قاتل
نوعروس رودسري كه به دليل اختلافات شخصي او را به شكل هولناكي به قتل رسانده بود
شناسايي و دستگير شد.15 مهرماه امسال پس از
تماسهاي محلي، ماموران كلانتري شهرستان رودسر در جريان وقوع يك فقره قتل در يكي
از مجتمعهاي تحت نظارت بهزيستي در منطقه رحيمآباد اين شهرستان قرار گرفتند و به
سرعت خود را به محل حادثه رساندند.ماموران با حضور در محل جنايت با جسد
دختري جوان مواجه شدند و به دليل حساسيت موضوع مراتب را به پليس آگاهي استان گيلان
اطلاع دادند كه به اين ترتيب تيمي از كارآگاهان در محل حادثه حاضر شدند. در بررسيهاي
اوليه پليس از جسد مقتول، نشانههاي ضربات متعدد با جسم سخت روي سر به وضوح ديده
ميشد؛ آثاري كه ذهن كارآگاهان را بر فرضيه قتل متمركز كرد.
به گفته كارمندان اداره بهزيستي، مقتول مرضيه 26 ساله از كارمندان همان اداره است كه قرار بود همزمان با عيد غدير خود را در لباس عروسي ببيند اما اكنون اين قطرات خون اوست كه بهجاي جوهر بر كارتهاي عروسي او نشسته است. همزمان با انتقال جسد به پزشكي قانوني بررسي صحنه جرم از سوي كارآگاهان آغاز شد. در بازرسيهاي اوليه از صحنه جنايت، تناقضات آشكاري ديده ميشد كه نشان ميداد قاتل از همكاران مرضيه بوده و با نقشه قبلي او را به قتل رسانده است. به گفته سرهنگ فلاح كريمي، رييس پليس آگاهي استان گيلان، پرونده يكي از مراجعهكنندگان كه روز قبل با مرضيه درگيري لفظي داشت روي ميز غرق خون مقتول ديده ميشد؛ تناقضي آشكار كه از ساختگي بودن صحنه جرم خبر ميداد چرا كه جز همكاران مقتول هيچ فرد ديگري به پروندههاي اداره دسترسي نداشت. به اين ترتيب فرضيه قتل از سوي كارمندان اداره ثابت شد. با محدود شدن گستره متهمان به همكاران مقتول، به تدريج پرونده وارد مسير تازهيي شد. در اين ميان گزارش پزشكي قانوني نيز سرنخهاي مهم ديگري در اختيار ماموران گذاشت.
در گزارش پزشكي قانوني ضربات پي در پي و مهلك جسم سخت بر سر مقتول به عنوان عامل اصلي مرگ عنوان شده بود كه كارآگاهان با در نظر گرفتن آن به تحقيقات خود مسير روشنتري دادند. سرهنگ كريمي در تشريح روند تحقيقات پليس به «اعتماد» گفت: در تحقيقات اوليه از صحنه جرم وسايل شخصي مقتول كشف نشد در حالي كه در روز حادثه چندين پيامك از شماره موبايل مقتول با اين محتوا كه «من براي ماموريت به رشت ميروم پس نگران نباشيد» به خانوادهاش فرستاده شده بود؛ شواهدي كه نشان ميداد قاتل نقشه قتل را از پيش طراحي كرده بود و قصد داشت تا در روز نخست كسي از حادثه خبردار نشود.
بنابراين و با آغاز تحقيقات كارآگاهان از همكاران مرضيه، انتظار ميرفت كه به زودي پرده از راز اين جنايت برداشته شود. در حالي كه بازجوييها از كارمندان اداره بهزيستي رودسر ادامه داشت نقطه مشتركي در تمامي اظهارنظرها ديده ميشد؛ راضيه، يكي از همكاران مقتول مدتها با او درگيري لفظي شديدي داشته است. به اين ترتيب كارآگاهان با جمعبندي اطلاعات به دست آمده و با كسب مجوز از مراجع قانوني، راضيه را به عنوان متهم اصلي قتل دستگير و به پليس آگاهي منتقل كردند.
