سناریوی سازی زنجیره ای سربازجو شریعتمداری علیه
مدعیان اصلاح طلب پس از پیروزی روحانی .18 تیر -92
در رژیم نامتعارف اصلاح ناپذیر که پس از اشغال سفارت آمریکا در 13
آبان 58 در تهران که منجربه سقوط دولت موفت مهندس بازرگان شد . سپس خمینی اعوام
وانصارش بقدرت خزیدند . آنگاه در ادامه با
اقدام ضد انقلاب فرهنگی دانشگاه ها 3 سال
تعطیل شدند. بعلاوه جنگ خانمانسوز موهبت الهی 8 ساله ایران وعراق شروع و ادامه
یافت تا به سرکشی جام زهر منتهی شد . چون هدف حذف قدرت وحذف مخالفان و دگر اندیشان
وحفظ قدرت بهر دستآویز و ترفندی بود و این سیاست تا حال ادامه یافته است. بنابراین
اکنون کته ادامه جنگ قدرت وثروت باندهای مافیایی در گیر جنگ بمرحله حساس وخطیری رسیده است چونکه جریان اطلاعاتی – امنیتی – پاسداری –
بسیجی وصل به ولایت فقیه پس از 8 سال و اجرای دو طرح کودتا که در 24 خرداد بدلیل
ورشکستگی اقتصادی ونا رضایتی عمومی منجر
به شکست شد .مشخص است ک این شکست برای نماینده ویژه ولی فقیه وسخنگوی پاسداران در اوین
ودروغ نامه ی کیهان سربازجو شریعتمداری قابل تحمل نبوده است چون این شکست برایش قابل پیش بینی نبود .لذا چون می
داند که ضعف خامنه ای ودعوت وی از مخالفان به رأی دادن برای دفاع از کشور منجر به
باز شدن فضا برای حامیان رقیب مدعی اصلاح طلب به رأی دادن به سود روحانی وپیروز
شدن وی شد .حال برای انتقام گرفتن از رقیب وکار شکنی از حضور اینان در کابینه یازدهم
یا شرکت سهامی برای همین هر روز دست به سناریو سازی جدید علیه شان می زند . بدین
منظور کارش پرسه وسگ دو زنی در فضای مجازی اینترنتی و گزینه برداری گزارشات حامیان مدیان مدعی اصلاح طلب و منتقدان
روحانی برای برجسته کردن این تضاد واخلال در شکل گیری ائتلاف شده است. بهر حال 4
گزیده خبر ضمیمه شده 17 و18 تیر این دروغنامه در این رابطه ضمیمه شدهاست.
يک عضو سازمان (منحله) مجاهدين انقلاب ادعا کرد شعار اعتدال رئيسجمهور
منتخب برخاسته از مشرب اصلاحات است و الا معني نداشت يک عضو جامعه روحانيت مبارز
رئيسجمهور شود!عبدالله ناصري به ايسنا گفته است: گفتمان اعتدال برخاسته از درون
گفتمان اصلاحات در يک دوره تاريخي است که ضرورت جديدي را براي شکلدهي گفتمان جديد
شکل داده است.وي ابراز عقيده کرد: من معتقدم گفتمان اعتدالگرايي تبيين ديگري از
گفتمان اصلاحات بود زيرا ماهيت گفتمان اصلاحات، اعتدالي است و تقسيمبندي اصلاحات
به دو بخش معتدل و افراطي، يک انحراف سياسي و ذهني در تاريخ معاصر ماست که توسط
بخشي از جريان اصولگرا انجام پذيرفت.وي با بيان اينکه «گفتماني که امروز در ادبيات
سياسي دکتر روحاني مطرح ميشود خصوصيات خاص خود را نيز دارد» افزود: در شرايط فعلي
جريان اصلاحطلبي براي نجات کشور، به گفتمان اعتدالگرايي روي آورد و در واقع
گفتمان اعتدال از بستر و فرهنگ اصلاحطلبي توزيع شده است زيرا معني نداشت فردي که
عضو جامعه روحانيت مبارز است با اين گفتمان بتواند راي قابل توجهي به دست بياورد.وي
گفت: گفتمان اعتدال برخاسته از مشرب گسترده و پارادايم وسيع اصلاحات است و با
گفتمان مقاومت که گفتمان شکست خورده در انتخابات بود، هيچ تناسبي ندارد.اين
اظهارات گزاف در حالي است که دکتر روحاني بارها در قبال افراطگريهاي مدعيان
اصلاحطلبي از جمله در آشوبهاي 78 و 88 موضع صريح گرفته و فتنهگران را اراذل و
