يادداشت روز اوین نامه کیهان"قيمت برجام يك ششم قيمت يك فوتباليست؟!"


اوین نامه کیهان  3 شنبه 11 تیرماه سال 1398
يادداشت روز  اوین نامه کیهان"قيمت برجام يك ششم قيمت يك فوتباليست؟!"

1-مديريت منادي اعتدال، بايد تعادل و تناسب و واقع نگري را مراعات كند. لازمه واقع نگري، جدا كردن مرز واقعيت با تصورات و آرزوهاست. زيبا ترين تصوير و تصورها نمي تواند جاي واقعيت را پر كند. بعضا در روند مديريت دولت، با رفتاري كاريكاتوري مواجه هستيم؛ اغراق در برخي حوزه ها و نحيف گذاشتن بسياري از حوزه هاي ديگر. مانند همين رويكرد چندساله اي كه شاكله مسئوليت و مديريت اجرايي را بر دوش ديپلماسي انداخت و ديپلماسي را نيز به ادامه توافق نامتوازن به هر قيمت -ولو گم شدن استراتژي و هدف توافق- منحصر كرد.
2- مراسم «روز صنعت، معدن و تجارت» ديروز با سخنراني وزير خارجه برگزار شد. آقاي ظريف در اين نشست گفت «اينستكس اگرچه پاسخي به خواسته اي ايران و تعهدات اروپايي ها نيست، اما يك ارزش راهبردي و استراتژيك دارد و آن اينكه نزديك ترين متحدين آمريكا در روابط اقتصادي، از اين كشور فاصله مي گيرند». كدام ارزش راهبردي؟ آيا واقعا رويكرد اروپا در 14 ماه گذشته، فاصله گرفتن از آمريكا بوده است؟ يعني مثلا قراردادها و مبادلات مربوط به شركت هاي توتال، ايرباس، پژو و زيمنس، مرسك، اني، آليانتس، ساگا، پي جي نيگ، لويدز، دي زد و... را حفظ و توسعه داده اند؟ يا اينكه قراردادها و مبادلات موجود را به هم زده اند؟ آيا حجم تجارت چندميليارد يورويي، مثلا به 10 ميليارد يورو افزايش يافته تا نشانه جدايي راهبردي اروپا از آمريكا باشد يا تنزل فاحش كرده است؟ چگونه مي توان از رفتار تاكتيكي اروپا نتيجه گرفت اتفاقي راهبردي رخ داده است؟! آيا ما در سال 94 و 95 قرار داريم كه چنين تحليل خلاف واقعي ارائه مي شود؟ اصلا آيا چالش اصلي صنعت و توليد، برجام و اينستكس است يا اينكه به ضعف نقشه و برنامه و هم آهنگي در داخل دولت برمي گردد؟ آيا اين چالشي كه توليد مسكن - با 250 شاخه صنعتي تحت پوشش آن و ظرفيت ميليوني ايجاد شغل- 6 سال است گرفتار ركود شده و دولت، ركورد 10 ساله كمترين ميزان توليد مسكن را شكسته، به برجام و تحريم ربط دارد يا به ضدتدبيرهاي وزير بي كفايتي كه به جاي مواخذه، با ژست طلبكاري استعفا داد؟
3- برجام از همان ابتدا (پاييز 94) نامتوازن اجرا شد و توسط دولت هاي اوباما و انگليس و فرانسه و آلمان به اشكال مختلف نقض گرديد. كاري كه ترامپ در اين ميان كرد، باز نمايي واقعيت و نيشتر زدن به بي صداقتي آمريكا و اروپا بود. اروپايي ها پس ازخروج ترامپ، قول دادند تا آبان 97، مزاياي ضدتحريمي برجام را براي ايران جبران مي كنند. اين البته عمليات فريب براي گرفتن التهاب از بازار نفت (به خاطر كم شدن تدريجي سهم ايران) بود. اگر ايران آن زمان قاطعيت به خرج مي داد، احتمال اينكه قيمت تا 100 دلار صعود كند، بسيار بالا بود و اين يعني دور جديد ركود و تورم و اعتراضات در فرانسه و انگليس و آلمان. چنين شوكي مي توانست در قالب اعتراض دولت هاي اروپايي و آسيايي به تحريم نفتي، آمريكا منتقل شود. اما متاسفانه دولت و وزارت خارجه و نفت ما، ضمن سوءمحاسبه، به بازاري كه سهم ما از آن حذف مي شد، آرامش دادند!
