عدم امنیت
اجتماعی 29
اردیبهشت -94
دو گزارش خبرای از چگونگی عدم امنیت در
کشور مدعی امن ترین کشور جهان چون قتل هم
شب تولد وهم تازه عروس اتفاق افتاده است
شامگاه یکشنبه 20 اردیبهشت ماه سالجاری
همسایههای زوج جوانی در محله رباطکریم با پلیس 110 و اورژانس تماس گرفتند و آنان
را در جریان حادثهای برای تازهعروس قرار دادند.
به گزارش ایران، مأموران با حضور در خانه این زوج با پیکر نیمهجان شیوا مواجه شدند که تکنیسینهای اورژانس پس از معاینه، وی را به بیمارستان فاطمهزهرا(س) رباطکریم انتقال دادند.
شیوا چند ساعتی با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه تسلیم شد و از پای درآمد.
وقتی ماجرای مرگ مرموز تازه عروس به مأموران پلیس مخابره شد، بازپرس ویژه قتل رباطکریم وارد عمل شد و دستور تجسسهای تخصصی برای رازگشایی از سرنوشت شیوا را داد.
بررسیهای ابتدایی نشان داد روی گردن این زن جوان آثار خفگی وجود دارد. بدینترتیب با دستور بازپرس جنایی، جسد شیوا به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت دقیق مرگ مشخص شود و همزمان تیمی از پلیس به تحقیقات ویژهای پرداخته است تا این معمای پیچیده را حل کند.
گفتوگو با پدر تازهعروس
پدر شیوا با چشمانی اشکبار گفت: دو دختر و یک پسر داشتم. شیوا بچه بزرگم بود و 18 سال داشت. وی افزود: از هفت ماه پیش بود که به خانه خودش در رباطکریم رفت. خانواده دامادم بعد از یک مراسم خواستگاری و جواب مثبت گرفتن از شیوا و برگزاری مراسم عروسی، دخترم را به خانهای که مادرشوهرش هم در آنجا زندگی میکند، بردند.
پدر گریان گفت: از همان روزهای نخست دخترم و «جواد» بر سر زندگی در کنار مادرشوهر اختلاف داشتند. شیوا دوست داشت به صورت مستقل و جدا از خانواده همسرش زندگی کند اما دامادم قبول نمیکرد.
پدر تازهعروس ادامه داد: شیوا دوست نداشت من و مادرش متوجه این اختلافها شویم اما بعضی مواقع با همسرم در این باره صحبت میکرد.
دامادمان یک مقدار عصبی بود و هر زمانی که خیلی خشمگین میشد به خودش آسیب میزد با مشت به دیوار میکوبید یا با یک شیء تیز شروع به خودزنی میکرد. شنبه آخرین روزی بود که همسرم با شیوا صحبت کرد و دخترم گفت با جواد صحبت کرده که طلاهایش را بفروشد تا خانهشان را جدا کنند اما جواد نپذیرفته و شیوا از دست دخالتهای بیش از حد مادر شوهرش هم شکایت میکرد.
ساعت 11 یکشنبه 20 اردیبهشت ماه دامادمان با ما تماس گرفت و گفت شیوا قرص خورده است و در بیمارستان بستری است فوراٌ خودمان را به آنجا رساندیم که گفتند دخترم قرص نخورده است بلکه به علت فشار به گردنش و نرسیدن اکسیژن و خون به مغزش حال وخیمی دارد و در بخش مراقبتهای ویژه بستری است. بعد از اینکه حال دخترم را فهمیدم علت حادثه را پرسیدم اما هر کسی حرفی میزد، یکی از همسایهها گفت: دخترم در کمد داخل دستشویی با دستمال دور گردنش آویزان بوده است که آنها نجاتش دادند و همسایه دیگر که دکتر بوده وقتی دیده نبضش میزند گفته است صبر کنید اگر حالش بهتر نشد او را به بیمارستان میرسانیم.
ساعت 8 شب این اتفاق افتاده بود و دخترم را ساعت 5/10 شب به بیمارستان رسانده بودند.
از طرف دیگر دامادمان میگوید که خودش دستمال را از گردن شیوا باز کرده است. هنوز کاملاً مشخص نشده است که دخترم به قتل رسیده یا خودکشی کرده است.
حتی بعد از مرگ شیوا نزدیکترین دوستش هم با من تماس گرفت و گفت که 10 دقیقه پیش از حادثه شیوا با او صحبت میکرده و گفته که با جواد سر مستقل شدن بحثشان شده است و او قبول نکرده است. همین موقع به خاطر پشت خطی قطع کرده است.
