یادداشت/
با دشمن غدار هم چنین
خصمانه برخورد نمیشود که با دولت برآمده از آرای مردم/بهجای ناکارآمدی دولت،
ناکارآمدی نظام تبلیغ شد 10دی-96
این
سیاهنماییها و تخریبها، اینک تاثیر خود را گذاشته است. برای افکار عمومی،
خواسته و ناخواسته، بهجای ناکارآمدی دولت، ناکارآمدی نظام تبلیغ شده است و امروز
نتیجه آن در برخی شعارها تجلی یافته که آه از نهاد انسان برمیآورد.
بیشتر از
چهار سال است که برخی رسانهها هر روز و هر ساعت، عملکرد دولت حسن روحانی را تخطئه
میکنند و میخواهند این دولت را نزد مخاطبان خود، ناتوان و ضعیف جلوه دهند. تحلیل
محتوای مطالب مندرج و تیتر این روزنامهها و نشریات بزرگ و کوچک و همچنین مطالب
اصلی خبرگزاریهای مخالف دولت نشان میدهد، آنها از هیچ فرصتی برای تخریب دولت
فروگذار نکردهاند؛ حتی اقدامات خوب و ستودنی دولت در عرصه اقتصاد و برخی گشایشهای
معیشتی نسبت به سالهای پیش و یک رقمی شدن نرخ تورم را نیز برنتافتهاند و تصویری
تیره و موهوم از تلاش چهار ساله دولت، در رسانههای پُر تعداد خود ارائه دادهاند.
رسانه ملی هم دنبالهرو همین رسانهها بوده و خط آنها را در این تخریب
ناجوانمردانه، ناشیانه دنبال کرده است.
در علم
ارتباطات اجتماعی، مبحثی تحت عنوان منبع معنی وجود دارد. طبق این نظریه، در یک
فرایند ارتباطی، معنی منتقل نمیشود، بلکه پیام منتقل میشود. معنی در درون هر فرد
است و براساس تجارب و آموختههای وی شکل میگیرد و میتواند متفاوت از اشخاص دیگر
باشد. ارتباط دربرگیرنده انتقال معنا نیست. معنا چیزی قابل انتقال و منتقل شدن
نیست. فقط پیام است که قابل انتقال است و معنی درون پیام نیست؛ معنیها در درون
استفاده کننده پیام یعنی مخاطب هستند.
این نظریه
بیان میکند، ارتباط زمانی برقرار میشود که دربرگیرنده پیام، مشابهت معنی با معنی
مورد نظر فرستنده پیام ایجاد میشود. پس وقتی یک رسانه، خبری در مورد ناتوانی دولت
تهیه و منتشر میکند، آن معنی که در ذهن تولیدکننده خبر وجود دارد، الزاماً با آن
معنی که در ذهن گیرنده خبر متبادر میشود، یکسان نیست. مثلاً معنی مورد نظر
فرستنده خبر، این است که «دولت روحانی»، در بهبود شرایط معیشتی مردم ناتوان است،
اما معنی متبادر شده در ذهن گیرنده خبر، میتواند این باشد که «حاکمیت» در بهبود
شرایط معیشتی مردم ناتوان است.
مرزبندیهایی
که در میان سیاسیون وجود دارد و اهالی سیاست میدانند که هر شخص، سر در کدام گروه
و دسته دارد و چه مواضعی را اتخاذ میکند، برای عامه مردم، چنین تقسیمبندی به شکل
واضح در ذهن آنها وجود ندارد. عامه مردم، همه چپ و راست را حاکمیت جمهوری اسلامی
قلمداد میکنند، بنابراین تخریب مداوم عملکرد دولت، بر خلاف تصور آن رسانهها، نزد
مردم تضعیف عملکرد کلیت نظام، تفسیر و ذخیره میشود.
با این
توضیح میتوان برخی شعارهای ساختارشکنانه را که در ناآرامیهای اخیر شهری در سراسر
کشور مشاهده شد، به خوبی تحلیل کرد. مگر دلیل دیگری وجود دارد که برخی معترضین در
شهرهای مختلف به نفع طاغوت پهلوی شعار دهند؟ دوران سیاه و اختناقآمیز سلطنت
پهلوی، چرا باید مورد توجه واقع شود؟ این ثمره سالها تخریب سازمان یافته انواع
رسانهها و همه تریبونهای رسمی و غیررسمی است که بیمهابا دولت را زیر رگبار
انتقادات اغلب ناجوانمردانه خود قرار دادهاند.
عملکرد
دولت باید نقد شود، آنهم نقد جدی و صریح، اما تخریب و تحقیر و توهین مقوله دیگری
است. خوانندگان محترم، مواضع حضرات درباره برجام را در چهار سال گذشته مرور کنند.