به گفته سرهنگ كريمي وقتي راضيه در جريان بازجوييها با مدارك پليس روبهرو شد از انكار حقيقت چشمپوشي و راز قتل نوعروس رودسري را فاش كرد و گفت: «من از مدتها قبل با مرضيه اختلاف داشتم و آبمان با هم در يك جو نميرفت. وقتي فهميدم كه او ميخواهد ازدواج كند تصميم گرفتم كه او را بدنام كنم بنابراين به يكي از همكارانم 200هزارتومان دادم و او را اجير كردم كه مرضيه را زني خراب جلوه دهد و خواستگار او را منصرف كند.»
اقدامي كه به شكست انجاميد اما مقدمه نقشهيي هولناكتر شد. سرهنگ كريمي با اشاره به دستگيري مرد جوان كه قصد بدنام كردن مرضيه را داشت، گفت: «اين مرد هيچ نقشي در قتل نداشت و راضيه با توهمات خود و به تنهايي در روز حادثه نقشه قتل را عملي كرد»؛ توهماتي كه به تدريج رنگ واقعيت گرفت و از راضيه قاتلي بيرحم ساخت. راضيه در ادامه اعترافاتش گفت: «وقتي ديدم نقشه بدنام كردن مرضيه به خوبي پيش نميرود تصميم گرفتم كه او را به قتل برسانم. بنابراين در روز حادثه يك آچار همراه خودم به محل كارم بردم تا با آن نقشه قتل مرضيه را عملي كنم. وقتي در اتاق او را ديدم دوباره درگيري لفظي بين ما شروع شد و من كه از قبل نقشه قتل او را كشيده بودم بعد از مطمئن شدن از اينكه هيچ كسي در اداره نيست، به آرامي به پشت ميز كامپيوترش رفتم و چند ضربه محكم با آچار به سر او زدم. بعد از آن براي اينكه ذهن ماموران را منحرف كنم يكي از پروندههاي مراجعهكنندگان را كه در آن روز با مرضيه درگيري لفظي داشت روي ميزش گذاشتم تا قتل را گردن او بيندازم.»
هرچه اعترافات راضيه پيش ميرفت جزييات اين حادثه هولناك بيشتر روشن ميشد. به گفته سرهنگ كريمي راضيه كه به فرستادن پيامكها نيز اعتراف كرده بود حتي روز بعد از جنايت نخستين نفر به محل كار خود رفت و شخصا با پليس 110 تماس گرفت تا ذهن ماموران را منحرف كند؛ نقشهيي كه در روند تحقيقات شكست خورد و ثابت كرد كه راضيه، به دليل اختلافات شخصي و توهمات خود، مرضيه را به قتل رسانده است.به گفته سرهنگ كريمي در بازرسي از منزل قاتل، آلت قتاله كشف و همزمان وسايل شخصي مرضيه نيز در مركز بازيافت زباله پيدا شد. به اين ترتيب پرونده با تكميل جزييات مختومه و راضيه به عنوان قاتل نوعروس رودسري به مراجع قضايي تحويل داده شد.منبع: روزنامه اعتماد
به گفته كارمندان اداره بهزيستي، مقتول مرضيه 26 ساله از كارمندان همان اداره است كه قرار بود همزمان با عيد غدير خود را در لباس عروسي ببيند اما اكنون اين قطرات خون اوست كه بهجاي جوهر بر كارتهاي عروسي او نشسته است. همزمان با انتقال جسد به پزشكي قانوني بررسي صحنه جرم از سوي كارآگاهان آغاز شد. در بازرسيهاي اوليه از صحنه جنايت، تناقضات آشكاري ديده ميشد كه نشان ميداد قاتل از همكاران مرضيه بوده و با نقشه قبلي او را به قتل رسانده است. به گفته سرهنگ فلاح كريمي، رييس پليس آگاهي استان گيلان، پرونده يكي از مراجعهكنندگان كه روز قبل با مرضيه درگيري لفظي داشت روي ميز غرق خون مقتول ديده ميشد؛ تناقضي آشكار كه از ساختگي بودن صحنه جرم خبر ميداد چرا كه جز همكاران مقتول هيچ فرد ديگري به پروندههاي اداره دسترسي نداشت. به اين ترتيب فرضيه قتل از سوي كارمندان اداره ثابت شد. با محدود شدن گستره متهمان به همكاران مقتول، به تدريج پرونده وارد مسير تازهيي شد. در اين ميان گزارش پزشكي قانوني نيز سرنخهاي مهم ديگري در اختيار ماموران گذاشت.
