اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 29 اردیبهشت ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "چرا انصارالله يمن
حمله نمي كند؟ "
کپی
ادعایی که پاسدار محسن رضایی در گفتگوی تلویزیونی خود پیرامون جنگ 33 روزه ی حزب
الشیطان لبنان با اسراییل داد و اعتراف
نمود این شیوه جنگ چریکی حزب الشیطان ا لگو گرفته از تاکتیک رزمی پاسداران در جنگ
خانمانسوز موهبت ا لهی 8 ساله ی ایران و عراق می باشدو اذعان کرد چون اعضای حزب
الشیطان در جبهه ی جنگ ایران و عراق حضور داشتند از شیوه علیه ی اسراییل استفاده
کردند . اکنون از سوی همکار وهم قلم یادداشت روزنویس غیر ایرانی یادداشت روز نویس
اوین نامه ی کیهان در مورد حوثی های یمنی مقابل عربستان این ادعای جنگ پاسداران بکار برده شده است چون مدعی شده
انصارالله در جنگ هاي چريکي،
پارتيزاني و نامتقارن، نيروي مقاومت براساس «مديريت صحنه» حرکت مي کند. نيروي
مقاومت، برخلاف ارتش کلاسيک در جهت توسعه ميدان درگيري برنامه رزم خود را نمي چيند
بلکه تلاش مي کند تا با محدود نگه داشتن دامنه درگيري و در عين حال نقل و انتقال
سريع در ميدان محدود به دشمن ضربه هاي اساسي وارد نمايد. با نگاهي به محدوده جنگ
33 روزه لبنان و جنگ هاي غزه مي توانيم از يک سو اين استراتژي را در صحنه رزم
مشاهده نمائيم و از سوي ديگر کارآمدي چنين استراتژي را هم تصديق کنيم. در نقطه
مقابل آن مي توانيم مثال هايي هم درباره اقدامات آن دسته از گروه هاي نامتقارن که
با گسترش دامنه درگيري شکست خورده اند را در محيط پيراموني خود نشان بدهيم.
انصارالله در اين جنگ، منطقه محدودي در شمال غرب صعده يعني استان جيزان را منطقه
عملياتي خود قرار داد. در اين محدوده تعداد تلفات نظامي که دشمن داد از تعداد
افراد يمني عضو تشکيلات انصارالله بيشتر بود.
چرا جنبش انقلابي انصارالله به حملات وحشيانه عربستان «پاسخي درخور» به گونه اي که بازدارنده باشد، نمي دهد؟ آيا اين سبب تجري بيشتر رژيم متجاوز در حمله به مردم مظلوم يمن نمي شود؟ آيا اين عدم واکنش متقابل اين تلقي را ايجاد نمي کند که انصارالله داراي مشکل جدي در تسليحات است؟ اين سوالات در فضاي ذهني مردم منطقه به وجود آمده است. در اين ميان مردمي که شاهد فجايع ضدبشري رژيم بدوي آل سعود هستند، توقع جدي دارند که انصارالله ابتکار عمل را در تهاجمات نظامي بدست بگيرد. در پاسخ به اين سوالات و نيز سوالات مشابه نکاتي قابل توجه وجود دارند:
1- پاسخ انصارالله به رژيم سعودي اگر در بالاترين سطح هم صورت گيرد در نهايت يک اقدام واکنشي است و بازي در ميداني است که دشمن آن را تنظيم کرده است براين اساس گروه هاي چريکي مشابه انصارالله هيچ گاه سطح عملياتي خود را با عمليات آفندي دشمن تنظيم نکرده و خود به يک طراحي جديد استراتژيک روي مي آورند به عنوان مثال در جريان جنگ 33 روزه که رژيم صهيونيستي مناطق شيعه نشين لبنان در جنوب اين کشور را زير بمباران شديد قرار داده بود به گونه اي که در استان جنوبي صور رژيم سفاک اسرائيل آنقدر بمب و موشک شليک کرده بود که تو گويي آن را سه بار شخم زده باشد در آن مقطع حزب الله لبنان از اين امکان برخوردار بود که دو شهر حساس رژيم متجاوز يعني تل آويو و حيفا را زير ضربات شديد موشکي خود قرار دهد اما حزب الله پاسخ حملات گسترده را بصورت محدود داد. شليک حزب الله در آن زمان عمدتا بصورت سمبليک و موردي بود. اين شليک ها کشتار وسيع نظاميان و يا