وقایع خود سخن می‌گویند

 وقایع خود سخن می‌گویند12 فروردین-98
تهران- ایرنا- ضعف رسانه‌های داخلی و گمان فقدان حافظه تاریخی مردم، ضدانقلاب را بر آن داشته تا به تطهیر و زیبانمایی کارنامه سیاه رژیم ستمشاهی بپردازد اما مستندات تاریخی قابل کتمان نیست و وقایع خود سخن می‌گویند.
به گزارش روز دوشنبه ایرنا، عناصر و مبلغان رژیم پهلوی به تازگی با چهره های بَزک کرده به قصد تطهیر دوران ستمشاهی با طرح ادعاهایی واهی به میدان آمده اند؛ ادعاهایی که بارها در چهار دهه اخیر به آن پاسخ داده شده است. سلطنت طلبان به گمان فقدان حافظه تاریخی مردم ایران، به کمک شماری از تلویزیون های ماهواره ای و کانال های مجازی که توسط سرویس های مخفی بیگانه حمایت مالی و فکری می شوند، روایتی از گذشته ارائه می دهند که با واقعیت مطابقت ندارد.
مخاطب پروژه زیباسازی و بازآفرینی تاریخ پهلوی کسی جز جوانان نیست؛ قشری که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند که به گفته «محمد رضا باهنر» نه دوران شاه را دیده و نه جنگ تحمیلی و محضر امام (ره) را درک کرده اند. سلطنت طلبان در نبود فعالیت موثر رسانه ها و نظام آموزشی برای روشنگری درباره حقایق تاریخی، با برجسته کردن نقاط ضعف دولت های پس از انقلاب آن هم معایبی که کمابیش در همه حکومت ها وجود دارد؛ سعی دارند چهره ای کارآمد و آزاد از حکومت پهلوی ارائه دهند.
طرح ادعاهایی چون شکنجه نشدن زندانیان سیاسی توسط ساواک و بالا بودن کیفیت زندگی مردم به همراه توجیه وابستگی شاه و خیانت او به تمامیت ارضی کشور و... از جمله مواردی است که تعجب کارشناسان تاریخ و مبازران سیاسی را برانگیخته است. در گفت و گویی که سال گذشته گروه سیاسی ایرنا با شماری از کنشگران سیاسی داشت، آنها با تشریح فضای اختناق سیاسی، یکی از علل تطهیر رژیم گذشته را ضعف رسانه ها و نهادهای فرهنگی و پژوهشی عنوان کردند.
«
جواد منصوری» عضو حزب منحله ملل اسلامی و از زندانیان سیاسی پهلوی دوم گفت: باید علت و ریشه های وقوع انقلاب را بار دیگر بیان کرد؛ چون نادیده گرفتن کارنامه سیاه شاه، عوامل و طرفداران رژیم پهلوی را علیه حکومت برآمده از انقلاب مردمی جسورتر کرده است. جوانی که در تجمعات (دی ماه 96) برای پهلوی ها شعار می دهد به خیانت و جنایات آنها آگاه است ولی می خواهد با این کار نارضایتی خود را از وضع اقتصادی نشان دهد. جوانان نخست باید بدانند که چرا انقلاب شد بعد بیایم درباره اتفاقات پس از انقلاب سخن بگوئیم. باید پرونده انقلاب و پس از انقلاب را جدا کنیم.
«
هادی غفاری» از زندانیان زمان شاه با اشاره به کم کاری صورت گرفته درباره تنویر افکار عمومی در خصوص ماهیت رژیم پهلوی می گوید: در مورد جنایات «محمد رضا پهلوی» 10 کتاب نوشته و بیش از 100 ساعت با تلویزیون در مورد شکنجه های ساواک مصاحبه کرده ام، اما نمی دانم چرا صدا و سیما این فیلم ها را منتشر نمی کند.
«
محمد مهدی عبدخدایی» از فعالان سیاسی علیه رژیم شاه و عضو جمعیت فدائیان اسلام در این باره تاکید می کند: جامعه ما از گذشته بی اطلاع است و رسانه های گروهی در این باره مسئول هستند.
«
محمد رضا باهنر» از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب درباره تلاش شماری از عناصر وابسته برای تطهیر کارنامه سیاه رژیم شاه، اظهار داشت: این رفتارها زیاد عجیب نیست 68 درصد جمعیت کشور پس از انقلاب به دنیا آمدند و زیر 40 سال دارند آنها با حواس پنجگانه محیط خفقان و رفتار وحشیانه عمال رژیم شاه را درک نکرده اند. باید این موارد به درستی به نسل های بعد منتقل شود.