در گزارش پزشكي قانوني ضربات پي در پي و مهلك جسم سخت بر سر مقتول به عنوان عامل اصلي مرگ عنوان شده بود كه كارآگاهان با در نظر گرفتن آن به تحقيقات خود مسير روشنتري دادند. سرهنگ كريمي در تشريح روند تحقيقات پليس به «اعتماد» گفت: در تحقيقات اوليه از صحنه جرم وسايل شخصي مقتول كشف نشد در حالي كه در روز حادثه چندين پيامك از شماره موبايل مقتول با اين محتوا كه «من براي ماموريت به رشت ميروم پس نگران نباشيد» به خانوادهاش فرستاده شده بود؛ شواهدي كه نشان ميداد قاتل نقشه قتل را از پيش طراحي كرده بود و قصد داشت تا در روز نخست كسي از حادثه خبردار نشود.
بنابراين و با آغاز تحقيقات كارآگاهان از همكاران مرضيه، انتظار ميرفت كه به زودي پرده از راز اين جنايت برداشته شود. در حالي كه بازجوييها از كارمندان اداره بهزيستي رودسر ادامه داشت نقطه مشتركي در تمامي اظهارنظرها ديده ميشد؛ راضيه، يكي از همكاران مقتول مدتها با او درگيري لفظي شديدي داشته است. به اين ترتيب كارآگاهان با جمعبندي اطلاعات به دست آمده و با كسب مجوز از مراجع قانوني، راضيه را به عنوان متهم اصلي قتل دستگير و به پليس آگاهي منتقل كردند.
به گفته سرهنگ كريمي وقتي راضيه در جريان بازجوييها با مدارك پليس روبهرو شد از انكار حقيقت چشمپوشي و راز قتل نوعروس رودسري را فاش كرد و گفت: «من از مدتها قبل با مرضيه اختلاف داشتم و آبمان با هم در يك جو نميرفت. وقتي فهميدم كه او ميخواهد ازدواج كند تصميم گرفتم كه او را بدنام كنم بنابراين به يكي از همكارانم 200هزارتومان دادم و او را اجير كردم كه مرضيه را زني خراب جلوه دهد و خواستگار او را منصرف كند.»
اقدامي كه به شكست انجاميد اما مقدمه نقشهيي هولناكتر شد. سرهنگ كريمي با اشاره به دستگيري مرد جوان كه قصد بدنام كردن مرضيه را داشت، گفت: «اين مرد هيچ نقشي در قتل نداشت و راضيه با توهمات خود و به تنهايي در روز حادثه نقشه قتل را عملي كرد»؛ توهماتي كه به تدريج رنگ واقعيت گرفت و از راضيه قاتلي بيرحم ساخت. راضيه در ادامه اعترافاتش گفت: «وقتي ديدم نقشه بدنام كردن مرضيه به خوبي پيش نميرود تصميم گرفتم كه او را به قتل برسانم. بنابراين در روز حادثه يك آچار همراه خودم به محل كارم بردم تا با آن نقشه قتل مرضيه را عملي كنم. وقتي در اتاق او را ديدم دوباره درگيري لفظي بين ما شروع شد و من كه از قبل نقشه قتل او را كشيده بودم بعد از مطمئن شدن از اينكه هيچ كسي در اداره نيست، به آرامي به پشت ميز كامپيوترش رفتم و چند ضربه محكم با آچار به سر او زدم. بعد از آن براي اينكه ذهن ماموران را منحرف كنم يكي از پروندههاي مراجعهكنندگان را كه در آن روز با مرضيه درگيري لفظي داشت روي ميزش گذاشتم تا قتل را گردن او بيندازم.»
