كلاهِ مخملي رسانه هاي زنجيره اي بر سر مطالبات معيشتي مردم


اوین نامه ی کیهان  7 خرداد - 97
گزارش خبري – تحليلي اوین نام ه كيهان 
كلاهِ مخملي رسانه هاي زنجيره اي بر سر مطالبات معيشتي مردم
 چرا سربازجو شریعت نداری  که مبتلا به بیماری مزمن هاری پاچه گیری است  فقط اعتیاد به پاچه گیری از رقیب وحامیانش دارد ومحال است یکبار اشتباه کند وپاچه خودی را بگیرد؟
 بطور مثال اکنون باوجود اینکه ناصر ملک مطیعی هنرمند پیش کسوت رفت یقه گیری کرده است و رسانه های جناح رقیب  را متهم به حمایت از کلاه مخملی ها کرده است .ولی هرگز سخنی از لمپن های سبیل کلفت پیرو خامنه ای نمی گوید و اشاره ای به هنرگندهای مداح وچشم چران فاسد  نمی کند  و نه اینان را مورد انتقاد قرار نمی دهد د که حلوا حلوای شان می کند .
همچنین سینماگران جنگی مداقع  جنگ 8 ساله خانمانسوز  موهبت الهی مثل مسعوددهنمکی وابراهیم حاتمی نیا مورد تقدیر وستایش قزار می گیرند؟

روزنامه هاي زنجيره اي در شماره هاي ديروز خود به سنت معمول و هميشگي مطالبات معيشتي مردم را به ديده فراموشي سپرده و از فوت «ناصر ملک مطيعي» کلاهي مخملين ساختند تا بر سر ملت گذاشته و مشکلات حقيقي و اساسي کشور را به حاشيه برند.
    
    
گروه سياسيناصر ملک مطيعي بازيگري که از قضاي روزگار پس از پيروزي انقلاب اسلامي توسط مدعيان اين روزهاي اصلاحات ممنوع التصوير و کار شد روز شنبه دار فاني را وداع گفت تا روزنامه هاي زنجيره اي بار ديگر بهانه اي پيدا کرده و با تمسک به آن دست به حاشيه سازي زده و واقعيات را وارونه جلوه دهند.
    
ناصر ملک مطيعي که بود و سطح او در دنياي رسانه و هنر به چه اندازه مي توانست باشد موضوع اين نوشتار نيست، روي سخن اينجا است که مدعيان اصلاحات همواره از حاشيه ها کلاهي بر سر مطالبات معيشتي مردم ساخته اند تا اين مشکلات و مطالبات ديده نشوند.
    
    
رخت سياه در عزاي کسي که خودشان ممنوع از کارش کردند!
    
چنانچه گفته شد موضوع اين گزارش سطح حرفه اي ناصر ملک مطيعي در دنياي سينما نيست و اينکه آيا واقعا به آن صورتي که روزنامه هاي زنجيره اي ذکر کرده اند او « اميرکبير سينماي ايران » بود يا سطح نازل فيلم هايي که در آن ايفاي نقش کرده بود به قول برخي تحليل گران اين روزهاي سينما بازي هاي او را در سطح فيلم هاي اتوبوسي قرار مي دهد.
    
نکته قابل تامل آن است که مسببان ممنوع از کار شدن اين بازيگر، امروز در رثايش مرثيه سرايي کرده و به اين و آن فحاشي مي کنند که چرا قدرش را ندانستيد و با او بد تا کرديد!
    
اين ادعاي مستند به نوشته هايي است که در همان سال ها در روزنامه ها منتشر شد و به عنوان نمونه مي توان به يادداشت روز 9 خرداد 1361 کيهان به مديريت محمد خاتمي نماينده وقت اردکان در مجلس شوراي اسلامي، وزير بعدي فرهنگ و رئيس دولت اصلاحات اشاره کرد.
    «
روزنامه کيهان » در اين شماره عليه اکران برزخي ها به کارگرداني ايرج قادري و بازيگري ناصرملک مطيعي دست به انتشار يادداشتي با عنوان « دوزخ ابتذال در «برزخي ها»! » زده بود، در بخشي از اين يادداشت آمده بود : « همه اين ها را نوشته ام که بگويم اي برادري که فکر و رفتار تو و خواست آمريکا يک مجموعه واحد را تشکيل مي دهد ، اي هنرشناس نماي غاصب پستي که صلاحيتش را نداري، همان گونه که براي خوشايند شرق فيلم « برنج خونين » را به فستيوال تاشکند مي بري در فستيوال غرب فيلم برزخي ها را فراموش نکن
    
