دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 14 تیر ماه سال 1389
نقد و بررسی : آيا(يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " انقلاب فرزندان خود را مي خورد ؟! "
" ضد انقلاب منفور سربازجو حسین شریعتمداری با نا دیده گرفتن موضع ضد آمریکائی، اعتراف به دیدار با یک خبرنگاه هفته نامه آمریکائی کرده است "
چگونه است که از یک سو ادعای دهان پر کن مبارزه با آمریکا می شود که دارای تاریخچه بیش از 31 ساله است آنگونه که صدای جنگ روانی تبلیغاتی این ادعا گوش فلک را پر کرده است؟ به خصوص اینکه در این مدت اتهامات گوناگون ساخته و پرداخته شده ی دستگاه بد نام اطلاعاتی وابسته به آمریکا بودن مخالفین و منتقدین و دگراندیشان طوری همه گیر و گسترده شده است که حتی دامنه ی نیروهای کیفی خودی را گرفته است. آنگونه که اینان نیز همچون بقیه یا از صحنه حذف شده اند. یا مورد تسویه خونین واقع شده یا اینکه کنار گذاشته شده اند . به خصوص اینکه چندین سال است که پس از قدرت گیری مدعیان اصول گرائی که جایگزین مدعیان اصلاح طلبان شده اند، رهبر لوطی جماران در هر فرصتی که گیر می آورد بر سر منبر رفته است وبلافاصله روضه ی ضد آمریکائی می خواند و بر مخدودش نکردن با مرز دشمن اصرار می ورزد و بر دشمن شناسی تأکید می کند. بطوریکه در همین رابطه روزی نبوده است که در یادداشت های روز دروغ نامه ی کیهان و ستون خبر های ویژه و کیهان و خوانندگان و گفت و شنود رقبای مغلوب متهم به همکار دشمن و سرباز پیاده نظام و نفوذی ستون پنجم دشمن آمریکا نشده باشند؟ حتی رادیو فردای آمریکا صدای سیا نامیده شده است و مصاحبه و گفتگو کنندگان با این رادیو به همکاران سازمان سیا آمریکا متهم شده اند . اما اکنون معلوم نیست که چه اتفاق افتاده یا چگونه شده است که خبر نگار هفته نامه نیو یور گر آمریکائی سر از دفتر مؤسسه ی دروغ نامه ی کیهان سر بازجو پاسدار حسین شر یعتمداری در آورده است که نماینده ی ویژه رهبر لوطی جماران می باشد؟! تا این سربازجوکه برایش توضیح دهد چگونه در ایران انقلاب فرزندانش را نمی بلعد؟ فراموش نشود اگر یادداشت روز نه در میانه ونتیجه گیری یادداشت روز، بلکه از همان ابتدا منتهی به دراز کردن رقیب مغلوب دوم خردادی ها شده است . چون اگر غیر از این باشد نه یادداشت روز ضد خود و هدف و پیامش تهیه و تنظیم و اقدام کرده است ، بلکه تبدیل به چاقو استثنائی شده است که می تواند دسته ی خودش را ببرد.
بهرحال سربازجو حسین شریعتمداری بدون آنکه تعریفی از انقلاب و انقلابی بودن و اهدافش کند که چه فرقی با ضد انقلاب دارد تا که مشخص شود طبق این تعریف هر مدعی کجا ایستاده است و چه می کند؟ همینطور آنان که در 32 سال گذشته بازداشت و شکنجه و اعدام شدند ضد انقلابی بوده اند یا نه حاکمان ومجرمان جانی حاکم ضد انقلابی می باشند که بدلیل قبضه ی قدرت و در اختیار داشتن ابزار های سر کوبگر و تبلیغاتی واقعیات را کتمان و وارونه نموده اند . زیرا که هدف انقلاب ادعائی آزادی و عدالت و نفی استثمار و بر قراری برابری در جامعه بوده است. اما با ربودنش ، فرصت طلبانه از نام انقلاب سو ء استفاده شده است و با پوشش دین ومذهب برای هرمعترض و هر منتقد و دگر اندیش بی وقفه خفه شده است . همینطور تلاش مستمر برای قبضه ی قدرت و انحصاری کردنش شده است. خلاصه بطور آشکارا حاکمان کوشش برای قبضه ی قدرت وانحصاری کردنش نموده اند از سوی دیگر بد ترین اتهامات و توهین ها نثار مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان کرده اند. اکنون نیز در بستر ادامه ی جنگ قدرت و انباشت ثروت نوبت حذف رقیب مغلوب رسیده است . البته زمانی شریک قدرت و مدتی هم قدرت را کامل در اختیار خود داشت که اکنون از سوی کودتاگران نا مشروع نه ضد انقلابی که ضد بشری حاکم شده اینان به ضد انقلابی بودن متهم شده است . مهمتر اینکه سربازجو حسین شریعتمداری مدعی شده نه اصطلاح انقلاب فرزندانش را می خورد در ایران نه واقعیت ندارد . برای ادعای خود با رله و لیست کردن اتهامات وارونه شده ی یک ساله گذشته که تقریباً ترجیح بند توجیکاری و وارونه گوئی های همه ی یادداشت های روز شده است با مانور تبلیغاتی دادن دین ابزاری شده، رقیب حذف شده ی دوم خردادی ها را اینگونه متهم به انقلابی نماهای سابق و ستون پنجم دشمن کرده است :