هرچه اعترافات راضيه پيش ميرفت جزييات اين حادثه هولناك بيشتر روشن ميشد. به گفته سرهنگ كريمي راضيه كه به فرستادن پيامكها نيز اعتراف كرده بود حتي روز بعد از جنايت نخستين نفر به محل كار خود رفت و شخصا با پليس 110 تماس گرفت تا ذهن ماموران را منحرف كند؛ نقشهيي كه در روند تحقيقات شكست خورد و ثابت كرد كه راضيه، به دليل اختلافات شخصي و توهمات خود، مرضيه را به قتل رسانده است.به گفته سرهنگ كريمي در بازرسي از منزل قاتل، آلت قتاله كشف و همزمان وسايل شخصي مرضيه نيز در مركز بازيافت زباله پيدا شد. به اين ترتيب پرونده با تكميل جزييات مختومه و راضيه به عنوان قاتل نوعروس رودسري به مراجع قضايي تحويل داده شد.منبع: روزنامه اعتماد
زنی که متهم است مردی
را با همدستی شوهر و برادرشوهرش به قتل رسانده است پای میز محاکمه رفت.به گزارش
خبرنگار ما این زن که رعنا نام دارد، متهم است یکسال قبل با طرح نقشهای
ابتدا سعید را به خانه کشانده و سپس با همدستی شوهر صیغهای خود و برادرشوهرش او
را به قتل رسانده است. صبح دیروز در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از
اینکه نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی کرد، حسین، شوهر رعنا در
جایگاه حاضر شد. او همسرش را به قتل متهم کرد و گفت: «وقتی فهمیدم سعید مزاحم
همسرم میشود تصمیم گرفتم با او برخورد کنم. به رعنا گفتم دعوتش کن تا کتکش بزنم.
وقتی سعید آمد به اتفاق برادرم او را زدیم و آخرسر رعنا بود که به او دارو خوراند.
او باعث قتل سعید شد.» سپس رعنا در جایگاه
حاضر شد. او اتهام را متوجه شوهرش دانست و گفت: من و سعید قبل از ازدواج با هم
رابطه داشتیم و بعد از ازدواجم با حسین دیگر نمیخواستم به این رابطه ادامه دهم
اما سعید دستبردار نبود. روزی که به خانه ما آمد وقتی حسین و برادرش او را زدند
حسین از من خواست هرچه دارو روی میز است داخل لیوان بریزم و به او بدهم، من هم
همین کار را کردم.هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای صدور رای دادگاه
وارد شور شدند.
-دختر معتاد که مدعی است برای جلوگیری
از تعرض مرد جوانی مرتکب قتل شده است از قضات خواست او را بهخاطر اعتیاد، دختری
بیاخلاق ندانند و گفتههایش را باور کنند.به گزارش خبرنگار ما، این دختر که نگار
نام دارد صبح دیروز وقتی در شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران در جایگاه متهم حاضر
شد، بخشی از سرگذشتش را توضیح داد و گفت چطور مادرش خانه را ترک کرد و پدرش برای
حفظ آبرو هزینه اعتیاد او را میپرداخت.نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه
محاکمه در جایگاه حاضر شد و گفت: متهم که نگار نام دارد و در حال حاضر 27ساله است
سهسال قبل جوانی به نام کاوه را با واردآوردن ضربه چاقو به گردنش به قتل رسانده است.
