اوین نامه ی کیهان و گفت‌وگوهای پخش‌نشده ناصر ملک‌مطیعی


 اوین نامه ی کیهان و گفت‌وگوهای پخش‌نشده ناصر ملک‌مطیعی    3دی96

 بیمارر وانی عقده ای وکینه ای سربازجو شریعت نداری کسی هست که وی پارس کنان  پاچه اش را نگرفته باشد؟

ناصر ملک مطیعی در آیین بزرگداشت عزت اله انتظامی در دانشکده فنی دانشگاه تهران
«آیا این مدیران خود حاضرند حتی یکی از پوسترهای فیلم‌های مبتذل این بازیگر که اغلب مملو از برهنه‌گرایی و صحنه‌های غیر اخلاقی است را به خانواده خود نشان دهند؟ فیلم‌هایی همچون «قصاص»، «بابا گلی به جمالت»، «مهدی مشکی و شلوارک داغ»، «لذت گناه»، «خاطرخواه»، «جیب‌بر خوشگله»، «کلک نزن خوشگله»، «پاشنه‌طلا» و ... که علاوه بر ساختار فنی ضعیف مصداق بارزی از فساد و فحشا در سینما بودند
به گزارش ایسنا، روزنامه کیهان نوشت: «دو شبکه تلویزیونی چهارشنبه به طور همزمان برای به صحنه آوردن و تجلیل یکی از بازیگران فیلمفارسی‌های مبتذل رژیم شاه برنامه‌ریزی کرده بودند!
اگر چه سال‌هاست محافل و کانون‌های معلوم‌الحال خارج از کشور و عناصر داخلی آنها برای استحاله فضای فرهنگی جامعه، سعی در مطرح کردن عوامل به اصطلاح هنر شاهنشاهی داشته و دارند اما این تلاش در ماه‌های اخیر مضاعف شده به طوری‌ که در همین ۳-۴ ماه اخیر، با پرپایی نمایشگاه‌های به اصطلاح هنری یا اختصاص موزه و گالری‌ها به این افراد یا ساخت فیلم‌هایی تجلیل‌گرانه و انتشار کتاب و... برخی از عناصر بدنام هنری رژیم طاغوت مانند همایون صنعتی‌زاده، پرویز تناولی، ایران درودی، منیر شاهرودی فرمانفرماییان و... مطرح شده و در کنار آنها، با تولید فیلم‌هایی درباره فرح دیبا، هویدا، کانون پرورش فکری، تالار رودکی و... در رسانه‌های وابسته غربی، همه و همه به اسم گرامیداشت هنرمندان و آثار هنری در واقع به مرثیه‌خوانی برای رژیم شاهنشاهی و مذمت انقلاب و نظام اسلامی پرداخته‌اند. متاسفانه بعضا این تلاش‌ها ولو در حد خبر و گزارش به رسانه ملی نیز کشیده شده است!
تازه‌ترین برنامه از این دست، تجلیل از ناصر ملک مطیعی، بازیگر برخی فیلم‌های مستهجن سینمای دوران طاغوت بود که به طرز سؤال‌برانگیزی قرار بود چهارشنبه گذشته در دو برنامه «دورهمی» در شبکه نسیم و «من و شما» در شبکه شما روی آنتن رسانه ملی برود که با هوشیاری مدیران پخش این دو شبکه، تا این زمان، از پخش هر دو برنامه جلوگیری به عمل آمده است. این که چگونه می‌شود در این زمان، ناگهان تهیه‌کننده دو برنامه تلویزیونی همزمان بدون هیچ دلیل و توجیه و مناسبتی به سراغ یکی از بازیگران سینمای طاغوت بروند که مدت‌هاست جریان‌هایی در داخل و خارج کشور درصدد مطرح ساختن و تجلیل از او هستند، بایستی برخی مدیران رسانه ملی پاسخگو باشند که قاعدتا چراغ سبز حضور وی در تلویزیون را به تهیه‌کنندگان یاد شده داده‌اند. اما آیا این مدیران خود حاضرند حتی یکی از پوسترهای فیلم‌های مبتذل این بازیگر که اغلب مملو از برهنه‌گرایی و صحنه‌های غیر اخلاقی است را به خانواده خود نشان دهند؟ فیلم‌هایی همچون «قصاص»، «بابا گلی به جمالت»، «مهدی مشکی و شلوارک داغ»، «لذت گناه»، «خاطرخواه»، «جیب‌بر خوشگله»، «کلک نزن خوشگله»، «پاشنه‌طلا» و ... که علاوه بر ساختار فنی ضعیف مصداق بارزی از فساد و فحشا در سینما بودند. همان جریانی که حضرت امام(ره) به آن واکنش نشان دادند و فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم. ما با مرکز فحشا مخالفیم
