عوارض دوران حاضر (۳)

عوارض دوران حاضر (۳)
از آقای  علیرضا یعقوبی
13 خرداد-92
درمباحث گذشته درباره وضعیت مقطع کنونی جنبش انقلابی سخن گفته شد. در این مبحث می خواهیم درباره چگونگی خروج از دوران فترت و گذار موفقیت آمیز از این دوران گفتگو کنیم. بیشک در مقطع حساسی از انقلاب ایران قرار داریم. مقطعی که سرنوشت بسیاری ازجریانات و گروههای انقلابی به تجدیدنظر طلبی یعنی رویزیونیسم ختم شده است. روز ۲۳ ماه مه امسال یعنی در روز اول خرداد جشن یکصد و پنجاهمین سال تشکیل حزب سوسیال دمکرات آلمان - قدیمی ترین حزب سوسیالیست اروپایی- برگزارشد. تاریخچه و عملکرد این حزب می تواند الگوی مناسبی برای هر جریان انقلابی باشد. حزبی که در دوران گذار مجبور شد تمامی برنامه های انقلابی را از اهدافش بزداید تا به یک حزب پوپولیستی با اهداف اجتماعی و رفاهی تبدیل شود. با این مقدمه به سراغ مکانیزم غلبه بر دوران فترت می رویم:
ب:مکانیزم غلبه بر دوران فترت و گذار:
۱- پایبندی بر اصول:
اولین وظیفه نیروی انقلابی در دوران گذار همانا پایبندی تمام عیار بر اصولی است که در شرایط فترت، تجدیدنظر طلبان به سراغ آن رفته و با تحلیل غیرعلمی و یا شک غیرعلمی به زدودن و یا تجدید نظر در آنها مشغول می شوند . تمام تلاش تجدیدنظر طلبان زدودن تمامی خصوصیات و نکات انقلابی از برنامه جریان و سازمان هدایت کننده انقلاب است. آنها با کم بها دادن به دشمن و سرکوبگری او به اشتباه سازمان انقلابی و نظم و اصول آن و یا برنامه های آن را مشکل اصلی در بن بست مقطعی دانسته و گمان می برند با حذف و زدودن نقاط انقلابی و تجدید نظر طلبی در اصولی که به نظر آنها خشک و انعطاف ناپذیر می نمایند، می توانند زمینه لازم برای تغییر فضا را بوجود آورند. امکان دارد اتخاذ چنین مواضع و سیاستی بطور مقطعی بنفع حزب و یا جریان انقلابی باشد اما در دراز مدت آن را به دامن اپورتونیسم در خواهد غلتاند. ارزشهای انقلابی و اصول خدشه ناپذیر باید در دوران گذار مورد تاکید قرار گیرد تا راه بر هرگونه انحراف بسته شود.
۲- تکیه بر داشته ها:
در شرایط فترت تنها با پایبندی و تکیه بر «داشته ها» است که می توان به «ناداشته ها» دست یافت. باید به این واقعیت تأکید کرد که بزرگترین سرمایه هر جریان انقلابی همانا «داشته ها»یش می باشد که در طول سالیان عیار خود را به ثبوت رسانده اند. هرگونه کم بها دادن بر ارزشهای کسب شده ناچارا راه به انحراف و سقوط خواهد برد. بطور مشخص در سازمان مجاهدین ارزشهایی همچون اسلام چپ مارکسیسم، جامعه بی طبقه توحیدی، وحدت نیروهای انقلابی و خطر راست سنتی و تأکید بر جبهه متحد خلق در سال ۵۴ بعد از ضربه اپورتونیستهای چپ نما، در نغلتیدن به جنگ مذهبی و ضدمذهبی و اینکه تضاد اصلی بین استثمارگر و استثمار شونده است، گرفتار نیامدن به جنگ لیبرال- ارتجاع ، مقاومت انقلابی مسلحانه از ۳۰ خرداد سال ۶۰، انقلاب ایدئولوژیک درونی و دستاوردهای آن و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران همه از نکات غیرقابل تجدید نظر محسوب شده و تمامی سرمایه مجاهدین محسوب می شوند. اگر بر این سرمایه ها تأکید شود و در کنار این تأکید از اشتباهات تاکتیکی درس گرفته شود بر سرنوشت است که پاسخ داده و بر انقلاب است که شعله هایش را برفروزد و بر خلق است که به این مشعل بعنوان تنها راه رستگاری و فلاح و گذار از ارتجاع تاریخی بپیوندد. راهی جز این در برابر خلق قهرمان ایران وجود ندارد. راه انقلاب. بقیه همه سراب و بیراهه است. اصلاح طلبی اگر ممکن بود قبل از سال ۶۰ زمانیکه رژیم دارای پایگاه توده ای مناسب بود، می توانست تحقق پذیر باشد. تمام راههای اصلاح بین ۲۲ بهمن سال ۵۷ تا ۳۰ خرداد سال ۶۰ طی شد و تمامی شقوق آن در معرض آزمایش و تست قرار گرفت. مقاومت انقلابی از مقطع سال ۶۰ خط بطلانی بود بر احتمال اصلاح پذیری رژیمی مطلق گرا، بغایت ارتجاعی و ضد تمامی ارزشهای انسانی و تمامی دستاوردهای بشری در دوران نوین.
