گزارش مستند اوین نامه ی كيهان: راز اهميت نمازي ها براي سرويس اطلاعاتي آمريكا

گزارش مستند اوین نامه ی كيهان: راز اهميت نمازي ها براي سرويس اطلاعاتي آمريكا  15 فروردین -95
توبره و آخور خوری اوین نامه ی سربازجو شریعت نداری در یادداشت روز و گزارش مستند محور نمازی های بازداشت شده به اتهام جاسوس آمریکا دنبال شده است. چون هدف وصل کردن شان به دولت روحانی وگشودن پرونده ی جدید از موضع ضد آمریکایی می باشد .زیرا هدف به حاشیه بردن  پرونده بابک زنجانی و محو کردن نقش قرارگاه خاتم پاسداران در این پرونده است . همچنین بعید نیست با گشودن این پرونده فضا سازی علیه دولت وحامیانش و برگزاری نمایش انتخابات میاندوره ای مجلس ارتجاع دهم در 17 اردیبهشت است .
در طول تعطيلات نوروز و در بحبوحه تمرکز برخي غربگرايان بر پيام تبريک باراک اوباما و بازنشر مکرر تصوير سفره هفت سين گشوده شده در کاخ سفيد البته با سانسور حضور اغلب خائنين و جاسوسان گريخته از ايران در کنار عوامل عالي رتبه دولت آمريکا، نه تنها خبر مثبتي از روابط ديپلماتيک دو کشور شنيده نشد بلکه انواع تحريم ها و تهديدهاي جديد نيز نصيب کشورمان شد! از وضع تحريم هاي سايبري بر ضد 7 ايراني تا اشخاص و شرکت هايي که بنا بر ادعاي مندرج در بيانيه وزارت خزانه داري آمريکا به خاطر حمايت از برنامه موشکي ايران و شرکت هواپيمايي ماهان اير، در فهرست تحريم هاي جديد قرار گرفتند. اما در ميان تمام اقدامات خصمانه دولت آمريکا برضد کشورمان در ايام نوروز 95، تلاش مضاعف براي فشار بر ايران براي آزادي باقر نمازي، شاه مهره به دام افتاده دولت ايالات متحده و فرزندش، با گروگان گيري شبه تروريستي احمد شيخ زاده، مشاور هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل به اتهام نقض «تحريم ها»، نوبرانه آغاز اولين سال پسابرجام بود! 
    علي رغم اشاره به برخي از عناوين مجرمانه مشهود در کارنامه باقر نمازي و خانواده بدنامش در گزارش هاي قبلي کيهان، شايد هنوز پاسخ اين سوال براي مخاطبين محترم به صراحت معلوم نشده باشد که چرا سرنوشت نمازي پير تا اين اندازه براي دولت آمريکا مهم است؟ 

        
نان جاسوسي در سفره نمازي
    باقر نمازي، استاندار خوزستان نفت خيز، با 18 سال سابقه خدمت به رژيم شاهنشاهي، پس از فرار از کشور به دنبال وقوع انقلاب اسلامي ملت ايران، اوايل دهه 70 با ماموريتي ويژه از جانب دولت آمريکا و تحت پوشش افسر وابسته سازمان ملل، قدم به تهران گذاشت. هدف او بنا بر اعلام آشکار در مجموعه کتب و جزوات منتشر شده در موسسه همياران غير دولتي ايران (غدا)، «بسترسازي در روابط بين دولت و تشكل هاي غيردولتي و تسهيل ارتباطات بين جامعه مدني و علمي ايران و ديگر جوامع بين المللي، همچنين ظرفيت سازي و توانمندسازي تشكل هاي غيردولتي» بود. اما اشکال اين کار چيست؟

    وي در کتاب «گامي در جهت شناخت تشکل هاي داوطلب سنتي ايران»، ضمن آشکار ساختن پروژه اي فراملي با هدف شناسايي ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي جامعه ايراني و جمع آوري اطلاعات حساس و مهم کليه نهادها و سازمان هاي مردمي کشور، به ارائه راهکارهايي به ظاهر ساده براي بازمهندسي بستر تحولات اجتماعي- اقتصادي مي پردازد. صحبت از اطلاعات جزيي مهمي است که در بحبوحه ضعف وزارتخانه ها و نهادهاي دولتي از آمار زيرساخت اجتماعي ملي، حتي پيش از انتشار ديرهنگام در داخل کشور، سر از بنيادها و مراکز دشمن در مي آورد. پازل کلي بدست آمده از آمارهاي مذکور، بهترين اطلاعات ميداني و دقيق لازم براي برنامه ريزي پروژه مديريت و «تغيير» زيرسازه هاي اجتماعي و اقتصادي ايران را در اختيار مديران اعزام کننده باقر نمازي به ايران در وزارت خارجه انگليس و آمريکا قرار داد. 

