بیمارستان صحرایی کرونا در تهران؛ ۴۰روز بعد

بیمارستان صحرایی کرونا در تهران؛ ۴۰روز بعد  11اردیبهشت-99

بیمارستان صحرایی کرونا در تهران؛ ۴۰روز بعد
پشت درهای ۳دژبانی فقط سکوت است. نسیم آرامی در بیدهای مجنون تاب می‌خورد و توفان در دور دست‌هاست اما چشمان یونیفرم‌پوشان بیدار است. روزها، هفته‌ها و حالا بیش از یک‌ ماه از چهارم فروردین سپری شده است. آن روز پر التهابی که با سرعت یک بیمارستان صحرایی در نمایشگاه بین‌المللی تهران برپا شد تا پناهگاهی باشد برای فوج فوج مردمی که طعمه ویروس کرونا می‌شوند.
به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «هزار تختِ خالی سرباز وظیفه را محاصره کرده. تنها در میان سوله‌ای بی‌انتها روی صندلی نشسته و یکی از آن هزار«آیه‌الکرسی»ای که روی هر بالش گذاشته شده را به‌ دست گرفته و زیر لب نجوا می‎‌کند. یک جفت کبوترچاهی بال می‌زنند؛ زیر سقف بلند بیمارستان صحرایی لانه کرده‌اند. صدای بال‌‎هایشان در سوله ۵هزارمتری می‌پیچد.
پشت درهای ۳دژبانی فقط سکوت است. نسیم آرامی در بید‌های مجنون تاب می‌خورد و توفان در دور دست‌هاست اما چشمان یونیفرم‌پوشان بیدار است. روزها، هفته‌ها و حالا بیش از یک‌ ماه از چهارم فروردین سپری شده است. آن روز پر التهابی که با سرعت یک بیمارستان صحرایی در نمایشگاه بین‌المللی تهران برپا شد تا پناهگاهی باشد برای فوج فوج مردمی که طعمه ویروس کرونا می‌شوند.
بیشتر از نیم قرن گذشته است؛ یعنی سال ۱۳۴۸. آن سال نخستین نمایشگاه بین‌المللی ایران در محدوده‌ای مدرن در منطقه شمالی تهران که آن روزها پارک وی می‌‎نامیدندش، برگزار شد و تهران به‌ عنوان یکی از مراکز نمایشگاهی جهان به همه مردم دنیا معرفی شد. از آن زمان تا به امروز تمام ۸۵هکتار مساحت این نمایشگاه شاهد چنین روز‌های طولانی از سکوت نبوده است.
این روزها در خیابان‌‎های خلوت آن، فقط رازقی‌ها با گلبرگ اقاقیا و یاس‌های سفید پرسه می‌زنند. تنها آنها هستند که اجازه دارند به هر نقطه‌ای که دلشان می‌خواهد سفر کنند و سرک بکشند.
تعطیلی همه‌گیر و مطلق است. هیچ‌کدام از میلیون‌ها نفری که تا به حال مشتری مجموعه‌های مختلف نمایشگاهی بودند، نمی‌توانند از گیت‌های نگهبانی آن عبور کنند. قرنطینه در تار و پود این وسعت آشنا و بی‎انتها رخنه کرده. گهگاهی سکوت با هوهوی باد هم‌نوا می‌شود و دلهره رعب‌انگیزی در رگ و جانت تزریق می‌کند. انگار نمایشگاه در تسخیر ارواح معترضی است که تا آخرین قطره سکوت و خاموشی خود را در اعماق وجود بیدهای لرزان چکانده‌اند.
نگهبان‌های این شهر دراندشت بی‌عابر، پشت پنجره کانکس‌ها، خودشان هستند و وحشت کرونا. ماسک روی صورتشان نشسته و نگاه دقیق‌شان محیط را واکاوی می‌کند. آنها با چشم‌های‌شان هم می‌شنوند، هم می‌بینند و هم حرف می‌زنند. بیدارتر از بیداری، هشیار‌تر از هشیاری. در ضلع شمال غربی نمایشگاه چشم نگهبانان هشیارتر و عبور از گیت‌ها دشوارتر است. این نقطه حساس است. دژبان دارد. نظامی‌ها از آن حراست می‌کنند. ورود و خروج سخت کنترل می‌شود. هر کسی اجازه ورود ندارد. سربازان بی‌سیم به‌دست، با چهره درهم و جدی ورودی‌ها را کنترل می‌کنند. روی سردر ورودی با حروف درشت نوشته‌اند: «نقاهتگاه ۲هزار تختخوابی ارتش.» بر پا شده برای مراقبت از بیماران کرونایی. برای روزهای اضطرار.
