يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "اسكندر را ول كنيد! ماهيار را بچسبيد "

اوین نامه ی کیهان4 شنبه67 بهمن ماه سال 1394
يادداشت روز   اوین نامه ی کیهان "اسكندر را ول كنيد! ماهيار را بچسبيد "
همه لهجه و هم قلم و همکاریادداشت روز نویس سربازجو شریعت نداری چون مرید خامنه ای رهبر ولی فقیه است که برای دور زدن بحران ها مدعی اقتصاد جهادی- بسیجی- مقاومتی با چاشنی ابتکار و نوآوری وخودکفایی وشکوفایی می شد . بنابراین وی نیز مبتکر ونوآور شده است. زیرا با قبرستان کهنه شکافتن تا یقه ی برخی مهره های  رقیب را گرفته ومتهم  ومحکوم شان کرده باشد داستان غضنفر گلزن تیم خودی را تبدیل به اسکندر و ماهیار کرده است!
«جانوسيار» و «ماهيار» نام دو سردار هخامنشي است که به خيانت در تاريخ مانده است. 4 قرن پيش از ميلاد هنگامي که اسکندر مقدوني عليه ايران لشکرکشي کرد، اين دو به مملکت خود خيانت کردند اما پس از پيروزي اسکندر توسط خود او به دار کشيده شدند. حکيم قاآني ضمن يادآوري اين خيانت به دارا (داريوش سوم)، از يک حکمت بزرگ رونمايي مي کند و مي گويد «رسم عاشق نيست با يک دل دو دلبر داشتن- يا ز جانان يا ز جان بايست دل برداشتن/ ناجوانمردي است چون جانوسيار و ماهيار- يار دارا بودن و دل با سکندر داشتن/ يا اسير حکم جانان باش يا در بند جان- زشت باشد نوعروسي را دو شوهر داشتن.» چنين هرزگي هايي را هيچ انسان با شخصيتي نمي پذيرد. خداوند در قرآن حکيم مي فرمايد «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه. خداوند درون سينه يک انسان، دو قلب [براي دوست داشتن 2 چيز متضاد] قرار نداده است
    «
ممکن است کساني دلشان با جمهوري اسلامي نباشد و نخواهند از نظام دفاع کنند اما از کشور خود که مي خواهند دفاع کنند.» شبيه اين عبارت را رهبر معظم انقلاب چند بار در طول سال هاي گذشته عنوان کرده اند، 2 بار در باب بحث هاي سياسي و انتخابات، و يک بار درباره حمايت از مصرف توليد ايراني. هرگاه اين رويکرد توام با طمانينه و بلندنظري از سوي رهبر انقلاب مطرح شد، جماعتي سياست باز و بدآوازه و داراي سوابق معارضه با نظام و انقلاب، بلافاصله خود را خطاب سخنان معظم له قرار دادند و به زعم خود خرده گيري کردند که؛ مگر به ما اجازه مي دهيد نامزد شويم؟ مخالفان وقتي نامزد ندارند براي چه پاي انتخابات بيايند؟ و از اين قبيل. خطاب آن سخنان به افراد عادي داراي تعلق به کشور بود نه عناصر بدسابقه اي که بارها نه تنها اسلاميت و حتي جمهوريت بلکه امنيت کشور را زير پا گذاشتند، با بدترين دشمنان ملت ايران هم آوايي کردند و اقتدار و عزت و پيشرفت ايران را با بولهوسي هاي خود به حراج گذاشتند. اگر به سياق استدلال اين جماعت باشد، علي القاعده بايد بدکاره هايي مانند مسعود رجوي و مريم قجرعضدانلو و فرح و اشرف پهلوي و اردشير زاهدي و... همه مجرمان سابقه د ار مدعي شوند، چرا که متولد ايرانند و شناسنامه ايراني دارند!
