریکا به تعهدات خود عمل کند، میتوان به مذاکره بازگشت. دیپلماسی زبان خود را دارد و همواره نیز بر اساس اصول خود توانسته تا تنشها را کاهش دهد. مجلس باید مرکز تعقل باشد نه نقطه ثقل رفتارهای احساسی. باید از رفتارهای احساسی از قبیل حمله به وزیر امور خارجه در این شرایط حساس دوری کرد».
درباره این یادداشت گفتنی است: اولا مبنای مذاکره احترام به طرف مقابل و موجودیت اوست. در واقع گفته میشود مذاکره نقطه مقابل تخاصم و منازعه است. بنابراین وقتی طرف مقابل در اقدامی صددرصد تروریستی، فرمانده نظامی ارشد شما را که مهمان رسمی کشور ثالث بوده، مورد هدف قرار میدهد، در واقع به مذاکره شلیک کرده است و اگر کسی یا کسانی با این وجود بگویند باید به مذاکره ادامه داد، در واقع به طرف مقابل پاداش و دستخوش داده و او را به ارتکاب رفتار خصمانه بیشتر تشویق کردهاند.
فقدان خط قرمز، در ادامه میتواند تشجیع حریف و تحقیر طرفی که به هر قیمت دم از مذاکره میزند، منجر شود. چنانکه از سوی ترامپ و پمپئو دیدیم.
ثانیا باید متذکر شد که عنوان رفتار هیجانی اتفاقا بیش از هر کسی فریبنده شیدائیان مذاکره با شیطان بزرگ و توافق با اوست به خاطر داریم که چگونه دنبال جشن خیابانی بودند و چگونه با هیجان تمام از فتحالفتوح بزرگ قرن،توافق بزرگ قرن و... دم میزدند؛ و حال آنکه امتیازات نقد فراوان به آمریکا داده و وعدههای فاقد ضمانت دریافت کرده بودند. به همین دلیل نیز، ریلگذاری تحریمهای شدیدتر (ویزایی، آیسا و کاتسا) در همان دولت اوباما آغاز شد و دولت وقت آمریکا، از دادن ویزا به نماینده ایران در سازمان ملل (ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور) خودداری کرد.
همین حرفهای غلط سند
درستی رد صلاحیت شماست
اظهارات یک نماینده رد
صلاحیت شده مجلس، سند فقدان صلاحیت اوست.
غلامرضا حیدری گفته است: روزی که به شورای نگهبان مراجعه کردم کنار آقای کدخدایی فرد دیگری بهعنوان کارشناس، پرونده را در دست داشت، آنچه مطرح کردند تمرکز روی نطقها و بهخصوص نطق سیزدهم شهریور سال 96 بود. آنچه بهعنوان اتهام با من در میان گذاشتند اظهارنظرهای سیاسی من بود؛ گفتند در نطق خود گفتهاید که «ما سفارت آمریکا را اشغال کردیم و نقطه آغازین شروع جنگ تحمیلی همین موضوع بوده و بعد از فتح خرمشهر جنگ را تا نوشیدن جام زهر ادامه دادیم»، چرا این را گفتی؟ جنگ را امام ادامه دادند و گفتند که یک لحظه هم پشیمان نیستند. من در توضیحاتم گفتم اگر بعد از فتح خرمشهر ما صلح را میپذیرفتیم جنگ شهرها و بمباران تاسیسات ما شروع نشده بود و تازه عربستان حاضر بود 50 میلیارد دلار غرامت به ما بدهد، و این خیلی به نفع ما بود تا اینکه در حالت اضطرار قرار بگیریم.
حیدری همچنین خاطرنشان کرد: در بخش دیگری از این گفتوگو به من گفتند چرا در نطق خود گفتی «هزینههای فعالیت برونمرزی ما در سوریه و یمن زیاد است و تحریمها اثر گذاشته است و تا زمانی که روابط ما با دنیا حسنه نشود اوضاع بهتر نمیشود؟» من گفتم روی هزینههای برونمرزی نقد دارم، هنر ما در این است که در روابط خارجی بالانسی برقرار کنیم و منافع ملی کشور را در این وضع نمیبینم.