خواب آشفته
بیرون از اینجا ویروس کووید۱۹در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر هنوز جولان می‌دهد. خواب آشفته کرونا تهران را رها نمی‌کند. کابوسی که از روزهای اول اسفند سال پیش شروع شد و بعد سرایت کرد به همه شهرها. تازه پای این بیماری به کشور باز شده بود و هیچ‌کس نمی‌دانست چطور می‌خواهد با مردم ایران رفتار کند. فردا مبهم و تار بود. عدد ۱۴ که هنوز هم ترسناک است آن روزها هولناک‌تر بود. چون ویروس کرونا بعد از ۱۴روز میزبان را از حضورش باخبر می‌کرد. چیزی نگذشت که کابوس‌ها عالمگیر شد و همه دنیا زیر ذره‌بین یک موجود میکروسکوپی رفت.
روزهای پر حرف و حدیث ۹۸ در حال جان کندن بود و سال پرحادثه در حال رفتن. شایعه شده بود تهران و کلانشهر‌ها قرنطینه می‌شوند، آخرالزمان می‌شود، نانوا‌ها و بقال‌ها یا می‌میرند یا از قرنطینه جم نمی‌خورند. نان، نرخِ جان می‌شود. سربازان در پادگان‌ها از بین می‌روند و پزشکان در بیمارستان‌ها.
در نهایت کسی نیست آب دست دیگری بدهد. سال در حالی تمام شد که نخستین روز عید شایعه شده بود کرونا در شمال کشور کشتار دسته‌جمعی به راه انداخته؛ طوری‌که به‌زودی در پیاده‌روهای مشرف به بیمارستان‌ها هم مبتلایان بستری می‌شوند.
در فضای مجازی کرونا را با آنفلوآنزای اسپانیایی هم‌تراز و گاهی بدتر از آن معرفی می‌کردند. همان آنفلوآنزای مرگباری که از ۱۹۱۹ دنیاگیر شد و تا یک سال بعد ۵۰۰میلیون نفر را در همه دنیا دچار کرد. این عدد معادل یک سوم جمعیت جهان در آن زمان بود. ۱۷تا ۵۰میلیون نفر قربانی گرفت؛ معادل کشته‌های جنگ جهانی اول.
در چنین فضایی خبر رسید که سازمان‌های نظامی پای کار می‌آیند؛ یکی از آنها ارتش.
«روند بیماری در پایان اسفند‌ماه بسیار نگران‌کننده بود. ما موظف هستیم در زمان بحران برآوردها و پیش‌بینی‌های لازم را در نظر بگیریم. برای آماده‌باش در مقابل بحران کرونا هم ظرف یک هفته یعنی از اواخر اسفند تا اوایل فروردین علاوه بر مجتمع بیمارستانی تهران در تمام کشور صدها بیمارستان موقت با ۱۱ هزار تخت در سراسر کشور برپا شد. زیرساخت‌ها با این پیش‌فرض پایه‌ریزی شد که از همه امکانات آن به‌زودی استفاده خواهد شد. فکر می‎کردیم همه این تخت‌ها پر می‌شود.»
اینها را سرهنگِ پزشک حبیب صدر می‌گوید. جانشین اداره بهداشت امداد و نجات نیروی زمینی ارتش و رئیس این مجموعه بیمارستانی.
برپایی نقاهتگاه در بحبوحه نگرانی‌ها کلید خورد؛ ظرف ۴۸ساعت از ۸صبح چهارم فروردین تا ۸صبح روز ششم. ۲هزار تخت آوردند، در ضلع شمال غربی نمایشگاه بین‌المللی تهران و بیمارستان صحرایی آماده شد.