متهم ابتدا مدعی شد دو مرد به سمت مقتول حمله کرده و او را به قتل رساندهاند
اما در بازجوییهای بعدی ادعای تجاوز را مطرح کرد که دلیلی در این خصوص وجود ندارد
و با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور کیفر با توجه به درخواست اولیایدم
دارم.سپس پدر مقتول و خواهران و برادرانش بهعنوان وارثان مادر
مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه یکی از
برادران مقتول که زمان قتل در محل حضور داشت، آنچه را دیده بود، توضیح داد؛ او
گفت: روز حادثه نگار خانه برادرم بود او مجردی زندگی نمیکرد آپارتمانی داشتیم که
همه واحدهایش متعلق به خودمان بود و برادرم در یکی از آن واحدها سکونت داشت. نگار و
برادرم سالها بود که همدیگر را میشناختند آنها از بچگی باهم بزرگ شده بودند. آن
روز نگار خانه برادرم بود من پیش آنها رفتم و بعد برای اینکه غذا بخورم به طبقه
پایین برگشتم. خواب بودم که صدای فریاد را شنیدم؛ نگار داد میزد. دونفر آمدند و
کاوه را کشتند. جسد برادرم کنار آسانسور افتاده بود. از نگار پرسیدم چه شده گفت
نمیدانم آن دونفر چه کسانی بودند دستانش هم خونی بود. بعد که پلیس آمد همهچیز
مشخص شد.
برادر
مقتول ادامه داد: من حاضرم قسم بخورم کاوه دستش هم به نگار نخورده بود رابطه آنها
اصلا طوری نبود که او بخواهد به نگار تجاوز کند ما سالها بود که نگار را میشناختیم
از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و نگار خیلی وقتها به خانه ما میآمد. سپس متهم در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: از
18سالگی شیشه استفاده میکردم. وقتی بچه بودم مادرم خانه و زندگیاش را رها کرد و
رفت و ما با پدرمان ماندیم. چون پدرم نتوانست کمک کند مواد را ترک کنم از ترس
آبرویش و اینکه من به کارهای خلاف کشیده نشوم، خودش به من پول میداد تا مواد بخرم.
او میگفت خودم میآیم و همراهیات میکنم. در این مدت با پسری به نام سعید نامزد شدم ما هفتسال محرم هم بودیم و بعد از آن یکدفعه سعید من را ترک کرد و دیگر خبری از او نشد. در این مدت با کاوه دوست بودم البته باید بگویم از بچگی با او دوست بودم و رابطهمان رابطه دو جنس مخالف نبود فقط رفاقت میکردیم.
روز حادثه پدرم و برادرانم به شهری در حاشیه تهران رفتند. به پدرم گفتم پول بده جنس بخرم گفت برگردم پول میدهم. من هم عصبی و خمار بودم اول صبح بیدار شدم و سراغ ناصر رفتم ما با هم رابطه داشتیم من او را خیلی دوست داشتم بعد از برقراری رابطه جروبحث کردیم و من با حالت قهر خانه را ترک کردم، حتی ناصر خواست به من شیشه بدهد که قبول نکردم. با کاوه تماس گرفتم دنبالم آمد و گفت برایم شیشه میآورد، من را سوار کرد و با هم سراغ کریم رفتیم؛ کاوه به من گفت پیاده شو، من ترسیدم؛ جایی که رفته بودیم پر از آدم شرور بود گفت نترس من با تو هستم گفتم نمیآیم برو کارت را انجام بده او سراغ کریم رفت و بعد با هم برگشتند. کریم چاقو همراهش بود من از او ترسیدم. سوار ماشین شدیم کریم گفت جنس ندارم که بدهم من همیشه از او میترسیدم بعد کاوه گفت بیا به خانه من برویم. من از کریم خواستم مرا سر راه پیاده کند تا به خانه برگردم، گفت تو را نمیبرم خیلی از او لجم گرفت با کاوه رفتم و وقتی وارد خانه شدیم او به من مواد داد. حالم بهتر شده بود اما توهم هم داشتم بعد کاوه مشروب برایم ریخت و مشروب خوردیم البته من کم خوردم و بقیه مشروب را کاوه خورد. یکدفعه به سمت من آمد و گفت مدتهاست که تو را دوست دارم. من خیلی ترسیدم و اعتراض کردم.