    به طور مثال در دوره اي که هنوز مديران دولتي در دوره ششم و هفتم رياست جمهوري، دقيقا نمي دانستند عبارت «NGO» به چه معناست، نمازي به همراه تيم خارجي زبده خود مراحل آمارگيري و شناسايي سمن ها و تشکل هاي سنتي و خيريه ها و قرض الحسنه ها را در کنار بررسي کارکرد سازمان اوقاف و نحوه اداره موقوفات و عملکرد جهاد سازندگي و بسيج به پايان رسانده و گزارش آن را به بنيادهاي آمريکايي و انگليسي معاند ارائه کرد. اين بارزترين مفهوم «جاسوسي» در ساختار ملي يک کشور است و به نظر مي رسد فارغ از ديگر اتهامات آشکار باقر نمازي در مراحل بعدي پيشبرد پروژه تغيير شامل «شبکه سازي به قصد براندازي» و «سرنگوني انقلاب»، براي محکوميت قاطع وي در دستگاه قضايي کافي باشد.

        
افشاي اطلاعات حساس 
    نمازي بلافاصله پس از به پايان رساندن «شناسايي محلي»، با هدف اجراي پروژه بازمهندسي جامعه ايراني، سازمان غيردولتي خود به نام «همياران غدا» را پس از سه سال فعاليت، از وضعيت غير رسمي خارج ساخته و در سال 1379 بالاخره به ثبت مي رساند! همياران پس از برگزاري اولين نشست مجموعه اي از سازمان هاي مردم نهاد فعال در حوزه هاي مختلف اجتماعي، با هدف تاسيس شبکه با مديريت نمازي ايجاد شده بود.

     وي هدف از ثبت رسمي همياران را فراهم ساختن موقعيت مناسب براي ارتباط گيري با بدنه دولت و مديران محلي عنوان کرده و پروژه خود را تحت عنوان تغييرات لازم الاجرا براي «جهاني شدن اقتصاد ايران و توسعه مشارکت افراد و سمن ها و کاهش تصدي گري دولت» در بدنه تشکل هاي داوطلب و ساختارهاي سنتي با نفوذ به حوزه قانون گذاري در وزارت کشور دولت اصلاحات، عرضه مي دارد. تشکيلات وي به همراه بدنه غربگراي باقي مانده از دوره پيش از انقلاب از جمله ملي- مذهبي ها و برخي اعضاي نهضت آزادي، علنا با فعاليت «جهاد سازندگي» مخالفت کرده، خواستار تغيير قرض الحسنه ها به نهادهاي پولي و مالي مشابه بانک ها شده و به نام «توسعه» تشکل هاي سنتي خدمات رسان به جوامع محلي همچون خيريه ها و سمن هاي «زنان» را به نهادهاي خطرناک آمريکايي و انگليسي و هلندي متصل مي کند. 

    به اين ترتيب باقر نمازي بنا بر اسناد منتشر شده توسط همياران غدا در دوره اي کوتاه موفق مي شود با نفوذ و جلب همکاري عناصر ضعيف و اهل معامله دولت اصلاحات، ساختارهاي سنتي جامعه ايراني را با رويکردي «ضدملي» تغيير داده و در راستاي اجراي پروژه هاي دشمن به کار گيرد. 

        
شبکه سازي به قصد براندازي
    نمازي «مهندسي جوامع محلي بم» را با کمک تيمي کارکشته از بهائيان شيراز و تهران تحت پوشش دفتر عمران سازمان ملل آغاز کرد. پروژه تغيير در اردکان را در قراردادي محرمانه، با کمک غيررسمي نهاد رياست جمهوري به «شرکت نفت و گاز شل» سپرد. مديريت جوامع محلي مشهد و بروجرد را به «بانک جهاني» داد و آموزش نحوه اتصال به نهادهادي ضدملي و اجراي برنامه هاي بيگانه در خاک ايران را نيز به «ناياک» سپرد. اما اين همه ماجرا نبود! 

