چي شد كه "چوبكاري نفرماييد"ضرب المثل شد؟

آشنايي با ريشه ضرب المثل ها، چي شد كه "چوبكاري نفرماييد"ضرب المثل شد؟ 1 آبان -92
عبارت"چوبكاري نفرماييد" به لحاظ معني و مفهوم واقعي يعني كسي را با چوب زدن و به وسيله چوب تنبيه كردن است. ولي مجازاً كسي را خجل و شرمسار كردن از نيكي و احسان بيش ازحد معمول بكار مي‌رود.از كسي پذيرايي و به كسي محبت كردن، نيكي كردن به آن كه نسبت به تو نيكي نكرده است، وبالاخره با انعام و اكرام كسي را كه انعام و اكرام وظيفه او بوده خجل كردن است.در تمام اين موارد طرف مقابل خجلت و شرمساريش را با عبارت بالا به صور و اشكال زير پاسخ مي‌گويد:چوبكاري نفرماييد، فلاني مرا چوبكاري مي‌كند، خودم شرمنده هستم ديگر چوبكاري نفرماييد، و قس علي هذا. 
*ريشه ضرب المثل 
چوبكاري همان طوري كه در بالا ذكر شده حاكي از سياست و تنبيه طرف مقابل به وسيله چوب زدن است. اين نوع تنبيه و مجازات از قديمي ترين ايام تاريخي بلكه از بدو خلقت بشركه فقط چوب درختان جنگلي آلت و ابزار كار انسان هاي اوليه بوده معمول و متداول بوده است. اطفال خردسال بازيگوش را با چوبهاي نازك كه به دست و پايشان مي‌زدند تنبيه مي‌كردند. مردان متاهل همسران شان را البته در دوره مردسالاري با چوب هاي ضخيم مخصوصاً چوب انار كه ضربه‌هايش دردناك بوده و بدن را متورم و خون آلود مي‌كرده است مجازات مي‌كرده‌اند. چوبكاري براثر زمان پيشرفت كرد! و از درون خانه داخل سياست شده گوشه‌اي از گوشمالي و مجازات سياست پيشه گان گناهكار را بر عهده گرفته است. در اين مورد اگرگناهكار محكوم به مرگ مي‌شد او را به پشت مي‌خوابانيدند و با چوبهاي ضخيم آن قدر به شكمش مي‌نواختند كه روده‌هايش پاره مي‌شد و محكوم بيچاره بر اثر خونريزي داخلي به فجيعترين وضعي جان مي‌داد. چنانچه محكوميت گناهكار در حد مرگ و اعدام نبود اين گونه محكومان را كه اكثراً شاهزادگان و امراي ارتش وحكام ولايت بوده‌اند به طريق چوب زدن و نقره داغ ! كردن، يعني جريمه نقدي، و نفي بلد و تبعيد محكوم مي‌كردند تا ساير ماموران دولت تكليف خود را بدانند و سرجايشان بنشينند. به طوري كه گفتيم اگرچه چوب زدن از قديمي ترين ايام تاريخي رايج و معمول بود، ولي چوبكاري رجال در زمان فتحعلي شاه قاجار اتفاق افتاد و بخصوص در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه بنابرنقشه و تصميم ميرزا تقي خان اميركبير شاهزادگان و حكام ولايات و فرماندهان قشون را كه در انجام وظايف محوله تهاون و قصور مي‌ورزيدند بدين وسيله چوبكاري و مجازات مي‌كردند تا درس عبرتي براي سايرخدمتگزاران و عمال دولت باشد. براثر نقشه و تدبير اميركبير تا آنجا كه مدارك موجود حكايت مي‌كند علاوه بر حكام ولايات در حدود چهارده تن از عموها و عموزاده‌هاي شاه و حتي پسران خاقان مغفور به علت خطاهايي كه مرتكب شده بودند چوب خورده جريمه شده‌اند ولي پس از قتل اميركبير اين نظم و نسق و سختگيري بلاتفاوت نيز در عصر قاجار با خود او متروك شده است. به هرصورت در حال حاضر كه جزء امثال وحكم در صحبتهاي مان مي‌گوييم فلاني مرا چوبكاري مي‌كند از دوره قاجاريه به خصوص در زمان صدارت اميركبير كه چوبكاري نسبت به تمام مقامات كشور رواج وكمال يافته به يادگار مانده است