    احتمالاذکر دو نقل قول در اين زمينه به فهم درست موضوع کمک کند. اولي متعلق به مصاحبه غلامحسين کرباسچي (شهردار متخلف و از پايه گذاران نشريات زنجيره اي) با روزنامه اعتماد در تاريخ 23 اسفند 91 است. کرباسچي همان کسي است که رويکرد افراطي و لاابالي وي و حسين مرعشي در افزودن عناصر ليبرال به مرکزيت کارگزاران موجب اعتراض و استعفاي محمد هاشمي شد. خبرنگار اعتماد از کرباسچي مي پرسد کليدواژه هايي نظير حاکميت دوگانه، اين تلقي را در نهادهاي حاکميتي ايجاد کرد که اصلاح طلبان صراحتا خواستار تغيير ساختاري هستند. اگر خود را جاي طرف مقابل بگذاريد حاضريد دوباره به اين جريان اعتماد کنيد؟ وي در پاسخ به سخنان يکي ديگر از افراطيون استناد مي کند و مي گويد «من در زندان با برخي از اين آقايان بودم و کلمات اين دوستان جناح چپ را نگاه مي کردم. هر 9 روز يک کلمه جديد در فرهنگ سياسي اختراع مي کردند... زيدآبادي [که توجيه کننده مشروعيت اسرائيل در روزنامه خرداد بود] مي گفت من در زندان فکر مي کردم طرف مقابل اگر جاي ما بودند، چگونه درباره ما فکر مي کردند. مثلاکساني که همه چيزش از اسلام است و ايده حاکميت قرآن و دين را مد نظر داشته که يک روز حکمفرما شود و حالافراهم شده، در اين ميان اگر ببينند عده اي در حال ضربه زدن به اين دين هستند يا به نوعي در برابر حکومت ديني مشکل تراشي و مشکل سازي مي کنند، چه بايد بکنند؟»
    
مسئله اما فقط اسلام نيست. سخن از هرج و مرج طلبي و مسلک آنارشيستي جماعتي است که اصالتا قائل به لگد زدن به قانون و چهارچوب هاي عقلاني و ملي هستند و با لاابالي گري تمام، علي الدوام مرتکب رفتارهاي پرخطر مي شوند. محمدرضا تاجيک که در دولت اصلاحات مشاور رئيس جمهور بود و در فتنه و آشوب 88 دستگير شد، 7 آذر 94 به روزنامه اعتماد مي گويد «گفتمان اصلاح طلبي بعد از 18 سال تعريف نشده است. يکي از اصلي ترين مسائلي که وجود دارد و مانع انتشار مانيفست اصلاحات شده همين است که نمي خواهد خيلي اهل غربال کردن باشد... مرزبندي ميان خودي و غيرخودي اتفاق نيفتاده است. به همين دليل است که مي بينيم به نام نامي اصلاح طلبي، 72 ملت وجود دارد و 72 کنش و واکنش انجام مي شود... وقتي اين اتفاق نيفتاده ديگر راه چاره اي باقي نمانده و بايد هزينه هر گرايش و کنشي به نام اصلاحات را بپردازيم. از کسي که به نام اصلاح طلبي مي رود و با فرح پهلوي ملاقات مي کند تا کسي که با خارج از کشور مي بندد، تا کسي که در پشت تريبون رسانه هاي خارجي مي خواهد نظام را براندازي کند... هرچه سريع تر بايد مشخص شود که مرزهاي اصلاحات کجاست. هر کسي و جرياني که از اين مرز عبور کند اصلاح طلب نيست. بايد معلوم شود که اگر کسي از اين مرز عبور کرد ديگر عبور کرده و نام او اصلاح طلب نيست. اگر اين مرزبندي مشخص شود، هر کس نمي تواند در واکنش به هر مسئله کوچکي به دامن راديکال ترين اپوزيسيون خارج کشور پناه ببرد که اگر بُرد، قبل از خروج از حاکميت از اصلاحات خروج کرده است. اگر اين شخصيت خط خطي و خدشه دار شود ما نمي توانيم با مردم رابطه برقرار کنيم. ما اول بايد بگوييم چيستيم و کيستيم. نمي توانيم در عين حال همه کس و همه چيز باشيم
    با اين اوصاف، اين نظام و شوراي نگهبان نيستند که بايد توجيه کنند چرا مهر فقدان شايستگي و صلاحيت بر پيشاني هرزه کاران سياسي و فرهنگي مي زنند بلکه آنها هستند که بايد توضيح دهند چرا تا اين حد سقوط کرده اند؟ هنگامي که روزنامه زن با بيوه پهلوي مصاحبه کرد، حمل بر تصادف شد اما اين تصادف عمق پيدا کرد تا جايي که مدير روزنامه به اذعان خود در مصاحبه با روزنامه شرق، سر مزار(!) شاه در مصر رفت و «بازديد ما از مسجد رفاعي چند روز قبل از يکي از مراسم هايي که مربوط به شاه مي شد؛ حالايا تولد يا فوت او بود. يکي از افراد سلطنت طلب هم آمده بود تا آنجا را براي مراسم آماده کند.» همين آقازاده مبتذل هنگامي که براي اجراي محکوميت خود به زندان رفت، در آنجا به تصريح خود «دوستان خوب بهايي و سازمان مجاهدين خلقي» پيدا کرد. او حالايک ماه مانده به انتخابات، عازم آمريکا شده است؛ به سياق برادر رابين هود(!) خود که هنگام اقامت در لندن به دنبال رايزني براي تشديد تحريم ها و فشار عليه دولت وقت از طريق ناراضي کردن مردم بود. بيراه نبود که روزنامه لس آنجلس تايمز مهر ماه 1388- يک سال و نيم قبل از اينکه هيلاري کلينتون از تحريم هاي فلج کننده رونمايي کند- گزارش داد نمايندگان رهبران جنبش سبز در نشست مقامات آمريکايي با اپوزيسيون مي گويند تحريم ها بايد تشديد شود اما نه به صورت تدريجي که مانند واکسن عمل کند بلکه دفعي بايد فلج کننده باشد!
