دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 16 شهریور ماه سال 1390

نقد وبررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " هم آهنگي در تقاطع فتنه "

"آیا خاکستر برروی شعله های سرکش آتش ریختن و آن را پنهان نمودن بمثابه محو آتش و تبدیل به خاکستر شدن می باشد یا نه آتش پنهان زیر خاکستر است که مترصد وزیدن هرگونه نسیم است تا شعله های خشم در ارومیه و تبریز و ایلام و کوار استان فارس یا پارک های همدان و مشهد وتهران زبانه کشد و خودش را خود را نشان دهد؟"

چرانقالان سارنسورچی و جراحان کتمان کننده ی حقیقت نمی گویند که پس از کودتای 22 خرداد 88 چه اتفاق افتاد؟ مردم چه نوع شعار یا فریادهایی سر دادند و با این اینان چگونه بر خورد شد تا بطور موقت صدای اعتراضی شان خاموش و اعتراضات ضد حکومتی شان مهار شد؟ آیا خاکستر برروی شعله های سرکش آتش ریختن و آن را پنهان نمودن بمثابه محو آتش و تبدیل به خاکستر شدن می باشد یا نه آتش پنهان زیر خاکستر است که مترصد وزیدن هرگونه نسیم است تا شعله های خشم در ارومیه و تبریز و ایلام و کوار استان فارس یا پارک های همدان و مشهد وتهران زبانه کشد و خودش را خود را نشان دهد؟ آری چرا قلم بر دستان یادداشت روز نویس همچون رهبر ولی وقیح منفور و نامشروع همراه با سایر مسئولان رژیم ضد بشری و قرون وسطایی با پاک کردن صورت مسأله آدرس غلط می دهند وموج سوارانه بر روی دستآور د قیام های ضد دیکتاتوری منطقه چنگ می اندازند تامدعی هم اسلامی بودن وهم الگو گرفته شده از تفکر ارتجاعی خمینی و شیاد وجانشین رمال و دجال تر از وی شوند تا بتوانند با آویزان شدن به نقل قول از ولی وقیح نامشروع و منفور همچون جنگ خانمان بر اندازانه ی ایران و عراق این چنین به عنوان نعمت و مظهر مردم سالاری دینی و پشتوانه ی امنیت ملی یاد نمود :

چند سالي است كه همه و حتي دشمن ترين دشمنان اذعان مي كنند باد به پرچم اسلام و ايران افتاده است. اين شوكت و اقتدار و عزت را دوست و دشمن همه مي فهمند اما مهم اين است كه از اين «رونق اقتدار» چه دركي بايد داشت و چه نتايجي را استخراج كرد؟ آيا بايد غرور و بي عملي و بي پروايي و اسراف در فرصت ها و غفلت از چالش ها را نتيجه گرفت يا نه، به ضرورت مجاهدت و احتياط و اعتدال و دقت بيشتر اهتمام داشت؟ در واقع «نعمت اقتدار» را چگونه بايد تحليل كرد و چه معامله اي با اين نعمت داشت؟ شايد تأني در ابعاد اين پرسش ها بتواند ما را به فهم بيانات اخير رهبر فرزانه انقلاب در خطبه هاي عيدفطر رهنمون سازد كه هم از انتخابات به عنوان نعمت الهي ياد كردند و فرمودند «از نعمت الهي انتخابات پاسداري كنيد» و هم در عين حال تذكر دادند كه «انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودي يك حادثه چالش برانگيز است... مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم سالاري ديني است، بايد پشتوانه امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزي كه ذخيره امنيت است، پشتوانه امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند

اگر این ادعا درست است که در نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد 88 میزان 85% جمعیت کشور رأی دادند و این رژیم ضد بشری و قرون وسطایی را قبول دارند که در 9 دی 88 از سوی ساندیس خوران این ادعا تکرار شد . سئوال است که چرا برای رفع ابهام پیشنهاد یک همه پرسی آزاد داده نمی شود تاکه مردم ایران بگویند چه نظری پیرامون ولی وقیح نا مشروع و منفور و رژیم قرون وسطایی و ضد بشری دارند؟ آنگاه قلم بر دست مدعی شود که حضور اعتراضی مردم ناراضی در تظاهرات های ضد حکومتی پس از کودتای 22 خرداد 88 فتنه گری ساخته و پرداخته ی دستگاه جاسوسی دشمن بیگانه و ایادی داخلی شان بوده است . همینطور بر اساس وصله و پینه کردن گذشته ی دور با حال برای زیر سئوال بردن رقیب ومتهم وتحقیر و تهدید کردن که چگونه حذف شدند. آنگاه از تقسیم بندی طایفه ها گفته و به روش به در گفتن تا دیوار بشنود اینگونه از تهدید وحذف و برکنار کردن آیت الله شریعتمداری و بنی و منتظری گفته است وپیام را به رقیب مغلوب منتقل نموده است :

