صدا و نامه
های شما
30 دی - 92
به دختران جوان جوياي كار كه با اعتماد به آگهيهاي استخدام در
جستجوي كار هستند تذكر بدهيد مواظب باشند تا خداي ناكرده در دام كلاهبرداراني كه
قصد سوءاستفاده دارند،نيفتند. بنده دو سئوال دارم كه اميدوارم هم شما سئوال
من را چاپ كنيد و هم مسئولان ذيربط پاسخگو باشند: 1 - آيا به آن اصل قانون اساسي
كه اموال مديران قبل و بعد مديريت بايد بررسي شود، عمل ميشود؟ اگر جواب بله است
پس برخيها چقدر حقوق ميگيرند كه ثروت آنها سر به آسمان ميرسد. 2- برخي مثل همه
زندگي خود را فروخته هزينه تحصيل فرزندان كرده چكار كنيم تا فرزندمان كاري پيدا
كند؟ آيا كسي صداي مرا ميشنود؟! اينجا ايران است، اينجا تهران است. اينجا
يكي از شلوغترين ايستگاههاي متروي جهان است و من يك انسانم؛ انساني كه ميخواهد
در فضايي كوچك در ميان هزاران هزار مسافر چشم انتظار قطار، به سوي مقصدش روان
شود... روزگاري من از ميان همه وسايل نقليه عمومي مترو را انتخاب كردم و در
اين انتخاب كسي مرا مجبور نكرد. من مترو را برگزيدم چون آن را مطمئنترين، راحت
ترين، سالمترين، و ايمنترين وسيله سفر درون شهري ميدانستم. اين اطلاعات را كسي
به من نگفت و نياموخت كه خود به تجربه به آن رسيدم. من به عنوان يك انسان آزاد،
گاهي اوقات دلم براي خودم تنگ ميشود؛ براي ثانيهها، دقيقهها، ساعتها، روزها،
ماهها و سالهايي كه در بزرگترين شهر سرزمينم در دريايي از آلودگي، هواي مسموم را
استنشاق كنم و لحظه به لحظه به سوي مرگي بدفرجام گام بردارم...
صداي شما
* اژدري از تهران: فروشندگان دورهگرد با وانت در مناطق مختلف تهران
تردد و با صداي ناهنجار خود در زمانهاي استراحت مردم تبليغ ميكنند كه اين امر
باعث سلب آسايش مردم ميشود. چرا عوامل و ساير ارگانهاي ذيربط در اين زمينه اقدامي
نميكنند؟
* از اهالي محل: از نيروي انتظامي تقاضا ميشود جهت جلوگيري از ورود
معتادين به پاركها نظارت بيشتري در اين مكانها داشته باشند. در پارك 17 شهريور
نازيآباد اكثر معتادين يا در خريد و فروش و يا در حال استعمال موادمخدر هستند!
* اكبري از تهران: به دختران جوان جوياي كار كه با اعتماد به آگهيهاي
استخدام در جستجوي كار هستند تذكر بدهيد مواظب باشند تا خداي ناكرده در دام
كلاهبرداراني كه قصد سوءاستفاده دارند،نيفتند.
* جعفري از تهران: به مسئولان صداوسيما تذكر دهيد چرا سفر استاني
آقاي روحاني را مانند سفرهاي استاني رئيسجمهور قبلي پوشش خبري نداد؟
* ليلآبادي از تبريز: بنده دو سئوال دارم كه اميدوارم هم شما سئوال
من را چاپ كنيد و هم مسئولان ذيربط پاسخگو باشند: 1 - آيا به آن اصل قانون اساسي
كه اموال مديران قبل و بعد مديريت بايد بررسي شود، عمل ميشود؟ اگر جواب بله است
پس برخيها چقدر حقوق ميگيرند كه ثروت آنها سر به آسمان ميرسد. 2- برخي مثل همه
زندگي خود را فروخته هزينه تحصيل فرزندان كرده چكار كنيم تا فرزندمان كاري پيدا
كند؟
نامههاي شما
بي تدبيري در تصميمات خلق الساعه مسئولان تاكسيراني
اخيراً پيامكي از سوي شركت تاكسيراني به گوشيهاي همراه رانندگان
تاكسي ارسال شده كه رانندگان براي دريافت كارنامه هوشمند سريعاً به شركتها و دفاتر
خود مراجعه كنند در غير اين صورت از فعاليت آنان در سطح شهر جلوگيري خواهد شد!