با دشمن غدار هم چنین برخورد خصمانهای نمیشود که با دولت مستقرِ برآمده از آرای
مردم شده است. این سیاهنماییها و تخریبها، اینک تاثیر خود را گذاشته است. برای
افکار عمومی، خواسته و ناخواسته، بهجای ناکارآمدی دولت، ناکارآمدی نظام تبلیغ شده
است و امروز نتیجه آن در برخی شعارها تجلی یافته که آه از نهاد انسان برمیآورد.
اکنون نیز
رسانههای رقیب دولت، طوری حرف میزنند و موضع میگیرند که انگار اعتراضات شهری،
اعتراض به عملکرد دولت است. واقعاً برخی مثل کبک سر در برف فرو بردهاند و نمیخواهند
واقعیت امر را پذیرا باشند و اشتباه هولناک خود را به نوعی جبران کنند. رسانه ملی،
بعد از مدتی سکوت، ماجرا را طوری جلوه میدهد که انگار مردم در مخالفت با دولتی که
دیروز به او رأی دادهاند، به میدان آمدهاند و شعار سلطنتطلبانه میدهند! تحلیلها
و مصاحبهها باز بر همان سیاق سابق، کارایی دولت را هدف گرفته است، در حالی که
همین مواضع و پروپاگاندای پُرحجم آنها بوده که معترضین را به شعارهای
ساختارشکنانه رسانده است.
این ماجرا
خواهد گذشت، اما باید تجربهای برای همه تولیدکنندگان محتوا در رسانههای داخل
نظام باشد که به مصداق «یکی بر سر شاخ بُن میبرید»، در برخورد با رقیب سیاسی خود،
از جاده انصاف خارج نشویم و کاری نکنیم که نظام به خاطر مطامع گروهی و جناحی و حب
و بغضهای شخصیمان، دچار خسران شود.
در این راه
اصول حرفهای کار رسانه را رعایت کنیم. با مخاطبان اعتمادسازی کنیم و دروغ و تعصب
را کنار بگذاریم. رسیدن به چنین شرایطی، مستلزم آن است که برخی افراد غیررسانهای
که در رسانهها حضور دارند و از رسانه به عنوان وسیلهای برای حمله به رقیب
استفاده میکنند، به کار خود برگردند و رسانهها را به رسانهایها بسپرند؛ در این
حال همه سود خواهند برد.
یادداشت:
قادر باستانی؛ مدرس علوم ارتباطات
این
سیاهنماییها و تخریبها، اینک تاثیر خود را گذاشته است. برای افکار عمومی،
خواسته و ناخواسته، بهجای ناکارآمدی دولت، ناکارآمدی نظام تبلیغ شده است و امروز
نتیجه آن در برخی شعارها تجلی یافته که آه از نهاد انسان برمیآورد.
بیشتر از
چهار سال است که برخی رسانهها هر روز و هر ساعت، عملکرد دولت حسن روحانی را تخطئه
میکنند و میخواهند این دولت را نزد مخاطبان خود، ناتوان و ضعیف جلوه دهند. تحلیل
محتوای مطالب مندرج و تیتر این روزنامهها و نشریات بزرگ و کوچک و همچنین مطالب
اصلی خبرگزاریهای مخالف دولت نشان میدهد، آنها از هیچ فرصتی برای تخریب دولت
فروگذار نکردهاند؛ حتی اقدامات خوب و ستودنی دولت در عرصه اقتصاد و برخی گشایشهای
معیشتی نسبت به سالهای پیش و یک رقمی شدن نرخ تورم را نیز برنتافتهاند و تصویری
تیره و موهوم از تلاش چهار ساله دولت، در رسانههای پُر تعداد خود ارائه دادهاند.
رسانه ملی هم دنبالهرو همین رسانهها بوده و خط آنها را در این تخریب
ناجوانمردانه، ناشیانه دنبال کرده است.
در علم
ارتباطات اجتماعی، مبحثی تحت عنوان منبع معنی وجود دارد. طبق این نظریه، در یک
فرایند ارتباطی، معنی منتقل نمیشود، بلکه پیام منتقل میشود. معنی در درون هر فرد
است و براساس تجارب و آموختههای وی شکل میگیرد و میتواند متفاوت از اشخاص دیگر
باشد. ارتباط دربرگیرنده انتقال معنا نیست. معنا چیزی قابل انتقال و منتقل شدن
نیست. فقط پیام است که قابل انتقال است و معنی درون پیام نیست؛ معنیها در درون
استفاده کننده پیام یعنی مخاطب هستند.