گفت اگر به حرفم گوش نکنی تو را با شوکر میزنم و فیلم میگیرم و به پدرت نشان میدهم من از شوکری که دستش بود ترسیدم چاقو برداشتم گفتم اگر کنار نروی میزنمت؛ در را قفل کرده بود یکبار چاقو را به سمتش پرت کردم اما بعدش نفهمیدم چه شد که چاقوی دوم به گردنش برخورد کرد. او در را باز کرد و گفت کمک بیاور من هم داد زدم و کمک خواستم.در این هنگام قاضی پرسید در اداره آگاهی دختری به نام سارا به تو گفته اسم کریم را نیاور او دیه را میدهد و تو را هم آزاد میکند کریم چه نقشی در این قتل داشت؟ متهم گفت: کریم نقشی نداشت. من قسم میخورم تنها بودم، گفته بودم کریم را لو میدهم چون چند پاتوق داشت که مواد نگهداری میکرد او هم ترسیده بود و به من گفت اگر او را لو ندهم کمکم میکند.
قاضی گفت: در محل قتل سهلیوان بوده درحالیکه تو مدعی هستی دونفر بودید. ضمن اینکه تو دختری هستی که با خیلیها رابطه داشتی خانه مقتول میرفتی و شب میماندی چگونه ادعای دفاع از خودت را مطرح میکنی؟ متهم گفت: نمیدانم لیوان سوم برای چه آنجا بود شاید در آن آبمیوه بوده؛ اما کسی بهجز من و کاوه در آن خانه نبود. من و کاوه مدتها بود همدیگر را میشناختیم اما او فقط رفیق من بود. اینکه من اعتیاد داشتم دلیل بر آن نیست که هرکسی میتواند هر رفتاری دوست داشت با من بکند. آدم بدی نیستم من فقط اعتیاد داشتم. من تباه شدهام اگر کسی دیگر این قتل را انجام داده بود میگفتم و خودم را خلاص میکردم. در مورد کریم هم باید بگویم او به خاطر مواد مخدر به اعدام محکوم شده است با اینکه خیلی علیه من حرف زده اما قتل کار او نبود. من درمورد ناصر هم چیزی نگفتم چون دوستش داشتم وقتی اسمش را آوردم که او فوت شده بود. بدبختیهایم مرا به این روز انداخت چرا فکر میکنید فقط خودتان احساس دارید و دختر جوانی مثل من آدم نیست و چون اعتیاد دارد هرکسی حق دارد با او هرطوری دوست دارد برخورد کند. من واقعیت را گفتم و از کاری که کردهام هم پشیمان هستم.هیات قضات بعد از پایان گفتههای متهم و وکیلمدافعش رسیدگی در خصوص اتهام زنا را غیرعلنی اعلام کردند و با پایان جلسه رسیدگی، هیات قضات برای تصمیمگیری در خصوص پرونده وارد شور شدند.
او میگفت خودم میآیم و همراهیات میکنم. در این مدت با پسری به نام سعید نامزد شدم ما هفتسال محرم هم بودیم و بعد از آن یکدفعه سعید من را ترک کرد و دیگر خبری از او نشد. در این مدت با کاوه دوست بودم البته باید بگویم از بچگی با او دوست بودم و رابطهمان رابطه دو جنس مخالف نبود فقط رفاقت میکردیم.