اين يادداشت و فشارهاي بي امان افرادي چون محسن مخملباف که اين روزها در دامن صهيونيست ها به خوش رقصي مشغول است بازيگراني چون ملک مطيعي را از ادامه کار محروم ساخت، ولي سال ها بعد در خرداد ماه 1397 زماني که اين بازيگر رخت از دنياي خاکي به جهان باقي برد همان ها لباس عزايي که صاحب مجلس بر تن مي کند بپوشند و از اين تيترها براي بيان نظر خود استفاده کنند: پايان ممنوع التصويري، مرگ شمايل لوطي گري، پايان کلاه مخملي، خداحافظ رفيق، عاشق سينما تسليم سرنوشت، فرمون به سمت مرگ پيچيد، مردانگي مُرد، خاموشي ملک سينماي ايران، مردي که در انتظار خودش بود، نه! دنيا وفا نداشت، نشسته بر پرده نقره اي دل هاي مردم و وداع با اميرکبير سينماي ايران!
    
    
از ربّناي شجريان تا فوت يک بازيگر؛ ميان داري براي حاشيه سازي!
    
روزنامه هاي زنجيره اي در شماره هاي ديروز خود هر چه خواستند وارونه نمايي کردند و خود را صاحب عزا نشان دادند، «روزنامه قانون » با بغضي در گلو [!] نوشت : « شنبه پنج خرداد است. ساعت 00:48 دقيقه بامداد.«انا... و انا عليه راجعون» و پيام ناقص يکي از کانال هاي تلگرامي، تنم را مي لرزاند. صفحه را که باز مي کنم، چشمان غمگين و صورتِ رنجورش ميخکوبم مي کند.«فرمون فرمون که مي گفتن همين بود؟»
    «
آفتاب يزد » نيز از پايان ممنوع التصويري ملک مطيعي با مرگ وي خبر داد و نوشت : «خبر فوت اين بازيگر سينما از سوي تلويزيون بازتاب داده شد اين در حالي است که بيش از اين حضور وي در اين رسانه با محدوديت مواجه مي شد
    
روزنامه اعتماد اما بخشي از ماجرا را به صورت ناقص روايت کرد و نوشت: «سال ١٣٦١ در فيلم «برزخي ها» ساخته ايرج قادري بازي كرد و پس از آن به مدت ٣١ سال در هيچ فيلمي بازي نكرد.» اعتماد به نقل از خود ملک مطيعي ادامه داد : «هيچ كس مانع نشد. من هم نامه اي ننوشتم كه بگويم ديگر اين كار را نمي كنم. من خيال مي كردم كه تعزيه هم اجرا كنند، من آدم خوب تعزيه هستم. كار بدي نكرده بودم ولي اصولا خسته شده بودم
    
اين روزنامه در ادامه نوشت: «ملك مطيعي سرانجام سكوت خود را با بازي در فيلم «نقش نگار» در سال ١٣٩٢ شكست
    
روزنامه شرق در اين ميان از متني ادبي و شعر گونه استفاده کرد و نوشت: «نيمه شب پنج خرداد، بسياري از مخاطبان فضاي مجازي دوست داشتند خبري که دست به دست مي شود مثل هميشه شايعه باشد؛ خبري که در تمام اين سال ها جوانمرد سينماي ايران را مکدر کرده بود و هميشه گله مي کرد از اينکه چرا وقتي ميان مردمش زندگي مي کند، از نبودنش حرف مي زنند و راضي به مرگش هستند!؟ به سختي مي شد خبر فوت ناصر ملک مطيعي را باور کرد، نه اينکه بيماري ساليان و ناتوان شدن جسم و روحش از کسي پوشيده باشد، مرگ اسطوره جوانمردي سينماي ايران براي بسياري قابل باور نيست
    
مي توان همه روزنامه هاي زنجيره اي را به نظاره نشست و تيترها و گزارش هاي رنگارنگ آنان را در عزاي يک هنرپيشه بررسي کرد ولي آنچه عيان است ذوق و علاقه مدعيان اصلاحات به مرگ يک هنرپيشه و يا صداي يک خواننده است، آنان همواره به دنبال حاشيه سازي هستند تا از اين حاشيه ها کلاهي مخملي بسازند و برسر مشکلات اساسي و بنيادين مردم بگذارند.
    