شهروندان دشمن را مدنظر نداشت بلکه شکستن سيطره و پرستيژ دشمن مدنظر حزب الله بود. حزب الله با شليک دقيق چند موشک به سمت مرکز هدايت قطار شهري حيفا و انهدام آشيانه هواپيماهاي نظامي دشمن در پايگاه هوايي صفد و يا با شليک محدود چند موشک به تل آويو درصدد برمي آمد تا اجمالابه رژيم صهيونيستي توانايي خود در زدن نقاط حساس و برد موشک خود را گوشزد نمايد. حرکت چريکي همواره بر اين مبنا استوار است که مشروعيت را از طرف مقابل بگيرد و امنيت رواني آن را برهم بزند به گونه اي که در هر لحظه در انتظار واکنش غيرقابل محاسبه نيروي چريک باقي بماند. در اين ميان جنبش انصارالله 48 روز پس از آغاز جنگ توانسته است علي رغم واکنش محدود، مشروعيت و امنيت خاطر رژيم سعودي را مخدوش گرداند.
2- در جنگ هاي چريکي، پارتيزاني و نامتقارن، نيروي مقاومت براساس «مديريت صحنه» حرکت مي کند. نيروي مقاومت، برخلاف ارتش کلاسيک در جهت توسعه ميدان درگيري برنامه رزم خود را نمي چيند بلکه تلاش مي کند تا با محدود نگه داشتن دامنه درگيري و در عين حال نقل و انتقال سريع در ميدان محدود به دشمن ضربه هاي اساسي وارد نمايد. با نگاهي به محدوده جنگ 33 روزه لبنان و جنگهاي غزه مي توانيم از يک سو اين استراتژي را در صحنه رزم مشاهده نمائيم و از سوي ديگر کارآمدي چنين استراتژي را هم تصديق کنيم. در نقطه مقابل آن مي توانيم مثال هايي هم درباره اقدامات آن دسته از گروههاي نامتقارن که با گسترش دامنه درگيري شکست خورده اند را در محيط پيراموني خود نشان بدهيم. انصارالله در اين جنگ، منطقه محدودي در شمال غرب صعده يعني استان جيزان را منطقه عملياتي خود قرار داد. در اين محدوده تعداد تلفات نظامي که دشمن داد از تعداد افراد يمني عضو تشکيلات انصارالله بيشتر بود.
3- در اين جنگ انصارالله ناچار بود بين تمرکز بر پاکسازي داخل يمن از نيروهاي وابسته به عربستان و تمرکز در پاسخ بر عمليات تجاوزکارانه دشمن، يکي را انتخاب نمايد چرا که توزيع قدرت انصارالله در اين صحنه هزينه هاي سنگيني را بر او تحميل مي کرد و باعث گسترش دامنه درگيري، شدت درگيري و طولاني شدن دوره درگيري مي شد. انصارالله در اين صحنه هوشمندانه بر داخل تمرکز کرد و تنها بصورت نمونه و موردي وارد درگيري با ارتش عربستان شد نتيجه کار جنبش انصار اين بود که از يک سو جنگ خارجي را از يک منازعه پرشدت دو طرفه به يک منازعه کم شدت و يکجانبه تبديل کرد. از اين رهگذار، عربستان سعودي نتوانست مشروعيتي براي اقدامات خود بدست آورد. اين رژيم اگرچه توانست به يک قطعنامه ضد يمني 2216 دست پيدا کند اما در اين تنها دستاورد سياسي سعودي هم نشاني از مجوز حمله به يمن وجود نداشت از اين رو بود که در طول دوره جنگ، عربستان دوبار ناچار به اعلام رويکرد عملياتي جديد شد. در اين دوران منازعه اگرچه بي رحمانه بود اما دامنه آن محدود بود توزيع حجم عملياتي عربستان در اين دوران به حدود 5000 سورتي پرواز نظامي رسيد. از سوي ديگر جنبش انقلابي انصارالله در اين دوران با پاکسازي بخش اعظم جنوب- شامل 7 استان- از عوامل وابسته به عربستان، استراتژي رژيم سعودي در بازسازي سيطره گذشته بر يمن را با شکست کامل مواجه کرد. اين در حالي است که اگر انصارالله 1000 موشک به شهرهاي عربستان شليک مي کرد - که خود نيازمند دقت شرعي بوده و با مانع ديني مواجه است- اما عوامل يمني وابسته به عربستان موقعيت و مناصب خود را در يمن حفظ مي کردند، براي عربستان کم ضررتر بود.
