گزارشی از سخنرانی و گفتگوهای رادیوئی آقای محمد محمد علی عضو کانون نویسندگان در سیدنی استرالیا

مدتی پیش از دوستی با عنوان "خواندني و آموزنده: ایمیلی دریافت شد که نتی جه ی چند آموزش تجربی و مهم بود تر جیح داده می شود که ابتد ا اینان بازتاب داده شوند که چنین است :
نتیجه آزمایشات بر حيوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور محدوديتهای ذهنی تحميل شده از طرف محیط بر ما تاثیر می گذارد. آزمایشات انجام شده بر کَک، فيل و دلفين مثال خوبی هستند: کک ها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز می گيرند و خيلي خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يک کک را در ظرفی قرار دهيم از آن بيرون می پرد . پس از مدتي روی ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقی رخ مي دهد . کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و پايين می افتد . دوباره می پرد و همان اتفاق مي افتد! اين کار مدتی تکرار میکند . سر انجام در ظرف را بر می داريم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدوديت فيزيکي رفع شده است ولی کک فکر می کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد! فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهای سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند می بندند . بچه فيلها را با طنابهای بلند و فيلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهای پرقدرت به سادگی می توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولی اين کار را نمي کنند !علت اين است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشيده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسليم شده دست از اين کار کشيده اند!از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند. دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلي تهيه کرده است . نام اين فيلم "می توانيد بر خود غلبه کنيد " است .در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهی که غذای مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار ميگيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد . از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما می توانيم از اين آزمايشات بفهمیم که ما هم محدوديت هايی را می پذيريم که واقعی نيستند. به ما می گويند يا ما به خود می گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد و اين برای ما يک واقعيت می شود محدوديتهای ذهنی به محدوديتهای واقعی تبديل می شوند و به همان محکمی! باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که چه مقدار از آنچه ما واقعيت می پنداريم، واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست؟!"
از سوی دیگر گفته می شود اگر چنانچه دو اسب برای سالیان زیادی در یک اسطبل با هم بسته شوند. هم خون نمی شوند، ولی هم خو می گردند. بهر حال از ترکیب و تلفیق این تجربیات آزمون شده ی فوق و این مثل شاید کمک به رمز یا کلید معمائی باشد که چگونه رژیم ضد بشری قرون وسطائی که منفور ترین رژیم غیر متعارف و قرون وسطائی کنونی جهان است با وجود اینکه تنها رژیمی است که بیشترین مخالفان گوناگون را دارد . ولی هم توانسته است همچنان مقاومت کند ، هم به سرکوبگری خود ادامه دهد. طوری که بیش از 1 3 سال است که با ترفند و نیرنگ و عوامفریبی و دین فروشی شیادانه که آن همراه با تهدید ترور و سرکوب و خفقان و سانسور و تحریف گری کرده است و ضرب و شتم و بازداشت و شکنجه و اعتراف گیری و پرونده سازی باو صدور احکام قتل و اعدام و قطع اندام و دار و سنگسار را هم چاشنی کرده است به بقای ننگین خود ش ادامه داده است . برای اینکه شرایطی را تحمیل و حاکم نموده است که با توجه به جدائی و پراکندگی نیروهای مخالف و یار گیری از میان شان منجر به پیش برد سیاست و شگرد و تاکتیکی کرده است که هرکه تسلیمش نشد ه و خودش را با شرایط تحمیل شده تطبیق ننموده است . مجبور شده ست تا که محتمل پرداخت هزینه ی بس سنگین از جمله پرداخت جانش شود. البته قابل درک است از ویژگی های انسان است که برای بقای خود مجبور به تطبیق و همآهنگ کردن خود با محیط پیرامونی اش شود . یعنی اینکه کسی حاضر نیست که به آسانی دل از دنیا بر کند و داوطلبانه به پیشواز خطر یا استقبال مرگ برود . گر چه استثنائاتی هم وجود دارد. چونکه یافت می شوند انسان های وارسته ومتعالی و فدا کار و از خود گذشته ای که حاضر بوده ا ند در دفاع از اندیشه ی مترقی والای انسانی و آزادی و برابری و عدالت برای دیگران جان خود شان را فدیه و فدای آرمان مترقیانه شان کنند. ولی آنگونه نیست که همه همچون زنده یاد صمد بهرنگی باشند که گفته بود تا آنجائی که بتوانم از مرگ فرار می کنم و اسیر آن نمی شوم . ولی اگر روزی ناچار به پذیرش آن شدم . آن را می پذیرم . زیرا که مهم مرگ نیست ، بلکه مهم این است که مرگ من موجب چه تأثیری بر روی دیگران خوا هد گذاشت؟