ادای این سخنان از سوی کسی که عنوان نمایندگی مردم را یدک میکشد، تعجببرانگیز و نشانه عدم درک و درایت نامبرده (در صورت نگاه خوشبینانه به وی) است. چرا که تاریخ شهادت میدهد با وجود تنظیم نسبتا بهتر قطعنامه 598 (در قیاس با قطعنامههای قبلی) وقتی ایران آتشبس پیشنهادی عراق را پذیرفت، برعکس با گستاخی طرف مقابل و حمله به مناطق مرزی ایران روبهرو شد و نشان داد که صلح پیشنهادی هیچ تضمینی نداشته و صرفا عملیات فریب بوده است. شبیه همین وعدهها را مرتجعین عرب و صهیونیستها و آمریکاییها طی 7 دهه گذشته به عناصر سازشکار فلسطینی داده و هر بار حداقل تعهدات خود را زیر پا گذاشتند.
تجربه اخیر برجام، سند دیگری است که نشان میدهد طرف مقابل در پشت لبخندها و وعدههای فریبنده، دنبال خیانت و خنجر زدن است. در همین دوره وعدههای گل و بلبل، دشمن در حال توسعه زیرساختهای تحریمی (بهویژه در دولت اوباما) بود و پس از آن هم در حالی که همین طیف غربگرا و خوشخیال، دم از تعامل با اروپا و فرانسه و ژاپن میزد، آمریکا سرگرم تحریم سپاه و تدارک نقشه ترور فرمانده ارشد ضدتروریسم ایران بود.
و سرانجام اینکه خسارتهای جنگ تحمیلی بالغ بر یکهزار میلیارد دلار بود. و عوامترین عوام جامعه - و نه کسی که مدعی نخبگی و نمایندگی است- میفهمد که با جنگیدن در عراق و سوریه، امکان قطعی یک جنگ با خسارت چندهزار میلیارد دلاری را از سر کشور دور کردیم. این مجاهدت ارزشمند را مردم در تهران و سایر شهرها، با تشییع بیسابقه پیکر شهید سلیمانی (که در دنیا با تشییع بیسابقه امام خمینی مقایسه شد) ارج گذاشتند و کسی که خلاف این میگوید، قطعا پرت از مردمداری، وطندوستی و عقلانیت و درایت است؛ اگر دیلماج
دشمن نباشد.
غلامرضا حیدری گفته است: روزی که به شورای نگهبان مراجعه کردم کنار آقای کدخدایی فرد دیگری بهعنوان کارشناس، پرونده را در دست داشت، آنچه مطرح کردند تمرکز روی نطقها و بهخصوص نطق سیزدهم شهریور سال 96 بود. آنچه بهعنوان اتهام با من در میان گذاشتند اظهارنظرهای سیاسی من بود؛ گفتند در نطق خود گفتهاید که «ما سفارت آمریکا را اشغال کردیم و نقطه آغازین شروع جنگ تحمیلی همین موضوع بوده و بعد از فتح خرمشهر جنگ را تا نوشیدن جام زهر ادامه دادیم»، چرا این را گفتی؟ جنگ را امام ادامه دادند و گفتند که یک لحظه هم پشیمان نیستند. من در توضیحاتم گفتم اگر بعد از فتح خرمشهر ما صلح را میپذیرفتیم جنگ شهرها و بمباران تاسیسات ما شروع نشده بود و تازه عربستان حاضر بود 50 میلیارد دلار غرامت به ما بدهد، و این خیلی به نفع ما بود تا اینکه در حالت اضطرار قرار بگیریم.
حیدری همچنین خاطرنشان کرد: در بخش دیگری از این گفتوگو به من گفتند چرا در نطق خود گفتی «هزینههای فعالیت برونمرزی ما در سوریه و یمن زیاد است و تحریمها اثر گذاشته است و تا زمانی که روابط ما با دنیا حسنه نشود اوضاع بهتر نمیشود؟» من گفتم روی هزینههای برونمرزی نقد دارم، هنر ما در این است که در روابط خارجی بالانسی برقرار کنیم و منافع ملی کشور را در این وضع نمیبینم.
