گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 2 شنبه 13 شهریور-91
دوربين مخفي ! (گفت و شنود)
گفتم : مگر مدام نمی گفت بی بی سی هست دشمن ، بازداشت میشه هر تماس از سوی هر محفل وانجمن
 چرا حال   مثل همیشه سرباز جوی  نگرفته بهانه؟  نگفته  بی بی سی هست بلندگوی دشمن بیگانه
گفت : یارو گفت همسرم قول داد برای شام ،غذای دلخوام می پزه ،پس از اینکه کارم شد تمام
رفتم خانه  پرسیدم  پس غذا کو از  همسرم؟ گفت روی گازه آشپزخانه  است نزار سر بسرم
رفتم آشپزخانه دیدم روی گاز چیزی نیست،  گفتم غذا کو؟ گفت نگاه کن به لیست
مقابل دور بین مخفی هستی چیزی نگو ، بزن توی رگ  با   درست کردن نیمرو
گفت: بخش فارسي شبكه تلويزيوني بي بي سي در اوج برگزاري اجلاس سران عدم تعهد در تهران يك گزارش مفصل از حراج لباس زير ملكه ويكتوريا پخش كرد!
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: با آب و تاب و پخش تصوير از مراسم حراج توضيح مي داد كه؛ بعله... يك زيرشلواري متعلق به شوهر ملكه به فروش رسيد!... اين زيرشلواري خيلي بزرگ بود!... جنسش از ابريشم خالص بود!... دو جفت جوراب ملكه هم به فروش رفت! و...
گفتم: بي بي سي كه قبل از شروع اجلاس قول داده بود مراسم اجلاس را به طور مستقيم و كامل پخش كند!
گفت: آره، اما وقتي متوجه شد كه اجلاس تهران بدجوري توي كاسه آمريكا و اسرائيل و انگليس گذاشته به زيرشلواري شوهر ملكه ويكتوريا متوسل شد!
گفتم: يارو مي گفت، همسرم قول داده بود براي شام غذاي دلخواه منو درست كنه. شب كه رفتم خونه پرسيدم غذا كو؟ گفت؛ روي گازه. اما وقتي رفتم آشپزخونه ديدم هيچي روي گاز نيست. پرسيدم؛ پس غذا كو؟ و همسرم گفت؛ شما در مقابل دوربين مخفي هستيد! خودت برو يه نيمرو درست كن و بزن تو رگ!
گفت : سربازجو بدجوری افتاده به افلاس و پیسی، طوری که انتقاد کرده به شبکه فارسی بی بی سی
گفتم : برای چه سربازجوی بد تر از ابلیس؟گیر داده به بی بی سی فارسی انگلیس
گفت:  شاکیست از بازتاب ندادن اجلاس،  بنابراین از موضع خود زنی و افلاس
انتقاد به بی بی سی کرده این نسناس ،چرا پوشش خبری نداد غیر متعهداجلاس؟
ولی تبلیغ  کرده زیر شلوار همسر ملکه ، تا با فروش آن پورسانت بگیره و تلکه
گفتم : مگر مدام نمی گفت بی بی سی هست دشمن ، بازداشت میشه هر تماس از سوی هر محفل وانجمن
 چرا حال   مثل همیشه سرباز جوی  نگرفته بهانه؟  نگفته  بی بی سی هست بلندگوی دشمن بیگانه
گفت : یارو گفت همسرم قول داد برای شام ،غذای دلخوام می پزه ،پس از اینکه کارم شد تمام
رفتم خانه  پرسیدم  پس غذا کو از  همسرم؟ گفت روی گازه آشپزخانه  است نزار سر بسرم
رفتم آشپزخانه دیدم روی گاز چیزی نیست،  گفتم غذا کو؟ گفت نگاه کن به لیست
مقابل دور بین مخفی هستی چیزی نگو ، بزن توی رگ  با   درست کردن نیمرو