به راستی چنین فردی که حاضر نیست حتی گذشته خود را به نقد بکشد، با رواج دادن تیپ‌های جاهلی و کلاه‌مخملی به عنوان شخصیت‌های مثبت در فضاهای ضداخلاقی همچون کاباره‌ها و کافه‌ها، چگونه از نظر برخی افراد، پیشکسوت و حتی پدر سینمای ایران محسوب می‌شود؟
نکته جالب این است که حتی تلویزیون شاه به دلیل ابتذال بیش از حد این‌گونه فیلم‌ها جرأت نداشت، آنها را در کانال‌های خود نمایش دهد! تنها پس از سال‌ها و در اواخر دوران رژیم گذشته به نمایش معدودی آثار سینمای فارسی که به فیلم‌های موج‌نو معروف بودند، اقدام کرد. گفتنی است سال ۱۳۶۳ و در حاشیه سومین جشنواره فیلم فجر، خبرنگار بولتن جشنواره از وزیر ارشاد وقت که بعدا رئیس‌ دولت به اصطلاح اصلاحات شد، پرسید: «آیا افرادی که در عرصه فرهنگ و هنر آلوده به فساد بوده‌اند، می‌توانند دوباره به این عرصه بازگشته و فعالیت کنند»؟ وی پاسخ داد: «به نظر این جانب کسانی که مروج پلیدترین جنبه‌های فرهنگ ضد اسلامی بوده‌اند، نباید کارهای فرهنگی و از جمله وجه فرهنگی سینما را به آنان سپرد، هر چند اگر مدعی باشند که توبه کرده‌اند، بسیار خوب، در جامعه می‌توانند به فعالیت‌های مختلفی مشغول شوند ولی در صحنه فرهنگ و هنر جایی برای آنان نیست. این اصل، صرف‌ نظر از این که خود، یکی از مصادیق بارز پالایش فرهنگی است، حداقل احترامی است که به انقلاب خونبار اسلامی می‌گذاریم.» حال باید پرسید چه اتفاقی افتاده که در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران حداقل معیارهای فرهنگی برای دعوت از مهمانان برنامه‌ها رعایت نمی‌شود؟ آیا مسئولین رسانه ملی مشغول مدیریت این سازمان عریض و طویل هستند یا تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان فربه شده از توجهات بیش از حد، مشغول مدیریت آنها هستند؟»

شاطر جوانی که استاد دانشگاه است

«یونس انعامی قهرمان عرصه زندگی است. او با تلاش بسیار در کنار شاطری توانست مدارج علمی را طی کرده و در کسوت استادی در دانشگاه تدریس می‌کند. او علاوه بر موفقیت‌های علمی در ورزش نیز افتخارآفرینی کرده است و علاوه بر مربیگری در چند رشته قهرمانی در رقابت‌های کشتی آزاد و پهلوانی را در کارنامه‌اش دارد
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «درس زندگی را پای تنور مادر آموخته است. آتش عشق را در دستان پینه‌بسته‌ زنی دید  که نیمه‌های شب به شوق پخت نان برای خانواده از خواب بیدار می‌شد تا فضای خانه را با عطر نان تازه پرکند. هر برگی از دفتر زندگی برای او چراغی شد تا در آینده به سکو‌های بزرگی دست پیدا کند. سکوهایی که فتح هر کدام‌شان از توان بسیاری از مردم خارج است.
قهرمان زندگی این بار مردی است از جنس ورزش، علم و نان. کسی که با رسیدن به جایگاه های بالای علمی و ورزشی هیچگاه خود را گم نکرد و سالهاست با افتخار لباس شاطری به تن کرده و آتش تنور را میهمان هر روز چهره اش می کند. این روزها بسیاری از اهالی سرعین او را می شناسند. مرد ۲۷ ساله ای که برای تحصیل در مقطع دکتری تربیت بدنی تلاش می کند و در کنار آن با داشتن عناوین مختلف قهرمانی در رشته کشتی و دوومیدانی زندگی اش را با شاطری و پخت نان اداره می کند. با وجود داشتن کسوت استادی در دانشگاه پیام نور معتقد است از کنار تنور نان به هر چیزی که خواست رسیده است. یونس انعامی قهرمان عرصه ای است که در آن زندگی در کنار علم و ورزش معنا پیدا می کند. او از روزهایی گفت که در کنار تنور خانه چانه گیری را آموخت و در کنار کار و ورزش هیچگاه تحصیلات را رها نکرد و با تلاش زیاد و با وجود مشکلات فراوان توانست به مدارج بالای علمی دست پیدا کند.
