درادامه ی تنش زا بودن رابطه رژیم
وارونه ی ولایت فقیه با ترکیه که به خاطر سوریه است .چون ترکیه از مخالفان سوری
حمایت می کندو تأکید می کند که بشار اسد جنایتکار باید برود . بنابراین یک پرونده
ی علیه ی ترکیه گشوده شده است . زیرا که گزارش شده است محافظ ایرانی یک کلوپ در استانبول ترکیه، دختر
ایرانی را ربود. این پسر جوان که یک ایرانی با تابعیت ترکیه است تحت تعقیب پلیس
اینترپل قرار گرفت.پدر دخترربوده شده هم
در ایران شکایت کرده است.
محافظ یک کلوپ در استانبول ترکیه، دختر
ایرانی را ربود. این پسر جوان که یک ایرانی با تابعیت ترکیه است تحت تعقیب پلیس
اینترپل قرار گرفت.
پرونده این آدمربایی با شکایت پدر یک دانشجوی ایرانی در شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران گشوده شد. چندی پیش مردی نگران با مراجعه به دادسرا ادعا کرد دخترش که برای تحصیل به کشور ترکیه رفته بود توسط محافظ یک دیسکو اغفال شده و سرنوشت هولناکی پیدا کرده است؛ او دراینباره به بازپرس حسینپور گفت: «٣سال قبل دختر و پسرم را برای تحصیل به استانبول ترکیه فرستادم. آنها با هم زندگی میکردند و در این مدت مشکل خاصی وجود نداشت تا اینکه ٢ ماه پیش پسرم «فرشاد» تنهایی به ایران سفر کرد و دخترم «فرناز» را در استانبول تنها گذاشت.
فرشاد در مدتی که ایران بود دچار سانحه تصادف شد و به شدت آسیب دید، به همین خاطر مجبور شد تا برای مداوا، مدت اقامتش در تهران را تمدید کند و در این مدت دخترم در استانبول تنها زندگی میکرد.
بعد از بهبودی فرشاد با یکدیگر به ترکیه رفتیم تا وضع جسمانیاش بهتر شود، اما در آنجا متوجه موضوع پیچیدهای شدم. رفتار دخترم خیلی عوض شده بود و بعد از مدتی متوجه بحران شدید روحی در او شدم.
رفتارش را که تحت نظر گرفتم، فهمیدم فرناز با پسری ایرانی که تابعیت مضاعف ترکیه را دارد و شخصی شرور و دارای سابقه شرارت در ایران بوده آشنا شده است. بعد از مدتی هم متوجه شدم این پسر محافظ یک کلوپ در استانبول است و به اسم خواستگار خودش را به فرناز نزدیک کرده و به علتی نامعلوم از او پول گرفته و اخاذی میکند. وضع روحی دخترم هر روز بدتر میشد و من به بهانه تعطیلات تابستان او را همراه با خودم به ایران آوردم. چند روزی از رسیدنش به تهران نگذشته بود که دختری ناشناس با خانه ما تماس گرفت و ادعا کرد یکی از همکلاسیهای فرناز در استانبول است و میخواهد قبل از رفتنش او را ببیند.
صبح روز٢٨ مردادماه بود که دخترم خودرو من را گرفت و به بهانه رفتن به خانه این همکلاسیاش از خانه خارج شد. چند ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت قصد دارد دوستش را به فرودگاه امامخمینی برساند و تا قبل از ساعت ٥ بعدازظهر به خانه برمیگردد، اما بازنگشت. هرچه با موبایلش تماس گرفتم تلفنش خاموش بود. نگران شدم و خودم را به فرودگاه رساندم. ابتدا به پارکینگ رفتم تا مطمئن شوم او هنوز در فرودگاه است یا نه! خودروام در پارکینگ پارک شده بود و خیالم راحتتر شد.
به همین خاطر خودم را به سالن فرودگاه رساندم اما اثری از فرناز نبود. وقتی به پلیس گذرنامه مراجعه کردم با ماجرای هولناکی روبهرو شدم و فهمیدم دخترم از ایران خارج شده است. افکار بدی به سراغم آمد، میدانستم ماجرای دوستش یک بازی بوده و این موضوع زیر سر همان پسر محافظ دیسکو بوده است.
همان موقع با پسرم تماس گرفتم و گفتم خودش را به فرودگاه استانبول برساند تا به محض ورود فرناز او را همراه خودش ببرد. اما فرشاد که به فرودگاه رفته بود متوجه حضور این پسر شرور نیز در سالن فرودگاه میشود. همان موقع دخترم از راه رسیده بود و وقتی قصد داشت با برادرش همراه شود مورد تهدید این محافظ دیسکو قرار گرفت. او با پسرم درگیر شده و بعد از ضربوشتم فرشاد دخترم را به زور با خود برده بود.»
این شاکی که ادعا داشت پرونده این ماجرا در فرودگاه استانبول نیز تحت رسیدگی پلیس قرار گرفته است از بازپرس حسینپور خواست تا دخترش را از چنگال این پسر که او را به شیوه آدمربایی با خود برده بود، نجات دهد.