    برخي از پروژه هاي اجرا شده توسط همياران در اردکان و بم و بندرعباس و غيره چند سال پس از اجراي پروژه «نفوذ» به واسطه افشاي ماهيت متفاوت برنامه «LIVE WIRE» شرکت نفت و گاز شل در انگليس و آنچه در ذيل همين برنامه در کشورهاي توسعه نيافته همچون نيجريه و پاکستان و اريتره با نيات استعماري اجرايي شد، متوقف گرديد. به طور مثال مي توان به برنامه سرپرستي بيش از هزار کودک يتيم و بدسرپرست در بم که توسط «کمپ سيب» از نهادهاي مرتبط همياران، با آموزه هاي بهايي آموزش ديده بودند به عنوان کشفيات وزارت اطلاعات اشاره کرد. 

    از موارد فاش نشده پروژه «تغيير» همياران، ارتباط گسترده اين نهاد با سازمان «کودکان را نجات دهيم» وابسته به دولت و وزارت دفاع انگليس است. آموزش گروه هاي گرد آمده در بم اعم از بهائيان و نهادهاي مجري انواع برنامه هاي اجتماعي نفوذي به واسطه همياران به «SAVE THE CHILDREN» سپرده شد. سازماني که اسناد همکاري آن با «سيا» در پاکستان و افغانستان و هائيتي در ذيل پروژه «واکسيناسيون فلج اطفال» و «کنترل بحران» پس از زلزله، موجي از نفرت جهاني را برانگيخت و به اخراج اين سازمان به اصطلاح حامي کودکان دولت انگليس از پاکستان منجر شد. صحبت از سازماني است که پس از افشاي همکاري هايش با سازمان جاسوسي «سيا»، جايزه ميراث جهاني کودک را به «توني بلر» جنگ طلب و قاتل هزاران کودک عراقي و افغانستاني اهدا کرد و به لطف باقر نمازي پاي آن به بم درگير در بحران، باز شد. خيانت مشهود ديگر نمازي پيشبرد مستقيم برنامه «تغيير ايران» با دخالت «دپارتمان توسعه بين المللي انگليس»-DFID- وابسته به وزارت خارجه اين کشور است. نهادي که آشکارا خود را ملزم به توسعه منافع بريتانيا با نگاه استعماري در جوامع فقير و در حال توسعه مي داند و به صورت رسمي ادامه دهنده سياست «ارتش کت قرمزها» در آفريقا و «کمپاني هند شرقي» در آسيا است. 

        
اتحاد محرمانه با بهائيان
    شبکه سازي باقر نمازي، جان نثار پهلوي دوم، با سبقه خانوادگي «يهودي» و «اصالت فراماسونري» موروثي و همکارانش در «همياران غدا» به قصد براندازي، در ميانه غفلت و خيانت مقامات عالي رتبه دولت کارگزاران و اصلاحات، با برگزاري كارگاه هاي پوششي در حوزه مباحث حقوقي و اجتماعي، با بودجه 100 هزار دلاري وزارت خارجه انگليس ادامه يافت! همکاري بين المللي در پروژه «فروپاشي از درون ايران» ميان دولت هاي متخاصم آمريکا و انگليس به حدي بود که بنا بر گزارش هاي سالانه همياران غدا، به طور مثال خرج برگزاري کارگاه اتصال شبکه سمن هاي ايران به شاخه ضدانقلاب هلندي را وزارت خارجه انگليس به نيابت از DFID پرداخت کرد و هزينه سفر مدرسان بهايي ناياک از جمله هادي قائمي و دخي فصيحيان به ايران را وزارت خارجه و موسسه ضدايراني وودرو ويلسون آمريکا متقبل شدند! 

    اين گونه شد که تنها بخشي از اطلاعات کشف شده از ساختار نفوذي باقر نمازي در حوزه شبکه سازي اجتماعي نام «همياران غدا» را به عنوان يکي از بازوان مهم انقلاب مخملي در ايران در کيفرخواست متهمين فتنه 88 وارد ساخت و منجر به بسته شدن دفاتر آژانس هاي فتنه گر زيرمجموعه سازمان ملل خصوصا «دفتر عمران»-UNDP- و فرار نمايندگان بنيادهاي ضدملي هلندي و آمريکايي از ايران شد. هر چند روند مذکور دو سال بيشتر دوام نياورد و با نفوذ عوامل دشمن در ساختار دولت دهم، مجددا مسير اجراي پروژه تغيير هموار شد. 