ادای این سخنان از سوی کسی که عنوان نمایندگی مردم را یدک میکشد، تعجببرانگیز و نشانه عدم درک و درایت نامبرده (در صورت نگاه خوشبینانه به وی) است. چرا که تاریخ شهادت میدهد با وجود تنظیم نسبتا بهتر قطعنامه 598 (در قیاس با قطعنامههای قبلی) وقتی ایران آتشبس پیشنهادی عراق را پذیرفت، برعکس با گستاخی طرف مقابل و حمله به مناطق مرزی ایران روبهرو شد و نشان داد که صلح پیشنهادی هیچ تضمینی نداشته و صرفا عملیات فریب بوده است. شبیه همین وعدهها را مرتجعین عرب و صهیونیستها و آمریکاییها طی 7 دهه گذشته به عناصر سازشکار فلسطینی داده و هر بار حداقل تعهدات خود را زیر پا گذاشتند.
تجربه اخیر برجام، سند دیگری است که نشان میدهد طرف مقابل در پشت لبخندها و وعدههای فریبنده، دنبال خیانت و خنجر زدن است. در همین دوره وعدههای گل و بلبل، دشمن در حال توسعه زیرساختهای تحریمی (بهویژه در دولت اوباما) بود و پس از آن هم در حالی که همین طیف غربگرا و خوشخیال، دم از تعامل با اروپا و فرانسه و ژاپن میزد، آمریکا سرگرم تحریم سپاه و تدارک نقشه ترور فرمانده ارشد ضدتروریسم ایران بود.
و سرانجام اینکه خسارتهای جنگ تحمیلی بالغ بر یکهزار میلیارد دلار بود. و عوامترین عوام جامعه - و نه کسی که مدعی نخبگی و نمایندگی است- میفهمد که با جنگیدن در عراق و سوریه، امکان قطعی یک جنگ با خسارت چندهزار میلیارد دلاری را از سر کشور دور کردیم. این مجاهدت ارزشمند را مردم در تهران و سایر شهرها، با تشییع بیسابقه پیکر شهید سلیمانی (که در دنیا با تشییع بیسابقه امام خمینی مقایسه شد) ارج گذاشتند و کسی که خلاف این میگوید، قطعا پرت از مردمداری، وطندوستی و عقلانیت و درایت است؛ اگر دیلماج
دشمن نباشد.
حرف روحانی، بهانه اصلاحطلبان
برای جدا کردن خرج خود از دولت
مدعیان اصلاحطلبی، با
رندی در حال شانه خالی کردن از مسئولیت سوء عملکرد دولت هستند و حال آن که بارها
دولت روحانی را «رحم اجارهای» خود خواندهاند.
در این زمینه سایت عصر ایران به قلم یکی از نویسندگان نشریات زنجیرهای، از روحانی تشکر کرد که بار را از دوش اصلاحطلبان برداشته است.
عصر ایران با اشاره به سخنان اخیر روحانی مبنی بر وجود سلایق موسوم به اصلاحطلب و اعتدالگرا مینویسد: با این که روحانی اصلاحطلب نبود و نیست، اصلاحطلبان از او حمایت کردند. به چند دلیل: اول بهخاطر این که در سیاست گاه میتوان در رقابت با دیگری ائتلاف کرد. ضمن این که در سال 92 رأی به روحانی نه رأی به شخص که رأی به گفتمان مذاکره در پرونده هستهای بود.
در سال 96 نیز حمایت از روحانی برای آن بود که «به عقب برنگردیم».
در دولت دوم اما روحانی به دلایل خارج از این بحث از اصلاحطلبان فاصله گرفت و این موضوع به اضافۀ خروج ترامپ از برجام نیز به موقعیت او چه در حکومت و چه در میان مردم آسیب وارد ساخت.
