دروغ نامه ی کیهان 3 شنبه 22 شه ریور ماه سال 1390

نقد و بررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " حكمت متعاليه ولايت فقيه "

"هم لهجه ی سربازجو حسین شریعتمداری وهم به وی غالب شده ووی را احاطه کرده است که خیال کرده که چون نزدیک بیت جماران است. در بالای قله ی نه کوه دماوند که نوک کوه اورست قرار دارد که از صعود به قله دم زده و سخن گفته است"

طلبه ی هم لهجه ی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری مشخص نیست که چه مصرف کرده است که موجب فراموشی اش شده است که دور وبرش چه خبر است . در عوض با خوشباوری مفرط از زمین بریده وجا کن شده است . طوریکه احساساتی شده که قله را فتح کرده و قله نشین شده است که از قله و موقعیت مرتفع رژیم ضد بشری و قرون وسطایی یاد کرده است . البته پس از روضه ی مبسوط مثل همیشه خواندن که بعنوان پیش مقدمه عرضه می کند . طفلکی بد جوری زور زده است تا که شود وانمود کند این قلم بر دست یک مداح طلبه ی روضه خوان وارونه گوی وامدارنمی باشد که مأمور است هم وارونه گویی وهم بزرگ نمایی کند . ولی هر چه از مقدمه فاصله گرفته است نه اینکه از قله نشین بودن و جایگاه مرتفع برای رژیم ضد بشری و قرون وسطایی خبری نیست ، بلکه بر عکس همچون فاصله یافتن از تپه ی زباله های انباشته شده ی بد بو در محله های فقیر یا روستا می باشد که چگونه بویش هنوز آزار دهنده می باشد. زیرا که این هم لهجه ی سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری ادعا کرده است که موقعیت رژیم ضد بشری قرون وسطایی آنچنان است که در جایگاه مرتفعی ایستاده است . البته برای ادعای خالی بندی و وارونه گویی خود اش تلاش نموده تا آن را عادی جلوه دهد. پس شکسته نفسی کرده و به موقعیت خطری بودنش آنگونه که خود خواسته اشاره کرده است. سپس صفات ویژه ادعای مرتفع بودن و ضعف موقعیت خطیر بودن را تئوریزه یا تقسیم بندی کرده است. البته یک سوی مرتفع بودن جایگاه رژیم ضد بشری و قرون وسطایی را به مجاهدین یا دشمن اصلی مرتبط کرده است. همینطور در ادامه از موضع ضد آمریکایی و ترسیم دشمن شناسی ادعای تحلیل و تفسیر صعود بسوی قله ی پیروزی رااین چنین با مطرح کردن جریانات دیگر همچون نهضت آزادی و دولت موقت بازرگان و اشغال سفارت آمریکا وبنی صدر و منتظری به جریان فتنه ی 88 ختم نموده است:

