زندان بی
دیوار.
16 اردیبهشت -92
شیوه شکنجه خاموش
تجربه ی شیوه ای که بعد از جنگ إمریکا با کره در زندان کره استفاده می شد که از سوی ژنرال ويليامماير که بعدها به سمت روانکاو
ارشد ارتش آمريکا منصوب شد، مورد مطالعه قرار
گرفت . اکنون این شیوه بطریق پیچیده تر در زندان های رژیم ضد بشری قرون وسطایی 34 سال است که از سوی بازجویان اعمال و استفاده
می شود . چون مخالفان بازداشت شده اگر مقاومت کنند با شکنجه مواجه می شوند تا مجبور به اعترافات دیکته شده شوند . اگر تسلیم نشدند یا با اعدام حذف فیزیکی می شوند . یا بمرور بر اثر تهدید وفشار های روحی وجسمی درون زندان دچار مرگ خاموش می شوند . اما اگر حاضر
به همکاری شوند پس از باز سازی راهی برون مرز
می شوند تا با اعتبار سابقه زندانی در پوشش سطحی مخالف جاسوسی وعضو گیری
کنند وبا مخالفان و همسنگران سابق خود دست به تخریب وتوهین و اتهام بزنند یا به حساب افشاگری
و مبارزه ولجن پراکنی کنند .
بعد از جنگ آمريکا با کره، ژنرال ويليامماير
که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمريکا منصوب شد، يکی از پيچيدهترين موارد
تاريخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود ١٠٠٠ نفر از نظاميان آمريکايی در کره، در
اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بين المللی برخوردار بود. زندان با
تعريف متعارف تقريباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور يافت میشد. از
هيچيک از تکنيکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد.
اما بيشترين آمار مرگ زندانيان در اين اردوگاه
گزارش شده بود. زندانيان به مرگ طبيعی میمردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار
نمیکردند. بسياری از آنها شب میخوابيدند و صبح ديگر بيدار نمیشدند. آنهايی که
مانده بودند احترام درجات نظامی را ميان خود رعايت نمیکردند و عموماً با
زندانبانان خود طرح دوستی می ريختند.
دليل اين رويداد، سالها مورد مطالعه قرار
گرفت و ويليام ماير نتيجه تحقيقات خود را به اين شرح ارائه کرد:
"در اين اردوگاه، فقط نامه هايی که حاوی
خبرهای بد بودند به دست زندانيان رسيده میشد. نامههای مثبت و اميدبخش تحويل نمیشدند.
هر روز از زندانيان میخواستند در مقابل جمع،
خاطره يکی از مواردی که به دوستان خود خيانت کردهاند، يا میتوانستند خدمتی بکنند
و نکرده اند را تعريف کنند.
هر کس که جاسوسی ساير زندانيان را میکرد،
سيگار جايزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هيچ نوع تنبيهی نمیشد.
همه به جاسوسی برای دريافت جايزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده
بودند."
تحقيقات نشان داد که اين سه تکنيک در
کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
با دريافت خبرهای منتخب (فقط منفی) اميد از
بين میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانيان تخريب میشد و خود را انسانی پست می يافتند.
با تعريف خيانتها، اعتبار آنها نزد همگروهیها از بين میرفت.
و اين هر سه برای پايان يافتن انگيزه زندگی، و مرگهای خاموش کافی بود.
با جاسوسی، عزت نفس زندانيان تخريب میشد و خود را انسانی پست می يافتند.
با تعريف خيانتها، اعتبار آنها نزد همگروهیها از بين میرفت.
و اين هر سه برای پايان يافتن انگيزه زندگی، و مرگهای خاموش کافی بود.
اين سبک شکنجه، شکنجه
خاموش ناميده میشود.
اين روزها همه فقط خبرهای بد میشنوند شما چطور؟
اين روزها هيچکس به فکر عزت نفس نيست شما چطور؟
اين روزها همه در فکر زيرآب زدن بقيه هستند شما چطور؟
اين روزها همه احساس میکنند در زندانی بدون ديوار دوران بی پايان محکوميت خود را میگذرانند
اين روزها همه فقط خبرهای بد میشنوند شما چطور؟
اين روزها هيچکس به فکر عزت نفس نيست شما چطور؟
اين روزها همه در فکر زيرآب زدن بقيه هستند شما چطور؟
اين روزها همه احساس میکنند در زندانی بدون ديوار دوران بی پايان محکوميت خود را میگذرانند
شما چطور ......؟