دروغ نامه ی کیهان 15 دی ماه سال 1388

گيج (گفت و شنود)

گفت : سران رقیب را این الدنگ

متهم به گیج بودن کرده و منگ

با وارونه گوئی این عنصر پلید

جای رهبر، ناراضیان کرده یزید

فراموش کرده چرا معترض غرید؟

گفت رهبر روی یزید کرده سفید

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: بعد از تظاهرات چند ده ميليوني مردم در محكوميت اهانت كنندگان به عاشوراي حسيني(ع)، سران فتنه بدجوري گيج و منگ شده اند.
گفت: آخه دلشون نمي خواست به اين زودي معلوم شود كه در اردوگاه يزيد خيمه زده اند.
گفتم: خب! چرا اهانت كنندگان به عاشوراي حسيني(ع) را محكوم نمي كنند؟
گفت: آخه، اگر آنها را محكوم كنند كه ديگه اين چند تا هواداري هم كه براشون باقي مونده از دست مي دهند.
گفتم: با اين حساب مگه مجبورند بيانيه بدهند و يزيديان رو «مردم خداجو»! معرفي كنند؟!
گفت: خودشان هم نمي دانند چه مي گويند و چه مي كنند!
گفتم: يارو مي خواست در يك محفل ادبي ابراز وجود كند، خطاب به حاضران گفت؛ در اين محفل به ياد سعدي افتادم، اجازه بدهيد يك شعر از فردوسي برايتان بخوانم، ملك الشعراي بهار در وصف اصفهان مي گويد؛ خوشا شيراز و وصف بي مثالش و...!!

گفت: برای خنده و شیرینکاری

باز سر بازجو دست زدبه ابتکاری

تظاهرات فرمایشی کرده بهونه

آمار غلط داده با تفسیر وارونه

گفتم: مگرچگونه سربازجو کرده داستان سرائی؟

علیه ی رقیب مرثیه خوانی کرده با نوحه سرائی

گفت : سران رقیب را این الدنگ

متهم به گیج بودن کرده و منگ

با وارونه گوئی این عنصر پلید

جای رهبر، ناراضیان کرده یزید

فراموش کرده چرا معترض غرید؟

گفت رهبر روی یزید کرده سفید

داندبی اثر شده پیگیری پرونده سازی

علیه ی بازداشت شان نزده سازی

اما بالا آورده ضعف را با پرده بازی

پس مجبورشده تا کند سیاه بازی

با گفتمان اصول گرائی کرده مفهوم

گفته رقیب نمی تواند خود کند محکوم

البته به سبک تحریف گری این بازجو

گفته حامیان رقیب یزیدی اند نه خدا جو

گفتم: یارومی خواست مثل آق محمود

در یک محفل ادبی وی کند ابراز وجود

خطاب به حاضران رهنمودداد و پندی

گفت چون من افتاده ام به یاد سعدی

شعری می خوانم از فردوسی برایتان

ملک الشعرای بهار گفت در وصف اصفهان

ای خوشا شیراز و وصف بی مثا لش

خوشالوطی جماران و نشئگی و حالش

ولی مرگ بردیکتارتور شاکیان علیه این بیمار

عجیب در روز عاشورا وی راکرده است خمار