روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 2 شنبه 2 مرداد
ماه سال 1391
نقد
وبررسی : روزی نامه ی حکومتی جمهوری " دبيركل بياختيار! "
"مشخص
نیست که چرا سرمقاله نویس نگفته است مگر رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی ایران عضو این
نهاد بین المللی نمی باشد؟مگر حاکمان ایران احترام به حق وحقوق ملت ایران گذاشته اند؟
مگر کارنامه ی ننگین وسیاه رتبه ی اول محکومیت جهانی نقض حقوق بشر ندارند؟مگر
هرروز طرح های گوناگون سر کوب گرانه با ترفند وبهانه های گوناگون علیه ی زنان
ودختران وجوانان ناراضی اجر نمی کنند که همراه با ضرب وشتم و بازداشت و شکنجه و
شلاق واعدام حتی در ملاء عام می باشد؟ ..."
چرا سرمقاله نویس اکنون که دبیر کل سازمان ملل
را بازجویی ومحاکمه کرده است که مستقل نیست و آلت دست قدرت های بزرگ است . از سوی
دیگر با نماینده ی ملت های جهان شدن مدعی شده است که مهمترین نهاد بین المللی
وظیفه اش دفاع ازحقوق اساسي ملت ها و
استيفای آن می باشد .مشخص نیست که چرا سرمقاله نویس نگفته است مگر رژیم فاشیستی
مذهبی کودتایی ایران عضو این نهاد بین المللی نمی باشد؟مگر حاکمان ایران احترام به حق وحقوق ملت ایران گذاشته اند؟
مگر کارنامه ی ننگین وسیاه رتبه ی اول محکومیت جهانی نقض حقوق بشر ندارند؟مگر
هرروز طرح های گوناگون سر کوب گرانه با ترفند وبهانه های گوناگون علیه ی زنان
ودختران وجوانان ناراضی اجر نمی کنند که همراه با ضرب وشتم و بازداشت و شکنجه و
شلاق واعدام حتی در ملاء عام می باشد؟ حال
بماند که وضعیت سانسور خبری ومطبوعاتی وفیلتر کردن شبکه ی اینترنت هم مکمل سیاست
سرکوب و خفقان شده است .از طرف دیگر مگر سیاست صدور تروریسم و بحران وارتجاع به
برون مرز ومداخله گری در امور داخلی کشورهای منطقه وهمسایه هم با شدت تما دنبال نمی
کنند . طوریکه عراق تبدیل به جولانگاه سپاه قدس وعوامل نفوذی حاکمان ایران شده است
.آنگونه گه عراق تبدیل به حیات خلوت حاکمان ایران شده است .مهمتر اینکه مگر شرایط کنونی سوریه نتیجه تحمیل تجربه سیاست سرکوب و ضرب شتم پاسداران در ایران و عراق نیست که به سوریه دیته و تحمیل شد و بشار اسد
خونریز وجنایتکار رئیس جمهور سوریه با طناب پوسیده ی حاکمان ایران توی چاه رفت و
به چنین روز سیاهی دچار شده است . زیرا که بقول سفیر سابق رژیم فاشیستی مذهبی
کودتایی در سوریه جنگیدن و دفاع کردن در خاک سوریه بمنزله دفاع کردن از خاک ایران است که با سوریه مرز مشترک دارد وتأکید
کرده .چون امنیت و مرز سوریه مرز و امنیت رژیم می باشد. برای اینکه ادامه تز
پاسداران است که در دفاع از پروژه واهداف هسته ای می گوید باید در برون مرز به جای
درون مرز جنگید . همچنین چرا گفته نمی شود که این چگونه رعایت کردن حق وحقوق ملت ایران است که این روز
ها با توزیع مرغ دولتی بدترین شیوه ی تحقیر آمیز با زنان ومردان فقیر در ایران می شود که ناشی از تحریم ها به
ویژه ی تحریم نفت است که علت عدم توقف و اصرار بر ادامه ی غنی سازی اورانیوم می
باشد؟ ولی سرمقاله بدون توجه به اینکه بگوید در داخل ایران چه خبر است؟ اما
آیا آنچه از سازمان ملل به خصوص دبیر کل آن طلب کرده است .رژیم فاشیستی مذهبی