4- عربستان در اين جنگ تلاش زيادي کرد تا به نام دفاع از سرزمين وحي و شهرهاي مقدس مکه و مدينه و حرمين شريفين، يک جبهه ضد ايراني و ضد يمني را با مشارکت تعدادي از کشورهاي عربي و اسلامي پديد آورد. حمله موشکي انصارالله به شهرهاي سعودي- بخصوص در هفته هاي اول- به حکام رياض کمک مي کرد تا اين داعيه باطل را جامه حقيقت بپوشانند. خويشتنداري انصارالله و محدود نگه داشتن دامنه پاسخ مبناي حرکت رژيم متجاوز را بهم ريخت.
در واقع آن هلوکاستي که رژيم سعودي براي آن تصويرسازي مي کرد تا مشروعيتي براي حمله خود بدست آورد و پيرامون آن به يک جبهه منسجم ضدايراني و ضديمني دست پيدا کند، عملابه وقوع نپيوست و فلسفه حرکت آل سعود باطل شد. اگر به اظهارات مقامات سعودي در اجلاس اخير رياض که با مشارکت افراد تبعيدي يمني برگزار شد، نگاهي بيندازيم مي بينيم که رژيم سعودي با اصرار زياد تلاش مي کند تا حمله به يمن را به درخواست منصور هادي معطوف کند و حال آنکه اين رژيم در روزهاي اول با اين داعيه که حرمين شريفين در خطر بوده و امنيت عربستان و ساير دول عربي و اسلامي در معرض تهديد است، تهاجم نظامي را شروع کرد. ولي حالااز اين شعارها فاصله گرفته و درصدد بر آمده است تا اين تجاوز را به يک درخواست يمني نسبت دهد. البته اين هم دروغ بزرگي است چرا که اگر منصور هادي درخواستي براي حمله ارائه کرده بود بايد در روزهاي اول جنگ در رسانه ها و يا مجامع حقوقي مطرح مي شد. اين در حالي است که به فرض درخواست هادي، مگر مي توان با درخواست يک رئيس جمهور غيرقانوني و فراري به يک کشور حمله کرد. منصور اگر رئيس جمهور واقعي بود و به کل يمن هم حکومت مي کرد و در عين حال از عربستان درخواست بمباران منازل و مساجد و بازارها و مدارس و... مي کرد، دولت عربستان نمي توانست وارد عمليات نظامي عليه کشور همسايه خود شود. چه رسد به اينکه نه درخواستي بوده،نه منصور رئيس جمهور واقعي بوده و نه اساساً مشروعيتي براي چنين شقوقي قابل پذيرش است.
حرکت اوليه انصار و تمرکز روي دفاع داخلي مانع شکل گيري يک اتحاد نظامي با حضور کشورهايي نظير پاکستان، ترکيه و مصر حول محور عربستان شد و اقدامات بعدي انصار در منطقه جيزان نيز به گونه اي طراحي شد که کشورهايي که در هفته اول جنگ و پس از پا پس کشيدن از مشارکت در عمليات ضد انصارالله، اعلام کردند در صورت حمله به عربستان از اين کشور دفاع خواهند کرد و در کنار ارتش عربستان خواهند جنگيد، عملابا وجود حملات پي در پي قبايل يمني هوادار انصارالله به منطقه جيزان، کشورهايي نظير پاکستان باز هم دست روي دست گذاشته و پشت آل سعود را خالي کردند.