وی میگفت: بعد از اعلام مرگ شیوا ما به مأموران آگاهی پرند مراجعه کردیم و از دامادمان شکایت کردیم. امیدواریم علت مرگ دخترم مشخص شده و اگر قتلی رخ داده، عاملان آن مجازات شوند.بنابر این گزارش، تحقیقات در زمینه چگونگی این مرگ مرموز ادامه دارد.
به گزارش ایران، مأموران با حضور در خانه این زوج با پیکر نیمهجان شیوا مواجه شدند که تکنیسینهای اورژانس پس از معاینه، وی را به بیمارستان فاطمهزهرا(س) رباطکریم انتقال دادند.
شیوا چند ساعتی با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه تسلیم شد و از پای درآمد.
وقتی ماجرای مرگ مرموز تازه عروس به مأموران پلیس مخابره شد، بازپرس ویژه قتل رباطکریم وارد عمل شد و دستور تجسسهای تخصصی برای رازگشایی از سرنوشت شیوا را داد.
بررسیهای ابتدایی نشان داد روی گردن این زن جوان آثار خفگی وجود دارد. بدینترتیب با دستور بازپرس جنایی، جسد شیوا به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت دقیق مرگ مشخص شود و همزمان تیمی از پلیس به تحقیقات ویژهای پرداخته است تا این معمای پیچیده را حل کند.
گفتوگو با پدر تازهعروس
پدر شیوا با چشمانی اشکبار گفت: دو دختر و یک پسر داشتم. شیوا بچه بزرگم بود و 18 سال داشت. وی افزود: از هفت ماه پیش بود که به خانه خودش در رباطکریم رفت. خانواده دامادم بعد از یک مراسم خواستگاری و جواب مثبت گرفتن از شیوا و برگزاری مراسم عروسی، دخترم را به خانهای که مادرشوهرش هم در آنجا زندگی میکند، بردند.
پدر گریان گفت: از همان روزهای نخست دخترم و «جواد» بر سر زندگی در کنار مادرشوهر اختلاف داشتند. شیوا دوست داشت به صورت مستقل و جدا از خانواده همسرش زندگی کند اما دامادم قبول نمیکرد.
پدر تازهعروس ادامه داد: شیوا دوست نداشت من و مادرش متوجه این اختلافها شویم اما بعضی مواقع با همسرم در این باره صحبت میکرد.
دامادمان یک مقدار عصبی بود و هر زمانی که خیلی خشمگین میشد به خودش آسیب میزد با مشت به دیوار میکوبید یا با یک شیء تیز شروع به خودزنی میکرد. شنبه آخرین روزی بود که همسرم با شیوا صحبت کرد و دخترم گفت با جواد صحبت کرده که طلاهایش را بفروشد تا خانهشان را جدا کنند اما جواد نپذیرفته و شیوا از دست دخالتهای بیش از حد مادر شوهرش هم شکایت میکرد.
ساعت 11 یکشنبه 20 اردیبهشت ماه دامادمان با ما تماس گرفت و گفت شیوا قرص خورده است و در بیمارستان بستری است فوراٌ خودمان را به آنجا رساندیم که گفتند دخترم قرص نخورده است بلکه به علت فشار به گردنش و نرسیدن اکسیژن و خون به مغزش حال وخیمی دارد و در بخش مراقبتهای ویژه بستری است. بعد از اینکه حال دخترم را فهمیدم علت حادثه را پرسیدم اما هر کسی حرفی میزد، یکی از همسایهها گفت: دخترم در کمد داخل دستشویی با دستمال دور گردنش آویزان بوده است که آنها نجاتش دادند و همسایه دیگر که دکتر بوده وقتی دیده نبضش میزند گفته است صبر کنید اگر حالش بهتر نشد او را به بیمارستان میرسانیم.
ساعت 8 شب این اتفاق افتاده بود و دخترم را ساعت 5/10 شب به بیمارستان رسانده بودند.
از طرف دیگر دامادمان میگوید که خودش دستمال را از گردن شیوا باز کرده است. هنوز کاملاً مشخص نشده است که دخترم به قتل رسیده یا خودکشی کرده است.
حتی بعد از مرگ شیوا نزدیکترین دوستش هم با من تماس گرفت و گفت که 10 دقیقه پیش از حادثه شیوا با او صحبت میکرده و گفته که با جواد سر مستقل شدن بحثشان شده است و او قبول نکرده است. همین موقع به خاطر پشت خطی قطع کرده است.
