يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "دون كيشوت ها در نبرد با آسياب بادي!"

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 12 اسفندماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "دون كيشوت ها در نبرد با آسياب بادي!"
هم قلم وهمکار یادداشت روز نویس سربازجو شریعت نداری با ریش سوختگی  اصرار می ورزد نگفتم قربان سیاهدانه است . چون بدون توجه به باخت دو لیست نامزدان خبرگان و مجلس ارتجاع دهم اصول گرایان در تهران وبانادیده گرفتن اینکه در شهر ها و استان های  دیگر شرایط مساوی از نظر کمی نامزد رقبا بین رقبا نبود . مهمتر اینکه به دلیل همین شیوه ی وارونه گویی وبازجویی واتهام زدن و متهم کردن عده کثیری از شهروندان به خصوص تهرانی ها راوادار کرد تا ازموضع لجبازی به نامزدان رقیب رأی دهند.
ناگفته نماند که تلگرام در تهران نقش کلیدی محرک ووسوسه کردن تبلیغاتی داشت . زیراکه خیلی ها را به پای صندوق های رأی کشاند تا به لیست نامزدان نمایش انتخابات تلگرام رأی دهند .صحنه تصویری که در فضای مجازی بازتاب داده شد که جلوی حوزه حسینیه ارشاد عده ای از  رأی دهندگان روی زمین نشسته ومبایل خودرا چک می کنند بیانگر این واقعیت است .
بااین وجود همچنان  یادداشت روز نویس همکار وهم لهجه سربازجو شریعت نداری همچون وی ادعای پیروزی  اصول گرایان می کند . برای اینکه در ابتدای یادداشت خود با زیر سئوال بردن رجز خوانی های رقیب و گریز به مخالفان ودشمنان رژیم وارونه ی ولایت فقیه زدن چنین گفته است :
 مرحله اول انتخابات هفتم اسفند، چند روزي است که به پايان رسيده، شهرها از پوسترها و بنرهاي تبليغاتي پاک شده و اندک اندک هياهوي روزهاي تبليغات جاي خود را به روزهاي آرام و معمولي زندگي مي دهد. گرچه اصل برپايي پرشکوه انتخابات، پيروزي بزرگ نظام و شکست دشمنان و بدخواهان بود، اما عده اي اصرار دارند بدون توجه به اصل اين پيروزي بزرگ، دو قطبي سازي را همچنان دنبال کنند! آنها با هياهو و جنجال، واقعيات را بصورت معکوس و مغلوب به مردم نشان مي دهند، خود را پيروز انتخابات نشان داده و با کمک ابزار رسانه اي و تبليغي، کار رواني و نمايشي انجام مي دهند! البته نمي توان انکار کرد که از بين جمع کثيري از نامزدها، تنها گروهي محدود به مجلس راه پيدا مي کنند و اين طبيعت انتخابات و آزادي مردم در تعيين وکلاي خود است و اين همان چيزي است که در ادبيات سياسي از آن به عنوان برد و باخت انتخاباتي ياد مي شود.
در ادامه افزوده : فارغ از ادعاي بي پشتوانه جماعت اصلاح طلب که علي رغم آمار موجود که اصولگرايان را حائز اکثريت در کل کشور نشان مي دهد، اصرار دارند در مقابل تصميم مردم، با شعار خود را برنده انتخابات معرفي کنند و با تکيه به راي تهران دست به شعبده بازي بزنند و راي ايران را ناديده بگيرند، موضوعاتي در ميان است که نمي توان از آن گذشت و با فروکش کردن تب انتخابات، قطعاً گريبان گير مدعيان خواهد شد. از قضا به نظر مي رسد اين هياهو براي به تاخير انداختن هر چه بيشتر همان موضوعات مهم است. شايد يادآوري برخي از معضلات برجاي مانده و حل نشده، سبب شود برج عاج نشينان و رجزخوانان، کمي به خود آيند و به ياد آورند که کارهاي بر زمين مانده زيادي دارند که بايد براي آن به مردم جواب بدهند.