حالا نمایشگاه بین‌المللی تهران و سوله‌هایش، بیش از یک‌ماه است که بیمارستان و نقاهتگاه‌اند، یکی از صدها نقاهتگاه کرونا: «در هر شهری بسته به نوع امکاناتش بیمارستان موقت برپاکردیم. برخی شهرها سالن‌‎های ورزشی‌شان تبدیل به بیمارستان شد، برخی هتل‌ها و مهمانسرای دولتی و در چند شهر بیمارستان صحرایی در چادر برپاشده‌اند.»
بیمارستان موقت ارتش در تهران، در سه سوله بر پا شده، یک سوله هزار تخت‌خوابی و دو سوله ۵۰۰ تختخوابی که یکی از آنها متعلق به بخش زنان است. در چهارگوشه سوله‌ها، اتاقک CPR، نمازخانه، تریاژ (ایستگاه پرستاری) و اتاق تماشای تلویزیون قرار دارد. کادر پزشکی ارتش با کاورهای سفید در میان تخت‌های خالی قدم می‌زنند.
دالان‌های زندگی
بیمارستان ساکت است. بوی زندگی می‌دهد. در میان تخت‌های خالی خبری از بوی سرد و هراس‌انگیز محلول‌های ضدعفونی‌کننده نیست. فضا آرامشی از جنس گرمای یک خیال آسوده در میان بورانی مخوف دارد.
حتی سرهنگ صدر که رئیس مجموعه این بیمارستان ۲هزار تخت خوابی است، تصورش را نمی‌کرد که اینجا آن قدر سوت و کور باشد که چرت پرنده‌ها زیر شیروانی‌ها پاره نشود: «بیماری طوری پیشروی می‌کرد که ما علاوه بر این ۲ هزار تختخواب سالن بزرگ دیگری را که مشرف به این سوله‌هاست در نظر گرفتیم و تجهیزات برای هزار تختخواب دیگر آماده هم کردیم. تصورم می‌کردم در همان روزهای ابتدایی سال با موجی از بیماران مواجه شویم. این بیمارستان‌ها به‌عنوان نقاهتگاه برای مواقع ضرورت در نظر گرفته شده‌اند. یعنی وقتی ظرفیت بیمارستان‌های اصلی پر شود.»
بخش‌های بستری این نقاهتگاه طوری ساخته شده که یک ورودی و سه خروجی دارد. در ورودی سالن‌ها گیت پیشرفته‌ای گذاشته‌اند که علاوه بر ضدعفونی، تب افراد را هم می‌سنجد. دستگاه‌ها همه خاموش هستند.
یکی از خروجی‌ها به دالانی منتهی می‌شود با هوای گرم و دم‌کرده و بعد می‌رسد به بیمارستان صحرایی ارتش با سازه‌ای چادری از جنس برزنت.
سیستم‌های تهویه بخش خاموش است و ۴نفر از کادرهای درمانی ارتش با لباس‌های ایزوله مقابل در ورودی نشسته‌اند. ادامه این دالان به بخش مراقبت‌های ویژه(ICU) و اتاق عمل جراحی می‌رسد. بخش مراقبت‌های ویژه ۳۰تختخوابی است و دو اتاق عمل با تجهیزات کامل دارد. کادر درمانی سردی و گرمی چشیده‌اند و تجربه حضور در اغلب بحران‌ها مانند سیل، زلزله و ... را دارند. صدر در این‌ باره می‌گوید: «بسیاری از نیرو‌های پایور و حتی وظیفه ما در جریان کرونا داوطلب شده‌اند تا به مردم کمک‌رسانی کنند. در یکی از پادگان‌ها که هزار سرباز در حال آموزش هستند طوماری داوطلبی پرکرده‌اند تا به کشور خدمت کنند.»
خروجی دوم نقاهتگاه دالانی است که به سرویس‌های بهداشتی و حمام ختم می‌شود تمام این خروجی‌ها مسقف است و طوری ساخته شده که هیچ بیماری با محیط اطراف ارتباط نداشته باشد. خروجی سوم، مسیر سلامتی است که در انتهای بیمارستان است. چند دستگاه خودروی ون مقابل این در به خط شده‌اند تا بیماران بهبود یافته را به خانه‌های‌شان انتقال دهند.