4- اروپايي ها در اين روند پشت هم اندازي و مهار شوك نفتي، موعد آبان را به آذر و دي، و سپس بهمن 97 موكول كردند و هر نوبت، وعده خود را فروكاستند. آنها متعهد بودند مقابل تحريم هاي مالي، بانكي و نفتي بايستند؛ اصلا نامي از SPV و INSTEX در برجام نيامده بود. اما از اواسط پاييز، ابتدا نام اس پي وي و سپس اينستكس را زمزمه كردند و طي چند مرحله، تعهدات خود را به صفر رساندند. آنها با وعده SPV مدعي شدند مي خواهند نفت ايران را بخرند و غذا و دارو بفروشند. تعهدات مالي و بانكي را در اين مرحله با رندي حذف كردند. اما در ادامه راهبرد خدعه و خريدن زمان، مدعي شدند اينستكس را راه اندازي مي كند تا ايران بتواند در ازاي فروش نفت به كشورهاي غيراروپايي، از اروپا «غذا و دارو» بخرد! اين روند در حالي رخ مي داد كه هنگام اعلام توافق برجام، ادعا شده بود ايران از ذيل تحريم هاي سازمان ملل در آمده است. جالب اينكه عراق هنگام قرار داشتن ذيل بند هفت منشور شوراي امنيت، امكان مبادله نفت در برابر غذا و دارو را داشت.
5- روزنامه وال استريت ژورنال مي گويد خط اعتباري مدنظر اروپا شامل «چند ميليون يورو» است. وزير نفت ديروز ضمن اعتراض به پيشنهاد اروپا كه فاقد مكانيسم خريد نفت و پرداخت پول آن است، تصريح كرد كل اين اعتبار «4 ميليون يورو» مي باشد! اين رقم را مقايسه كنيد مثلا با قرارداد 300 ميليون يورويي سايپا- پژو سيتروئن و قرارداد 4/8 ميليارد دلاري توتال كه هر دو نيز توسط طرف اروپايي بدون پرداخت كمترين خسارت نقض شد. يا مقايسه كنيد با قيمت 70 تا 400 ميليون يورويي يك هواپيما. در سطحي پايين تر، براي خريد يك بازيكن فوتبال در اروپا، ارقامي بين 25 تا 220 ميليون يورو پرداخت مي شود. با اين اوصاف، اگر 4 ميليون يورو را ميان 10 كشور اروپايي مدعي همكاري با اينستكس (ادعاي موگريني مقارن با واگذاري مسئوليت) تقسيم كنيم، متوسط سهم هر كشور براي تجارت با ايران 400 هزار يورو مي شود؛ يك ششم قرارداد يك بازيكن فوتبال، يك بيستم پول يك هواپيما و يك هشتادم قرارداد سايپا- پژو!
6- اروپايي ها كه نمي خواهند به تعهد خريد نفت و برداشتن تحريم هاي مالي و بانكي طبق برجام عمل كنند، يك شرط كوچك (!) ديگر هم دارند؛ اينكه معامله كذايي، به هيچ وجه مشمول تحريم هاي آمريكا نشود. اتحاديه اروپا حتي از يك اعتراض رسمي به آمريكا در شوراي امنيت به خاطر نقض و ابطال برجام دريغ كرد. در اين ميان، شعبده بازي INSTEX، براي رسميت بخشيدن به ابطال تعهدات برجامي اروپاست. اروپا بدين ترتيب تصريح مي كند تعهدات برجامي خود را پايان يافته مي داند. هركس از اين اقدام بي ارزش و موهن استقبال كند، عملا امضا كرده كه اروپايي ها ديگر تعهدي برگردنشان نباشد اما ما به اجراي يكطرفه تعهدات ادامه دهيم.
7- ما در طول اين سال ها به ويژه يك سال اخير، معطل «اروپاي غدار اما فلج» بوده ايم. آقاي روحاني در كتاب «امنيت ملي و ديپلماسي هسته اي»، ضمن مرور مذاكرات و توافقات سال 82-84 مي گويد «برخي از مسئولين باور نمي كردند اروپا به تنهايي قادر به حل مسئله نيست. ما مي گفتيم توان اروپا هم در آژانس و هم در شوراي امنيت محدود است و حتي براي تضمين امنيت خودش نيز محتاج آمريكا است. اروپايي ها حتي نتوانستند يك هواپيماي ايرباس را بدون هماهنگي با آمريكا به ما بفروشند.