صبح ديروز خبرنگار هفته نامه آمريكايي «نيويوركر» كه براي مصاحبه به كيهان آمده بود، با اشاره به سوابق انقلابي برخي از عوامل فتنه - يا به قول او چالش-88 و طرد آنها از صحنه نظام جمهوري اسلامي ايران، پرسيد؛ آيا نبايد با فرانتس فانون هم عقيده بود كه مي گفت؛ «انقلاب ها فرزندان خود را مي بلعند»؟! و توضيح داد در گفت وگو با يكي از طرفداران مطرح و شناخته شده «جنبش سبز»!! متوجه شده است كه آنها چنين عقيده اي دارند!به ايشان گفته شد؛ اگرچه نظر فرانتس فانون درباره سرنوشت برخي از انقلاب ها، نظير انقلاب الجزاير و يا شماري از جنبش هاي به ثمر نشسته مردمي صحت دارد ولي در ايران اسلامي، انقلاب فرزندان خود را نخورده و نمي خورد، بلكه فرزندان ناخلف انقلاب و يا منافقان نفوذ كرده در آن را تصفيه مي كند و كنار مي گذارد.اين روزها برخي از عوامل فتنه كه در سال هاي نه چندان دور، اردونشين انقلاب اسلامي و نظام برخاسته از آن بوده اند و در پي خروج از بستر اسلام و انقلاب و ايفاي نقش ستون پنجم دشمن، از سوي توده هاي عظيم مردم طرد شده اند، ترجيع بند «انقلاب فرزندان خود را مي خورد»! بر زبان و قلم گرفته و ساز فريب ديگري را ساز كرده اند. اين ساز بدصدا در حالي نواخته مي شود كه تعدادي از فتنه گران، اگرچه در گذشته با تظاهر به انقلابي گري و يا به واقع، در شمار وفاداران اسلام و انقلاب شمارش مي شده اند ولي در جريان فتنه 88 نه فقط از بستر انقلاب بيرون رفته اند، بلكه آشكارا با دشنه هاي آخته و پنهان كرده در آستين نفاق و به نمايندگي بي پرده و بي نقاب از سوي مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، عليه اسلام، انقلاب، نظام، امام (ره) و مردم مظلوم و نجيب وطن خويش شوريده اند، كه بهتر است گفته شود عليه مردم وطن قبلي خويش، زيرا وطن كنوني آنها بدون كمترين ترديدي، واشنگتن، لندن و تل آويو است.آقاي ابطحي را براي گدايي نزد پادشاه عربستان، امير امارات و... مي فرستند و قول مي دهند كه كمك هاي مالي آنان را به هدر نمي دهند و هنگامي كه آقاي ابطحي گزارش پول هاي دريافتي را ارائه مي كند، آقاي «ص-خ» مشاور يكي از سران فتنه به طعنه مي گويد «اين كه چيزي نيست، بايد ليست مبالغ دريافتي ما از كشورهاي غربي را ببيني»! و... نظريه فرانتس فانون، نظريه پرداز سياهپوست فرانسوي و حامي انقلاب الجزاير درباره برخي از انقلاب ها، نظير انقلاب ماركسيستي اكتبر 1917 روسيه تزاري كه منجر به تشكيل شوروي سابق شد، مي تواند صحت داشته باشد. اما در انقلاب اكتبر 1917- اگر بتوان نام آن را انقلاب گذاشت- نسخه انقلاب يعني ماركسيسم اولا؛ براي توده هاي مردم شناخته شده نبود و ثانيا؛ اين نسخه فقط در دست حاكمان بود كه به ميل خود آن را تفسير و تعريف مي كردند. مثلا در چالش و درگيري ميان تروتسكي- فرمانده ارتش سرخ و عضو برجسته دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي- با استالين در دهه 1920 كه به تبعيد تروتسكي به مكزيك و نهايتا ترور وي در سال 1940 انجاميد، هر دو طرف مدعي ماركسيسم واقعي بودند و هيچكس نمي دانست و هنوز هم نمي داند كه كداميك از آن دو پيرو واقعي ماركسيسم بوده اند و... چرا كه ماركسيسم براي مردم و بسياري از صاحب منصبان شوروي سابق ناشناخته و در متن خود نيز يك ايدئولوژي مواج و فاقد معيار و ملاك تعريف شده بود، بنابراين در صورتي هم كه كساني به ماركسيسم اعتقاد واقعي داشتند، نسخه تعريف شده اي از آن در اختيار نداشتند تا درباره آن ماجرا و ماجراهاي مشابه ديگر به قضاوت بنشينند و نتيجه بگيرند كه استالين عليه ماركسيسم شورش كرده و تروتسكي را حذف مي كند يا تروتسكي از بستر ماركسيسم خارج شده است؟! دكترين «راه رشد غيرسرمايه داري» خروشچف ماركسيستي است يا گلاس نوست گورباچف؟! و...