تحقیقات تکمیلی این پرونده نشان میدهد دختری که خودش را همکلاسی این دختر معرفی کرده بود درواقع خواهر این محافظ دیسکو بوده و در ایران سکونت داشته است. بررسیهای تخصصی نشان میداد این دختر با تهیه بلیت فرناز را اغفال کرده و موضوع رفتن خودش به استانبول ساختگی بوده است. با شکایت این پدر تحقیقات برای روشن شدن زوایای مبهم پرونده درحالی آغاز شد که به دستور قاضی حسینپور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران پلیس اینترپل برای رازگشایی از این پرونده وارد عمل شد.
پرونده این آدمربایی با شکایت پدر یک دانشجوی ایرانی در شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران گشوده شد. چندی پیش مردی نگران با مراجعه به دادسرا ادعا کرد دخترش که برای تحصیل به کشور ترکیه رفته بود توسط محافظ یک دیسکو اغفال شده و سرنوشت هولناکی پیدا کرده است؛ او دراینباره به بازپرس حسینپور گفت: «٣سال قبل دختر و پسرم را برای تحصیل به استانبول ترکیه فرستادم. آنها با هم زندگی میکردند و در این مدت مشکل خاصی وجود نداشت تا اینکه ٢ ماه پیش پسرم «فرشاد» تنهایی به ایران سفر کرد و دخترم «فرناز» را در استانبول تنها گذاشت.
فرشاد در مدتی که ایران بود دچار سانحه تصادف شد و به شدت آسیب دید، به همین خاطر مجبور شد تا برای مداوا، مدت اقامتش در تهران را تمدید کند و در این مدت دخترم در استانبول تنها زندگی میکرد.
بعد از بهبودی فرشاد با یکدیگر به ترکیه رفتیم تا وضع جسمانیاش بهتر شود، اما در آنجا متوجه موضوع پیچیدهای شدم. رفتار دخترم خیلی عوض شده بود و بعد از مدتی متوجه بحران شدید روحی در او شدم.
رفتارش را که تحت نظر گرفتم، فهمیدم فرناز با پسری ایرانی که تابعیت مضاعف ترکیه را دارد و شخصی شرور و دارای سابقه شرارت در ایران بوده آشنا شده است. بعد از مدتی هم متوجه شدم این پسر محافظ یک کلوپ در استانبول است و به اسم خواستگار خودش را به فرناز نزدیک کرده و به علتی نامعلوم از او پول گرفته و اخاذی میکند. وضع روحی دخترم هر روز بدتر میشد و من به بهانه تعطیلات تابستان او را همراه با خودم به ایران آوردم. چند روزی از رسیدنش به تهران نگذشته بود که دختری ناشناس با خانه ما تماس گرفت و ادعا کرد یکی از همکلاسیهای فرناز در استانبول است و میخواهد قبل از رفتنش او را ببیند.
صبح روز٢٨ مردادماه بود که دخترم خودرو من را گرفت و به بهانه رفتن به خانه این همکلاسیاش از خانه خارج شد. چند ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت قصد دارد دوستش را به فرودگاه امامخمینی برساند و تا قبل از ساعت ٥ بعدازظهر به خانه برمیگردد، اما بازنگشت. هرچه با موبایلش تماس گرفتم تلفنش خاموش بود. نگران شدم و خودم را به فرودگاه رساندم. ابتدا به پارکینگ رفتم تا مطمئن شوم او هنوز در فرودگاه است یا نه! خودروام در پارکینگ پارک شده بود و خیالم راحتتر شد.
به همین خاطر خودم را به سالن فرودگاه رساندم اما اثری از فرناز نبود. وقتی به پلیس گذرنامه مراجعه کردم با ماجرای هولناکی روبهرو شدم و فهمیدم دخترم از ایران خارج شده است. افکار بدی به سراغم آمد، میدانستم ماجرای دوستش یک بازی بوده و این موضوع زیر سر همان پسر محافظ دیسکو بوده است.
همان موقع با پسرم تماس گرفتم و گفتم خودش را به فرودگاه استانبول برساند تا به محض ورود فرناز او را همراه خودش ببرد. اما فرشاد که به فرودگاه رفته بود متوجه حضور این پسر شرور نیز در سالن فرودگاه میشود. همان موقع دخترم از راه رسیده بود و وقتی قصد داشت با برادرش همراه شود مورد تهدید این محافظ دیسکو قرار گرفت. او با پسرم درگیر شده و بعد از ضربوشتم فرشاد دخترم را به زور با خود برده بود.»
این شاکی که ادعا داشت پرونده این ماجرا در فرودگاه استانبول نیز تحت رسیدگی پلیس قرار گرفته است از بازپرس حسینپور خواست تا دخترش را از چنگال این پسر که او را به شیوه آدمربایی با خود برده بود، نجات دهد.
تحقیقات تکمیلی این پرونده نشان میدهد دختری که خودش را همکلاسی این دختر معرفی کرده بود درواقع خواهر این محافظ دیسکو بوده و در ایران سکونت داشته است. بررسیهای تخصصی نشان میداد این دختر با تهیه بلیت فرناز را اغفال کرده و موضوع رفتن خودش به استانبول ساختگی بوده است. با شکایت این پدر تحقیقات برای روشن شدن زوایای مبهم پرونده درحالی آغاز شد که به دستور قاضی حسینپور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران پلیس اینترپل برای رازگشایی از این پرونده وارد عمل شد.