انتخابات به عنوان جشن مردم سالاري را بايد در متن تحولات مهم منطقه اي و جهاني ديد. آنجا كه 85 درصد واجدان حق رأي در يك كشور در آغاز دهه چهارم پيروزي انقلاب خود پاي صندوق هاي رأي مي روند و 8 ماه بعد اكثريت قريب به اتفاق همان ها جنبش اجتماعي-سياسي 9 دي را رقم مي زنندسال 86 هنوز انتخابات مجلس هشتم برگزار نشده بود كه مقامات انگليسي- از جمله جان ساورز رئيس بعدي سازمان جاسوسي اين كشور- علناً گفتند «دو انتخابات مهم مجلس و رياست جمهوري طي 2 سال آينده در ايران برگزار مي شود. اين انتخابات مي تواند سرنوشت بسياري از تحولات جهاني از جمله چالش هسته اي را رقم بزند و بايد با چكاندن ماشه فشارها به مردم ايران فهماند كه مقاومت، هزينه بردار است». آنها در تحميل هزينه به ملت ايران فقط به تحريم بسنده نكردند بلكه كوشيدند جشن مردم سالاري را به آتش آشوب و فتنه گري نيز بيالايند. اين، سناريوي مهندسي شده دشمن بود و البته ابزار و امكانات آن را طيف هايي از دوست نمايان در گروه هاي سياسي داخلي تدارك كردند، كه خود داستاني مفصل است. فتنه زشت سيمايي كه آن ايام صورت آراست و به دلبري از ظاهرپرستان برخاست، صرف نظر از ابعاد خارجي و مهندسي شده پروژه، حاوي ابعاد نفساني و روان شناختي بود و وجود همين ابعاد است كه با جلوه ها و بروز هاي متنوع مي تواند فرصت هاي سياسي ظهور اقتدار ملت ايران را - از جمله در انتخابات و ساير سرفصل هاي سياسي- تبديل به چالش كند.طايفه اول- از جمله در عرصه سياست- به افراط و تفريط مي افتند. اگر ناكام و محروم بمانند، دچار نوعي از افسردگي و بي عملي و رها كردن امور ناشي از يأس و نااميدي مي شوند و اگر هم كامي از قدرت و ثروت و منصب و موقعيت بگيرند، باز دچار نوعي از خواب خرگوشي، بي عملي و طغيان ناشي از اميد موهوم (غرور) مي شوند .اما طايفه دوم به رسم پارسايي، نزد خويش متهم به كم كاري هستند. اين گروه به اعتبار احتياط و مراقبت، به رفتارهاي پرخطر و نعمت سوز نزديك نمي شوند و چه درحال توانگري و چه در وضعيت محدوديت و محروميت، به ورطه غرور يا يأس سقوط نمي كنند، چنان كه جماعت هايي در آغاز دهه 60 يا دهه هاي 70 و 80 سقوط كردند. اين بي احتياطي را با بسامدها و نوسان هاي متفاوت در برخي دولت ها و ادوار مجلس مشاهده كرده ايم. آدمي آنجا كه پرده يأس يا غرور بر ديدگانش كشيده مي شود، پا در تاريكي جهل مي گذارد و «جاهل را نمي يابي مگر در افراط (زياده روي) يا تفريط (كم كاري)». يا به مردم و زمين و زمان بد مي گويد و از همه باورهاي خود برمي گردد چون به منصب و مسند نرسيده، و يا از پيروزي خود كه صرفاً ايستگاه و منزل است نه مقصد- و طريقيت دارد نه موضوعيت- الهه و بتي مي تراشد براي خودپرستي و تكاثر قدرت و زدن ركوردهاي تازه رأي و محبوبيت! از خاطر مي برد كه آن ساعت صفر نامزدي، كدام شعارهاي نيكو و آرمان هاي پسنديده را آويزه جان و زبان ساخته بود. كم نبودند آنها كه در همين سي وچند ساله پس از انقلاب از ياد بردند كه چرا به رأي مردم توفيق يافته اند به صندلي هاي قرمز و سبز تكيه بدهند. شگفتا كه آدمي چه استعداد شگرفي در سوزاندن فرصت ها و گم كردن راه يا هدف دارد! هدف كه شهرت و محبوبيت و زدن ركورد رأي نبود، بود؟! آيا مي شد عشرت طلبي و برآوردن همه خواهش ها را با تعصب خدمت و ديانت و مردم دوستي يكجا جمع كرد؟ نمي شد و به شهادت همه تاريخ- و از جمله همين 30سال در مقاطعي- نشد. آنجا كه روكش توهم و تخيل و عجب، قضاوت ها و ارزيابي هاي ما را انباشت، در هويت حركت ها نيز خدشه افتاد. و اين گونه كه شد، فلان آقاي مدعي احياي خط امام، از اردوگاه رذالت پيشگاني سردرآورد كه حرمت عاشوراي حسيني را شكسته بودند اما آقاي مدعي همان ها را مردمان خداجو مي خواند و... كم نبوده اند از اين جماعت در طوايف سياسي گوناگون.همين سكه دوروي خود بسندگي و از خود متشكر بودن است؛ گاه به شكل غرور و زماني به صورت نااميدي و تشبث به انواع دستاويزها بدون پرسش از حرمت يا حليت آن جلوه گر مي شود. اگر اين شعار قرآني امام علي و امام حسين عليهم السلام كه «ما كنت متخذ المضلين عضدا. من گمراهان را به ياري نمي گيرم» همواره پرچم راهنما بود، نه ابوالحسن بني صدر و آيت الله سيدكاظم شريعتمداري و آيت الله منتظري در آن ورطه ها مي افتادند و نه دولت هاي سازندگي و اصلاحات و عدالت- البته با شدت و ضعف هاي متفاوت- دچار آسيب هاي پديد آمده مي شدند. امروز هم جبهه افسرده و مستأصل استكبار به همراه پياده نظام ازهم پاشيده آن، در نهايت يأس به سر مي برند الا اينكه روي «نفوذ» در فضاي انشقاق و تفرقه و مجادله و گروكشي، و استفاده از «فضا»ها و «فاصله»هاي ايجاد شده به دست جبهه خودي اميد بسته اند. فرقي نمي كند اين فضا و فاصله را اطرافيان رئيس جمهور و رئيس مجلس و شهردار درست كنند يا گروه ها و رسانه ها و نشريات مدعي اصولگرايي. جشن مردم سالاري را بايد با بستن راه هاي رخنه و به عنوان نعمتي الهي پاسداري كرد"