اصلاحطلبان، از مقطعی به بعد احساس کردند « آشِ نخورده و دهان سوخته» شدهاند. در دولت عملا موقعیت و نفوذ ندارند و رییس جمهوری حتی نمیتواند ممنوعیت تصویر سَلَف حامی خود را بردارد اما آنها باید پاسخ گوی عملکرد دولت باشند. اگر خرج خود را جدا میکردند ممکن بود متهم شوند رفیق نیمه راه و شریک خوشیهایند نه همراه روزگار ناخوشی. خاصه این که در آغاز گفته بودند اعتدالگرایی یک گفتمان نیست بلکه یک روش است.
عصر ایران میافزاید: «روحانی در نطق اخیر از «سه جریان» و نه «دو جریان» صحبت میکند و این بار اصلاحطلبان انتقاد و اعتراضی ندارند. چون همین را میخواستند! این که خرج شان از دولت جدا شود و حالا خود رئیسجمهوری این کار را کرده و سه جریان اصلی را چنین برشمرده و تفکیک کرده است؛ اصولگرا، اصلاحطلب و اعتدالگرا.
آقای روحانی با تفکیک خودش (اعتدالگرایان) از اصلاحطلبان به آنان خدمت بزرگی کرده تا اعوجاجات و ضعفهای دولت بهحساب اصلاحطلبان گذاشته نشود و این بار اتفاقا در عمل استقبال شده است. چون مسئولیت عملکرد دولت «اعتدالگرا» را از دوش « اصلاحطلبانی» که نقش چندانی در کابینه ندارند، ادعای سایت عصر ایران در حالی است که معاون اول رئیسجمهور و برخی وزرا و انبوهی از معاونان وزیر و مدیرکل، از طیف اصلاحطلبان محسوب میشوند.
در این زمینه سایت عصر ایران به قلم یکی از نویسندگان نشریات زنجیرهای، از روحانی تشکر کرد که بار را از دوش اصلاحطلبان برداشته است.
عصر ایران با اشاره به سخنان اخیر روحانی مبنی بر وجود سلایق موسوم به اصلاحطلب و اعتدالگرا مینویسد: با این که روحانی اصلاحطلب نبود و نیست، اصلاحطلبان از او حمایت کردند. به چند دلیل: اول بهخاطر این که در سیاست گاه میتوان در رقابت با دیگری ائتلاف کرد. ضمن این که در سال 92 رأی به روحانی نه رأی به شخص که رأی به گفتمان مذاکره در پرونده هستهای بود.
در سال 96 نیز حمایت از روحانی برای آن بود که «به عقب برنگردیم».
در دولت دوم اما روحانی به دلایل خارج از این بحث از اصلاحطلبان فاصله گرفت و این موضوع به اضافۀ خروج ترامپ از برجام نیز به موقعیت او چه در حکومت و چه در میان مردم آسیب وارد ساخت.
اصلاحطلبان، از مقطعی به بعد احساس کردند « آشِ نخورده و دهان سوخته» شدهاند. در دولت عملا موقعیت و نفوذ ندارند و رییس جمهوری حتی نمیتواند ممنوعیت تصویر سَلَف حامی خود را بردارد اما آنها باید پاسخ گوی عملکرد دولت باشند. اگر خرج خود را جدا میکردند ممکن بود متهم شوند رفیق نیمه راه و شریک خوشیهایند نه همراه روزگار ناخوشی. خاصه این که در آغاز گفته بودند اعتدالگرایی یک گفتمان نیست بلکه یک روش است.
عصر ایران میافزاید: «روحانی در نطق اخیر از «سه جریان» و نه «دو جریان» صحبت میکند و این بار اصلاحطلبان انتقاد و اعتراضی ندارند. چون همین را میخواستند! این که خرج شان از دولت جدا شود و حالا خود رئیسجمهوری این کار را کرده و سه جریان اصلی را چنین برشمرده و تفکیک کرده است؛ اصولگرا، اصلاحطلب و اعتدالگرا.