        
اخلال در نظام اقتصادي
    اما آنچه در نگاه غيرحاکميتي پرونده باقر نمازي را سنگين تر مي نمايد، سوء استفاده از انگيزش ها و اهداف مقدس هزاران نيروي پاک و خير فعال در بستر سالم و سنتي تشکل هاي داوطلب ايراني است که جز مبارزه با آسيب هاي اجتماعي، کاهش فقر و اختلاف طبقاتي در جامعه و آباداني کشور هدفي نداشتند. 

    بازخواني مکتوبات تاريخي رانت خوار اعظم، باقر نمازي در باب تلاش همگاني براي «مبارزه با فقر و نابرابري اجتماعي و برقراري عدالت اقتصادي» حقيقتا تصويري کامل از بي شرمي شبکه نفوذ مي سازد. اين که چطور بلافاصله پس از پايان جنگ تحميلي، چهره منفور رژيم پهلوي، عَلم «عدالت اجتماعي و مبارزه با فقر» را بلند مي کند و در بازگشت به کشور، مجموعه بزرگي از شرکت هاي نفت و گاز ملي را با استقبال «آقازاده هاي مفسد» و همراهي برخي مسئولين مدعي انقلاب اسلامي به نام اعضاي خانواده خود سند مي زند، نيازمند پيگرد قضايي گروهي از همراهان دايمي شبکه نفوذ است که هم اکنون ادامه فعاليت شبکه اطلاعاتي آمريکا را در غياب نمازي ها عهده دار شده اند! 

    صحبت از پروژه اي است که در ذيل آن نمازي ها به نام «جهاني شدن اقتصاد» با تاسيس مجموعه شرکت هاي دلالي انحصاري ذيل سرفصل واحد «واردات» به قصد نابودي توليد و توليد کننده و تلاشگر ايراني گام برداشتند و با اخلال در نظام اقتصادي کشورمان صندوق هاي قرض الحسنه مردمي را به نام «سودآور شدن» به بانک هاي خصوصي ربوي تبديل ساختند! آيا قاضي محترم پرونده باقر نمازي باور مي کند گناه کسي که مدرس «رشوه گيري در فضاي تجارت جهاني» به جمعي از مديران کارگزاران و اصلاحات بوده، کمتر از آقازاده اي است که امروز به جرم ارتشاء در پرونده هاي نفتي ميهمان اوين است؟ «م.ه» 15 ميليون دلار صاحب شد و آن مدير نفتي کرسنتي چند ميليون دلار بيشتر! اما آنچه شبکه نفوذ از اخلال در اقتصاد ايران بدست آورد قيمتي برابر گسترش فقر و ناعدالتي در زندگي 90 درصد ايرانيان داشت. نمازي ها با اقليت يک درصدي بي دين نفوذي در حاکميت متحد شدند تا سهم و حق 70 ميليون ايراني را راهي جيب سرمايه داران آمريکايي و انگليسي کنند. 

        
خدمتکار جاهل يا خائن آمريکا؟
    نمازي وطن فروش در پاسخ به شبهات پيرامون افزايش شکاف طبقاتي و نابرابري اجتماعي به دنبال پيروي از سياست هاي استعماري اقتصاد جهاني در کتاب خود، فقير شدن فقرا به دنبال تضعيف حاکميت ملي در دوره پسا جهاني شدن در ساير کشورهاي در حال توسعه را ناشي از ضعف جوامع مذکور و بي توجهي به توسعه مردم سالاري مي داند و آگاهانه جامعه خودي را به پيروي از برنامه نفوذي غرب با هدف ورشکستگي اقتصاد ايراني فرا مي خواند. برنامه اقتصادي مبتني بر «وارداتي» که براي مردم ايران «نان و آب» نداشته و ندارد، اما نمازي ها را يک شبه از دلالي براي شرکت هاي نفت و گاز اروپايي و عربي همچون کرسنت و توتال و شل و استات اويل و اشلومبرگر و نوکيا و زيمنس و کاترپيلار صاحب ثروتي افسانه اي و موقعيت «خدمتکار اعظم آمريکا» نمود. 

    با احتساب اين موارد مي توان چنين نتيجه گرفت که لزوما مسئله آزادي باقر نمازي اولويت دولت آمريکا و هم پيمانانش نيست، بلکه حفظ «شبکه نفوذ» در ايران و اجراي مانور کامل «امنيت عوامل آمريکا» در کشورمان براي تکميل پروژه تغيير، بسيار مهم است. 

    در شماره بعدي نحوه ادامه فعاليت شبکه نفوذي همياران غدا پس از فرار باقر نمازي از کشور به دنبال کودتاي نافرجام 88 و ادامه دهندگان مسير خيانت را معرفي خواهيم کرد