" تشریح شناخت همبستگی ملی حیوانات عجیب الخلقه و خنده برای مبارزه کردن با دشمن ؟"

مقاله درس شناخت و همبستگی ملی آنهم با توصیف و تشریح حیوانات عجیب الخلاقه در یک فیلم سینمائی در سیاره ای دیگر که از دید شاعرانه و فیلسوفانه باز تعریف شده است البته بدون نظر گرفتن توهین آمیز مقایسه ای حیوانات استثنائی این فیلم با جریان های سیاسی و فکری که در این باز تعریف بکار برده شده است تا که منظور بصورت زبان استعاره ای بیان و تفهیم شود . این مقاله همبستگی حیوانات عجیب الخلقه علیه دشمن مشترک بر پیشانی یک سایت بازتاب داده شده است که اتفاقاً شعار مسئول آن بطور تلویحی مروج نا بود همبستگی دیگران زنده باد همبستگی ملی خودم می باشد. بلی این مقاله ی تحلیلی مقایسه ای فیلم سینمائی که ابتدای آن شامل مقدمه ی باز گوئی خاطرات مبارزات دوره ی جوانی نویسنده در زندان مشهد می شود که در کلاس های شناخت فرق میان تئوری و عمل درزندان شرکت می کرده است و اشاره به هیزی چشمان درشت گاوی از حدقه بیرون زده آخوندهای منحرف حوزوی در بند زندان دارد که گویا دارای انحراف جنسی بودند . نویسنده در ادامه بیان داشته که برخی از این زندانیان سابق در این رژیم اعدام و برخی از آخوندها هم در جبهه ی جنگ یا طوردیگری کشته شدند .برخی دیگر هم پس از انقلاب صاحب ثروت و جاه و مقام شدند و بهشت اخروی را همین جا برای خود شان ساخته اند. ولی وی همچنان یک خارجه نشین می باشد . بهر حال ادامه بیان بحث فرق میان تئوری و یا حرف با عمل به مسئله دنیوی و اخروی کشانیده می شود بالاخره از حواله دادن به روز قیامت و وزن کشی کردن کارنامه ی اعمال میان حرف ها و عمل ها و تأکید بر پاره شدن بند میزان ترازوی کفه ی ترازو ی حرف ها در مقابل عمل ها بدلیل سنگینی بودنش اشاره شده است ضمن اینکه نقدی که نویسنده قبلاً به اصطلاح خارجه نشین کرده بود حد اقل در این بازگوئی مقاله ی درس شناخت و همبستگی آن را تأئید کرده است . البته این باز گوئی خاطره ی زندان ودرس شناخت و پیوند زدنش با مقوله همبستگی ملی کنونی ، روایت وباز تعریف فیلم سینمائی در قالب طنز کمدی سیاسی بیان شده است ودر پایان پیرامون بازگوئی این ماجرا سئوال شده است که چرا میان حیوانات عجیب وغریب آنچنانی وحدت یا همبستگی ملی در برابر دشمن مشترک بوجود می آید . ولی در مورد موجودات زمینی سیاسی ایرانی به وجود نمی آید؟ بگذریم من اینگونه متوجه شدم که شیوه ی بیان این سئول پایانی نویسنده چنین اس که وی پاسخ را از دیگران طلب نموده است وخود هیچگونه ارائه ی راه حل و یا توضیح چون و چرائی موانع عدم همبستگی ملی نداده است زیرا که صرفاً با گوشه و کنایه رندانه زدن تأکید بر عمل ونه حرف نموده است .