درس زندگی پای تنور
کسب عناوین مختلف قهرمانی در رقابت‌های کشتی آزاد و پهلوانی در عرصه کشور و رقابت‌های بین‌المللی و کسب جایگاه استادی در رشته تربیت بدنی در دانشگاه پیام نور تنها گوشه‌ای از افتخارات این شاطر جوان است. زندگی از نگاه یونس انعامی تلاش برای رسیدن به‌ موفقیت است و می‌گوید در این راه نباید گوشه‌ای نشست و  به پیدا کردن شغل‌های دولتی یا پشت میزی دل بست. او از روزهایی گفت که در کنار شاطری به ورزش و تحصیل پرداخت و توانست پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کند: «۵ برادر و یک خواهر هستیم و من فرزند پنجم خانواده هستم. پدرم نجار بود و از همان کودکی شاهد بودم که هر روز صبح زود در مغازه نجاری برای تأمین هزینه‌های زندگی تلاش می‌کرد. برادر بزرگم کشتی گیر بود  و از ۱۲ سالگی همراه او به باشگاه کشتی می‌رفتم. سال ۸۲ وقتی در مقطع دوم راهنمایی تحصیل می‌کردم در مسابقات آموزشگاه‌های اردبیل شرکت کردم و قهرمان شدم. این موفقیت مرا به ادامه راه دلگرم کرد. در کنار ورزش به مادرم در پخت نان کمک می‌کردم. مادر هر روز صبح زود قبل از طلوع آفتاب تنور را روشن می‌کرد و بعد از خواندن نماز خمیر را آماده می‌کرد. خاطرات کودکی من با تنور نان عجین شده است و از ۸ سالگی در کنار مادر چانه گرفتن را آموختم. با شوق زیاد خمیر را با وردنه آماده می‌کردم و مادر آن را به دیواره تنور می‌چسباند. پس از مدتی پخت نان را نیز از برادرانم آموختم. سه برادرم شاطر هستند و من هم در کنار آنها پخت نان و نحوه آماده کردن خمیر را به خوبی یاد گرفتم. از آنجایی که سرعین یک شهر توریستی است تابستان‌ها بعد از فراغت از تحصیل در نانوایی کنار برادرانم کار می‌کردم. تا قبل از ۱۵ سالگی فقط چانه می‌گرفتم اما بعد از آن خودم به تنهایی نان می‌پختم. از ۱۲ سال قبل نیز در نانوایی کوچکی که در یک رستوران راه‌اندازی کرده‌ام کار می‌کنم. تحصیل را در کنار کار ادامه دادم و چند ساعت در روز نیز به باشگاه کشتی می‌رفتم. بعد از دیپلم برای کنکور آماده شدم  اما روزهای کنکور مصادف بود با حضور توریست‌ها و مسافران در سرعین و من باید ساعت ‌های بیشتری در نانوایی کار می‌کردم. نیمه‌های شب بعد از تمام شدن کار پخت نان مشغول خواندن درس می‌شدم و هیچگاه به خودم اجازه خسته شدن نمی‌دادم اما روزی که قرار بود در جلسه کنکور حاضر شوم به‌ دلیل اینکه شب قبل تا دیروقت در نانوایی کار کرده بودم خواب ماندم و وقتی ساعت ۱۰ به اردبیل رسیدیم اجازه ندادند در جلسه کنکور حاضر شوم
مسیر زندگی یونس بعد از این اتفاق تغییر کرد و او راهی خدمت سربازی شد. در آنجا نیز شاطری را در پیش گرفت و در کنار آن کشتی را ادامه داد و توانست در رقابت‌های ارتش در سطح استان و کشور قهرمان شود. می‌گوید: دوران خدمت سربازی‌ام در اصفهان بود و در آنجا نیز نان پخت می‌کردم. علاوه بر آن تمرینات کشتی را رها نکردم و با وجود آن که ۸۵ روز مرخصی تشویقی به خاطر کسب چند مقام قهرمانی داشتم اما هیچگاه از مرخصی استفاده نکردم. بعد از پایان خدمت سربازی به سرعین بازگشتم و در نانوایی مشغول به کار شدم. تصمیم گرفتم این بار با موفقیت از سد کنکور عبور کنم. نیمه‌های شب تا ساعت ۱۱ روز بعد درس می‌خواندم و بعد از آن به