بلیت! (گفت و شنود)

 دروغ نامه ی کیهان 30 اردیبهشت – 93
بلیت!  (گفت و شنود)
گفتم :  چرا سربازجو زده زیرآ ب ؟  خبری که داده شد بازتاب
گفت : سربازجوی جاسوس ، نقل کرده از اتوبوس
مسافری شد سوار، راننده زد هوار
بلیت خواست از یارو ،  بالا انداخت ابرو
با حالتی خنده ، جواب داد به راننده
 طلبکارانه کرد نقلی ، بلیط  دادایستگاه قبلی
راننده گفت گویا حالیت نیست ، ایستگاه قبلی نکردم ایست
یارو بر آورد فریاد ، علیه راننده زد داد
 با آب  دهان کرد تف ،چرا نکردی توقف؟
چرا کردی اشتباه؟ نگه نداشتی آن ایستگاه
می خواستم سوارشم آنجا، نه سوار بشم اینجا
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: یکی از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا گفته است باید با کسانی که در اعتراض به سخنرانی آقای سیدحسن خمینی در بروجرد جلوی دانشگاه این شهر تجمع کرده بودند به شدت برخورد کرد!
گفت: ولی معاون استاندار لرستان و مسئول روابط عمومی دانشگاه آیت‌الله بروجردی اعلام کرده‌اند که چنین تجمعی در کار نبوده و خبر آن دروغ بوده است.
گفتم: مگر اخبار را برای این بنده خدا با شتر می‌آورند که همه عالم فهمیده‌اند خبر دروغ بوده ولی ایشان هنوز متوجه ماجرا نشده است؟!
گفت: ای عوام! خودش هم می‌داند خبر دروغ بوده فقط چون تصور کرده که دیگران نمی‌دانند اینجوری به جدول زده است!
گفتم: چه عرض کنم؟! راننده اتوبوس به مسافری که تازه سوار شده بود گفت؛ بلیت؟ و یارو گفت؛ من ایستگاه قبلی سوار شدم و بلیتم را دادم! راننده گفت؛ مرد حسابی! ما اصلا ایستگاه قبلی توقف نکرده بودیم! و مسافر بی‌بلیت با عصبانیت گفت؛ چرا توقف نکردید؟ من می‌خواستم سوار بشم
گفت : سربازجو کرده شلوغ ، تا راست جا زند دروغ
گفتم :  چرا  این شیاد ؟  گشوده دهان گشاد؟
گفت :  یک خبر کرده تحریف ، تا متهم کنه حریف
دست زده به دروغ گویی ،  کرده وارونه گویی
چون داره اغراض  ،  میگه  الکی شد اعتراض
چون معاون استاندار لرستان ،  تکذیب کرده این داستان
ولی رقیب کرد تبلیغات ، علیه سید حسن شد تظاهرات
سربازجو رفته سر منبر،  گفته  با شتر میارن خبر؟
مدعی شده این دریده ، همه عالم فهمیده
این خبر نداشت واقعیت ، سید حسن نداشت امنیت
به بروجرد نکرد سفر ، چون پیشمرگان رهبر
 اعتراض کردند تشدید ، سید حسن کردند تهدید
گفتم :  چرا سربازجو زده زیرآ ب ؟  خبری که داده شد بازتاب
گفت : سربازجوی جاسوس ، نقل کرده از اتوبوس
مسافری شد سوار، راننده زد هوار
بلیت خواست از یارو ،  بالا انداخت ابرو
با حالتی خنده ، جواب داد به راننده
طلبکارانه  کرد نقلی ، بلیط  دادایستگاه قبلی

راننده گفت گویا حالیت نیست ، ایستگاه قبلی نکردم ایست