اوباش مورد حمايت آمريکا و اسرائيل معرفي کرده است.عضو سازمان منحله مجاهدين در
اظهارات موهن خود روحانيت را افراطي و تندروهاي ساختارشکن مدعي اصلاحطلبي را
معتدل جا زده و اين در حالي است که سازمان متبوع عبدالله ناصري، يکي از عوامل
ترويج قانونشکني، تندروي، آشوبافکني و ايجاد تشنج در کشور بود. آنها (افرادي
مانند بهزاد نبوي و...) در يک دوره خواستار جنگيدن با آمريکا کنار صدام و طالبان
شدند و در دوره ديگر با تسليمطلبي محض خواستار سر کشيدن جام زهر مقابل آمريکا
شدند و دکتر روحاني يکي از منتقدان سرسخت هر دو سياستهاي اين طيف بود.يادآور ميشود
هاشم آغاجري از اعضاي «سازمان» ضمن يک سخنراني در دوره اصلاحات (در همدان) تبعيت
از مرجعيت را کار ميمون توصيف کرده بود اما همان طيف بعدها از کساني چون منتظري و
صانعي بهعنوان مراجع واقعي و عاليقدر ياد کردند. آنها در انتخابات 76 شعار سلام
بر 3 سيد فاطمي - خميني و خامنهاي، خاتمي سردادند و بعدها در مذاکرات با گروهکها
اعلام کردند که مجمع روحانيون بدترين زياد دارد و گروه خوني حزب مشارکت و سازمان
مجاهدين با خاتمي که آخرين ميخ را بر تابوت اصلاحات زد، يکي نيست. با اين حال همين
طيف در فتنه 88 مجدداً دور خاتمي گرد آمدند.
«حاکميت
حق دارد سرمست باشد. آنها در انتخابات با يک تير، چند نشان زدند اما اپوزيسيونکه
دنبالهرو رژيم شده براي کدام پيروزي به خود تبريک ميگويد؟»اين مطلب را پايگاه
اينترنتي اخبار روز وابسته به طيفي از اپوزيسيون منتشر کرد و نوشت: حاکميت توانست
خيل عظيمي از مردم را با انتخابات مهندسي شده [!؟]همراه سازد و حماسه سياسي را
بيافريند و توده «آگاه و داراي نبوغ سياسي» را خوشبين سازد و در اپوزيسيون فاقد
استراتژي شکاف بيندازد و تاکتيک خود را به استراتژي بخشي از اپوزيسيون تبديل کند و
از انتخابات گذشته تقلبزدايي کند و غرب را نيز به مدت يکي دو سال معطل نگه دارد و
براي پيشبرد برنامه هستهاي خود زمان بخرد.نويسنده ميافزايد: در اين نوشته حرجي
بر توده مردم که در انتخابات شرکت کردند نيست. اين نوشته حتي نقدي بر آن دسته از
«فعالان» که مبارزهشان فقط به شرکت در انتخابات ختم ميشود، نيست بلکه آن دسته از
فعالان سياسي است که هر کنش سياسي خود را در چارچوب سياستگذاريهاي سازماني و
تشکيلاتي و يا چارچوب انديشه سياسي خود انجام ميدهند و قصد خود را نه انتخاب بين
بد و بدتر، که ايجاد کانالها يا تغيير نظام اعلام ميدارند. اين نيروها شرکت خود
در انتخابات و يا اعلام اشتباه خود در تحريم انتخابات را «همراهي» با توده مردم و
«درس گرفتن» از تودههاي مردم اعلام ميکنند، در حالي که فراموش ميکنند نيروي
سياسي نبايد دنبالهرو تحولات بوده و به تحولات خيره شود و آنقدر در برابر تصميم
اکثريت کرنش کرده و تا به کمر خم شود که فقط زمين جلوي پايش را ببيند. اخبار
روز در ادامه نوشت: اپوزيسيون بايد توضيح دهد که چه کسي از اين انتخابات و انتخاب
بهرهمند شده است؟ مخالفان يا حاکميت؟ رژيم به يک تغيير تاکتيک دست زد تا
استراتژي خود را از جمله در زمينه هستهاي بهتر پيش ببرد. تحليل آنها اين است که
اگر يکي دو سال در مقابل تحريم دوام بياورند، با توجه به اوضاع اقتصادي غرب، در
نهايت برنده اين کشمکش خواهند بود. آنها خود را در مرحله بدر و خيبر ميبينند.