" مردماني كه درجا مي زنند و باري به هرجهت روزگار مي گذرانند، نيازي ندارند كه ببينند راه را درست آمده اند يا نه. البته طايفه سوم و چهارمي هم هستند كه به در و تخته مي مانند و يكديگر را كامل مي كنند. طايفه سوم گروهي هستند كه به هر دليل با آن مقاصد عالي مشكل دارند و بنابراين دست به كار مي شوند تا طيف چهارم را از ادامه مسير باز دارند. طيف سوم نيز مانند گروه اول، مدام روي سؤال «آيا راه را درست آمده ايم» انگشت تأكيد مي گذارند اما با هدف نرفتن و نرسيدن و نه رفتن و رسيدن! .موقعيت مرتفعي كه نظام برآمده از انقلاب اسلامي در آن ايستاده، موقعيت خطيري است. چرا اين موقعيت را مرتفع اما خطير ارزيابي مي كنيم؟ پيروزي هاي بزرگ و باور نكردني كه حاصل استقامت توأم با درايت نظام «امت- امامت» است به ايران اسلامي رو كرده است. اين موفقيت ها را مي توان از ميادين علمي و فني و سياسي و اجتماعي آغاز كرد و تا آوردگاه سياست جهاني (چالش هسته اي، انقلاب ملت هاي مسلمان عليه رژيم هاي متخاصم وابسته به غرب، و شكست هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي) بسط داد. اتفاق نظر ديگري در ميان صاحب نظران جهاني وجود دارد و آن اينكه دگرگوني مداوم نقشه سياسي خاورميانه در دهه اول قرن21، معطوف به كانون الهام بخش اين تغيير در ايران است. امروز نقطه بيداري و مقاومت اسلامي منحصر به ايران نيست و انواعي از آن را مي توان در لبنان، فلسطين، مصر، بحرين، يمن، عراق، تركيه و حتي عربستان و ليبي و... ديد. اين نقاط به تدريج به هم متصل مي شوند و تحليلگر مجله تايم درست تعبير مي كند كه «آمريكا در منزوي ترين جايگاه در خاورميانه بعد از جنگ جهاني دوم قرار دارد.» 2- فتنه هاي بزرگ و چند لايه اي كه در دهه اول انقلاب تكوين يافت (تحركات منافقانه مدعيان ملي- مذهبي در دولت موقت، ماجراي حزب خلق مسلمان و گروهك هاي تجزيه طلب و مدعي دروغين خلق عرب و كرد و تركمن و بلوچ و...، پروژه نافرجام سازمان مجاهدين خلق و بني صدر، بيت آقاي منتظري و باند مهدي هاشمي)، پس از رحلت حضرت امام، پيچيدگي هاي تازه اي پيدا كرد و سازمان دهندگان اصلي آن مجدداً كوشيدند راهي به اجزاي حاكميت در دولت و مجلس و دستگاه قضايي و... بجويند و در مواردي جستند. طي همين12-10 سال گذشته دست كم سه فتنه جديد و عميق تر سر باز كرد تا معلوم شود سختي راه، بخشي از آزمون ايمان به پروردگار و استقامت بر آن ايمان است. انتشار اسناد پيوند و آلودگي برخي سران پرسابقه نهضت آزادي با سفارت آمريكا، شوك كوچكي نبود همچنان كه خيانت اولين رئيس جمهور منتخب مردم يا خيانت هاي گروه پرسابقه اي كه عنوان مجاهد خلق و سازمان پيشرو را يدك مي كشيد. يا از نگاه ديگر، مگر اتفاق كوچكي بود زاويه گرفتن كسي كه مرجع تقليد به شمار مي رفت اما بعدها معلوم شد حزب خلق مسلماني كه در بيت او لانه كرده، با سفارت آمريكا بسته و اجراي برنامه كودتا به نيابت از ايستگاه سازمان «سيا» را برعهده داشته است. يا تلخ تر و تكان دهنده تر از همه، ماجراي كسي كه حاصل عمر امام خميني(ره) به شمار مي رفت اما تمام سرمايه سالها مجاهدت خويش را خرج سازمان تروريستي منافقين و گروه تروريست موسوم به باند مهدي هاشمي كرد. نه اينكه بخواهيم انحراف ها و ارتجاع ها را عادي و گريزناپذير نشان دهيم. اي كاش نه آن انحراف هاي دهه اول و نه انحراف هاي دهه دوم و سوم- متأخرش فتنه88 و ماجراي جريان انحرافي- هيچ كدام رقم نمي خورد آري هر چه به سمت قله صعود مي كنيم، موانع بيشتر و حركت سخت تر مي شود. بنابراين بايد بر احتياط و دقت و تلاش افزود. اگر هم تغييري داده مي شود، صرفاً براي غلبه بر موانع است نه براي برگشتن يا بيراهه رفتن. اينجا مرز روشن «انعطاف» و «انحراف» است"

در دنباله ی فلسفه بافی طلبه هم لهجه پاسدار حسین شریعتمداری که از صعود رژیم ضد بشری و قرون وسطایی گفته و ازبه سمت قله حرکت کردنش یادکرده است . همینطور از دچار شدن موانعش در مسیر حرکت بسوی قله گفته است . ولی برای درمانش به عقلانیت و مصلحت و صلاح روی آورده است تابرای باز سازی و آمادگی پیمودن حرکت بسوی قله این چنین نسخه ا ی تجویز نموده است تا که تفهیم کند که هدف از این مصلحت بمثابه ی مدل مصلحت نظام رفسنجانی و کم آوردن و بریدن و سنگر گرفتن در قهوه خانه بین راه نمی باشد. البته پس از وارونه گویی و ادعای کمدی وارونه نمودن به خصوص شرایط کنونی را بطور دربست نا دیده گرفته است . اما از دشمن اصلی یعنی مجاهدین غافل نشده است. مهمتر اینکه رقیب مغلوب مدعی اصلاح طلب را با عنوان منافقین و فتننه ی 88 متهم کرده است غافل از آنکه نا خواسته بیان کردن کابوس وحشت از مجاهدین است . برای همین این بار بر خلاف دفعه قبل مجاهدین خلق را منافقین تروریست نا میده است . چون هدف مقایسه ی کردن رقیب مغلوب با اینان است تا که پرونده شان سنگین ومخالفت کردن شان با کودتاگران و تسلیم نشدن شان پر هزینه شود . بهر حال در این قلم بر دست وارونه گوی این چنین محور اصطلاح مصلحت توضیح داده ودر پایان نکات پیشنهادی هم توصیه کرده است:

"كم آوردن و بريدن و قهوه خانه سرراه را مقصد يافتن و افتادن و سنگين شدن كه نامش عقلانيت و مصلحت نيست. آنها كه سر راه مردمان مي ايستند و دعوت به عقبگرد مي كنند يا به نام پرسيدن از درستي مسير، برمي گردند و ديگران را نيز به ترديد مي اندازند، هر چند كه خيانت بزرگي مرتكب مي شوند اما در باطن و نهايت ماجرا، با خود خدعه مي كنند و در سرگرداني طغيان خويش تا هلاكت پيش مي تازند.حكمت آميخته به شكيبايي و استواري كه در برابر فتنه ها و انحراف ها به كار بست، نشان داد. اوج اين مصلحت توأم با حكمت را مي توان در تدابير آن حضرت در مقابل دولت موقت، دولت بني صدر و منافقين، غائله سيدكاظم شريعتمداري و باند مهدي هاشمي جست وجو كرد و البته مديريت جنگ تا قله «پذيرش قطعنامه 598» كه ظاهرا جز تلخي در بادي نظر ديده نمي شد اما مانند صلح حديبيه، فتح الفتوح هاي بعدي را در كاخ صدام و حسني مبارك و بن علي- و ان شاء الله ملك عبدالله و ديگران- به ارمغان آورد، خود حكمت متعاليه بي مانندي است. به همين دليل هم بود كه فتنه گران و منحرفان متوهم، درست سربزنگاه در مرصاد الهي گرفتار آمدند و از پنجه اقتدار امت- امام سيلي هايي خوردند به غايت خواركننده. نمونه اش همين فتنه پيچيده و چندلايه 88 كه با حداقل هزينه و با درايت جراحي شد يا خبطي كه جريان انحرافي پس از آن مرتكب شد و بايد عقوبت آن را بچشد. يا حمايت هايي كه از دولت موسوي به اقتضاي مسئوليت هاي دولت در 8 ساله دفاع مقدس صورت گرفت اما بد فهميده شد. يا مشابه همان حمايت ها از دولت سازندگي و اصلاحات و عدالت- در كنار هشدارها و رهنمودها و تذكرات و بازخواست ها- كه به اقتضاي شرايط و مصلحت هاي عمومي از جانب رهبر فرزانه انقلاب ارزاني اين دولت ها شد و در يك جمع بندي كلان، عبور كاروان پيشرفت كشوراز گردنه هاي صعب طي 2 دهه اخير را امكان پذير كرد. البته گاهي به نهيب و اعتراض آنجا كه ميل به پرتگاه بود و گاه به تشويق و تحبيب آنجا كه عزم مجاهدت و خدمت و آبادگري آشكار مي شد.فارغ از سنگ اندازي و مانع تراشي هاي دشمن، مي توان با اخلاق جهادي در اردوگاه خودي، موانع را از سر راه اعمال ولايت مطلقه برداشت- نقشه هاي منافقين برخلاف شعور اندك آنها نهايتاً در دل نقشه بزرگ تر الهي منحل مي شود هرچند كه مانند چرخ دنده فرعي، خلاف چرخ دنده اصلي بگردد! "

در خاتمه اینکه قلم بر دست یادداشت روز و هم لهجه ی سربازجو حسین شریعتمداری که پس از نشئگی وخود سازی بر بلندی پشت بام خانه اش برای اذان دادن رفته است و قرار گرفتن در آن شرایط و فضا سخت تخیلی و رؤیایی شده است . آنگونه که وهم به وی غالب شده و وی را احاطه کرده است که خیال کرده که چون نزدیک بیت جماران است. در بالای قله ی نه کوه دماوند که نوک کوه اورست قرار دارد که از صعود به قله دم زده و سخن گفته است . البته به نظر می رسد که وی در آن حالت در نقش و قد و قواره ی خمینی شیاد و جانشین وی قرار گرفته است که از جایگاه رفیع رژیم ضد بشری و قرون وسطایی یاد کرده است . چونکه در عالم واقعیت نه اینکه رژیم بربرمنش و تاریک اندیش در قله نمی باشد. همچنینبر خلاف ادعا ی قلم زن هیچگونه حضور و اثری از رژیم ضدبشری و رون وسطایی در منطقه و قیام های ضد دیتکتاتوری منطقه ندارد، بلکه از سوی معترضان سوری و عراقی شعارهایی علیه ی سیاست مداخله گری حاکمان تهران در امور داخلی این کشور سر داده می شود . طوریکه حتی تصاویر رژیم ضد بشری و قرون وسطایی پاره و به آتش زده می شود. از سوی دیگر در داخل کشور هم نه اثری از صعود به سمت قله نمی شود، بلکه دامنه ی جنگ قدرت و ثروت و شکاف و اختلاف و رقابت میان باندهای مافیایی در رأس قدرت هرروز بیشتر می شود. به خصوص اینکه فاش شدن ارقام نجومی 3 هزار میلیارد تومانی اختلاس گری در بانک صادرات و سایر بانک های کشور به وضوح نشان از ورطه ی ور شکستگی و غلتیدن به دره ی سقوط فساد و رانت خواری و اختلاس گری و فرو پاشیدگی ونه صعود به قله است که بطور وارونه ادعایش شده است .

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900622/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان 3 شنبه 22 شه ریور ماه سال 1390

حكمت متعاليه ولايت فقيه (يادداشت روز)