5- اما به تعبير ما «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است». اگر امروز عربستان به دليل اينکه از بالاترين حربه خود که هجمه نظامي و بمباران بوده عليه يمن استفاده کرده و لذا حرف تازه اي براي گفتن ندارد، انصارالله به دليل اينکه از حداقل حربه خويش يعني پاسخ محدود و عشيره اي عليه عربستان استفاده کرده است، حرف زيادي براي گفتن دارد. انصارالله اگرچه هنوز در صحنه داخلي يمن به انتهاي عمليات پاکسازي نرسيده است و بخصوص مرکز استان پهناور «حضرموت» يعني مکلاکه در اشغال نيروهاي جريان انصارالشريعه- شاخه يمني القاعده- نيازمند طراحي عمليات جديد از سوي انصار مي باشد، در عين حال مي تواند بين عمليات پاکسازي حضرموت و تهاجم به مناطقي از عربستان يکي را انتخاب کند. هم اينک انصارالله مطمئن است که آل سعود در اين مواجهه نظامي تنها مي باشد. انصار در دريا و زمين توانايي تلافي را دارد و البته مي تواند دامنه و دايره و شدت آن را خود تعيين نمايد. سعدالله زارعي
چرا جنبش انقلابي انصارالله به حملات وحشيانه عربستان «پاسخي درخور» به گونه اي که بازدارنده باشد، نمي دهد؟ آيا اين سبب تجري بيشتر رژيم متجاوز در حمله به مردم مظلوم يمن نمي شود؟ آيا اين عدم واکنش متقابل اين تلقي را ايجاد نمي کند که انصارالله داراي مشکل جدي در تسليحات است؟ اين سوالات در فضاي ذهني مردم منطقه به وجود آمده است. در اين ميان مردمي که شاهد فجايع ضدبشري رژيم بدوي آل سعود هستند، توقع جدي دارند که انصارالله ابتکار عمل را در تهاجمات نظامي بدست بگيرد. در پاسخ به اين سوالات و نيز سوالات مشابه نکاتي قابل توجه وجود دارند:
1- پاسخ انصارالله به رژيم سعودي اگر در بالاترين سطح هم صورت گيرد در نهايت يک اقدام واکنشي است و بازي در ميداني است که دشمن آن را تنظيم کرده است براين اساس گروه هاي چريکي مشابه انصارالله هيچ گاه سطح عملياتي خود را با عمليات آفندي دشمن تنظيم نکرده و خود به يک طراحي جديد استراتژيک روي مي آورند به عنوان مثال در جريان جنگ 33 روزه که رژيم صهيونيستي مناطق شيعه نشين لبنان در جنوب اين کشور را زير بمباران شديد قرار داده بود به گونه اي که در استان جنوبي صور رژيم سفاک اسرائيل آنقدر بمب و موشک شليک کرده بود که تو گويي آن را سه بار شخم زده باشد در آن مقطع حزب الله لبنان از اين امکان برخوردار بود که دو شهر حساس رژيم متجاوز يعني تل آويو و حيفا را زير ضربات شديد موشکي خود قرار دهد اما حزب الله پاسخ حملات گسترده را بصورت محدود داد. شليک حزب الله در آن زمان عمدتا بصورت سمبليک و موردي بود. اين شليک ها کشتار وسيع نظاميان و يا شهروندان دشمن را مدنظر نداشت بلکه شکستن سيطره و پرستيژ دشمن مدنظر حزب الله بود. حزب الله با شليک دقيق چند موشک به سمت مرکز هدايت قطار شهري حيفا و انهدام آشيانه هواپيماهاي نظامي دشمن در پايگاه هوايي صفد و يا با شليک محدود چند موشک به تل آويو درصدد برمي آمد تا اجمالابه رژيم صهيونيستي توانايي خود در زدن نقاط حساس و برد موشک خود را گوشزد نمايد. حرکت چريکي همواره بر اين مبنا استوار است که مشروعيت را از طرف مقابل بگيرد و امنيت رواني آن را برهم بزند به گونه اي که در هر لحظه در انتظار واکنش غيرقابل محاسبه نيروي چريک باقي بماند. در اين ميان جنبش انصارالله 48 روز پس از آغاز جنگ توانسته است علي رغم واکنش محدود، مشروعيت و امنيت خاطر رژيم سعودي را مخدوش گرداند.
