یادداشت مدیرمسئولروزی نامه جمهوری "قهرمان اخلاق و جهاد"


روزی نامه حکومتی جمهوری اسلامی  2 شنبه 16 دی ماه سال 1398
برای چه آشکارا وارونه  گویی و کتمان واقعیت می شود ؟ چگونه پاسداری که طی 40 سال مدافع ترور وجنگ و آدم کشی  نه فقط داخل کشور که دربرون مرزبوده است ومرتکب کشته شدن وآواره کرد میلیون ها نفر بی خانمان وجنگ زده در چند کشور شده بود .حتی به مخالفان دربرون مرز هم رحم نکرد. تا اینکه بالاخره به سزای اعمال جنایتکارانه جنگ افروزی و تروریستث و ضد حقوق بشری رسید وکشته شد چنینن عنصر جانی و جنگ افروز می توانست مدافع ومروج اخلاق باشد  که سرمقاله نویس  روزی ناامه جمهوری  مدعی شده  گمشده امروز جامعه ما اخلاق است، همان چیزی که قاسم سلیمانی هرگز آن را گم نکرده بود. او خودِ اخلاق بود و با همین ویژگی‌ بود که توانست قهرمان جهاد شود و دل‌ها را تسخیر کند؟!!!
با اینکه این روزها مطالب زیادی درباره شهید سرافراز سردار حاج قاسم سلیمانی گفته می‌شود، هنوز ویژگی‌ اصلی وجود او که جانمایه رسیدن او به مقام والای مجاهد فی‌سبیل‌الله بود به درستی شناسانده نشده است.
پیشوایان دینی ما مبارزه با نفس را جهاد اکبر و مبارزه با دشمن را جهاد اصغر دانسته‌اند. حرف اصلی و ناگفته درباره سردار سلیمانی اینست که او قهرمان جهاد اکبر بود که توانست قهرمان جهاد اصغر هم بشود.
گمشده امروز جامعه ما اخلاق است، همان چیزی که قاسم سلیمانی هرگز آن را گم نکرده بود. او خودِ اخلاق بود و با همین ویژگی‌ بود که توانست قهرمان جهاد شود و دل‌ها را تسخیر کند.
سردار سلیمانی، قلبی مالامال از درد و رنج داشت، اما هرگز زبان به شکوه نگشود. او خسته بود ولی نه از کار بلکه از روزگار. چند ساعت قبل از شهادتش نوشته بود «خداوندا مرا پاکیزه بپذیر» و چه پاکیزه به دیدار خدا رفت. او چنان در اوج بود که امثال و اقران ظاهری او از نظر جایگاه این دنیائی فاصله زیادی با او داشتند ولی نه حاضر شد به اندازه آنها حرف بزند، نه حاضر شد طرف این را به زیان آن دیگری بگیرد و نه اهل پرگوئی و درشت‌گوئی بود. تمام شهرها، روستاها، جاده‌ها، کوه‌ها، بیابان‌ها، رودها، دریاها و درختان ایران و عراق و سوریه و لبنان و افغانستان و... او را می‌شناختند ولی او گمنامی را دوست داشت. مردم این کشورها از مذهبی و حزب‌اللهی و ملی و لائیک و سکولار و دگراندیش او را دوست داشتند و او هم آنها را دوست داشت ولی انجام وظیفه‌اش را و به شهادت رسیدن در راه تکلیفش را بیشتر دوست داشت. هزاران ارادتمند او همین حالا با جان و دل آماده ساختن مقبره‌ای زیبا و باشکوه برای او هستند ولی او در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «همسرم، من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص‌ کرده‌ام. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن، کلمه «سرباز قاسم سلیمانی» بنویسید نه عبارت‌های عنوان‌دار».
قاسم سلیمانی، کاملاً بی‌حاشیه بود. در هیچ فهرست سیاهی کمترین نشانی از او نبود. چون راه را شناخته بود، هرگز به بیراهه نمی‌رفت. سراغ مقام و منصب و قدرت و شهرت نمی‌رفت و هنگامی که اینها همه به سراغ او می‌آمدند با بی‌اعتنائی از کنارشان عبور می‌کرد. گوشش بدهکار وسوسه‌های نفس اماره نبود چون از جوانی، گوش خود را بدهکار سفارش‌های هرروزه امام خمینی به تهذیب نفس کرده بود. او حدیث «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ‏ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ» را درست فهمیده بود و با عمل به آن توانسته بود میلیون‌ها انسان را با عمل خود بدون آنکه زیاده‌گوئی کند به مسیر حق هدایت نماید.
چه سخن پرمعنائی گفته بود سردار سلیمانی که آدم‌ها تا شهید نباشند، شهید نمی‌شوند. او خود با رفتار نجیبانه و شرافتمندانه‌اش سال‌ها بود که بوی شهید می‌داد و فقط منتظر بود خدا به او اذن عروج بدهد.
درست است که ایران و منطقه در فقدان سردار سلیمانی دلتنگ است و همه او را قهرمان ایجاد امنیت در این قطعه از کره خاکی می‌دانیم ولی اگر خواسته ما ادامه یافتن راه این قهرمان جهاد است، باید برای قهرمان شدن در عرصه اخلاق تلاش کنیم. سردار سلیمانی به همان اندازه که در حیاتش برای ما امنیت آورد، با خون خودش وحدت آورد. این وحدت و همدلی معجزه خون پاک شهید قاسم سلیمانی است. کسانی که برای مصادره این قهرمان بین‌المللی تلاش می‌کنند، درحال خیانت کردن به او هستند. احترام به خون سردار سلیمانی به اینست که از میراث اخلاقی او پاسداری شود. امروز ایران، سردار سلیمانی قهرمان اخلاق می‌خواهد تا هزاران قهرمان جهاد بیافریند.