مرحله اول انتخابات هفتم اسفند، چند روزي است که به پايان رسيده، شهرها از پوسترها و بنرهاي تبليغاتي پاک شده و اندک اندک هياهوي روزهاي تبليغات جاي خود را به روزهاي آرام و معمولي زندگي مي دهد. گرچه اصل برپايي پرشکوه انتخابات، پيروزي بزرگ نظام و شکست دشمنان و بدخواهان بود، اما عده اي اصرار دارند بدون توجه به اصل اين پيروزي بزرگ، دو قطبي سازي را همچنان دنبال کنند! آنها با هياهو و جنجال، واقعيات را بصورت معکوس و مغلوب به مردم نشان مي دهند، خود را پيروز انتخابات نشان داده و با کمک ابزار رسانه اي و تبليغي، کار رواني و نمايشي انجام مي دهند! البته نمي توان انکار کرد که از بين جمع کثيري از نامزدها، تنها گروهي محدود به مجلس راه پيدا مي کنند و اين طبيعت انتخابات و آزادي مردم در تعيين وکلاي خود است و اين همان چيزي است که در ادبيات سياسي از آن به عنوان برد و باخت انتخاباتي ياد مي شود. فارغ از ادعاي بي پشتوانه جماعت اصلاح طلب که علي رغم آمار موجود که اصولگرايان را حائز اکثريت در کل کشور نشان مي دهد، اصرار دارند در مقابل تصميم مردم، با شعار خود را برنده انتخابات معرفي کنند و با تکيه به راي تهران دست به شعبده بازي بزنند و راي ايران را ناديده بگيرند، موضوعاتي در ميان است که نمي توان از آن گذشت و با فروکش کردن تب انتخابات، قطعاً گريبان گير مدعيان خواهد شد. از قضا به نظر مي رسد اين هياهو براي به تاخير انداختن هر چه بيشتر همان موضوعات مهم است. شايد يادآوري برخي از معضلات برجاي مانده و حل نشده، سبب شود برج عاج نشينان و رجزخوانان، کمي به خود آيند و به ياد آورند که کارهاي بر زمين مانده زيادي دارند که بايد براي آن به مردم جواب بدهند.
    1- نگاهي به راي اغلب مناطق کشور و روي گرداني آنها از ليست حاميان دولت، چه پيامي را به ذهن متبادر مي کند؟ آيا اين موضوع نشان از يک پيروزي بزرگ براي دولت دارد!؟ مسلماً چنين نيست و اگر چنين بود، هر کس با پرچم اعتدال و حمايت از دولت آمده بود، پيروز ميدان انتخابات بود، در حالي که اعتداليون تنها 5 درصد از آراء مردم را به دست آورده اند! اين نه تنها يک پيروزي نيست که از قضا روي گرداني و ادبار جدي به برنامه هاي دولت در سراسر کشور است. نگاهي به سوابق انتخابات پيشين حاکي از آن است که معمولاً نخستين مجلسي که بعد از روي کار آمدن هر دولتي تشکيل مي شود همواره همسو با دولت مستقر بوده است. اما اکنون چرا چنين شد!؟

    2- جوانان کشور، با هر نژاد و قومي و با هر فاصله اي به مرکز، در يک موضوع مشترکند و آن نياز به اشتغال و حس عزت و سربلندي است. ممکن است اين حس را در روزهاي انتخابات با چند ميتينگ پرشور و هيجاني، به صورت موقت، ارضاء کرد و تمناي آن را التيام بخشيد اما به محض فروکش کردن اين هيجانات، باز همان جوان است و کلي نياز و آرزوي برآورده نشده! اوست و نياز اوليه و حداقلي به نام شغل! در اين مقطع ديگر نمي توان براي او رجز خواند، شعار داد و هيجان ايجاد کرد. نمي توان برايش پيام عاشقانه خواند و از فضاي حقيقي زندگي به فضاي مجازي کشاندش! در اين لحظه لازم است در عالم حقيقي، روي زمين براي او شغلي ايجاد کرد تا بتواند عزت نفس خود را تامين کند. حال بايد پرسيد در دولت يازدهم، اين اتفاق افتاده؟ تکرار آمار بيکاري و بيکار شدن يک نفر در هر 5 دقيقه، جز تلخي ذائقه مخاطب ثمري ندارد، اما حتي اگر نگوئيم و ننويسيم، واقعيت موجود، خود به بلندترين صدا، اين کاستي و ناراستي را فرياد مي زند. اين يکي از آن چيزهاي ماندگاري است که پيروز يا مغلوب بودن در ميدان انتخابات تاثيري در آن ندارد و انتظاري به حق از دولت است. تاکنون که دولت در اين عرصه نمره قبولي نداشته و روال جاري نشان مي دهد، در آينده هم وضع به همين شکل خواهد بود!