2- در جنگ هاي چريکي، پارتيزاني و نامتقارن، نيروي مقاومت براساس «مديريت صحنه» حرکت مي کند. نيروي مقاومت، برخلاف ارتش کلاسيک در جهت توسعه ميدان درگيري برنامه رزم خود را نمي چيند بلکه تلاش مي کند تا با محدود نگه داشتن دامنه درگيري و در عين حال نقل و انتقال سريع در ميدان محدود به دشمن ضربه هاي اساسي وارد نمايد. با نگاهي به محدوده جنگ 33 روزه لبنان و جنگهاي غزه مي توانيم از يک سو اين استراتژي را در صحنه رزم مشاهده نمائيم و از سوي ديگر کارآمدي چنين استراتژي را هم تصديق کنيم. در نقطه مقابل آن مي توانيم مثال هايي هم درباره اقدامات آن دسته از گروههاي نامتقارن که با گسترش دامنه درگيري شکست خورده اند را در محيط پيراموني خود نشان بدهيم. انصارالله در اين جنگ، منطقه محدودي در شمال غرب صعده يعني استان جيزان را منطقه عملياتي خود قرار داد. در اين محدوده تعداد تلفات نظامي که دشمن داد از تعداد افراد يمني عضو تشکيلات انصارالله بيشتر بود.
3- در اين جنگ انصارالله ناچار بود بين تمرکز بر پاکسازي داخل يمن از نيروهاي وابسته به عربستان و تمرکز در پاسخ بر عمليات تجاوزکارانه دشمن، يکي را انتخاب نمايد چرا که توزيع قدرت انصارالله در اين صحنه هزينه هاي سنگيني را بر او تحميل مي کرد و باعث گسترش دامنه درگيري، شدت درگيري و طولاني شدن دوره درگيري مي شد. انصارالله در اين صحنه هوشمندانه بر داخل تمرکز کرد و تنها بصورت نمونه و موردي وارد درگيري با ارتش عربستان شد نتيجه کار جنبش انصار اين بود که از يک سو جنگ خارجي را از يک منازعه پرشدت دو طرفه به يک منازعه کم شدت و يکجانبه تبديل کرد. از اين رهگذار، عربستان سعودي نتوانست مشروعيتي براي اقدامات خود بدست آورد. اين رژيم اگرچه توانست به يک قطعنامه ضد يمني 2216 دست پيدا کند اما در اين تنها دستاورد سياسي سعودي هم نشاني از مجوز حمله به يمن وجود نداشت از اين رو بود که در طول دوره جنگ، عربستان دوبار ناچار به اعلام رويکرد عملياتي جديد شد. در اين دوران منازعه اگرچه بي رحمانه بود اما دامنه آن محدود بود توزيع حجم عملياتي عربستان در اين دوران به حدود 5000 سورتي پرواز نظامي رسيد. از سوي ديگر جنبش انقلابي انصارالله در اين دوران با پاکسازي بخش اعظم جنوب- شامل 7 استان- از عوامل وابسته به عربستان، استراتژي رژيم سعودي در بازسازي سيطره گذشته بر يمن را با شکست کامل مواجه کرد. اين در حالي است که اگر انصارالله 1000 موشک به شهرهاي عربستان شليک مي کرد - که خود نيازمند دقت شرعي بوده و با مانع ديني مواجه است- اما عوامل يمني وابسته به عربستان موقعيت و مناصب خود را در يمن حفظ مي کردند، براي عربستان کم ضررتر بود.
4- عربستان در اين جنگ تلاش زيادي کرد تا به نام دفاع از سرزمين وحي و شهرهاي مقدس مکه و مدينه و حرمين شريفين، يک جبهه ضد ايراني و ضد يمني را با مشارکت تعدادي از کشورهاي عربي و اسلامي پديد آورد. حمله موشکي انصارالله به شهرهاي سعودي- بخصوص در هفته هاي اول- به حکام رياض کمک مي کرد تا اين داعيه باطل را جامه حقيقت بپوشانند. خويشتنداري انصارالله و محدود نگه داشتن دامنه پاسخ مبناي حرکت رژيم متجاوز را بهم ريخت.