بهر حال سرتان را درد نیاورم و قصه به درازا نکشانم می خواهم اذعان کنم که نمی دانم چرا پس از خواندن مقاله درس شناخت همبستگی ملی از یک شاعر معروف چرا محتوای تشریح و تحلیل این مقاله ناگهان مرا به دوران خاطرات دانشجوئی قبل از انقلاب برد . زیرا که بیاد دارم که آ نزمان معمولاً برخی از دانشجویان دنبال مد لباس وپسر و دختر بازی وعشق وحال اینگونه مسائل بودند که اصطلاحاً به اینان بچه سوسول یا بی خیال دمکرات ها گفته می شد . برخی هم پیگیر فعالیت سیاسی و هنری مثل موزیک و شعر خوانی و بازی تئاتر و نویسندگی بودند که عاقبت برخی شان

زندان انجامید . برخی هم توی مایه های حال کردن با دود و مشروبات بودند . البته بودند برخی هم از میان فعالین سیاسی و هنری که گاهی گداری با دود وبزم و مشروب سر و کار داشتند و به مناسبت های مختلف اینگونه حال می کردند . خوب بیاد دارم که گاهی مواقع برخی از میان این افراد که در حالت عادی کم حرف و خجالتی بودند ولی امان از زمانی که لبی تز می کردند و جرعه ای می می نوشیدند آن موقع آنگونه نطاق و سخنور و یکه تاز میدان می شدند که دیگه مگو ومپرس. مگر دیگه کسی می توانست جلو دارشان باشد و یا حریف شان می شد. یا اینکه مگر کسی یارای رقابت یا مهار کردن شان را داشت؟ طوریکه گاهی شب ها در مراسم شعر خوانی پس از آخر سوختن شمع ها وسوسو زدن و بطور کامل خاموش شدن شان ولی بازهم اینان همچنان مشغول نطاقی و شعر و غزل خوانی در تاریکی بودند . آنگونه که برای ختم سخنرانی و شعر خوانی شان پس از روش کردن چراغ نیاز به فعال نمودن واسطه ها برای خاموش کردن شان بود . یا اینکه از این مدل افراد ساکت و گوشه گیر و خاموش و اخمو وکم حرف وقتی پکی به یک سیگاری علف یا بنگ و حشیش می زدند آنقدر نشئه و بذله گو وبانمک وخوش بیان و شیرین زبان می شدند وجوک های فی البداهه سر هم بندی می کردند و می ساختد و می گفتند و آنچنان همه را حتی یبس ترین نفرات درون محفل را به خنده وا می داشتند که از زور ریسه رفتن بقول معروف شکم ها به پشت گرده می چسبید . برخی هم که از خندیدن زیاد دچار دل درد شدید می شدند ولی توان کنترل خندیدن خود را نداشتند مجبورمیشدندتا که صورت خود را روی به دیوار بر گرداند تا با ندیدن طرف قادر باشند خندیدن خودشان را مهار کنند . خلاصه همانگونه که گفته شد که اینگونه مراسم بذله وجوک گوئی ها موجب می شد تا که اخمو ویبس ترین آدم ها هم به خندند و عجیب بود که موجب همبستگی خندیدنی می شد.

درخاتمه اینکه وقتی مرز واژه ها و اصطلاحات و اهداف و آرمان ها و ادعا و شعار و تئوری مخدوش می شود وتلاش می گردد که مرز آنکه اهل عمل است و هزینه اش را هم می پردازد وتا آخرش هم مقاوم واستوار می ایستد با آنکه فقط حرف می زند و شعار می دهد و حاضر نیست حتی برای هرآنچه خود می گوید هزینه ای تقبل کند بهم ریخته شود. بنابراین معلوم است که سیاست باد یا باری به هرجهت وعمل زدگی و ترویج تئوری پردازی شترگاو پلنگی رایج می شود . صد البته آنگاه می شود به جای همبستگی ملی عملی در برابر دشمن مشترک، نقل قول از همبستگی ملی ماورای حیوانات عجیب الخلقه ی سینمائی کرد ویااینکه آنگونه مثال تشریحی زد تا موجب همبستگی ملی خندیدن شود و بتوان به جوک های آق محمود پاسداری که می خواهد جهان را اصلاح ومدیریت کند و ا سرائیل را نابود باد نماید ویا ادعای مبارزه کردن با آمریکای مرشدش لوطی جماران نشین علی خامنه ای تأکید نمود تا به جای مبارزه و تضعیف کردن دشمن ولی با ادعاهای مبارزههای این چنینی و ا ذعان به شعار همبستگی وسیع مردمی بدون پشتوانه ی عملی، ناخواسته موجب تقویت دشمن شد .

هوشنگ – بهداد

14 اسفند ماه سال1388