بنابر اين محال است که کل استراتژي خود را کنار گذاشته و از در سازش با غرب
درآيند. آنها انتخابات را در همين جهت، بسيار ظريف مهندسي کردند. هم مردم بايد پاي
صندوقها ميآمدند و هم خاتمي و هاشمي نبايد نامزد ميشدند چرا که وجود حاکميت
دوگانه در رژيم امکانپذير نبود و لذا کساني از فيلتر شوراي نگهبان عبور کردند که
ميتوانستند درخدمت استراتژي رژيم باشند.نويسنده در پايان تصريح ميکند: آنها
(حاکميت) با يک تير چند نشان زدند؛ هم حماسه را آفريدند و جو خوشبيني و اميدواري
به وجود آمد و هم جمهوري اسلامي فراتر از ساير نظامهاي منطقه ايستاد و غرب را هم
منفعل کرد. آيا اينها جاي تبريک گفتن در اپوزيسيون دارد؟
تحلیلگران گروههای مختلف اپوزیسیون به
جای توهین به شعور مردم ایران، صادقانه اعتراف کنند که درباره پیشبینی تحریم
انتخابات اشتباه کرده بودند.این مطلب را یکی از عناصر ضد انقلاب مقیم خارج به نام
«محسن-ن» مورد تأکید قرار داد و در وبسایت ملی- مذهبی نوشت: «گروههای مخالف سال
88 میگفتند تقلب شده و شاید هیچگاه در گذشته، در فاصله دو انتخابات، تا این حد از
طرف رسانههای فارسیزبان بویژه در خارج از کشور درباره انتخابات گذشته و
انتخابات پیشرو سخن به میان آورده نشده و هرگز جریانات سیاسی تا این حد به گمانهزنی
درباره انتخابات نپرداختهاند. در چهار سال اخیر انبوهی از مباحثات، گفتگوها و
مصاحبهها و گزارشات در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری در ایران از رسانههای
مختلف فارسیزبان پخش شد. به ویژه در هفتهها و روزهای پیش از انتخابات تجزیه و
تحلیل جامعه و مردم ایران به اوج خود رسید. بسیاری از جریانات سیاسی و رسانههای
خارج از کشور، علناً یا تلویحاً، انتخابات را تحریم کردند و از مردم خواستند که
در انتخابات پیشرو شرکت نکنند، عمدتاً با این استدلال که جمهوری اسلامی فرد مورد
نظر خود برای ریاست جمهوری را از پیش در نظر گرفته و رأی مردم تأثیری در نتیجه
انتخابات نخواهد داشت. با این حساب پیشبینی تحریمکنندگان انتخابات عمدتاً این
بود که مشارکت مردم در این انتخابات بسیار پایین خواهد بود و انصافاً با توجه به
انتخابات گذشته گمان نمیرفت که انتخابات از شور و هیجان زیادی برخوردار شود. اما
در عمل نشان داده شد که کمتر انتخاباتی در ایران به اندازه این انتخابات پرهیجان
بود.»وی ادامه میدهد: «گروه بزرگی از تحلیلگران مخالف که به خاطر امکان تقلب در
انتخابات و یا دلایلی از این دست از مردم خواستند تا در انتخابات پیشرو شرکت
نکنند انتظار میرفت در تحلیلهای خود و یا مبانی تحلیلهای خود تجدید نظر کنند و
در فرصت مناسب توضیحی عقلانی و استدلالی در باب عدم موفقیتشان در تحلیل خواستهای
جامعه و مردم ایران ارائه بدهند. این کوچکترین کاری است که میتوانند برای جلب
اعتماد مخاطبان و یا ترمیم بیاعتمادی ناشی از تحلیلهای امروز خود انجام دهند.
اینکه یک جریان یا فرد سیاسی در تحلیل جامعه خود در مقاطعی ناموفق باشد امر بسیار
غریبی نیست اما اینکه با وجود عجز و خطای فاحش در شناخت جامعه اصرار بر توجیه پیشبینی
غلط خود داشته باشد بسیار عجیب است و میتواند در ذهن مخاطبان بیصداقتی تلقی
شود.»این مخالف خارجنشین در ادامه مینویسد: «همین تحلیلگران میگفتند روحانی
شانس پیروزی ندارد و نامزد حاکمیت مشخص است اما حال که نام آقای روحانی از صندوق
بیرون آمده این بزرگواران تحلیلگر نشان دادهاند که ابداً بازندههای خوبی نیستند.
یک روز میگویند که اصلاً هدف حاکمیت از ابتدا این بوده که روحانی را از صندوق
دربیاورد و همه برنامهها و مناظرههای انتخاباتی نمایشی بوده است. روز دیگر در
توجیه خطای تحلیلشان میگویند که شورای نگهبان فقط صلاحیت هشت تن را در میان صدها
داوطلب تأیید کرده است و فراموش میکنند که پیشبینیهای اینان با آگاهی به تسویه
شورای نگهبان و درست پیش از انتخابات و با فرض وجود همین هشت نفر در صحنه انتخابات
ارائه شده است. بار دیگر که قافیه تنگ میآید اعلام میکنند که آقای روحانی حالا
هم که انتخاب شده کاری از پیش نخواهد برد. یک توجیه دیگر هم که بسیار بعید است
کمکی به درستی پیشبینیهای ایشان بکند وجود آن 28درصد است که در انتخابات رأی
ندادهاند. ایشان اصرار دارند تمام این افراد را به کیسه تحلیل خود واریز کنند.