در خاتمه اینکه براساس تجربیات کسب شده ی 33 سال از عملکرد رژیم جهل و خرافات وجنگ و عوامفریبی و دین فروشی فقط در دستگاه رنگرزی حکومت فاشیستی استبدادی دینی حاکم بر ایران است که زیر چتر دین ابزار قدرت و ثروت شده اهداف حاکمان دین فروش دنبال و تأمین شده است . برای اینکه به وضوح ترکیب و تلفیق دین و قدرت با هم بوده است که طراحان حاکم توانسته اند دست به هنرنمایی سیاه بازی یا رنگ بازی بزنند و همچون خمره رنگرزی خامه خام را درونش فرو برند و هررنگی که در نظر گرفته یا خواهانش می باشند رنگ آمیزی شده از آن بیرون کشانیده شود . چون منبریان سابق آخوند و سفسطه گران حوزوی با مداحان تربیت شدگان پا منبری شان می توانند با زمین و آسمان بهم دوختن و سیاه سفید کردن دست به شامورتی بازی بزنند و ادعای معجزه گری نمایند وبه خورد مخاطبان خود دهند . چونکه اینگونه هنر توجیه و تحرف گری و سیاه بازی و تر دستی و وارونه گویی و تصویر مار کشیدن ومار قالب کردن از دین ابزار قدرت و ثروت شده فقط از سوی رمالان و دجالان دین فروش حاکم بر ایران بر می آید . زیرا که محال است از راه علمی و منطقی و رابطه ی علت و معلولی بتوان از ریش برید وپیوند سبیل کرد. برای اینکه برای جای انداختن اینگونه سفسطه گری از طریق منطق وعلم و بحث های اقناعی استفاده نمی شود، بلکه برای پذیرش یا تحمیل نمودنش از ابزار تهدید و سرکوب واتهام و توهین همراه با بازداشت و شکنجه و اعتراف گیری وحتی طناب دار بهره گرفته می شود.

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900616/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 16 شهریور ماه سال 1390

هم آهنگي در تقاطع فتنه (يادداشت روز)