تحلیلی بر شعبده انتخاباتی رژیم ولایت فقیه


تحلیلی بر شعبده انتخاباتی رژیم ولایت فقیه

بازی با کارت رفسنجانی برای حذف احمدی نژاد:
از آقای علیرضا یعقوبی
31 اردیبهشت - 92
در آخرین روز ثبت نام کاندیداها، هاشمی رفسنجانی وارد صحنه شد. اگر توجه کرده باشیم قبل از حضور هاشمی در وزارت کشور خبر رسید که احمدی نژاد به همراه اسفندیار رحیم مشایی در حوالی خیابان فاطمی پرسه می زنند. می گویند رفسنجانی در آخرین ساعات منتظر تلفنی از «بیت رهبری» بوده است. با اطلاع از حضور احمدی نژاد و رحیم مشایی، «بیت رهبری» پیام «آقا» را به هاشمی می رساند که فی الفور خود را به وزارت کشور برساند. هدف مشخص است با عدم احراز صلاحیت هاشمی براحتی می توان ترفند احمدی نژاد را خنثی ساخت و رحیم مشایی را رد صلاحیت نمود. این کل بازی خامنه ای با ورق هاشمی برای رفع خطر احمدی نژاد است و خود احمدی نژاد با علم به این واقعیت وقتی از او درباره حضور رفسنجانی در انتخابات پرسیده می شود، می گوید از حضور همه سلایق در صحنه استقبال می کند. او هم می داند که شطرنج بازی قدرت را به خامنه ای باخته است و راهی جز این هم متصور نبود.
قانونمندی عام حاکم بر دنیای سیاست:
دنیای سیاست قانونمند است حتی اگر در آن رژیم بی در و پیکر و ترمز بریده ای همچون رژیم ولایت فقیه دخیل باشد. چرا که دیکتاتور زبان قدرت را خوب می فهمد و می داند که هرگونه عقب نشینی به نفی تمام عیارش راه خواهد برد. البته هستند جماعتی ذوق زده و که می خواهند به دنیا از دریچه ای نگاه کنند که مطابق میل و خواست آنهاست. اما در بیرون از این نوع نگرش و ذهنیت و جدا از خواست و میل این یا آن، قانونمندیهای حاکم، جاری و ساری بوده و مطابق میل این یا آن تغییر جهت نمی دهند. این رژیم از روز اول اساس کار را بر «عدم» نه «زایش» و «پویش» گذاشت. اینهم برخاسته از تعبیر و تعریفی بود که خمینی از قدرت بعنوان امری مطلق و مقدس داشت. او در وصیت نامه اش هم تأکید کرد که نگذارید انقلاب به دست نا محرمان و نااهلان بیفتد. یعنی به عبارت ساده قدرت مقدس و لذا انحصاری بوده و کسی را جدا از جریان حاکم به آن راهی نیست. او تا بود بر این سنخ عمل کرد. همه را از صحنه راند و سرکوب کرد. سرکوبی که در تاریخ معاصر جهان بی سابقه بوده و نشان از یک طبع سرکش و دیکتاتوری عنان و لجام گسیخته داده و به انهایی که اگر با علم سنخیتی نداردند لااقل در عمل فهماند که قدرت سیاسی مطلقه یا توتالیتاریسم یعنی چه. حال توهم اینکه افعی، کبوتر خواهد زاد برخاسته از یک ذهنیت عمیقا بیمار و معتاد است. حتی اگر این کبوتر برای عده ای در هیبت هاشمی رفسنجانی ظهور کند که خود در این مسیر یعنی حاکمیت مطلق العنان جنایت و چپاول بعنوان یک کارگزار نزدیک و رده بالا نقش رهبری کننده داشته است. هیچکسی نمی تواند انکار کند که آنچه که امروز شاهدش هستیم سنگ بنایش را بعد از خمینی و بعد از اتمام جنگ ضد میهنی، رفسنجانی گذاشت که در نماز جمعه اعلام کرد که چه کسی گفته حزب اللهی باید مستضعف باشد و در باغ سبز غارت و چپاول را به جنگ سالاران بیکار شده بعد از اتمام دوران جنگ با جنگ نشان داد و در خزانه غارت و رانت خواری و چپاول و ارتشاء و اختلاس را بر روی مشتی جنایت پیشه گرسنه گشود. اینجا بود که جنایت با چپاول و فساد گره ناگسستنی خورد. و تجمیع این دو با هم در نهایت خود رفسنجانی را هم از گردونه قدرت خارج ساخت. پس آیا بازگشت جریانی که یکبار با عمل جراحی عمیق با کشتار ۸۸ از قدرت به تمام و کمال رانده شدند، میسر است؟ هرگز. محال است که دوباره خامنه ای به بازگشت رفسنجانی و جناح او به قدرت و بدست گیری اهرمهای آن تن در دهد. بسیار مطلوب و بسا قابل استقبال خواهد بود که هاشمی رفسنجانی در انتخابات شرکت کرده و رئیس جمهور شود. آنگاه کار مردم ایران و مقاومت آنها برای سرنگونی بسا بسا ساده تر خواهد بود اما از آنجائیکه نمی شود با خوشبینی درباره مقولات قانونمند قضاوت کرد. باید پذیرفت که حتی اگر میزان شعور و فهم شخص ولی فقیه و بیت او و تمامی عمله و اکره اش در قالب کارشناس امور سیاسی و اجتماعی را در حد چارپایان بدانیم و میزانی بالاتر از آنهم برایشان بحق قائل نباشیم، باید پذیرفت که دفع ضرر و کسب منفعت هم در دنیای جانوران ذی الشعور امری ساری و جاری و غریضی می باشد. بنابراین باید اعتراف کرد که تاریخ مصرف امثال رفسنجانی و خاتمی در این رژیم سالهاست که به پایان رسیده است و زور زدن این جماعت برای راه یافتن دوباره به قدرت را برایش نباید ارزشی بیشتر از نامه بنی صدر به خمینی در سال ۶۳ برای بازگشت به کلام پاریس و از سرگیری بزرگی قائل بود. با این تفاوت که خمینی از قدرت مانور غیرقابل مقایسه با جانشینش برخوردار بود. او توانست در آخرین سال عمرش، آبروی ناداشته اش را با خدا معامله کند و این آنچیزی است که جانشینش از آنهم تهی و خالی است. یعنی دیگر بعد از هفت دریای خون و بعد از آنهمه دروغ و جنایت که همه شاهدش بوده اند امکان معامله با خدا هم بوجود ندارد و در عفو و بخشش چنان بسته شده است که در صورت هرگونه معامله ای با خدا، دری جز فروپاشی و سرنگونی بر روی این رژیم گشوده نخواهد شد و رحمت واسعه الهی اینبار نصیب ملت ایران خواهد شد.