این نظریه
بیان میکند، ارتباط زمانی برقرار میشود که دربرگیرنده پیام، مشابهت معنی با معنی
مورد نظر فرستنده پیام ایجاد میشود. پس وقتی یک رسانه، خبری در مورد ناتوانی دولت
تهیه و منتشر میکند، آن معنی که در ذهن تولیدکننده خبر وجود دارد، الزاماً با آن
معنی که در ذهن گیرنده خبر متبادر میشود، یکسان نیست. مثلاً معنی مورد نظر
فرستنده خبر، این است که «دولت روحانی»، در بهبود شرایط معیشتی مردم ناتوان است،
اما معنی متبادر شده در ذهن گیرنده خبر، میتواند این باشد که «حاکمیت» در بهبود
شرایط معیشتی مردم ناتوان است.
مرزبندیهایی
که در میان سیاسیون وجود دارد و اهالی سیاست میدانند که هر شخص، سر در کدام گروه
و دسته دارد و چه مواضعی را اتخاذ میکند، برای عامه مردم، چنین تقسیمبندی به شکل
واضح در ذهن آنها وجود ندارد. عامه مردم، همه چپ و راست را حاکمیت جمهوری اسلامی
قلمداد میکنند، بنابراین تخریب مداوم عملکرد دولت، بر خلاف تصور آن رسانهها، نزد
مردم تضعیف عملکرد کلیت نظام، تفسیر و ذخیره میشود.
با این
توضیح میتوان برخی شعارهای ساختارشکنانه را که در ناآرامیهای اخیر شهری در سراسر
کشور مشاهده شد، به خوبی تحلیل کرد. مگر دلیل دیگری وجود دارد که برخی معترضین در
شهرهای مختلف به نفع طاغوت پهلوی شعار دهند؟ دوران سیاه و اختناقآمیز سلطنت
پهلوی، چرا باید مورد توجه واقع شود؟ این ثمره سالها تخریب سازمان یافته انواع
رسانهها و همه تریبونهای رسمی و غیررسمی است که بیمهابا دولت را زیر رگبار
انتقادات اغلب ناجوانمردانه خود قرار دادهاند.
عملکرد
دولت باید نقد شود، آنهم نقد جدی و صریح، اما تخریب و تحقیر و توهین مقوله دیگری
است. خوانندگان محترم، مواضع حضرات درباره برجام را در چهار سال گذشته مرور کنند.
با دشمن غدار هم چنین برخورد خصمانهای نمیشود که با دولت مستقرِ برآمده از آرای
مردم شده است. این سیاهنماییها و تخریبها، اینک تاثیر خود را گذاشته است. برای
افکار عمومی، خواسته و ناخواسته، بهجای ناکارآمدی دولت، ناکارآمدی نظام تبلیغ شده
است و امروز نتیجه آن در برخی شعارها تجلی یافته که آه از نهاد انسان برمیآورد.
اکنون نیز
رسانههای رقیب دولت، طوری حرف میزنند و موضع میگیرند که انگار اعتراضات شهری،
اعتراض به عملکرد دولت است. واقعاً برخی مثل کبک سر در برف فرو بردهاند و نمیخواهند
واقعیت امر را پذیرا باشند و اشتباه هولناک خود را به نوعی جبران کنند. رسانه ملی،
بعد از مدتی سکوت، ماجرا را طوری جلوه میدهد که انگار مردم در مخالفت با دولتی که
دیروز به او رأی دادهاند، به میدان آمدهاند و شعار سلطنتطلبانه میدهند! تحلیلها
و مصاحبهها باز بر همان سیاق سابق، کارایی دولت را هدف گرفته است، در حالی که
همین مواضع و پروپاگاندای پُرحجم آنها بوده که معترضین را به شعارهای
ساختارشکنانه رسانده است.
این ماجرا
خواهد گذشت، اما باید تجربهای برای همه تولیدکنندگان محتوا در رسانههای داخل
نظام باشد که به مصداق «یکی بر سر شاخ بُن میبرید»، در برخورد با رقیب سیاسی خود،
از جاده انصاف خارج نشویم و کاری نکنیم که نظام به خاطر مطامع گروهی و جناحی و حب
و بغضهای شخصیمان، دچار خسران شود.
در این راه
اصول حرفهای کار رسانه را رعایت کنیم. با مخاطبان اعتمادسازی کنیم و دروغ و تعصب
را کنار بگذاریم. رسیدن به چنین شرایطی، مستلزم آن است که برخی افراد غیررسانهای
که در رسانهها حضور دارند و از رسانه به عنوان وسیلهای برای حمله به رقیب
استفاده میکنند، به کار خود برگردند و رسانهها را به رسانهایها بسپرند؛ در این
حال همه سود خواهند برد.
یادداشت:
قادر باستانی؛ مدرس علوم ارتباطات