۳- زدودن صفوف انقلاب از عناصر واداده و تجدیدنظر طلب:
این در واقع از اهم واجبات در یک سازمان و نیروی انقلابی است که در دوران فترت، صفوف داخلی خود را از عناصر واداده و تجدید نظر طلب پاکسازی کند. در شرایط انقلابی چنین عناصری با بقیه افراد همخوان و همساز می شوند اما در شرایط فترت است که نغمه ها ناسازگار شروع می شود. وجود چنین عناصری در تشکیلات انقلابی منشأ فساد و میل به ناپاکی است. اگر انقلاب و منافع خلق بالاترین ارزش محسوب شود دیگر مماشات با این و یا آن فرد و عنصر با هر سابقه انقلابی پیشین بهیچوجه توجیه پذیر نیست. مسلم است که این افراد در بیرون از تشکیلات معرکه گیری خود را با توجه به فضای دوران گذار خواهند داشت اما آفتاب حقیقت و انقلاب پشت ابر دروغ و شارلاتانیسم و هوچیگری نمی ماند. این قلم بهیچوجه نمی خواهد اشتباهات درون تشکیلاتی را کتمان نماید بلکه دقیقا بر آن اشراف داشته و آن را امری حتمی و جاری می داند اما راه حل آن است که انقلاب را از ارتجاع و در غلتیدن به دامن تجدیدنظر طلبی محفوظ می دارد. نغمه های ناخوش و شوم چون بر باطلند، چون از پشتوانه حقیقت تهی هستند با شعله ور شدن آتش انقلاب تماما نیست و نابود می شوند. عناصری از این جریان اگر مینیمم پتانسیل و جنسی از صداقت در آنها موجود باشد با انتقاد از خود خلاق دوباره به انقلاب می پیوندند. برای این عناصر اخم و تخم یاران پیشین در برابر عظمت انقلاب و منافع خلق جایی ندارد. جایگاه تشکیلاتی نه یک صله و یک نشان افتخارآمیز و قابل تکیه بلکه مبین مسئولیت پذیری هر چه بیشتر می باشد. افتادگی و خلوص انقلابی است که جایگاه افراد را در انقلاب تعیین می کند نه جایگاه تشکیلاتی. در انقلاب بر پاشنه فدا و اخلاص است که می گردد و با اخلاص و فدا بیشتر است که چرخش آن روانتر صورت می گیرد.
۴- تاکید بر اهداف و استراتژی:
در شرایط فترت باید برای هزارمین بار هم که شده بر صحت خطوط استراتژیکی پای فشرد و آن راضامن پیروزی های آتی دانست. در شرایط خاص کنونی تنها در پناه آتش رزم ارتش آزادیبخش ملی ایران است که می توان و باید رژیم جهل و جنایت آخوندی را ساقط کرد. تجربیات انقلابات جاری بر این حقیقت صحه گذاشته است. این استراتژی ظفرنمون باید مورد تآکید و تائید قرار گیرد و بر ضرورت تشکیل آن پای فشرد و بر فرمانده و بنیانگذار آن درود فرستاد . جریانات و افرادی که امروز از خروج مستقیم اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران از لیبرتی به کشور ثالث دم زده و برای آن به نیابت از وزارت اطلاعات آخوندی کمپین تشکیل داده و در نقش مدعی العموم برای اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران ظاهر شده اند مشکلشان نه خروج افراد از لیبرتی و حفظ سلامت آن عزیزان است. مگر این جماعت با یاران آن عزیزان که امروز در اروپا و آمریکا بسر می برند چگونه تنظیم رابطه می کنند تا بخواهند نقش دایه مهربانتر از مادر را برای یاران آنها ایفا کنند. اینها غرق در خصلت های فردی و منیت و جاه طلبی های خود هستند. می خواهند شعله امید را خاموش سازند. در تاریخ از اینگونه خوارج کم نبوده اند. تاریخ مشحون از صحنه های مشمئز کننده و انزجار آمیز است که افراد جدا شده و نادم بنام دلسوزی و بازگرداندن افراد وفادار به انقلاب به راه راست و درست از خود بجای گذاشته اند و چون به عده تبدیل شدند به یک غده تبدیل گردیدند.