چند روز قبل يكي از آقايان در ديدار جمعي از زندانيان سياسي رژيم طاغوت، ضمن تجليل از آنان- كه برخي از آنها به حق قابل تقدير هستند- گفته بود؛ «جامعه اي كه از زبان صادق ترين افراد دوران مبارزه سخني نشنود و به گوش نگيرد و به آنها روي ترش كند، مجبور مي شود تجربيات تلخ گذشته را دوباره تجربه كند» اين سخن در جاي خود و به طور مطلق، سخن حقي است ولي چنانچه اشاره ايشان به سران و عوامل فتنه 88 باشد- كه ظاهراً هست- با كمال تأسف بايد گفت؛ «كلمه» حقي است كه به قول حضرت امير عليه السلام، از آن اراده باطل شده است! ديگ پلوي سفارت انگليس كه امروزه به چك پول هاي كلان، كمك هاي مالي ميلياردي، حمايت هاي تداركاتي و سياسي و تبليغاتي و صدها امكان مادي ديگر از سوي قدرت هاي استكباري تبديل شده است، براي مردم فداكار و پيروان امام راحل(ره) روي اجاق است يا براي فتنه گران؟! و... اين قصه، سر دراز دارد"
درخاتمه اینکه رژیم ضد بشری حاکم بر ایران نه فقط زیر نام مذهب فرصت طلبانه تجاوز به حق و حقوق مردم ایران در 32 سال گذشته نموده است ، بلکه تا توانسته به قاموس کلمات و مقولات و اصطلاحات مهم و ارزشمند همچون آزادی و عدالت و انقلاب و مبارزه و امثالهم تجاوز کرده است . همچنین نه اینکه اینان را از محتوا خالی و پوچ نموده است، بلکه بطور وارونه از اینها در راستای اهداف ضد بشری خود استفاده ابزاری کرده است . البته فاجعه اینجاست که کار برد وارونه ی این مقولات چاشنی دین ابزاری شده است تا که نه اینکه توجیه گر فرار از هر گونه پاسخگوئی به منتقدان و معترضان و مطالبات مردم ایران شود ، بلکه تبدیل به چماق اتهامی و شمشیر داموکلس شده که سریع پس گردن هر منتقد و معترض مخالف گذاشته می شود. آنگونه که اکنون واژه ی انقلاب اجتماعی که هدف و آرمانش تغییر و تحولات ریشه ای و بنیادین روابط و مناسبات نا برابر حاکم در جامعه است تا که حکومت دمکراتیک آزاد جایگزین شود که وظیفه و هدف این حکومت ایجاد رفاه اجتماعی و اشتغال کامل و امنیت و آزادی و برابری عدالت برای همگان می باشد ، ولی انقلاب منحرف شده در ایران درست تبدیل بر ضد اهداف و آرمان انقلابیون ومردم شرکت کننده در پروسه ی انقلاب بهمن سال 57 اقدام کرده است . بد تر اینکه انقلابیونی که در تلاش بر هم زدن این روابط تحمیلی نا برابر و سر کوبگرانه در گذشته بوده و پس از سقوط سیستم گذشته به مبارزه ی خود ادامه داده اند از سوی حاکمان غاصب و رسانه های تبلیغاتی و قلم بر دستان همچون سر بازجو حسین شریعتمداری یادداشت روز نویس ردانه و شیادانه به ضد انقلاب متهم شده و می شوند، زیرا که هدف جنگ قدرت و انحصاری کردن وحفظ آن می باشد برای همین وارونه گوئی و زدن هر گونه اتهاماتی با چاشنی دین ابزاری شده توجیه پذیر شده است .طوریکه اکنون ترکش این شیوه به پیروان سابق خط امامی های طرد شده از قدرت اصابت می کند . آنهم از سوی منفور وبدنام ترین مهره ی سرباز جو پرونده ساز این سیاست دنبال شده است . بنابراین تنها راه حل نهائی چشم بریدن باهر دست آویزی به باند یا جناحی از درون این رژیم ضد بشری و تلاش جدی مقاومت و مبارزه همراه با مردم ایران برای تغییرات دمکراتیک در ایران می باشد.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890414/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 14 تیر ماه سال 1389
آيا انقلاب فرزندان خود را مي خورد ؟! (يادداشت روز
)