خنثی سازی جریان «انحرافی» با کارت جریان «فتنه»:
بنابراین حداکثر سود خامنه ای از بازی با ورق هاشمی رفسنجانی برای رد صلاحیت مشایی می باشد. هاشمی نه موسوی است و نه کروبی. او چاره ای جز گردن گذاشتن به رأی و نظر شورای نگهبان ندارد. دایناسورهای منقرض النسل شده شورای نگهبان، هاشمی را به علت کهولت سن در شرایطی نمی بینند که در رأس مقامی قرار گیرد که به قول آنها به ۱۶ ساعت کار مفید نیازمند است. خوب در سایه رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی دیگر صدای احمدی نژاد به جایی نخواهد رسید و بقول مشاوران «بیت رهبری» نخواهد توانست سناریوی «فتنه ۲» را با جریان «انحرافی» کلید بزند. یعنی هاشمی رفسنجانی، احمدی نژاد را خنثی خواهد ساخت و مزدش را هم در نهایت با تبرئه شدن و یا ماستمالی شدن پرونده فرزندش خواهد گرفت و بنوعی خامنه ای با او در این قضیه، صفر صفر و بیحساب خواهند شد. حال جماعت موسوم اصلاح طلب و اصولگرای میانه و … تا می توانند تا آن روز یعنی رد صلاحیت هر دو کاندیدای جریان موسوم از سوی خامنه ای به «فتنه» و «انحراف» می توانند تحلیل و تفسیر داده و بر تنور انتخابات بدمند.
 دور بعدی رقابت:
دور بعدی رقابت بین جناح خامنه ای و مصباح یزدی خواهد بود. بازی شعبده هنوز به پایان نرسیده است و از اول هم قرار نبود که تا این رژیم برپاست به پایان برسد. اینها بنا به طبیعتشان و بنا به همان قانونمندی که از آن یاد شد باید همدیگر را بدرند. تفاهمی هم وجود ندارد. همه عاشقان خدمتند نه شیفتگان قدرت و اگر هم پایشان به عرصه ای و صحنه ای همچون انتخابات کشیده می شوند تنها از روی احساس تکلیف است. اما این احساس تکلیف چنان این جماعت را از خود بیخود می کند که ناگاه در می یابند که دندان آن یکی به استخوان دیگری رسیده است. دوباره دور جدیدی از وحدت و ابراز انزجار از برهم زنندگان آن شروع می شود و بازهم روز از نو و روزی از نو تا روز تسویه حساب نهایی خلق با آنها فرا رسد.
تجربه تاریخی:
خمینی وقتی بنی صدر را از حاکمیت دفع نمود طی پیامی که توسط فرزندش احمد در اولین نماز جمعه تهران بعد از خلع بنی صدر قرائت شد اعلام نمود که جریانی که قلب او را به درد آورده بود به لطف الهی از قدرت کنار گذاشته شد و بعد از آن همه دست در دست هم در راستای اعتلای «اسلام عزیز» گام خواهند برداشت اما چیزی نگذشت که دور جدید حذف شروع شد. ابتدا جریان آذری قمی و بعد هم مرحوم منتظری حتی اگر از بگیر و ببند جیره خواران توده و اکثریتی به عمد در گذریم. این نشان از واقعیتی سترگ داشت که وقتی قدرت مطلقه و مقدس خواهد شد باید برای حفظ و بقای ان به هر شکل ممکن جنگید. این دور ادامه یافت. اصلاح طلبان با تتمه قدرتی که رفسنجانی در پایان دو دوره ریاست جمهوری اش از آن برخوردار بود به قدرت رسیدند البته برای حل چالش هایی که رژیم را به ورطه سقوط کشانده بود. اما بعد از آن، این «بیت رهبری» بود که با جمعبندی از تجارب گذشته با استفاده از اهرم قانونی نظارت استصوابی شورای نگهبان و در هم آمیختن آن با «مهندسی انتخابات» و همچنین ابزارهای فراقانونی کفن پوشان حرفه ای بنام «گروه فشار» و … توانست سنگرها و بقول خودشان خاک ریزها را یک به یک از دشمن پس گرفته و فتح نمایند. در همین دوره که قرار است انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شورای شهر و روستا با هم برگزار شود، تمامی کاندیداهای به اصطلاح میانه روی اصلاح طلب را هم قلع و قمع نموده اند تا چه رسد که پست ریاست جمهوری را دوباره به این جماعت تحویل دهند.