۵- جمع بندی خلاق از تجربیات گذشته:
مسلم است که در ایجاد دوران فترت تنها دشمن نبوده است که توانسته خود را بر انقلاب بطور مقطعی تحمیل سازد بلکه اشتباهات تاکتیکی جبهه انقلاب هم بر ایجاد این فضا نقشی مؤثر داشته اند. باید گذشته را خلاقانه جمعبندی و نقد کرد و از آن در راستای شعله ور ساختن آتش قیام درس گرفت. هیچ فرد و نیرویی شایسته تر و ذیصلاح تر از نیروی انقلابی درگیر با انقلاب نیست که می تواند با موشکافی و ریز شدن بر خطوط اتخاذ شده، در مسیر تصحیح اشتباهات گذشته گام بردارد. جمع بندی خلاق و بدور از وادادگی و تسلیم طلبی همواره باعث زنده ماندن آرمانها و ایجاد فضا و زمینه رشد برای آن می شود. تحلیل مشخص از شرایط مشخص در این دوران از ضرورتهای انکارناپذیر است. نمی شود قانونمندیهای شرایط انقلابی را به دوران فترت تعمیم داد. همانگونه که نمی شود کارکرد های اصول تشکیلاتی در فاز سیاسی را به فاز نظامی و یا مربوط به حاکمیت دمکراتیک را به دوران خفقان و مبارزه تعمیم داد. جمع واداده و نادم همواره تلاش دارند با سوء استفاده از دوران فترت، اصول تشکیلاتی مربوط به این دوران را به دوران حاکمیت دمکراتیک تعیم داده و تشکیلات را غیر دمکراتیک بخوانند. این امر جدید الظهور و خلق الساعه ای نیست تمامی اپورتونیستها و رویزیونیستها در تاریخ انقلابات معاصر چون اصول تشکیلات انقلابی را با ذات لیبرال و منافع فردی خود همسان ندیده به چنین تشبثاتی روی آورده اند. اصول تشکیلاتی بر عکس اصول استراتژیک، تماما انعطاف پذیر بوده و به تناسب محتوا تغییر شکل می دهند. از قضا منعطف بودن و متغیر بودن تاکتیهای مبارزاتی نقش بسزایی در کوتاه کردن دوران فترت علیرغم تمامی توطئه ها و جنگ روانی دشمن و اذناب آن و بریده ها و افراد نادم دارد.
۶- انقباض تشکیلات:
یکی از ضروریات دوران فترت همانا انقباض تشکیلات و جمع شدن آن است. در فضای انقلابی اصولا سیاست بر انبساط است یعنی فضا را برای جذب نیروها فراهم آوردن اما در دوران فترت با منقبض شدن است که می توان تشکیلات و عنصر انقلابی را از گرایشات انحرافی مصون و محفوظ داشت و آنها را روئین تن برای استقبال از حوادث پیش رو نمود.
۷- تعیین تکلیف مداوم با همه چیز و همه کس:
از ضروریات این فاز بکارگیری شیوه ها و تاکتیک های مختلف برای زنده و بشاش نگه داشتن آتش رزم در دل رزمندگان آزادی است. آنچه که امروز در ارتش آزادیبخش ملی ایران «عملیات جاری» و … خوانده می شود. افراد در معرض ازمایشات مختلف قرار می گیرند و برآیند آن رشد و ارتقاء هر چه بیشتر و کیفی تر افراد است. مسئولیت پذیری افراد را ارتقاء داده و آنها را برای ادامه نبرد آماده تر و اراده آنها را صیقل یافته تر می سازد. هیچ چیزی در این دوران بی حساب و کتاب رها نمی شود. این دورانی است که تشکیلات هر چه بیشتر می تواند به درون خود بپردازد. یک فرصت برای تشکیلات که صفوف خود را بازهم هر چه بیشتر منزه تر و پالایش درونی خود را بیش از پیش مسجل سازد. مسلم است که این دوران ابتلائات و آزمایشات بسا بسا سختر از قبول شهادت برای تک تک رزمندگان و اعضای جریان انقلابی و بطور مشخص اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران است. بنابراین با تعیین تکلیف با همه چیز و همه کس، صفوف داخلی روابط انقلاب منزه مانده و غبار دوران فترت را بخود نمی گیرد. تجدیدنظر طلبان در همین دوران و با بی حساب و کتاب بودن امور که معمولا در این شرایط بر نیروی انقلابی تحمیل می شود است که می توانند ابراز وجود کنند. آنها نیروهای سردرگمی هستند که در وهله اول نمی دانند که چه می خواهند و فقط بخاطر خودبخودگرایی می دانند که چه را نمی خواهند و این سرآغاز فاجعه انحراف است. با اصل تعیین تکلیف با همه چیز و همه کس انقلاب گامی بزرگ بسوی پیشرفت و تعالی بر می دارد.