«
محمد باقر صنوبری» عضو حزب منحله ملل اسلامی و از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب بیان کرد: کسانی که از آن رژیم دفاع می کنند یا به تاریخ و مسائل پشت پرده رژیم پهلوی آگاهی ندارند یا خائن هستند. حکومت پهلوی، رژیمی دست نشانده و برآمده از کودتای انگلیسی و آمریکایی بود و «بهترین سال های عمر ایران» را با درآمدهای کلان نفتی هدر داد. همیشه گفته ام آنها «یک تومان خرج ایران می کردند و 9 تومان می دزدیدند. نان خالی خوردن ما خیلی شرف دارد به نان و مرغی که در زمان طاغوت می خوردیم در حالی که الان نان و مرغ می خوریم آن زمان نان خالی می خوردیم.
«
بهزاد نبوی» از مبارزان پیش از انقلاب در این باره می گوید: شما جوان ها قدرت درک و لمس شرایط آن زمان را ندارید. شما با من که زمان پیروزی انقلاب 36 سال داشتم و 7 سال زندان را طی کرده و مزه کابل کف پا را چشیده بودم، فرق دارید. جوانان چون شرایط آن روز را از نزدیک لمس نکرده و اتفاقات آن دوران را در کتاب ها یا روزنامه های خوانده اند و در ضمن عملکردهای غیرقابل دفاع ما را دیده یا می بینند، ممکن است تصور مثبتی نسبت به رژیم گذشته داشته باشند.
نبوی با بیان این که عمده ترین ایده آل، آرمان و شعارهای انقلاب مقابله با استبداد و وابستگی بود، افزود: شعار استقلال مقابل وابستگی و آزادی و جمهوری اسلامی (یا دموکراسی) برابر استبداد مطرح می شد، ولی جوانان امروز چون آن دوره را درک نکرده اند، امکان لمس آن شعارها را ندارند.
«
صادق خرازی» دبیرکل حزب ندای ایرانیان در این باره عنوان کرد: فکر نمی‌کردم عملکردهای مختلف موجب شود که این شبهه، دوگانگی و پرسش میان مخاطبان و نسل جوان به وجود آید که نسبت به اصالت انقلاب تردید کنند. کسانی که صحنه سیاسی قبل از انقلاب را از نزدیک دیده یا کسانی که ندیده اند اما با تاریخ آشنا هستند، می‌دانند که انقلاب اسلامی یکی از مردمی ترین، بزرگ ترین و باشکوه ترین انقلاب های قرون اخیر بود انقلابی شریف که با کمترین خون، بزرگ ترین جنبش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم ایران را در کمترین بازه زمانی به نتیجه رساند.
وی افزود: پرسش بزرگی در ذهن همه درباره چیستی و چرایی انقلاب به وجود آمده که پاسخ دارد. این مدینه فاضله که عده‌ای از آن در دوران پهلوی نام می‌برند واقعا وجود داشت؟ اگر وجود داشت چرا مردم انقلاب کردند؟ در این زمینه شاخص ، آمار، ارقام و اخبار با ما سخن می گویند.

**
توسعه نامتوازن دوره پهلوی
یکی از ادعاهای سلطنت طلبان وجود رفاه در جامعه ایران دوران پهلوی است؛ ادعایی که با بررسی آمار و ارقام و شواهد تاریخی به سادگی می توان آنرا رد کرد. بالا رفتن قیمت نفت و افزایش روزانه صادرات آن تا سقف 6 میلیون بشکه، و تخصیص درآمدهای حاصله برای تجملات و توسعه ظاهری شهرهای بزرگ و بی توجهی به شهرهای کوچک و روستاها موجب توسعه نامتوازنی شده بود که آثار آن را می توان در فقر روستائیان و مهاجرت آنها به شهرها مشاهده کرد. بر این مبنا ادعای عناصر ضدانقلاب درباره بهتر بودن شرایط معیشتی چیزی جز اتکای بیش از اندازه رژیم شاه به پول نفت نیست.
باهنر در این باره می گوید: هنگام پیروزی انقلاب حدود 65 درصد جمعیت کشور، روستایی بودند که در زمان شاه به رسمیت شناخته نمی شدند. وقتی به روستایی که جمعیتی 15 هزار نفری داشت می رفتیم التماس می کردند آب آشامیدنی، برق، جاده، کلاس مدرسه و امکان تحصیل برای آنها فراهم کنیم تا مثلا بتوانند محصولات روستا را به شهر برسانند. 35 درصد جمعیت کشور شهرنشین بودند از این تعداد 5-6 درصد اشراف و طبقات بالا بودند و مابقی را طبقه سوم (پایین تر از طبقه متوسط) تشکیل می دادند.
صنوبری هم در این خصوص اظهار داشت: آن زمان اکثریت مردم ایران که طبقات ضعیف جامعه بودند، آدم حساب نمی شدند. 10 درصد جامعه ایران اشراف، اعیان و درباری ها بودند و 10 درصد هم کارمند دولت بودند و طبقات متوسط به آن شکل پا نگرفته بود.