نانوایی می‌رفتم. به سختی کار می‌کردم و در کنار آن درس می‌خواندم و ورزش می‌کردم. سرانجام در کنکور قبول شدم و با جدیت بیشتری ادامه تحصیل دادم. با علاقه زیادی که به تربیت بدنی داشتم توانستم مقطع کارشناسی رادر ۶ ترم به پایان برسانم. همزمان نیز در رقابت‌های بین‌المللی کشتی ترکیه شرکت می‌کردم و در یکی از این رقابت‌ها که در دانشگاه شهر ارزروم ترکیه برگزار شد قهرمان شدم و جایزه‌ای که به من دادند  بورسیه تحصیل در این دانشگاه برای سال ۲۰۱۵ بود. البته به‌ دلیل مخالفت مادرم و این که مسیر طولانی سرعین تا این شهر را باید زمینی طی می‌کردم و مرز هم ناامن بود قید تحصیل در این دانشگاه را زدم و در دانشگاه پیام نور اردبیل ادامه دادم
نان، عشق، دانشگاه

زندگی درس‌های زیادی به او آموخته است. درس‌هایی که به کوله بار تجربه‌های او اضافه کرده است. با افتخار این تجربه‌ها را برای دانشجویان بازگو می‌کند. حضور در رقابت‌های کشتی پهلوانی آوردگاه دیگری بود که تجربه کرد و توانست به موفقیت برسد. می‌گوید: «رقابت‌های بین‌المللی جایزه بزرگ کشتی پهلوانی ترکیه مسابقاتی بود که دوست داشتم شرکت کنم و به همین دلیل کشتی آزاد را کنار گذاشتم و وارد عرصه پهلوانی شدم. کشتی پهلوانی نیاز به زور زیاد دارد و این با فیزیک بدنی من همخوانی داشت و علاوه بر آن در کشتی پهلوانی اخطار کم‌کاری داده نمی‌شود. در همان سال اول حضورم در این مسابقات برسکوی قهرمانی ایستادم. البته به‌ دلیل آسیب دیدگی از ناحیه چشم نتوانستم در رقابت‌های جام تختی و کشتی پهلوانی ایران حضور پیدا کنم اما با ادامه تمرینات می‌خواهم در وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی بگیرم. کسب بورسیه دکتری دانشگاه شهر ارزروم ترکیه موفقیت بزرگی بود که به‌ دست آوردم و اگر امکانات فراهم شود می‌خواهم تحصیلاتم را در مقطع دکتری تربیت بدنی شاخه مدیریت ورزشی ادامه بدهم. هیچگاه از ورزش کردن خسته نمی‌شوم و در ۸ رشته مختلف ورزشی موفق به اخذ مدرک مربیگری شدم و از سال گذشته نیز به‌ عنوان استاد تربیت بدنی در دانشگاه پیام نور اردبیل تدریس می‌کنم. با وجود همه این موفقیت‌ها هیچگاه گذشته خودم را فراموش نمی‌کنم و سعی می‌کنم از زندگی درس بیاموزم. هنوز هم عاشقانه در نانوایی مشغول پخت نان می‌شوم و از ۴ صبح تا ۹ مطالعه می‌کنم تا در کلاس بتوانم پاسخ سؤالات دانشجویان را بدهم. زندگی از دیدگاه من یعنی تلاش بی‌وقفه برای رسیدن به آرزوها. امروز در کنار مقالات علمی که به چاپ رسانده‌ام کتابی با عنوان کاربرد علم در ورزش نوشته‌ام و می‌خواهم نوشتن را ادامه بدهم. برای من هیچگاه کار کردن عار نیست و با افتخار خودم را شاطری می‌دانم که با عشق نان می‌پزد. یک سال قبل ازدواج کردم و همیشه به جوانانی که بعد از گرفتن مدرک تحصیلی منتظرند که کار دولتی یا پشت میزی برای آنها فراهم شود توصیه می‌کنم که کار کردن بهتر از بیکاری است و هیچگاه کار به‌ دنبال آنها نخواهد آمد. من به هر موفقیتی که رسیدم از شاطری بوده است و اگر موفق به اخذ مدرک دکتری هم شوم باز هم نانوایی و پخت نان را رها نخواهم کرد. خوشحالم که امروز مردم شهرم به من افتخار می کنند و چندی قبل فرماندار سرعین نیز به نمایندگی از مردم شهر از من قدردانی کرد