 اروپا قادر نيست هواپيماي ساخت خودش را به ما بفروشد». سند دوم، اظهارات چند هفته قبل اميرحسين زماني نيا معاون وزارت نفت (عضو تيم مذاكراتي روحاني) است كه چند هفته قبل گفت «اروپا در عمل كار زيادي نمي تواند انجام دهد. طرف اصلي ما آمريكا بود و حتي اروپايي ها خرده مي گرفتند كه مذاكرات را با آمريكا تمام كرده ايد و اكنون از ما مي خواهيد آن را تاييد كنيم... اروپايي ها متوجه شدند گروگان هستند و براي استقلال تلاش مي كنند، اما اين موضوع 50 - 60 سال طول مي كشد»! آيا وزارت خارجه و آقاي روحاني مي توانند شصت سال ديگر منتظر و معطل بمانند؟
8- جك استراو وزير خارجه وقت انگليس، پس از توافق هسته اي سعدآباد در سال 82 گفته بود «ما ميوه جنگ و اشغال عراق را در مذاكرات سعدآباد چيديم». اما 16 سال بعد، معادلات قدرت در منطقه زيرورو شده است؛ هرچه آمريكا و متحدانش در عراق و سوريه و لبنان و فلسطين و يمن گرفتار شكست هاي راهبردي شده اند، محور پيروز مقاومت بسط يد پيدا كرده و به حدي از اقتدار رسيده كه دولت تندخوي ترامپ پس از سرنگوني پهپاد فوق پيشرفته اش، مجبور است در كنار تهديد، از ايران سپاس گزاري كند كه هواپيماي جاسوسي سرنشين دار را ساقط نكرده است. آيا سزاوار است با وجود اين جا به جايي بنيادين معادله قدرت، وزير خارجه بي سروپاي آلمان در ملاقات با روحاني و ظريف بگويد اگر درخت برجام ميوه نداده (يا ميوه اش را مانند 16 سال قبل به يغما برده ايم)، شما از سايه اش استفاده كنيد؟! چرا بر دهان او نزدند؟ يعني بنا بوده به فاصله 16 سال، دو بار از سرمايه هاي ملي هزينه هاي گزاف كنيم و گونه اي از درخت هاي بي ثمر و پرهزينه را بكاريم كه عايدات آن براي غرب و خساراتش براي ايران است؟ اينكه ايستادن در موضع اتهام است.
9- يكشنبه آينده، سررسيد ضرب الاجل دو ماهه ايران به اروپاست. تصميم راهبردي را نمي توان و نبايد به خاطر رفتار تاكتيكي و عمليات تاخيري حريف، معطل گذاشت. ما پس از خروج آمريكا از برجام، 12 ماه صبر پيشه كرديم. اما صبر دولت ما، آمريكا و اروپا را گستاخ تر كرد، به جاي آنكه به عقل و عهد برگرداند. آمريكا در اين مدت، در حال بازگرداندن تحريم ها بود. دولت هاي خبيث اروپايي نيز اميدوار بودند همراهي با فشار حداكثري آمريكا در قالب نقض تعهدات، ايران را از موضع ضعف، دوباره پاي ميز مذاكره بياورد تا اين بار، عقب نشيني از نفوذ منطقه اي و واگذاري توانمندي بازدارنده دفاعي را بپذيرد. اگر هم كار به بي ثباتي در ايران مي كشيد، باز هم مطلوب آنها در جبهه صهيونيسم مسيحي بود.
10- اما قريب دو ماه است ورق برگشته است. از يك سو ضربات محور مقاومت به مراكز مهم اقتصادي و نظامي دو رژيم خيانتكار در منطقه شدت گرفته است. از طرف ديگر، جمهوري اسلامي با سرنگوني پهپاد جاسوسي آمريكا نشان داد زدن ضربات متقابل را با جديت در دستور كار قرار داده است. مجموعه نظام همچنين 18 ارديبهشت ماه، بازنگري در راهبرد خود نسبت به برجام را آشكار كرد و به شكل اجماعي در سطح شوراي عالي امنيت ملي تصميم گرفت فقط دو ماه ديگر، به طرف اروپايي براي جبران كوتاهي هايش مهلت دهد. اين، تصميمي راهبردي، با 12 2 ماه تاخير بود تا حجت بر دوستان و دشمنان تمام شود. دولت در اثر تراكم عهدشكني و خباثت طرف مقابل و فشار افكار عمومي، از ارديبهشت ماه اعلام كرد كاهش تعهدات برجامي را به عنوان اهرم بازدارنده، در دستور كار قرار مي دهد. حريف كمترين ترديدي نكند كه اين تصميم راهبردي، جز با بازگشت او به تعهداتش تغيير نخواهد كرد. برجام، به خودي خود نمي توانست راهبرد دولت باشد اما اگر هم به خطا چنين شد؛ مشروط به پايبندي غرب بود. استحاله تدريجي «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترك) به «برجاي» (برنامه جامع اقدام يكطرفه ايران!) به عنوان راهبردي براي در جا زدن ايران و بازداشتن آن از پيشرفت، به مفهوم پايان عمر برجام است؛ همچنان كه توافقات 16 سال قبل سعدآباد و بروكسل و پاريس، به دست غرب نابود شد. با اين تفاوت كه امروز، ايران و متحدان راهبردي آن، دست برتر را در منطقه دارند. نويسنده: دكتر محمد ايماني