روزي ربّناي شجريان را تيتر يک خود مي کنند و روزها براي آن قلم فرسايي مي کنند و روزي ديگر فوت ملک مطيعي را سوژه مي کنند و از ممنوع الکاري او براي ساليان متمادي گله مي کنند!
    
اين همه براي آن صورت مي گيرد که مشکلات اين روزها ديده نشود، زنجيره اي ها چندين سال است که با بزک کردن برجام نقش اساسي و محوري در وضعيت کنوني داشته اند، اقتصاد کشور دچار مشکلات بنياديني است که اين مشکلات را مي توان نتيجه نگاه به دستان بيگانه دانست، دولتمردان يازدهم و دوازدهم به مدد زنجيره اي ها در سال هاي گذشته همه تخم مرغ هاي اقتصاد را در سبد برجام گذاشتند و آن شد که با خروج آمريکا از برجام اين روزها مدعيان اصلاحات نمي دانند دست به دامان که شوند و چگونه جنازه برجام را از قبرستان به شهر بازگردانند، شايد فوت يک هنرپيشه قديمي بتواند اين رسالت را براي زنجيره اي ها انجام دهد ولي آيا مشکلات نيز با اين تيترها خاتمه خواهد يافت؟! بعيد به نظر مي رسد.
    
داريد اشتباه مي زنيد!
    
در اين ميان نشريه «هفت صبح» اما گزارشي جالب منتشر ساخته است، اين روزنامه با تيتر « داريداشتباه مي زنيد» به «موج غمنامه هاي بي پايان در رثاي مرحوم ناصر ملک مطيعي» پرداخته و با اظهار تاسف از فوت وي نوشته است: همه اين ها باعث نمي شود که باز هم شگفت زده نشويم از اين حجم از تاثر و سوگنامه در رثاي ناصر ملک مطيعي، بازيگر قديمي 88 ساله که اتفاقا در پنج سال گذشته مورد تجليل و احترام مناسبي از سوي محافل هنري قرار گرفته بود. اما حالا تقريبا تمام بازيگر ها و سلبريتي ها، جملاتي غم انگيز با ته مايه اعتراض منتشر کرده اند و درباره تاثير مرحوم ملک مطيعي در تاريخ سينماي ايران قلم زده اند و خب مبالغه فراواني هم کرده اند...»
    
در ادامه اين يادداشت آمده است: «خب ملک مطيعي چندان در پي حفظ کيفيت بازي اش نبود. نگاه خاصي به حرفه اش نداشت. او يک شمايل مردانه داشت که با صداي چنگيز جليلوند از فيلمي به فيلمي ديگر مي برد. به عنوان مثال او در سال 49 در هشت فيلم، در سال 1350 در 10 فيلم و در سال 51 در هشت فيلم بازي کرده است. يعني در سه سال 26 فيلم! مگر مي شود! آخر چطوري؟ اين آمار و ارقام مي تواند در کتاب رکوردها ثبت شود. بعيد است در سينماي هند و مصر هم مشابهي داشته باشد
    
نويسنده همچنين با کنايه اي معنا دار افزوده است: «الان در عصر من وتو، لابد بايد باور کنيم که ر. اعتمادي بهترين نويسنده دوران است و شب پره بهترين خواننده پاپ تاريخ و البته مرحوم ملک مطيعي هم عصاره تاريخ سينماي ايران
    
فارغ از درستي و يا نادرستي قضاوت نويسنده روزنامه « هفت صبح » و نيز تعابير «نشريات زنجيره اي» که از ملک مطيعي به عنوان «اميرکبير سينماي ايران» ياد کرده است يک نکته و واقعيت غير قابل کتمان است و آن اينکه روزنامه هاي زنجيره اي و مدعيان اصلاحات کاري به اين ندارند که سطح و نقش يک فرد در دنيايي که به آن تعلق داشت چه اندازه بوده است، آنان به دنبال پلي هستند که از روي آن براي رسيدن به نيات خود عبور کنند، نيت اصلي نيز جز گذاشتن کلاه مخملي بر روي مشکلات مردم نيست، مشکلاتي که اقتصاد بيمار کشور که حاصل برجام زدگي و دل بستن به دستان خارجي ها است نشانه گوياي آن است.