آقای روحانی با تفکیک خودش (اعتدالگرایان) از اصلاحطلبان به آنان خدمت بزرگی کرده تا اعوجاجات و ضعفهای دولت بهحساب اصلاحطلبان گذاشته نشود و این بار اتفاقا در عمل استقبال شده است. چون مسئولیت عملکرد دولت «اعتدالگرا» را از دوش « اصلاحطلبانی» که نقش چندانی در کابینه ندارند، ادعای سایت عصر ایران در حالی است که معاون اول رئیسجمهور و برخی وزرا و انبوهی از معاونان وزیر و مدیرکل، از طیف اصلاحطلبان محسوب میشوند.
درک زنجیرهایها از
تفاوت اظهارنظرها
روزنامه شرق در شماره دیروز خود بار دیگر به ادامه روند مظلومنمایی از چند
نماینده رد صلاحیت شده پرداخت و نوشت: «اظهارنظر؛ این دلیل رد صلاحیت تعدادی از
نمایندگان مجلس است؛ از علی مطهری گرفته تا محمود صادقی و غلامرضا حیدری.»در ادامه این گزارش آمده است: «به گفته نمایندگان، آنچه این روزها نگرانیها درباره رد صلاحیتها را فزاینده کرده، نادیدهگرفتن اصول قانون اساسی است. طبق اصل 84 قانون اساسی «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهارنظر نماید». اصل 86 قانون اساسی نیز تأکید میکند که «نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهارنظر و رأی خود کاملا آزادند و نمیتوان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کردهاند یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود دادهاند تعقیب یا توقیف کرد.»
در ادامه این گزارش آمده: «حیدری در این زمینه میگوید: «من در جلسه با شورای نگهبان فقط درباره اظهارنظرهای مرتبط با نمایندگی مورد سؤال قرار گرفتم. دلایل رد صلاحیت من کاملا سیاسی بود و تمام یک ساعت و ربعی که در شورای نگهبان حضور داشتم، تمرکز بر نطقی بود که شهریور سال 96 انجام دادم».
نخست آنکه نمایندگان مذکور مصونیت داشتهاند و به خاطر آنچه از تریبون مجلس علیه کشور و نظام گفتهاند به دادگاه نرفته و زندانی نشدهاند؟! اما اینکه مصونیت نماینده را معادل این بگیریم که هر نماینده هر چه دلش خواست بگوید و هر کاری دلش خواست انجام دهد و باز در دوره دیگر نماینده شود این روند منجر به این میشود که در چند دوره بعد مجلسی داشته باشیم به مراتب ضعیفتر و پرحاشیهتر از مجلس فعلی.
دوم آنکه همین سیاسی بازیها و حزب و گروهاندازیها بود که باعث شد مجلس دهم از مردم و موضوعات آنها غافل شود و نمایندگانش از وقت نطق خود به جای توجه دادن دولت به موضوعاتی نظیر معیشت و اشتغال به سخنانی بپردازند که آب از دهان رسانههای انگلیسی و آمریکایی راه بیندازد.
سومین نکته اینکه البته قانون گفته که نماینده در اظهارات خود در تمام موارد مربوط به کشور و مسایل بینالمللی آزاد است اما ناگفته پیداست که آزادی انتزاعی و بیحد و حصر نیست. مثلا چندبار شنیدهاید که در مجلس انگلستان یا آمریکا نمایندهای به ایراد نطق پرداخته و رژیم صهیونیستی را اشغالگری محکوم به نابودی بنامد و فلسطینیان را مالکان اصلی آن سرزمین؟! فردی اگر اپوزیسیون نظام است که عملا آمدنش به مجلس و ادای سوگندش نوعی فریب مردم است.
نکته چهارم اینکه نمایندگانی امثال حیدری و روزنامههایی مانند شرق آیا به واقع تفاوت اظهار نظرهای خود را با اظهار نظرهایی که توسط نمایندگان دیگر ایراد میشود و عمدتا هم حالت انتقادی دارد متوجه نمیشوند؟! اگر اینها متوجه نمیشوند اما رسانههای معاند به خوبی متوجه آن میشوند که با آب و تاب به آنها پرداختهاند.