تا الان که بیشتر از یک‌ ماه می‌گذرد هیچ بیماری ‌نه از در ورودی این بیمارستان بزرگ وارد شده و نه از در خروجی خارج. در بزرگ‌ترین نقاهتگاه موقت ارتش بعد از یک‌ماه ۲هزار تختخواب دست نخورده و خالی است. ملحفه‌های سفید تخت‌ها می‌درخشند و چراغ رختشوی خانه‌ هنوز روشن نشده است.
سربازان سفید‌پوش
کپسول‌های اکسیژن مثل سربازان سفید‌پوش، خبردار اطراف سالن ایستاده‌اند. همه امکانات ریز و درشت بیمارستانی به چشم می‎خورد؛ از تجهیزات احیای قلب و چادرهای اکسیژن گرفته تا پایه‌های سرم، لباس‌های ایزوله و پاپوش‌های بسته‌بندی شده. با این که بیماری در اینجا بستری نیست اما در تریاژ‌ها دست‌ کم ۳پزشک و پرستار به‌ صورت آماده‌باش حضور دارند. سرباز وطن هر چند از کشیک تخت‌های خالی کم حوصله شده اما آرزو می‌کند هیچ‌وقت این تخت‌ها به‌ کار گرفته نشوند و همین طور که برپاشدند، دست‌نخورده جمع‌آوری شوند: «آرزوم اینه که هر چه زودتر تخت‌های بیمارستان هم خالی شه و این بلا از سر همه مردم دنیا دور شه...» مهدی، سرباز وظیفه است. میان هزار تخت خالی نشسته و آیه کرسی می‌خواند: «... مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یعْلَمُ...» (...کیست که شفاعت کند نزد او جز به فرمانش...)
گوشه محوطه نقاهتگاه ارتش ۱۰دستگاه آمبولانس، آماده‌باش هستند.
صدر در مورد خالی بودن نقاهتگاه می‌گوید: «یکی از دلایل آن کاهش میزان ابتلاست و دیگری خود‌مراقبتی مردم است. خیلی از بیماران خود را در خانه قرنطینه می‌کنند.»
در چهل روز گذشته تخت‌های بیمارستان ۲هزار تخت‌خوابی ارتش تنها یک روز پر بوده: بیست و نهم فروردین روز ملی ارتش. در این روز ۱۵۰۰نفر از پایوران ارتش تخت‌های خالی را پرکردند. آمده بودند برای اهدای خون.
صدر می‌گوید: «داوطلبان واقعی تعدادشان خیلی بیشتر از این آمار بود اما بیش از یک روز نمی‌توانستیم نقاهتگاه را به اهدای خون اختصاص دهیم چون پیش‌بینی می‌کردیم به‌زودی بیماران کرونایی از راه خواهند رسید. خوشبختانه در شرایطی هستیم که آمار ابتلا کاهنده است؛ هر چند در تهران چند روز بعد از تعطیلات کمی آمارها بالا رفت اما مردم کمک کردند.»
به گفته صدر از ۱۱هزار تخت نقاهتگاه‌های ارتش تنها ۳۰تخت آن هم در چند استان شمالی پر شده است. هر چند که کسی نمی‌داند تاکی نقاهتگاه‌ها همچنان خالی خواهند بود؛ یک روز، یک هفته یا چند‌ماه دیگر.
صدر در مورد آمار ابتلای نیروهای ارتشی به ویروس کرونا هم می‌گوید: «پادگان‌ها را شیفت‌بندی کردیم و تمام نکات ایزوله رعایت می‌شود. در پادگان‌ها آمار ابتلا نزدیک به صفر است. تنها تعداد اندکی از نیروهای ارتشی که در خط مقدم خدمت به مردم بودند به کرونا مبتلا شده‌اند.»
بیرون از بیمارستانی که موقتی است، در زباله‌دانی‌ها پلاکاردهایی از جشن‌ها، همایش‌ها و نمایشگاه‌های مختلف در انزوا مانده‌اند. نشانی از روزهای روشن سوله‌ها. سوله‌هایی که پرنده‌هایش، هیچ‌وقت به این سکوت طولانی چنین عادت نداشتند.»