روز حادثه پدرم و برادرانم به شهری در حاشیه تهران رفتند. به پدرم گفتم پول بده جنس بخرم گفت برگردم پول میدهم. من هم عصبی و خمار بودم اول صبح بیدار شدم و سراغ ناصر رفتم ما با هم رابطه داشتیم من او را خیلی دوست داشتم بعد از برقراری رابطه جروبحث کردیم و من با حالت قهر خانه را ترک کردم، حتی ناصر خواست به من شیشه بدهد که قبول نکردم. با کاوه تماس گرفتم دنبالم آمد و گفت برایم شیشه میآورد، من را سوار کرد و با هم سراغ کریم رفتیم؛ کاوه به من گفت پیاده شو، من ترسیدم؛ جایی که رفته بودیم پر از آدم شرور بود گفت نترس من با تو هستم گفتم نمیآیم برو کارت را انجام بده او سراغ کریم رفت و بعد با هم برگشتند. کریم چاقو همراهش بود من از او ترسیدم. سوار ماشین شدیم کریم گفت جنس ندارم که بدهم من همیشه از او میترسیدم بعد کاوه گفت بیا به خانه من برویم. من از کریم خواستم مرا سر راه پیاده کند تا به خانه برگردم، گفت تو را نمیبرم خیلی از او لجم گرفت با کاوه رفتم و وقتی وارد خانه شدیم او به من مواد داد. حالم بهتر شده بود اما توهم هم داشتم بعد کاوه مشروب برایم ریخت و مشروب خوردیم البته من کم خوردم و بقیه مشروب را کاوه خورد. یکدفعه به سمت من آمد و گفت مدتهاست که تو را دوست دارم. من خیلی ترسیدم و اعتراض کردم.
گفت اگر به حرفم گوش نکنی تو را با شوکر میزنم و فیلم میگیرم و به پدرت نشان میدهم من از شوکری که دستش بود ترسیدم چاقو برداشتم گفتم اگر کنار نروی میزنمت؛ در را قفل کرده بود یکبار چاقو را به سمتش پرت کردم اما بعدش نفهمیدم چه شد که چاقوی دوم به گردنش برخورد کرد. او در را باز کرد و گفت کمک بیاور من هم داد زدم و کمک خواستم.در این هنگام قاضی پرسید در اداره آگاهی دختری به نام سارا به تو گفته اسم کریم را نیاور او دیه را میدهد و تو را هم آزاد میکند کریم چه نقشی در این قتل داشت؟ متهم گفت: کریم نقشی نداشت. من قسم میخورم تنها بودم، گفته بودم کریم را لو میدهم چون چند پاتوق داشت که مواد نگهداری میکرد او هم ترسیده بود و به من گفت اگر او را لو ندهم کمکم میکند.
قاضی گفت: در محل قتل سهلیوان بوده درحالیکه تو مدعی هستی دونفر بودید. ضمن اینکه تو دختری هستی که با خیلیها رابطه داشتی خانه مقتول میرفتی و شب میماندی چگونه ادعای دفاع از خودت را مطرح میکنی؟ متهم گفت: نمیدانم لیوان سوم برای چه آنجا بود شاید در آن آبمیوه بوده؛ اما کسی بهجز من و کاوه در آن خانه نبود. من و کاوه مدتها بود همدیگر را میشناختیم اما او فقط رفیق من بود. اینکه من اعتیاد داشتم دلیل بر آن نیست که هرکسی میتواند هر رفتاری دوست داشت با من بکند. آدم بدی نیستم من فقط اعتیاد داشتم. من تباه شدهام اگر کسی دیگر این قتل را انجام داده بود میگفتم و خودم را خلاص میکردم. در مورد کریم هم باید بگویم او به خاطر مواد مخدر به اعدام محکوم شده است با اینکه خیلی علیه من حرف زده اما قتل کار او نبود. من درمورد ناصر هم چیزی نگفتم چون دوستش داشتم وقتی اسمش را آوردم که او فوت شده بود. بدبختیهایم مرا به این روز انداخت چرا فکر میکنید فقط خودتان احساس دارید و دختر جوانی مثل من آدم نیست و چون اعتیاد دارد هرکسی حق دارد با او هرطوری دوست دارد برخورد کند. من واقعیت را گفتم و از کاری که کردهام هم پشیمان هستم.هیات قضات بعد از پایان گفتههای متهم و وکیلمدافعش رسیدگی در خصوص اتهام زنا را غیرعلنی اعلام کردند و با پایان جلسه رسیدگی، هیات قضات برای تصمیمگیری در خصوص پرونده وارد شور شدند.