آرام و بيصدا
وارد ميشوند. دور سرهايشان باندهاي قرمز رنگي پيچيده و آثار يك حادثه روي صورتشان
جا خوش كرده. يك دختر ٩ ساله همراه خواهر چهارسالهاش روي صندلي آرام ميگيرند،
اما قرار ندارند. گويي تمام شور و شر كودكانهشان چند ماه پيش در لهيب آتش فروكش
كرده. آتشي كه ارديبهشت ماه امسال در يك حادثه متولد شد، تا كودكانههاي روستا را
به سكوت وادارد. دو خواهر پناهشان تلفن همراه پدر است كه ميتوانند به بهانه آن
سرشان را پايين بگيرند و از نگاههاي جمع حاضر كه آزارشان ميدهد، فرار كنند.
خواهر كوچكتر گاهي شيرين زباني ميكند، اما نگاه حاضرين باعث ميشود با شرمي
كودكانه به آغوش پدر پناه ببرد.
فرزانه و نازنين چند ماه پيش در حادثهاي كه در روستايشان اتفاق افتاد، دچار آتشسوزي شدهاند و حالا آرام و بيصدا براي چندمين بار داستان آن حادثه را مرور ميكنند. وقتي كه مادر ميگويد: «ارديبهشت ماه بود، يك ظرف نفت و بنزين جلوي در خانه بود، بچهها با كمك هم ميخواستند ظرف را كه به خيالشان پر از نفت است، كنار آتشي كه در آغل گوسفندان روشن بود بياورند، اما نزديك آتش كه شدند، ظرف بنزين در دستشان منفجر شد، سمت راست نازنين و سمت چپ فرزانه بهشدت دچار سوختگي شده.» ٤٠ درصد سوختگي درجه سه، يادگار يك حادثه است كه هميشه با اين دو خواهر باقي خواهد ماند.
مادر ميگويد «بعد از آن اتفاق سر و گردن نازنين چسبندگي پيدا كرده بود، هفته پيش در تهران جراحي كردند و پوستگذاري كردند، حنجره و لب نازنين بهشدت آسيب ديده. قرنيه چشم راست فرزانه خوشبختانه آسيبي نديده اما پلكش دچار آسيب جدي شده» سكوت و انزواي فرزانه اين سوال را ايجاد ميكند كه هميشه اينقدر آرام و ساكت بوده يا بعد از آن روز ارديبهشتي اينطور در خود فرو ميرود. مادر از شيرينزبانيهايش ميگويد كه در روستا زبانزد بوده و پدر از روزي ميگويد كه معلمهاي مدرسه براي عيادت آمده بودند و بغض راه گلويشان را بسته بود، از ديدن شاگرد ممتاز مدرسه كه آسيب يك حادثه را حمل ميكند.
پدر ميگويد: «بيمارستان به ما گفت اگر توانش را داري و ميتواني يك ميليارد تامين كني، ميتواني بچهها را براي درمان ببري آلمان، اما من تا همين جا هم از دوست و آشنا قرض كردم تا توانستم ٣٠، ٤٠ ميليون هزينه را در اين چند ماه بپردازم. چطور ٨٠٠ ميليون تهيه كنم.»
شعلهها زبانه ميكشند و در لهيب تمام نشدني شان، تمام كودكي خواهران ٩ و چهارساله اهل خراسان جنوبي را ميبلعند. حتي خنكاي رود روان روستا هم نميتواند آتشي كه به جان كودكي دختران كوچك روستا افتاده را خاموش كند. خانواده دو كودكي را كه آرام و قرار ندارند، ميرسانند به بيمارستان طبس، محروميت يك استان اينجا معنا پيدا ميكند. بيمارستان هيچ امكاناتي براي التيام درد دو كودك ندارد. آمبولانس راهي يزد ميشود. سه ساعت فاصله بين طبس تا يزد، ميشود دوزخ دو خواهر، آمبولانس سرم ندارد تا آب از دست رفته بدنشان را تامين كند، پمادي براي التيام دردشان نيست. بيمارستان ميگويد: «اگر يك ساعت ديرتر ميرسيديد، بچهها به دليل از دست دادن آب بدنشان از دست ميرفتند.»