«
صادق خرازی» دبیرکل حزب ندای ایرانیان با بیان اینکه آمارهای سازمان برنامه و بودجه از عقب افتادگی ها و بحران های اجتماعی و اقتصادی حکومت پهلوی خبر می داد، یادآور شد: این آمار متعلق به انقلاب نیست که ما ساخته باشیم؛ آماری است که در سازمان برنامه زمان شاه وجود داشت و مخاطراتی بود که آن سازمان اعلام می‌کرد و آن خطرات پیش بینی شده بود.
وی ادامه داد: 91 درصد روستاها فاقد آب آشامیدنی و بهداشتی و 73 درصد کشور فاقد آموزش بود. توسعه تکنولوژیکی وجود نداشت و اگر هم بود به جمع آوری و مونتاژ آن هم با مجوز و مدیریت غربی‌ها محدود می‌شد. چیزی به عنوان تکنولوژی و نظام توسعه یافته قدرتمند نداشتیم. در رفتارها و هنجارهای آن موقع چیزی به عنوان احترام به مردم وجود نداشت. پیام های امام (ره) پس از پانزدهم خردادماه چند بُعد داشت که یکی از آن ها عقب ماندگی اقتصادی ایرانیان بود که ایشان بر آن تاکید داشتند.
«
محمد هاشمی» رئیس پیشین صدا و سیما با اشاره به وضعیت صنعت در زمان پهلوی، گفت: با اینکه ایران جزو سه کشور دارای تمام مخازن معادنی در جهان است پیش از انقلاب از این ذخائر استفاده بهینه نمی شد و صنعتی برای ایجاد بهره وری و تبدیل مواد خام به ارزش افزوده وجود نداشت و خام فروشی می شد.

**
ادعای آزادی سیاسی
ادعای دیگری که ضدانقلاب مصرانه در پی جا انداختن آن میان جوانان است، وجود آزادی سیاسی در حکومت پهلوی است. در روایت تحریف شده آنها ساواک جز با عناصر خرابکار هیچ برخوردی با فعالان سیاسی نداشته و تمامی شواهد و مستندات تاریخی مبنی بر وجود شکنجه همگی دروغ و داستان سرایی است!
صادق خرازی با تشریح فضای اختناق و سرکوب پهلوی می گوید: داستان ساواک افسانه نیست. ساواک یک دستگاه سرکوبگر ظالمی بود که همه کسانی که زن و خانواده داشتند از این سازمان می ترسیدند. سرکوب های اجتماعی و کشتارهایی که به وجود آمد، افسانه نیست. واقعیت هایی است که در تاریخ سیاسی ایران اتفاق افتاده است.
هادی غفاری در گفت و گویی که سال گذشته با ایرنا داشت با بیان فضای خفقان سیاسی و شکنجه های ساواک، گفت: حدود 44 سال از سالهایی که شکنجه می شدم، می گذرد. خدا را گواه می گیرم که ضربات کابل ساواک آن چنان رگ های پای من را پاره پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می سوزد. هر روز صبح که از خواب بلند می شوم باید کلی پایم را در آب سرد نگهدارم که خون هایی که به کف پای می آید، برگردد.
وی ادامه داد: افرادی که از شاه و هویدا دفاع می کنند این چیزها را ندیدند و اظهار نظر می کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می انداختند و با چوب یا آهن به آن می زدند، بطوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین افکن می شد. آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می کنند به پنکه بسته نشده اند تا 10-15 روز ادرارشان دست خودشان نباشد. تجربه 6 ماه حمام نکردن تا بدن بوی عفونت و نجاست بگیرد را نداشته اند.
غفاری یادآور شد: روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته ام و نمی توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم. هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجه ها بود. خواهر من را برهنه کردند و مرا تهدید کنند که اگر اعتراف نکنم با او چنان می کنند. آنها ندیده اند دست را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از 30 ثانیه انجام نمی شود چون انسان را می کشد. سوزاندن پاها با اتوی داغ را ندیدند و نمی دانند چیست.
جواد منصوری از زندانیان سیاسی زمان پهلوی در پاسخ به اینکه عناصر وابسته به دستگاه سلطنت منکر شکنجه زندانیان و مدعی هستند که ساواک زندانی را از لحظه بازداشت به مدت 24ساعت شکنجه می کرد تا محل اختفای همدستان خود را لو دهد، اظهار داشت: دروغ می گویند، به والله کسانی را داشته ایم که سه سال زیر شکنجه بوده اند. هر روز برای موضوعی او را می خواستند و شکنجه می کردند.