این در حالی است که مشارکت هفتاد و دو درصد در انتخابات ریاست جمهوری حتی در
پیشرفتهترین دموکراسیها رقم بالایی به حساب میآید و در جمهوری اسلامی هم از
اولین رفراندوم که بگذریم این نرخ مشارکت نسبتاً بالایی است.»«محسن-ن» در پایان
خاطرنشان میکند: «از این دوستان انتظار میرود که با رأی و نظر مردم و با عدم
پاسخگویی مردم به خواست خودشان مبنی بر تحریم انتخابات به شیوه دیگری برخورد کنند.
سؤال این است که آیا این نوع جرزنیهای این تحلیلگران سیاست در ایران، با این
استدلالهای رندانه توهین به شعور مردم نیست؟ آیا بهتر نیست ایشان به دنبال دلایل
عجز خود از تحلیل جامعه ایران باشند تا توجیه اشتباه محاسبات فاحششان؟»
کار اصلاحطلبان
به کجا کشیده که...(خبر ویژه)
|
یک عنصر
ضدانقلاب خارجنشین انتخاب دکتر روحانی را نشانه مهندسی شدن انتخابات ریاست جمهوری
توصیف کرد!جمشید اسدی در گویا نیوز مدعی شد: «انتخاب حسن روحانی برای حاکمیت نه
غافلگیرنده بود و نه ناخواسته. حسن روحانی یکی از گزینههای مورد پذیرش بود. تفاوت
مهندسی و تقلب در انتخابات در همین جاست. پایوران نظام به مهندسی هوشمندانه
انتخابات دست یازیدند تا مگر بدون تقلب در شمارش آرا رئیس جمهوری هماهنگ با حاکمیت
نظام داشته باشد.از همین رو، مهندسی انتخابات به گونهای شد که نتیجه آن
غافلگیرانه نباشد و نیازی هم به تقلب در شمارش آرا نباشد. با فرستادن هشت نفر
نامزد دست چین شده به مبارزه انتخاباتی، دیگر نگرانی خواب نداشتند که کی برنده
خواهد شد. چه همه آنها مورد پذیرش بودند. گیرم کمی بیشتر یا کمتر. یادآور میشویم
که او یکی از گزینههای نظام بود در شرایطی که حتی هاشمی رفسنجانی هم رد صلاحیت
شد.»وی میافزاید: حالا با این حساب جای آن است که اپوزیسیون هموند نظام کف دست بر
هم بساید که دیدید که در شمارش آرا تقلب نشد؟ نظام چه نیازی به تقلب در شمارش آرا
داشت؟ همه نامزدها از یاران گزیده شده نظام ولایی بودند! اصولگرایان سرسخت از این
مهندسی دو سود دیگر هم بردند. یکی اینکه به مشروعیت دست یافتند و دیگر این که
رهبری اصلاحطلبی به دست یکی از شخصیتهای مورد اعتماد نظام سپرده شد. مگر نه این
که حسن روحانی که هرگز ادعای اصلاحطلبی نداشت، امروز رهبر اصلاحطلبی است؟وی که
خود از حامیان اصلاحطلبان و پیوند آنها با اپوزیسیون است،مینویسد: «پیروزی حسن
روحانی در انتخابات پیروزی اصلاحطلبی نبود و نیست. وی که اصلاحطلب نبود! روحانی
تاکنون برای دموکراسی و گشایش جامعه چه گفته و چه کرده،که نشانهای از اصلاحطلبی
باشد؟ این قبول که انتخاب او بهتر از انتخاب سعید جلیلی بود. این هم قبول که مصلحتاندیشی
و اعتدال او بهتر از تندروی محمود احمدینژاد است. اما اینها که اصلاحطلبی نمیشود!
نخستین اصلاحطلب برآمده از نظام محمد خاتمی بود که دست کم در گفتار مرزی برای
آزادی نمیشناخت. رهبری نمادین اصلاحطلبی سپس به میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسید
که هر دو در گفتار و کردار کمتر از خاتمی در پی آزادی بودند. امروز اما، کار اصلاحطلبی
بدان جا رسیده که درفش آن در دست حسن روحانی است! او کی و کجا گفت که اصلاحطلب
است. نیز جای یادآوری است که حکم حصر موسوی و کروبی از همان شورای عالی امنیت ملی
جمهوری اسلامی ایران آمد که روحانی عضوش بود.»