در واقع آن هلوکاستي که رژيم سعودي براي آن تصويرسازي مي کرد تا مشروعيتي براي حمله خود بدست آورد و پيرامون آن به يک جبهه منسجم ضدايراني و ضديمني دست پيدا کند، عملابه وقوع نپيوست و فلسفه حرکت آل سعود باطل شد. اگر به اظهارات مقامات سعودي در اجلاس اخير رياض که با مشارکت افراد تبعيدي يمني برگزار شد، نگاهي بيندازيم مي بينيم که رژيم سعودي با اصرار زياد تلاش مي کند تا حمله به يمن را به درخواست منصور هادي معطوف کند و حال آنکه اين رژيم در روزهاي اول با اين داعيه که حرمين شريفين در خطر بوده و امنيت عربستان و ساير دول عربي و اسلامي در معرض تهديد است، تهاجم نظامي را شروع کرد. ولي حالااز اين شعارها فاصله گرفته و درصدد بر آمده است تا اين تجاوز را به يک درخواست يمني نسبت دهد. البته اين هم دروغ بزرگي است چرا که اگر منصور هادي درخواستي براي حمله ارائه کرده بود بايد در روزهاي اول جنگ در رسانه ها و يا مجامع حقوقي مطرح مي شد. اين در حالي است که به فرض درخواست هادي، مگر مي توان با درخواست يک رئيس جمهور غيرقانوني و فراري به يک کشور حمله کرد. منصور اگر رئيس جمهور واقعي بود و به کل يمن هم حکومت مي کرد و در عين حال از عربستان درخواست بمباران منازل و مساجد و بازارها و مدارس و... مي کرد، دولت عربستان نمي توانست وارد عمليات نظامي عليه کشور همسايه خود شود. چه رسد به اينکه نه درخواستي بوده،نه منصور رئيس جمهور واقعي بوده و نه اساساً مشروعيتي براي چنين شقوقي قابل پذيرش است.
حرکت اوليه انصار و تمرکز روي دفاع داخلي مانع شکل گيري يک اتحاد نظامي با حضور کشورهايي نظير پاکستان، ترکيه و مصر حول محور عربستان شد و اقدامات بعدي انصار در منطقه جيزان نيز به گونه اي طراحي شد که کشورهايي که در هفته اول جنگ و پس از پا پس کشيدن از مشارکت در عمليات ضد انصارالله، اعلام کردند در صورت حمله به عربستان از اين کشور دفاع خواهند کرد و در کنار ارتش عربستان خواهند جنگيد، عملابا وجود حملات پي در پي قبايل يمني هوادار انصارالله به منطقه جيزان، کشورهايي نظير پاکستان باز هم دست روي دست گذاشته و پشت آل سعود را خالي کردند.
5- اما به تعبير ما «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است». اگر امروز عربستان به دليل اينکه از بالاترين حربه خود که هجمه نظامي و بمباران بوده عليه يمن استفاده کرده و لذا حرف تازه اي براي گفتن ندارد، انصارالله به دليل اينکه از حداقل حربه خويش يعني پاسخ محدود و عشيره اي عليه عربستان استفاده کرده است، حرف زيادي براي گفتن دارد. انصارالله اگرچه هنوز در صحنه داخلي يمن به انتهاي عمليات پاکسازي نرسيده است و بخصوص مرکز استان پهناور «حضرموت» يعني مکلاکه در اشغال نيروهاي جريان انصارالشريعه- شاخه يمني القاعده- نيازمند طراحي عمليات جديد از سوي انصار مي باشد، در عين حال مي تواند بين عمليات پاکسازي حضرموت و تهاجم به مناطقي از عربستان يکي را انتخاب کند. هم اينک انصارالله مطمئن است که آل سعود در اين مواجهه نظامي تنها مي باشد. انصار در دريا و زمين توانايي تلافي را دارد و البته مي تواند دامنه و دايره و شدت آن را خود تعيين نمايد. سعدالله زارعي