محمد باقر صنوبری درباره بازداشت خود در روز 23 مهرماه 1344 توسط شهربانی اظهار داشت: در کلانتری تا صبح کتکم زدند یادم است یکی از ماموران سلاح اش را روی سرم گذاشت و گفت؛ بگو این مدارک را از کجا آورده ای وگرنه تو را می کشیم. صبح فردا رئیس کلانتری که فردی بی نزاکت و بد دهن بود آمد او با فحاشی به من می گفت «عبدالحسین واحدی» (نفر دومِ تشکیلات فدائیان اسلام پس از نواب صفوی) عین تو بود تیمور بختیار (نخستین رئیس ساواک) گلوله ای در سرش شلیک کرد.
وی ادامه داد: صبح شنبه، من را با جیپ به اطلاعات شهربانی که بعدها به «کمیته مشترک ضدخرابکاری» معروف شد، منتقل کردند و از آنجا بازجویی رسمی من با تهدید و تطمیع آغاز شد. می گفتند این مدارک چیست و بعد که دیدند تهدیدها بی نتیجه است دوباه کتکم زدند و با شلاق به کف دستانم می زدند. ماموران شلاق های بلند چرمی و بسیار خاص داشتند و انتهای آن رشته رشته بود با فرود آمدن هر ضربه، درد شدیدی وجودم را فرا می گرفت طوری که کم کم کف دستانم متورم شد.
بهزاد نبوی درباره تحریف اقدامات رژیم گذشته و ادعای این که زندانیان سیاسی توسط ساواک شکنجه نمی شدند، گفت: بهترین شکنجه زدن کابل کف پا بود. شاید بعضی از زندانیان سیاسی که در رژیم سابق شکنجه شدند، هنوز آثار شکنجه بر بدنشان باشد. مرحوم رجایی در سازمان ملل کف پایش که آثار شکنجه ساواک بر آن بود را نشان داد. البته شاید تطهیرکنندگان رژیم شاه مدعی شوند که آثار شکنجه شهید رجایی، در اثر جراحی پلاستیک ایجاد شده است!
محمرضا باهنر درباره شکنجه اش توسط بازجوها، گفت: در 4 ماهی که آنجا بودم حسابی پذیرایی شدم. طوری که از تعریف شکنجه ها و اتفاقات حالت «اشمئزاز» به من دست می دهد. یکی از ساواکی ها کابلی داشت و با آن ما را حسابی پذیرایی می کرد و می گفت فلانی این کابل معجزه می کند اگر زندانی را با اتو یا سیگار بسوزانیم، از حال می رود و چیزی حس نمی کند اما این کابل بدون اینکه زندانی بیهوش شود گوشت پا را از بین می برد و به استخوان می رسد. فکر نکنید اگر مثلا 20، 50 یا 100 ضربه خوردید بیهوش می شوید و چیزی نمی فهمید خیالتان راحت می شود ، این طور نیست.
این موارد بخش کوچکی از آن چیزی است که برای مبارزان و فعالان سیاسی زمان شاه اتفاق افتاده است. فضای خفقان و سرکوب عصر پهلوی به گونه ای بود که به گفته باهنر؛ ساواک با پروپاگاندا (تبلیغات) به جامعه اینطور القا کرده بود که از همه چیز با خبر است. بعضی ها باور کرده بودند مثلا در یک جلسه 2 نفره، ماهواره ها و مراکز جاسوسی صدای آنها را ضبط می کند و به ساواک می دهد. ساواک از نفرت و بدنامی خود نزد افکار عمومی آگاه بود به همین دلیل یکی از تهدیدهای ساواک این بود که به زندانیان می گفت اگر همکاری نکنی بیرون شایعه می کنیم ساواکی هستی. آنها می دانستند که بدترین تهدید برای یک انقلابی این است که بیرون شایع کنند این فرد ساواکی است و دوستانش را لو داده است.
ضعف رسانه ها و نظام آموزشی برای آگاه کردن نسل جوان از وابستگی و استبداد حکومت پهلوی، سیاه و سفید دیدن وقایع بدون بی طرفی موجب دوری نسل جوان از روایت رسمی تاریخی شده است و همین امر خلایی را برای جعلیات سلطنت طلبان برای پاکسازی، یا به تعبیر حدادعادل، «زیبانمایی» پیش از انقلاب به وجود آورده است که هدف آن چیزی جز پشیمان کردن مردمی که با ایمان راسخ با ریشه کن کردن پایه های ظلم در پی بازیابی هویت و استقلال خود بودند، ندارد.
اگرچه انتشار کلیپ و مصاحبه با هدف تحریف وقایع و روایت های تاریخی توسط کارشناسان وابسته در کوتاه مدت می تواند افکار عمومی را تحت شعاع قرار دهد، اما «وقایع خود سخن می گویند» و مستندات تاریخی را نمی شود انکار کرد. توهم بازگرداندن سلطنت نشان می دهد که آنها هیچ شناختی از مردم ندارند و نمی دانند هیچ ملتی چیزی را که بالا آورده، دیگر نمی خورد.