بگذریم هدف از این پیش مقدمه مرتبط با دعوت آقای محمد محمد علی عضو فعال کانون نویسند گان ایران است که از ونکور کانادا به سیدنی استرا لیا وارد شد تا در این شهر دو سخنرانی داشته باشد. دعوت کنندگان کتابخانه ی ایرانیان در سیدنی و کانون فرهنگی اکنون بودند . سخنرانی اول ایشان در سالن چسوود سیدنی مورخ 21 اکتبر بود که موضوع آن توطئه در سفر 21 نویسنده ایرانی به ار منستان در دوران خاتمی بود . تلاش شده بود برای حضور بیشتر مخاطبان ایشان به حساب ترکیب فرهنگی و سیاسی باشند . بهای بلیط هم 15 دلار بود که تعداد 60- 70 شرکت کردند. اما سخنرانی دوم ایشان یکشنبه 31 اکتبر درمکان پننت هیلز با موضوع نگاهی به ادبیات معاصر بود که بهای بلیط 10 دلار بود و مخاطبان هم فرهنگی ادبی بودند. در جلسه سخنرانی اول آقای محمد محمدعلی پس از بیان بیو گرافی و تاریخچه ی گذشته و معرفی ایشان، وی در سخنرانی خود در سال چسوود ابتدا دست به تعریف و تمجید و ستایش کردن از این دو نهاد دعوت کننده اش زد . باید گفت که اینگونه مدح و ثنا گوئی کردن ها جزو فرهنگ و سنت تعارف بازی ایرانی است که وقتی کسی نمک گیر می شود مجبور به نان قرض دادن می شود و از میزبانان خود تشکر و قدر دانی می نماید . ناگفته نماند هدف از دعوت هم نیاز به همین تعریف و ثناگوئی ها از این دو نهاد، به خصوص برای معرفی و جا انداختن کانون فرهنگی اکنون بود . چون اولین بار بود که من با این نام بر خورد کرده و آشنا می شدم . در دنباله ایشان بدون آنکه هیچگونه گریزی به مسائل سیاسی بزند . برای مدت بیش از دوساعت داستان طراحی سفر 21 نویسنده و شاعر و روز نامه نگار به ارمنستان و طرح توطئه ی ناکام بر توی دره فرستان اتوبوس شان را رو خوانی نمود . پس از توضیح معجزه آسای اتوبوس که بداخل دره پرتاب نشد. از بازجوئی سرنشینان اتوبوس از سوی یک مقام امنیتی وزارت بد نام اطلاعات در میانه راه گزارش داد و از تأکید این مقام امنیتی نقل قول کرد که از اینان خواسته بود که از ادامه ی سفر به ارمنستان خود داری کنند و هوس رفتن به سمت مرز جلفا هم نکنند . چونکه اینان را اتوبوس مجبور باز گشت به سوی تهران کرده بود. ا لبته ایشان در داستان خوانی خود زیاد از مسعود بهنود و محفل گرم کنی اش اشاره کرد . گذشته از اینکه باز گو کردن این داستان یک اطلاعات سوخته شده است . زیرا که اکنون نه اینکه خاتمی و مدعیان اصلاح طلبان در قدرت نیستند و سهمی هم از قدرت ندارند ، بلکه عجیب هم از سوی رقیب کودتا زیر تیغ اتهام و فشار می باشند .
بهر حال در فرصت استراحت 15 دقیقه ای که داده شد که هر که سئوالی دارد بطور کتبی بنویسد تا به آن پاسخ داده شود. یک شرکت کننده ی منتقد با صدای کمی بلند خطاب به مسئولین برنامه گفت من نمی خواهم سئوالم را کتبی بنویسم ، بلکه بلند گو می خواهم تا سئوال کنم که پیام این بر نامه و داستان خوانی چه بود؟ بالاخره در زمان سئوال خوانی و جواب دادن ها که چند مورد سئوال کتبی بیش نبود و به جز یک مورد که سئوال بار سیاسی داشت که پرسیده شده بود چرا با وجود عملکرد حاکمان تهران و آزمون شدن هر دو جناح مع الوصف این 21 نفر دچار خوش باوری شدند و دست به این ریسک سفر زدند؟ در جواب ایشان گفت که کانون نویسندگان هم مثل جریانات سیاسی اشتباه کرد و تأکید نمود که ایشان داستان نویس ونه عنصر سیاسی است تا که مجبور به موضع گیری سیاسی نشود . همچنین مقابل سئوال دیگر که آیا شما در مورد عاملین این توطئه شکایت هم کردید؟ پاسخ داد که بازجو کننده اینان خودش در زندان می باشد. لذا کسی دیگری نبود تا پاسحگو باشد ! البته اشاره به ترور دو تن از اعضای کانون نویسندگان بنام محمد مختاری و محمد پوینده نمود . مهمتر اینکه از رأی گیری 51% مقابل 49% اعضای کانون نویسندگان از جنبش سبز هم گزارش داد . ولی آقای محمدعلی در سخنرانی دوم خود که گفته می شود 50- 60 شر کت داشتند همچون سخنرانی اول خود و چند گفتگو که ایشان با برخی از رادیو های فارسی زبان در سیدنی و رادیو فارسی اس بی اس سراسر استرالیا داشت به جز این که خلاصه ای از همان گزارش داستان خوانی خود در سالن چسوود را بیان کرد و از تاریخچه ی کانون نویسندگان ایران گفت. مورد جدیدی غیر ازآن را باز گو نکرد . ناگفته نماند که چند جلسه کلاس آموزشی نکاتی در مورد داستان نویسی در کانون فرهنگی اکنون هم داشت که حق ورودیه یا حق تدریس داشته است . فراموش نشود که ایشان تا سال 81 که بازنشست می شود همچنان که کار مند دولت بود .عضو کانون نویسندگان هم بوده است . یک و نیم سال پیش هم از ایران خارج و مقیم ونکور کانادا شده است . گویا که به ایران هم تردد دارد .