کودتایی نا متعارف که عضو سازمان ملل است نسبت به شهروندان ایرانی خود رعایت کرده
است که اکنون از موضع سخنگوی حقوق بشری مدافع ملت های دیگر به خصوص فلسطین و مسلمانان میانمار شده و برای شان اشک تمساح ریخته است تا اینکه پیش
مقدمه ی دفاع از سوریه شود که این چنین مثل همیشه از موضع روضه ی ضد آمریکایی و اسراییلی ورهبران
کشور های عرب به خصوص عربستان وبحرین و دبیر کل سازمان ملل خوانده است:
"اين روزها در سطوح
روابط بين الملل و در رأس نهادها و سازمانهاي ناظر بر رفتارهاي جهاني، وقايعي
درحال گذار است كه با هيچ توجيهي و حتي با حداقليترين اصول سازگار نبوده و ادامه
اين وضعيت ميتواند عكس العملهاي غيرقابل پيشبيني متعددي را در ابعاد مختلف به
همراه داشته باشد. سخن از
عملكرد بالاترين نهاد بينالمللي است كه شصت و هفت سال پيش و پس از وقوع دو جنگ
جهاني ايجاد شد تا صلح و آرامش را بر جهان حاكم كرده و متجاوزين را به جاي خودشان
بنشاند و حقوق اساسي ملتها را استيفا نمايد. اين نهاد
ناظر بينالمللي كه نام "سازمان ملل متحد" را بر خود نهاده و بايد با
نظر مشترك همه كشورهاي عضو اداره شود، اكنون آنچنان گرفتار سلطه ابرقدرتها شده كه
چيزي بيش از يك اهرم براي تحقق اهداف آنها و منحرف كردن جهان به سمت يكجانبه گرايي
نيست. امروز تيغ نظارتي سازمان ملل كه براي جراحي غدد چركين و سرطاني سلطه و سلطه
گري ايجاد شده، برخلاف اهداف تأسيسي آن به چاقويي براي تهديد در عرصه عربده كشيهاي
قداره بندان بينالمللي و قدرتهاي سلطه گر تبديل شده و از آن برخلاف وظايف سازماني
كه برعهده دارد استفاده ميشود. طبعاً ابرقدرتها براي انجام چنين حركات شوم و
منحرف كردن اين نهاد بينالمللي از مسير اوليه آن، نياز به دبيركلهاي همراه و
همسويي دارند كه بدون آنكه مليت كشورهاي سلطه گر را داشته باشند، از ميان كشورهاي
بدون سابقه استعماري و يا جهان سوم انتخاب شده و بتوانند به راحتي منويات آنها را
پياده كنند. سابقه
سازمان ملل متحد نيز طي حدود هفت دهه نشان ميدهد دبيركلهايي كه بر صندلي رياست
آن تكيه زده اند، وابسته محض قدرتها بوده و بيش از آنكه به اصول و اهداف سازمان
جهت تحقق صلح و عدالت جهاني متعهد باشند، به كشورهاي صاحب حق وتو بويژه آمريكا
تعهد داشتهاند. اين همان واقعيت هولناكي است كه بر بزرگترين و مهمترين نهاد بينالمللي
گذشته و امروز سايه افكنده و ملتها بايد تاوان چنين وضعيتي را بپردازند. درست به
همين علت است كه اين روزها بيتحركي آقاي بان كي مون
دبيركل سازمان ملل متحد در قبال موضوعات مهم بينالمللي و مناقشات عمده جهاني كه
روح ملتها را آزرده ميكند، به جاي حل و فصل عادلانه مسائل، به كارسازي سياست
كشورهاي قدرتمند مشغول بوده و ملتها را به فراموشي سپرده است. امروز اين
سئوال بيپاسخ ملتها كه چرا سازمان ملل به طور اعم و شخص دبيركل به طور اخص، در
موضوعات بين المللي، همه ملتها و دولتها را به يك چشم نگاه نميكنند و در تصميم
گيريهاي سرنوشت ساز از تعدادي كشورهاي قدرتمند و صاحب حق وتو حمايت ميكنند؟
همچنان پابرجاست. كيست
كه نداند سياست "اسلام ستيزي" كه امروز در اطاق فكر كاخ سفيد طراحي ميشود،
بخشي از عمليات آن در سازمان ملل اجرا ميشود و به عنوان وظيفه در سياستهاي