وی میگفت: بعد از اعلام مرگ شیوا ما به مأموران آگاهی پرند مراجعه کردیم و از دامادمان شکایت کردیم. امیدواریم علت مرگ دخترم مشخص شده و اگر قتلی رخ داده، عاملان آن مجازات شوند.بنابر این گزارش، تحقیقات در زمینه چگونگی این مرگ مرموز ادامه دارد.
مردی که بعد از درگیری با باجناقش او را
با واردکردن چند ضربه چاقو به قتل رسانده بود با رضایت اولیایدم از قصاص نجات
یافت و به حبس محکوم شد. مأموران پلیس تهران
هشت سال قبل با تماس تلفنی شهروندی از یک درگیری خانوادگی باخبر شدند؛ درگیری بین
دو باجناق بود و یکی از آنها بر اثر شدت جراحات جان خود را ازدست داد. به دستور
بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و متهم نیز بازداشت شد؛ درحالیکه
بازجویی از متهم آغاز شده بود شاهدان نیز برای بیان آنچه دیده بودند، به دادسرا
فراخوانده شدند. آنها گفتند بعد از اینکه سعید -مقتول- به شاهین -متهم پرونده -
حمله کرد، شاهین با واردکردن ضربات چاقو بر بدن باجناقش او را به قتل رسانده است.
این در حالی بود که متهم نیز به واردکردن ضربات متعدد چاقو به باجناقش اعتراف کرد و گفت: درگیری ما از قبل شروع شده بود و چون من مشروب خورده بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ وقتی او به من ضربه زد من هم او را زدم.پرونده با پایان تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. اولین جلسه رسیدگی به این پرونده دو سال قبل برگزار و متهم به قصاص محکوم شد اما به دلیل اینکه ضربه به پای مقتول برخورد کرده بود، دیوانعالی کشور رأی صادره را نقض کرد و پرونده دوباره برای محاکمه به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: متهم حاضر در دادگاه به اعتراف خودش و مدارک بهدستآمده مرتکب قتل شده است و درخواست صدور حکم قانونی دارم.سپس اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید گفت: اتهام قتل را قبول دارم و خیلی از کرده خودم پشیمان هستم. آن شب به خانه پدرزنم رفته بودیم که بین من و سعید درگیری اتفاق افتاد. شب که خواستیم بخوابیم او به سمت من حمله کرد و یک ضربه زد؛ همین کار من را بهشدت عصبانی کرد و من هم برای اینکه تلافی کنم به سمتش حمله کردم و درحالیکه کنترل رفتارم دست خودم نبود او را زدم. از لحظهای که این کار را کردم تا همین لحظه که در برابر شما ایستادهام در عذابوجدان میسوزم و خیلی حالم بد است.
سپس برادر همسران متهم و مقتول که شاهد این درگیری بود، در جایگاه حاضر شد و گفت: تولد یکی از اعضای خانوادهام بود و ما خواهرانم را دعوت کرده بودیم و آنها با شوهرانشان آمدند.
شاهین و سعید هردو مشروب خوردند و از خودبیخود شدند؛ به همینخاطر حال درستی نداشتند و رفتارشان دست خودشان نبود. آنها با هم درگیر شدند، جدایشان کردیم بعد رختخواب پهن کردیم تا همه بخوابند. سعید به سمت شاهین حمله کرد و یک ضربه زد. ما نمیدانستیم شاهین زیر رختخوابش چاقو مخفی کرده است؛ به محض اینکه سعید به او ضربه زد چاقو را از زیر تشک بیرون کشید و پشتسرهم به سعید ضربه زد. او با عصبانیت تمام این کار را میکرد و اصلا نمیتوانستیم چاقو را از دستش بگیریم.آخرین ضربه را هم به پای مقتول زد وقتی شاهین را کنترل کردیم سعید خودش را از زیر دست او بیرون کشید و به سمت راهرو رفت، کشانکشان خودش را به پلهها رساند و همانجا ماند. مرد جوان ادامه داد: وقتی خودم را به سعید رساندم تقریبا همه خون بدنش بیرون ریخته بود و پایش بهشدت خونریزی میکرد؛ قبل از اینکه اورژانس برسد از حال رفت و چند لحظه بعد هم مقابل چشمان ما جانش را از دست داد و نتوانستیم کاری بکنیم.وقتی متهم برای بیان آخرین دفاع دوباره در جایگاه حاضر شد، یکبار دیگر ابراز پشیمانی و با گریه از اولیایدم درخواست گذشت کرد. او گفت: من هیچ قصدی برای کشتن سعید نداشتم. ما خیلی با هم دوست بودیم.در این هنگام اولیایدم قبول کردند از قصاص گذشت کنند و به دریافت دیه، رضایت دادند. بنابراین متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد و ضمن قبول پرداخت دیه موردتقاضای اولیایدم، از آنها بهخاطر گذشتی که کردند تشکر کرد با پایان جلسه رسیدگی هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه مورددرخواست اولیایدم و همچنین حبس محکوم کردند.