همين مسئله باعث شده تا بسياري از رانندگان كه بايد اين روزها وقت خود را به دليل
نزديك شدن به شب عيد، فعاليت بيشتري جهت جابجايي مردم داشته باشند گرفته، اكنون با
دردست داشتن مدارك خود كه بارها از تاكسيداران گرفته شده، مجدداً جهت كارنامه
هوشمند، مراجعه نمايند. پيشنهاد ميشود اين كارها اولاً به مرور زمان و با تعيين
وقت دراز مدت و دستهبندي تاكسيها انجام شود تا وقت رانندگان و مسئولان ذيربط بيش
از پيش هدر نرود. عدهاي از رانندگان تاكسي - تهران
آيا كسي صداي مرا ميشنود؟!
اينجا
ايران است، اينجا تهران است. اينجا يكي از شلوغترين ايستگاههاي متروي جهان است و
من يك انسانم؛ انساني كه ميخواهد در فضايي كوچك در ميان هزاران هزار مسافر چشم
انتظار قطار، به سوي مقصدش روان شود... روزگاري من از ميان همه وسايل نقليه
عمومي مترو را انتخاب كردم و در اين انتخاب كسي مرا مجبور نكرد. من مترو را
برگزيدم چون آن را مطمئنترين، راحت ترين، سالمترين، و ايمنترين وسيله سفر درون
شهري ميدانستم. اين اطلاعات را كسي به من نگفت و نياموخت كه خود به تجربه به آن
رسيدم. من به عنوان يك انسان آزاد، گاهي اوقات دلم براي خودم تنگ ميشود؛ براي
ثانيهها، دقيقهها، ساعتها، روزها، ماهها و سالهايي كه در بزرگترين شهر سرزمينم
در دريايي از آلودگي، هواي مسموم را استنشاق كنم و لحظه به لحظه به سوي مرگي
بدفرجام گام بردارم... اينجا تهران است و من يك انسانم؛ انساني كه در زير سقف
بلند آسمانش و از صدها هزار خانه و آسمانخراش شهرش، سند مالكيت يك خانه كوچك را هم
ندارد؛ انساني كه به ميلياردها ميليارد اسكناس درشت اين شهر نميانديشد و غبطهاش
را نميخورد؛ انساني كه هيچ چيز نميخواهد مگر هوايي سالم و به دور از آلودگي تا
بتواند كوه عظيم و زيباي دماوند را به شفافيت يك برگ گل نظاره گر باشد و اين
زيبايي را غنميت بشمارد. آيا اين آرزو بزرگ و دست نيافتني است؟! آيا كسي هست كه
چنين آرزويي نداشته باشد! چه كسي بايد به اين آرزو تحقق بخشد؟ آيا گوش شنوايي
هست؟... مسافران ميدانند كه همين مترو فعلي هر ماه به حدود 70 ميليون مسافر
سرويس ميدهد و از ميليونها ليتر بنزين صرفه جويي ميكند، اما واقعاً اين كافي
است؟ اين جمعيت ميليوني از روي اختيار مترو را انتخاب كردهاند و به مشكلات آن
واقفاند اما آ?ا ميتوان آنها را از چنين انتخابي منصرف كرد؟ آيا كسي صداي مرا
ميشنود!...اي جماعت! امروز و روزهاي باقي مانده عمرم ميخواهم در هواي سالم نفس
بكشم؛ نفسي به دور از ترافيك دهشتناك و دغدغه خيال و در آرامش كامل - آيا اين حق
يك انسان نيست؟!... حميدرضا نظري - تهران