    3- به جز جوانان، موضوعات ديگري هم هست که بعد از انتخابات بايد براي آنها فکري کرد و تدبيري انديشيد. نمونه اي ديگر از آن موضوعات، واقعيتي به نام «سياست خارجي» است. اين واقعيت، همان روزهايي که انتخابات برگزار مي شد، وجود داشت و تاثير خود را بر تمامي شئون ما مي گذاشت. در آينده نيز چنين است. اما دولت براي آن چه تدبيري دارد!؟ ممکن است کسي خرده بگيرد که؛ اين چه حرفي است!؟ موفق ترين بخش اين دولت، بخش سياست خارجي بوده و نشانه آن برجام است. اما چون قرار است با واقعيات زندگي کنيم و از هياهوي انتخاباتي بگذريم، بايد پرسيد آنچه در برجام بود براي ما هم کاري کرد!؟ مي دانيم که آژانس بين المللي انرژي اتمي، چند روز قبل گزارش داد که ايران به همه تعهدات ناشي از برجام به درستي عمل کرده است. اما در نقطه مقابل چه خبر است؟ سوئيفت باز شد!؟ کسي از هزار ال سي که شخص رئيس جمهور در يک سخنراني، صراحتاً از گشايش آن خبر داد، اطلاعي دارد!؟ اين نه سخن کيهان، که سخن مسئولان رسمي بانک مرکزي و مقامات اتاق بازرگاني است که تاکنون حتي يک ال سي باز نشده است و آن سخنان نمايشي بود و کارکرد انتخاباتي داشت. از سوي ديگر، جز اجازه عکس يادگاري با ايرباس، هيچ تحريم ديگري هم که برداشته نشده است! اگر اين ها را ثمره مهمترين دست آورد سياست خارجي دولت يازدهم بدانيم، مي توان فهميد که چه اتفاقي افتاده و چرا بايد نگران اين حوزه بود و اگر جز آنچه گفته شد، ثمره عيني ديگري در کار است، خوب است گفته شود تا مردم در شادي آن سهيم باشند.
    4- دولت مردان علاوه بر موارد مزبور تکليف بسيار مهم ديگري هم دارند. اکنون سه سال است که کشور در رکود عميقي که در تاريخ انقلاب بي سابقه است فرو رفته. شواهد تاريخي نشان مي دهد که هيچ دولتي با حمله به رقبا و منتقدين و يا با ادعاي پيروزي در انتخابات، نتوانسته بر اين مشکل اقتصادسوز غلبه کند! باز هم براساس تجربيات علمي، بشري، حل اين مشکل، به برنامه ريزي دقيق، صداقت با مردم، پاکدستي، چشم پوشي از منافع شخصي و بستن کمر همت نياز دارد و به جز اين، هيچ راه ديگري وجود ندارد. اکنون اغلب کارشناسان، هشدار مي دهند سال آينده رکود عميق تر مي شود و ممکن است رکود ساده به رکود تورمي تبديل شود! معني اين حرف چيست!؟ آيا جز اين معني مي دهد که عده بيشتري بيکار مي شوند!؟ آيا جز اين معني را دارد که کارگاه ها و کارخانه هاي بيشتري تعطيل مي شود!؟ آيا جز اين است که قيمت کالاهاي اساسي بيشتر خواهد شد!؟ و آيا...