این در حالی بود که متهم نیز به واردکردن ضربات متعدد چاقو به باجناقش اعتراف کرد و گفت: درگیری ما از قبل شروع شده بود و چون من مشروب خورده بودم، نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ وقتی او به من ضربه زد من هم او را زدم.پرونده با پایان تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. اولین جلسه رسیدگی به این پرونده دو سال قبل برگزار و متهم به قصاص محکوم شد اما به دلیل اینکه ضربه به پای مقتول برخورد کرده بود، دیوانعالی کشور رأی صادره را نقض کرد و پرونده دوباره برای محاکمه به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: متهم حاضر در دادگاه به اعتراف خودش و مدارک بهدستآمده مرتکب قتل شده است و درخواست صدور حکم قانونی دارم.سپس اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید گفت: اتهام قتل را قبول دارم و خیلی از کرده خودم پشیمان هستم. آن شب به خانه پدرزنم رفته بودیم که بین من و سعید درگیری اتفاق افتاد. شب که خواستیم بخوابیم او به سمت من حمله کرد و یک ضربه زد؛ همین کار من را بهشدت عصبانی کرد و من هم برای اینکه تلافی کنم به سمتش حمله کردم و درحالیکه کنترل رفتارم دست خودم نبود او را زدم. از لحظهای که این کار را کردم تا همین لحظه که در برابر شما ایستادهام در عذابوجدان میسوزم و خیلی حالم بد است.
سپس برادر همسران متهم و مقتول که شاهد این درگیری بود، در جایگاه حاضر شد و گفت: تولد یکی از اعضای خانوادهام بود و ما خواهرانم را دعوت کرده بودیم و آنها با شوهرانشان آمدند.
شاهین و سعید هردو مشروب خوردند و از خودبیخود شدند؛ به همینخاطر حال درستی نداشتند و رفتارشان دست خودشان نبود. آنها با هم درگیر شدند، جدایشان کردیم بعد رختخواب پهن کردیم تا همه بخوابند. سعید به سمت شاهین حمله کرد و یک ضربه زد. ما نمیدانستیم شاهین زیر رختخوابش چاقو مخفی کرده است؛ به محض اینکه سعید به او ضربه زد چاقو را از زیر تشک بیرون کشید و پشتسرهم به سعید ضربه زد. او با عصبانیت تمام این کار را میکرد و اصلا نمیتوانستیم چاقو را از دستش بگیریم.آخرین ضربه را هم به پای مقتول زد وقتی شاهین را کنترل کردیم سعید خودش را از زیر دست او بیرون کشید و به سمت راهرو رفت، کشانکشان خودش را به پلهها رساند و همانجا ماند. مرد جوان ادامه داد: وقتی خودم را به سعید رساندم تقریبا همه خون بدنش بیرون ریخته بود و پایش بهشدت خونریزی میکرد؛ قبل از اینکه اورژانس برسد از حال رفت و چند لحظه بعد هم مقابل چشمان ما جانش را از دست داد و نتوانستیم کاری بکنیم.وقتی متهم برای بیان آخرین دفاع دوباره در جایگاه حاضر شد، یکبار دیگر ابراز پشیمانی و با گریه از اولیایدم درخواست گذشت کرد. او گفت: من هیچ قصدی برای کشتن سعید نداشتم. ما خیلی با هم دوست بودیم.در این هنگام اولیایدم قبول کردند از قصاص گذشت کنند و به دریافت دیه، رضایت دادند. بنابراین متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد و ضمن قبول پرداخت دیه موردتقاضای اولیایدم، از آنها بهخاطر گذشتی که کردند تشکر کرد با پایان جلسه رسیدگی هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه مورددرخواست اولیایدم و همچنین حبس محکوم کردند.