۸ - راهگشایی و الهام بخش بودن رهبری:
این دوران بزرگترین آزمایش و ابتلا قبل از همه برای رهبری جریان انقلابی است. هنر او در چگونه به پایان بردن این دوران است که عیار و خلوص او را اثبات می کند. او باید الهام بخش کسانی باشد که تسلیم شرایط نشده و دشمن نتوانسته آنها را مرعوب سازد. آنها در پس همه حوادث، پرشور و امید کماکان دل به انقلاب سپرده اند. ارزشهای آن را بزرگترین سرمایه زندگی خود می دانند. اگر این دوران را دوران زخم زبانها و طعنه زدنهای این و آن بریده و نادم و… بدانیم که با ارزشها و مفاهیم انقلابی با واژه هایی همچون «نوک پیکان تکامل» و یا «لنگر آفرینش» و با لوده گی برای ارضای ضمیر خویش و برای چند لحظه فائق آمدن بر تناقضات درونی و چشمک و چراغ زدن به دشمن بازی نموده تا آن را ملوث سازند، تآکید بر ارزشهای و دستاوردهای مبارزاتی همه نوعی راهگشایی در مسیر انقلاب محسوب می گردد. همانگونه که نباید در مقابل این طعنه ها و تخریب ها، خم به ابرو آورد نباید از تعریف و تمجیدها هم ذوق زده شد. نقل است که در دوران فترت ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷ جنبش انقلابی روسیه، لنین در تبعید رفقای پیک را که از روسیه برای او خبر می آوردند چنان با سؤالات و طرح مسائل غافلگیر می کرد که همه را به تعجب وامی داشت. پیکی از راه می رسید و ادعا می کرد در فلان شهر و فلان کارخانه و یا واحد تولیدی فلان تعداد انقلابی بلشویک آماده پیوستن به صفوف انقلاب هستند. لنین با پرهیز از ذوق زدگی و تحت تأثیر واژه ها و عبارات انقلابی قرار گرفتن، ابتدا پیک را به استراحت و رفع خستگی دعوت می کرد و سپس سر فرصت از رفیق پیک می پرسید خوب مگر نمی گویی در فلان کارخانه و یا شهر فلان تعداد انفلابی خواهان پیوستن به صفوف حزب ما هستند ، لطفا اسامی آنها را بنویس. اینگونه همه چیز در مدار درست و منطقی خود قرار می گرفت و از احساسات غلتانی که در این دوران به سراغ انقلابیون می آید پرهیز می نمود و می توانست با واقع بینی و دوست نگری حوادث پیش رو را پیش بینی کرده و برای آن برنامه ریزی کند.
ما در دوران حاضر علیرغم تمامی چالش ها و معضلات و مشکلات، راهگشایی گاها لحظه به لحظه رهبری جنبش انقلابی را شاهدیم که حتی به دشمن اعلام می کند که چه خط و خطوطی را در رابطه با تضادهای درونیش در پیش بگیرد. یعنی اینکه نه تنها مرعوب شرایط سخت نشده و نه تنها در قید شرایط باقی نمانده بلکه با راهگشایی لحظه به لحظه الهام بخش یاران و وفاداران به انقلاب است.
اگر انقلاب بدون وجود عنصر انقلابی و سازمان انقلابی وجود نداشته و ادامه هر انقلابی وابسته بلاشرط به سازمان انقلابی است و در واقع این خطوط و مواضع سازمان انقلابی است که آینده انقلاب را تضمین نموده و آن را در برابر حوادث پیش رو بیمه می کند. حال با این واقعیت به سراغ نقطه عزیمت مواضع یک سازمان انقلابی می رویم و در مبحث آینده نقطه عزیمت مواضع یک سازمان انقلابی را به بحث می گذاریم.