    5- اما همه آنچه گفته شد و همه آنچه را مردم با همه وجود خود حس مي کنند را مقايسه کنيد با سخنان ديروز رئيس جمهور محترم در همايش روز صنعت خودرو: «با توجه به شرايط کشور که بعد از چند سال تحريم شديد غيرقانوني ظالمانه مسير رشد و توسعه صنعتش دچار اختلالاتي شده بود لازم بود با منطق و بيان به دنيا بگوييم که مردم ايران، مردمي صلح خواه، امنيت دوست و خواهان همکاري و تعامل با مردم جهان هستند... در سال 92 مردم با صداي رسا به دنيا گفتند ما اعتدال را مي خواهيم نه افراط را، ما تعامل با جهان را مي خواهيم نه تقابل را، ما مي خواهيم مشکلاتمان را با منطق و استدلال و پشت ميز مذاکره حل و فصل کنيم... ما به ملت قول داديم که مشکلات را پشت ميز مذاکره در برابر قدرت هاي بزرگ جهاني حل و فصل کنيم و حقوقشان را بازپس بگيريم و منطق را براي همکاري و توسعه جهاني به کار گيريم که آنچه وعده داده بوديم با همکاري و حمايت و پشتيباني ملت ايران به انجام رسانديم.» ظاهراً که خبري از مشکلات مردم و آنچه گفته شد نيست و هنوز دولت در حال اثبات صلح دوستي ما به دنياست! خوب اکنون که مدتي است دنيا فهميده ما صلح دوستيم! اهل مذاکره ايم! براي اثبات آن قرارداد يکطرفه اي را هم امضا کرديم و براي اثبات بيشتر، آن قرارداد را به تمامه اجرا کرديم و دل از صنعت هسته اي بريديم و ميدان را به آنها واگذار کرديم، به قول طلاب «ثم ماذا»!؟ بعد چه!؟ آيا از اينهمه اثبات صلح دوستي، چيزي هم گير ملت ايران آمده است؟ آيا حقيقت اين نيست که سي ماه براي گفتن اين حرفها کافي بود و حالابايد کاري کرد؟
    اکنون، مي توان از دولت پذيرفت که با اين اوصاف و در اين شرايط خطير، مشغول رجزخواني براي پيروزي خيالي در انتخابات و حمله به اردوي رقيب باشد!؟ رقيب و دشمن اصلي همه مردم ما، نه فلان جناح سياسي، که آمريکا و توطئه هاي بي پايان اوست. مشکل اصلي، نه از سر راه برداشتن فلان منتقد، که بيکاري و رکود و تعطيلي اقتصاد کشور است. ميدان نبرد، نه صندوق راي که کف کارخانه ها و مزارع است، همان جا که زحمتکش ترين مردم کشور با هزار اميد و آرزو به آنجا مي روند و هر روز چراغ يکي ديگر از آنها خاموش مي شود. موضعگيري ها و رفتار برخي دولتمردان، به گونه اي است که هيچ مشکلي باقي نمانده و بايد وقت و هم و غم خود را از چندين ماه قبل از انتخابات تا چند ماه بعد از انتخابات، صرف دخالت مستقيم و رقابت هاي جناحي کرد! درست مثل دن کيشوت که هر روز سوار بر اسب مي شد، لباس رزم مي پوشيد و در هيبت شواليه اي تمام عيار و آماده رزم ظاهر مي شد. هر که او را مي ديد، تصور داشت که او قصد عزيمت به ميدان جنگ دارد، اما در کمال ناباوري، او به جنگ آسياب هاي بادي مي رفت! نويسنده: حسين شمسيان