اما دو نهاد دعوت کننده ی ایشان که یکی کتابخانه ی ایرانیان است که دارای 7 عضوهیئت مدیره است که داوطلبانه فعالیت می کنند . برخی از اینان هم به ایران تردد دارند . خانم صاحب اختیاری از سوی این کتابخانه در سالن چسوود گزارش داد که این کتابخانه تعداد 806 عضو دارد . البته نگفت که اعضا می بایست حق عضویت سالیانه پرداخت نمایند . همینطور گفت که کتابخانه بیش از 8 هزار جلد کتاب دارد . ولی نگفت که اکثر آنان چاپ ایران است . همچنین گفت که نوار فیلم های سینمائی و سریال ها هم اجاره داده می شوند که تولیدی ایران هستند. اما عجیب بود که ایشان از موضع باز جوئی خطاب به شرکت کنند گان حاضر در جلسه ی سخنرانی آقای محمد محمد علی در چسوود سیدنی گفت برخی از کسانی را در این سالن می بینم که تا کنون در کتابخانه ندیده ام . چرا نمی آئید عضو کتابخانه شوید؟
ولی نهاد دعوت کننده ی دیگر کانون فرهنگی اکنون است که ترکیب اعضایش جالب است . زیرا که یک زندانی سیاسی 16 آذری جدا شده از اکثریت است که جزو باز ماندگان قتل عام سال 67 است. گفته می شود عضو دیگرش کسی است که جزو متخصصان کنترل کننده کامپیوتری وزارت بد نام اطلاعات بوده است . همچنین یک عضو آن یک بازرگان در سیدنی می باشد که فقط علاقمند به کار فرهنگی می باشد . مهمتر اینکه دو عضو آن زوجی هستند که به ایران تردد دارند . این دو هم علاقمند به کار هنری و ادبی و فرهنگی و داستان نویسی هستند . طوریکه کتاب داستان پناهجویانی که چند سال پیش از اندونزی بسوی سواحل استر الیا در حل حرکت بود که بین راه بدلایلی قایق اینان دچار سانحه آبی شد و تعدادی پناهجو از ملیت های گوناگون در دریا غرق شدند و جان باختند . این فاجعه از یکی ازدو زوج کتاب داستان شده که قبل از چاپ از سوی آقای محمد محمدعلی ویراستاری شده است . گفته می شود در پایان این داستان نتیجه گیری شده است که پناهجویان نمی بایست که کشورشان راترک می کردند. جالب تر اینکه عضو فعال دیگر این کانون فردی است که گفته می شود . روزی دختر خاله ی همسرش که مهمان شان بوده است . متوجه ی مهمانی دیگری می شود که قیافه اش برایش آشنا بوده است . سئوال می کند که ایشان کیست؟ جواب می شنود که ایشان سفیر رژیم جمهوری اسلامی در کنبرا ست ( سفیر سابق محمود موحدی ) اعتراض می کند که چرا به وی گفته نشده بود که چنین کسی هم مهمان است و می خواهد بیاید تا وی نیاید؟ بهر حال اعضای دیگر این کانون افرادی هستند که از طریق طرح کاریابی در سال های اخیر از ایران وارد سیدنی شده اند. بنابراین این دو نهاد اولاً کسی را دعوت کرده اند که بقول خودش داستان نویس ونه سیاسی است تا که جنجال آفرین و درد سر نباشد . دوماً اینکه جلسات ظاهراً ادبی بر گزار شد که هدف تبلیغ وشناساندن کانون فرهنگی اکنون بوده است . برای اینکه شنیده شده است که چون مکان این کانون فرهنگی اکنون دولتی می باشد که می بایست اجاره دهند . بنابراین چون اعضای کانون بدهکاری بار آورده اند . پس می بایست دست به اقدامی بزنند که نه هزینه ساز بلکه در آمد تولید کند . شاید هم طرح این بوده تا که در آینده بشود کمک یا بودجه ی دولتی دریافت شود.
آبان - 89