اعتماد به درمانهاي سنتي غير اصولي
در اين بين يكي از اهالي روستاهاي اطراف، به قصد اخاذي خانواده مستاصل را اميدوار ميكند كه با پمادي كه توليد كرده معجزه خواهد كرد، خانواده كه به هر اميدي براي نجات دخترانش از درد چنگ ميزند، به زن اعتماد ميكند. ٢٠ روز اميدوارانه كودكان تحت درمان زن روستايي قرار ميگيرند و هزينه اين بيست روز بالغ بر ٤٠ ميليون به خانواده تحميل ميكند. اما نتيجه اين اعتماد نه تنها التيام زخم دختران نيست، بلكه باعث آسيب ديدن بافت سالم هم ميشود. پزشكان دارو را تاييد ميكنند، اما نه براي درمان سوختگي درجه سه، بلكه براي سوختگيهاي سطحي.
جاي خالي كاركرد بيمههاي حوادث روستايي
روستاي كاظم آباد لولهكشي گاز شهري ندارد و در آن چندين بار انفجار كپسول گاز اتفاق افتاده و بارها اهالي جانشان را در حوادث مشابه از دست دادهاند، باز هم امكاناتي براي نجات مردم از آتشسوزي وجود ندارد و مصدومان يك هفته بعد از حادثه تسليم مرگ ميشوند. بيمارستانها در مراحل اوليه بروز حادثه ميتوانند از مرگ يا پيشرفت آسيبها پيشگيري كنند اما امكاناتش را ندارند. همانطور كه به نازنين و فرزانه گفتهاند اگر در بيمارستان طبس نخستين اقدامات به شكل اصولي انجام ميشود سوختگي ميتوانست در حد سوختگي درجه دو باقي بماند. خانواده آسيب ديده از اين حادثه ميگويند با اين استدلال كه شنيدهاند بيمه سلامت روستاييان حمايت چنداني از بيمهشدگان ندارد، براي دريافت خدمات آن اقدام نكردهاند.
حسين احمدي نياز وكالت اين كودكان را به گفته خود براي احقاق حقوق آنها به عهده گرفته است. احمدي نياز در مورد پرونده نازنين و فرزانه ميگويد: «مهمترين سوالي كه ما از وزارت بهداشت داريم اين است كه اين كودكان چه جايگاهي در طرح تحول نظام سلامت دارند؟ ضمن اينكه بيمه روستاييان نبايد شكل تشريفاتي داشته باشد، با اين همه هزينهاي كه براي اجراي اين طرح ميشود، روستاييان نميتوانند آنطور كه بايد از آن بهرهبرداري كنند. ما ميخواهيم اين سوال را مطرح كنيم كه چرا اين كودكان مشمول قانون جبران خسارت حوادث قرار نميگيرند؟ ضمن اينكه در جريان اين اتفاق يك اخاذي توسط يك فرد محلي با داروهاي تقلبي هم صورت گرفته است كه قرار است پيگيريهاي قانوني آن انجام شود.»
نازنين و فرزانه حالا در تهران به وعدههاي وزارت بهداشت دل خوشند، تا از شدت دردي كه چند ماهي است جسم و جانشان را زخمي كرده، بكاهند.
فرزانه و نازنين چند ماه پيش در حادثهاي كه در روستايشان اتفاق افتاد، دچار آتشسوزي شدهاند و حالا آرام و بيصدا براي چندمين بار داستان آن حادثه را مرور ميكنند. وقتي كه مادر ميگويد: «ارديبهشت ماه بود، يك ظرف نفت و بنزين جلوي در خانه بود، بچهها با كمك هم ميخواستند ظرف را كه به خيالشان پر از نفت است، كنار آتشي كه در آغل گوسفندان روشن بود بياورند، اما نزديك آتش كه شدند، ظرف بنزين در دستشان منفجر شد، سمت راست نازنين و سمت چپ فرزانه بهشدت دچار سوختگي شده.» ٤٠ درصد سوختگي درجه سه، يادگار يك حادثه است كه هميشه با اين دو خواهر باقي خواهد ماند.
مادر ميگويد «بعد از آن اتفاق سر و گردن نازنين چسبندگي پيدا كرده بود، هفته پيش در تهران جراحي كردند و پوستگذاري كردند، حنجره و لب نازنين بهشدت آسيب ديده. قرنيه چشم راست فرزانه خوشبختانه آسيبي نديده اما پلكش دچار آسيب جدي شده» سكوت و انزواي فرزانه اين سوال را ايجاد ميكند كه هميشه اينقدر آرام و ساكت بوده يا بعد از آن روز ارديبهشتي اينطور در خود فرو ميرود. مادر از شيرينزبانيهايش ميگويد كه در روستا زبانزد بوده و پدر از روزي ميگويد كه معلمهاي مدرسه براي عيادت آمده بودند و بغض راه گلويشان را بسته بود، از ديدن شاگرد ممتاز مدرسه كه آسيب يك حادثه را حمل ميكند.