    در سقوط اين طيف همين بس که از يک سو سيماي زشت آمريکا را بزک مي کنند- در حالي که آمريکا حتي به دکتر محمد مصدق سکولار و ناسيوناليست غيرمذهبي هم رحم نکرد- و از سوي ديگر به اعتبار پيشه کردن راهبرد کلي قانون شکني و معارضه با قانون، هرج و مرجي را ترويج مي کنند که ذاتا مطلوب آمريکا و صهيونيسم مسيحي در ايران است. مگر مثلث صهيونيسم مسيحي غير از استراتژي «بي ثبات سازي» ايران را پيگيري مي کنند و مگر بسترسازي براي عبور از قانون و رونق هرج و مرج جز به بي ثباتي و ناامني و تضعيف اقتدار ملي مي انجامد؟! ماجراي تير 78 و آن آشوب 8 ماهه سال 88 تنها نمونه هايي از کار ويژه اين جماعت ضد ايران است وگرنه رسانه ها و سخنوران اين طيف در داخل و خارج هر روز و هر ساعت به امر تشويش اذهان به عنوان مقدمه اضطراب و اغتشاش و آشفتگي عمومي مشغولند. اگر بن مايه جنگ نرم دشمن، فرسايش ايمان و اراده و اميد و روحيه ملت و تزريق روحيه حيرت و ترديد و خود کم پنداري و احساس حقارت است، اين جماعت در خط مقدم چنين جنگي قرار دارند. همه اميد دشمنان ايران- و نه فقط انقلاب اسلامي- به اين جماعت بدکاره و «آسان و ارزان معامله کن» است چنان که روزنامه وال استريت ژورنال چند روز پيش به صراحت نوشت «تمام اميد غرب با رد صلاحيت اصلاح طلبان نابود مي شود» و «با اين رد صلاحيت، نزاع سياسي و دعواي بزرگي در ايران در راه است. اين غربالگري نامزدها تمام اميدهاي غرب را تباه مي سازد»! مگر آمريکا و غرب قرار است در قبال ايران چه کاري بکنند؟ آنها دنبال اصلاحات راستين در ايرانند که عربستان و قطر و بحرين و... را تبديل به مرکز اختناق و سرکوب و تعطيلي انتخابات کرده اند؟ يا دنبال امنيت و صلح هستند که اکنون غرب آسيا کانون جنگ و ناامني و جنايت و ترور شده است؟
    
افراطيوني که از عنوان اصلاح طلبي مسجد ضرار ساختند و آن را پوششي براي خوردن و فرسودن موريانه وار بنيان هاي اقتدار و امنيت و پيشرفت ملي کردند، ناقلان ويروس خطرناک HIV در عرصه سياست هستند و به هر مديريت و صاحب منصبي نزديک شوند، بي ترديد آن مديريت و مدير آن را تباه مي کنند. اين جماعت با گستاخي از دولت به عنوان «رحم اجاره اي اصلاح طلبان» ياد کردند و در حالي که حداقل در 10 انتخابات اخير مجلس، رياست جمهوري و شوراي شهر با ناکامي و عدم اقبال مردم مواجه شده اند، همين حالادولت و رئيس جمهور را تهديد مي کنند اگر ما به مجلس رفتيم که هيچ، اما اگر مجلس به ما نرسد، روحاني اولين رئيس جمهور يک دوره اي خواهد بود! آنها خود بهتر از هر کس مي دانند که با اقتصاد و سياست خارجي دولت در اين 30 ماهه چه کرده اند و حالابا گروگان گرفتن ناکامي اقتصادي دولت مي خواهند روحاني را به راديکاليسم و تقابل با قانون تحريک کنند، شايد از اين طريق براي خود حاشيه امنيت و مجراي نفوذ و مهره چيني بيشتر فراهم کردند. آنها براي «دارا»ي دولت اعتدال بدتر از جانوسيار و ماهيار هستند، چه اينکه در سوابق خود از هيچ وطن فروشي و جفا و خيانتي دريغ نکرده اند. آنها همان گونه که روحاني 23 تير 78 گفت مزدور دشمنند و با مزدور دشمن بايد با شدت و غلظت رفتار کرد. نويسنده: محمد ايماني