دبيركل اين سازمان متبلور ميگردد؟ بيمسئوليتي،
سهلانگاري و جانبداري آشكار شخص دبيركل سازمان ملل درخصوص موضوعاتي از قبيل
آوارگي و نسلكشي مسلمانان فلسطين، عدم برخورد با جنايات رژيم صهيونيستي در لبنان
و غزه، اصرار بر خلع سلاح حزب الله، بيتفاوتي در برابر جنايات آمريكا در عراق و
افغانستان، سكوت در قبال كشتار و سركوب مردم در عربستان و بحرين توسط رژيمهاي
ديكتاتوري، مخالفت با ارسال كمكهاي بينالمللي به مردم گرفتار و مظلوم غزه، خاموشي
در قبال نسلكشي مسلمانان در ميانمار، همراهي با اجماع شوم غرب و ارتجاع عرب براي
ساقط كردن رژيم سوريه و... همگي از مواردي هستند كه به روشني در اذهان عمومي ملتها
موج ميزنند. واقعيت
انكارناپذيري كه امروز به عنوان يكي از مهمترين رويدادهاي جهاني و منطقهاي، جاي
خالي يك دبيركل منصف و بيطرف را به رخ ميكشد، موضوع سوريه است. هم اكنون رژيم
صهيونيستي، ارتجاع عرب و كشورهاي غربي به ويژه آمريكا سرگرم آتشافروزي در سوريه و
اجراي جنايتهاي وحشيانهاي هستند كه تروريستها با هدايت اتاقهاي جنگ
"سيا" و "موساد" در شهرهاي مختلف سوريه ايجاد ميكنند و قلب
هر انسان آزادهاي را جريحهدار مينمايند. در عوض آقاي دبيركل به جاي حمايت از
طرح شش مادهاي نماينده خود، كوفي عنان، جهت پايان دادن به بحران سوريه، به روسيه
و چين فشار وارد ميكند تا موافقت خود را با حمله نظامي به سوريه اعلام كنند! و
اين درحالي است كه فقط افرادي كه اكسيژن كافي به مغزشان نميرسد، نميفهمند كه
بحران سوريه، سياست و سفارش آمريكاست. علاوه بر
آن وقايع اخير عربستان و بحرين نيز اثبات ميكند كه آقاي بان كي مون همواره در
مقابل نقطه نظرات و سياستهاي آمريكا منفعل بوده و خود را نسبت به اجراي منويات
كاخ سفيد متعهد دانسته و نتوانسته در برابر مطامع آمريكا و غرب از خود اختيار و
تحركي نشان دهد. مصيبت اينجاست كه پرونده
وابستگي، بيخاصيتي و سرگشتگي آقاي بان كي مون روز به روز بيشتر و قطورتر ميشود،
چرا كه بيتحركي و بيتفاوتي وي در قبال قتل عام مسلمانان ميانمار، يكي از
جديدترين اين موارد است. جنايت هولناكي كه طي هفتههاي گذشته در ميانمار روي داد،
پرده از جنايتي برداشت كه تفسيري جز اقدام براي نسل كشي مسلمانان توسط دولت
ميانمار ندارد. هزاران نفر از مسلمانان بيدفاع ميانماري كه اكثريت آنها را زنان و
كودكان تشكيل ميدهند در روزهاي اخير قتل عام شده و يا زنده زنده در آتش سوزانده
شدند و اين حادثهاي است كه برخلاف افسانه هولوكاست، تصاوير آن از طريق رسانهها
منتشر شده ولي كوچكترين اقدامي براي توقف آن از سوي دبيركل سازمان ملل صورت نگرفته
است. مگر جز اينست كه مطابق بند دوم اعلاميه جهاني حقوق بشر، تمامي انسانها، فارغ
از نژاد، رنگ، مذهب و جنسيت سزاوار حقوق و آزاديهاي مصرح در اعلاميه هستند؟ سكوت و انفعال آقاي بان كي مون در قبال رويدادهاي حساس و
سرنوشتساز بينالمللي و در نهايت ابراز نگراني ديرهنگام وي نسبت به اين وقايع،
وجدان ملتها و جوامع بشري را در اين روزها كه دوران تصدي دبيركل درحال پايان است،
آزرده به گونهاي كه هرگز فراموش نخواهد شد. "
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 2
شنبه 2 مرداد ماه سال 1391
دبيركل بياختيار!