پدر ميگويد: «بيمارستان به ما گفت اگر توانش را داري و ميتواني يك ميليارد تامين كني، ميتواني بچهها را براي درمان ببري آلمان، اما من تا همين جا هم از دوست و آشنا قرض كردم تا توانستم ٣٠، ٤٠ ميليون هزينه را در اين چند ماه بپردازم. چطور ٨٠٠ ميليون تهيه كنم.»
شعلهها زبانه ميكشند و در لهيب تمام نشدني شان، تمام كودكي خواهران ٩ و چهارساله اهل خراسان جنوبي را ميبلعند. حتي خنكاي رود روان روستا هم نميتواند آتشي كه به جان كودكي دختران كوچك روستا افتاده را خاموش كند. خانواده دو كودكي را كه آرام و قرار ندارند، ميرسانند به بيمارستان طبس، محروميت يك استان اينجا معنا پيدا ميكند. بيمارستان هيچ امكاناتي براي التيام درد دو كودك ندارد. آمبولانس راهي يزد ميشود. سه ساعت فاصله بين طبس تا يزد، ميشود دوزخ دو خواهر، آمبولانس سرم ندارد تا آب از دست رفته بدنشان را تامين كند، پمادي براي التيام دردشان نيست. بيمارستان ميگويد: «اگر يك ساعت ديرتر ميرسيديد، بچهها به دليل از دست دادن آب بدنشان از دست ميرفتند.»
اعتماد به درمانهاي سنتي غير اصولي
در اين بين يكي از اهالي روستاهاي اطراف، به قصد اخاذي خانواده مستاصل را اميدوار ميكند كه با پمادي كه توليد كرده معجزه خواهد كرد، خانواده كه به هر اميدي براي نجات دخترانش از درد چنگ ميزند، به زن اعتماد ميكند. ٢٠ روز اميدوارانه كودكان تحت درمان زن روستايي قرار ميگيرند و هزينه اين بيست روز بالغ بر ٤٠ ميليون به خانواده تحميل ميكند. اما نتيجه اين اعتماد نه تنها التيام زخم دختران نيست، بلكه باعث آسيب ديدن بافت سالم هم ميشود. پزشكان دارو را تاييد ميكنند، اما نه براي درمان سوختگي درجه سه، بلكه براي سوختگيهاي سطحي.
جاي خالي كاركرد بيمههاي حوادث روستايي
روستاي كاظم آباد لولهكشي گاز شهري ندارد و در آن چندين بار انفجار كپسول گاز اتفاق افتاده و بارها اهالي جانشان را در حوادث مشابه از دست دادهاند، باز هم امكاناتي براي نجات مردم از آتشسوزي وجود ندارد و مصدومان يك هفته بعد از حادثه تسليم مرگ ميشوند. بيمارستانها در مراحل اوليه بروز حادثه ميتوانند از مرگ يا پيشرفت آسيبها پيشگيري كنند اما امكاناتش را ندارند. همانطور كه به نازنين و فرزانه گفتهاند اگر در بيمارستان طبس نخستين اقدامات به شكل اصولي انجام ميشود سوختگي ميتوانست در حد سوختگي درجه دو باقي بماند. خانواده آسيب ديده از اين حادثه ميگويند با اين استدلال كه شنيدهاند بيمه سلامت روستاييان حمايت چنداني از بيمهشدگان ندارد، براي دريافت خدمات آن اقدام نكردهاند.
حسين احمدي نياز وكالت اين كودكان را به گفته خود براي احقاق حقوق آنها به عهده گرفته است. احمدي نياز در مورد پرونده نازنين و فرزانه ميگويد: «مهمترين سوالي كه ما از وزارت بهداشت داريم اين است كه اين كودكان چه جايگاهي در طرح تحول نظام سلامت دارند؟ ضمن اينكه بيمه روستاييان نبايد شكل تشريفاتي داشته باشد، با اين همه هزينهاي كه براي اجراي اين طرح ميشود، روستاييان نميتوانند آنطور كه بايد از آن بهرهبرداري كنند. ما ميخواهيم اين سوال را مطرح كنيم كه چرا اين كودكان مشمول قانون جبران خسارت حوادث قرار نميگيرند؟ ضمن اينكه در جريان اين اتفاق يك اخاذي توسط يك فرد محلي با داروهاي تقلبي هم صورت گرفته است كه قرار است پيگيريهاي قانوني آن انجام شود.»
نازنين و فرزانه حالا در تهران به وعدههاي وزارت بهداشت دل خوشند، تا از شدت دردي كه چند ماهي است جسم و جانشان را زخمي كرده، بكاهند.