نگاه از كدام امام سخن مي گوييد؟

نگاه 
از كدام امام سخن مي گوييد؟ 6آبان -94
مدتیست که زاپاسی های چرخ پنجم  همیار وهمکار وهم قلم سربازجو شریعت نداری علیه ی دولت روحانی وحامیانش شده اند وموازی یادداشت های روز اوین نامه باترفندهای گوناگون  علیه ی برجام و سیاست های اقتصادی- سیاسی دولت روحانی قلمفرسایی می کنند.
نويسنده: امير شريفي

چندي پيش يکي از به اصطلاح فعالين سياسي که خود را متخصص سياست خارجي هم مي داند، ضمن مصاحبه در يکي از شبکه هاي مجازي و صحبت درباره زندگي و افکارش، اشاره به کراوات زدن و دست دادن با نامحرم کرد و براي توجيه شرعي اين دو مورد، از شهيد دکتر بهشتي و امام موسي صدر هم مثال آورد که گويا اين دو شخصيت بزرگوار تاريخ انقلاب هم با زنان نامحرم دست مي داده اند! اگرچه نادرستي مثال هاي فوق بر همه کساني که با شهيد بهشتي يا امام موسي صدر آشنايي داشته و يا سيره و زندگي ايشان را مطالعه کرده بودند، آشکار بود اما به فاصله کمي، دختر شهيد بهشتي که به گفته خودش، در طول اقامت در اروپا تقريبا در تمامي جلسات شهيد بهشتي، به همراه مادر خود حضور داشته، ادعاي ياد شده را تکذيب نمود و تاکيد کرد افراد براي توجيه کارهاي خود، شهيد بهشتي را سپر قرار ندهند. درباره امام موسي صدر هم بسيار نقل قول ها و شنيده ها داشتيم که چگونه مقيد به رعايت احکام اسلامي و خصوصا حفظ حريم محرم و نامحرم بودند اما دو نمونه از رفتار ايشان در دو سن مختلف (جواني در ايران و ميانسالي در خارج کشور) در باره دست ندادن با نامحرم، بيش از همه در شبکه هاي مجازي انتشار يافت که يکي به نقل از دکتر حسين کنعان در کتابي به نام «الامام موسي الصدر، قدر و دور» بود و ماجراي استنکاف امام موسي صدر جوان از دست دادن با يک دختر پيانيست در منزل نخست وزير وقت (هنگامي که پيغام پدر شان، آيت الله صدر را براي نخست وزير برده بودند) و دوم از قول سيد عباس نورالدين، نويسنده انديشمند و دانشمند فاضل درباره دست ندادن با دختري در يک کليساي خارج کشور که به سمت ايشان آمده و دست دراز کرده بود و در هر دو مورد، امام موسي صدر با قرار دادن دست برروي سينه خود، اظهار ادب و دوستي طرف مقابل را پاسخ داده بود.
    اما بعد از ادعاي فوق الذکر ،وقتي به ماه محرم و ايام عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) رسيديم، از يک طرف مسئله مذاکرات حضرت با عمر بن سعد مطرح شد و عده اي خواستند براي توجيه اعمال خود به امام شهيد تمسک جويند که اهل علم و به خصوص رهبرمعظم انقلاب با تکيه بر منابع و مآخذ معتبر پاسخ اين عده را دادند که ديدار هاي حضرت امام حسين (عليه السلام) با عمر سعد نه براي مذاکره (آن گونه که در فرهنگ سياسي امروزه به معناي بده و بستان مطرح است) بوده بلکه صرفا براي انذار و هشدار انجام گرفته است. 

    بازهم مدعيان در لاک فرو رفتند که ناگهان فردي مسئله دست دادن امام حسين با عمر سعد را پيش کشيد و دليل آورد که براساس همين شيوه رفتاري، دست دادن وزير امور خارجه با اوباما هم صحيح بوده است!

    جل الخالق!! اين چه قياس و مقايسه اي است؟! 

    اولاچگونه مي توانيد رفتار و سلوک، يک شخصيت عظيم تاريخ بشريت را- که خود، امام است و ولايت دارد و مي تواند در هر لحظه براساس رضاي خداوند، آنچه را که صلاح مي داند، انجام دهد - با عمل به قول خودشان «يهويي» وزيري مقايسه کنيد که در زمان حکومت نائب امام عصر، خود تحت ولايت اوست و شرعا و قانونا بايستي براساس حکم و راي و نظر ايشان، عمل نمايد و نه به سليقه و علاقه خويش!

    دوم؛ همچنان که آمد، تقريبا تمامي منابع تاريخي، ديني و روايي، از جريان ديدار حضرت امام حسين (عليه السلام) با عمر بن سعد به عنوان ملاقاتي از سر هشدار و اخطار امام به عمر سخن گفته اند اگرچه بنا بر همان روايات در ديدار فوق (که برخي منابع، آن را 3 بار ذکر مي کنند)، تنها حضرت ابوالفضل (عليه السلام) و حضرت علي اکبر (عليه السلام) و عمر بن قرظه از سوي امام و حفص (فرزند عمر) و غلامي همراه عمر بن سعد حضور داشتند و بقيه از محل ملاقات دور بودند. بنابرآنچه در بسياري از منابع معتبر ذکر شده(مانند تاريخ طبري و ابن اثير)، هيچ نقل قول مستقيمي از آن ديدار يا ديدارها باقي نمانده و در برخي منابع (مثل مقتل مقرم) نيز تنها روايتي از عمر بن قرظه آمده است که تاييد همان هشدار و اخطار امام است. برخي از منابع تاريخي و روايي نيز براساس نامه اي که بعد از ملاقات، عمر بن سعد به ابن زياد مي نويسد، درباره محتواي آن قضاوت کرده اند. در حالي که در آن نامه عمر سعد به ابن زياد مي نويسد يکي از پيشنهادات امام، اين بوده که نزد يزيد بروند و دست در دست او بگذارند!!

     از مهم ترين منابعي که مي تواند شاهدي بر محتواي ملاقات يا ديدارهاي فوق باشد، روايت «عقبه ابن سمعان» است که تاريخ طبري و تقريبا اغلب منابع تاريخي نقل کرده اند. «عقبه ابن سمعان» به قول خودش در تمام مسير از مدينه به مکه و از مکه به عراق، همراه امام بوده و تمام سخنان ايشان را شنيده است. خودش مي گويد : «من از مدينه تا به مكه و از مكه تا عراق تا آن گاه كه حسين(ع) شهيد شد همه جا با او بودم و تمام سخنان او را در تمام اين راه شنيدم و هيچ گاه چنين سخني نفرمود كه من حاضرم دست خود را در دست يزيد بگذارم ...»

    سوم ؛ در هيچ يک از روايات ياد شده از جمله کتاب «الارشاد» شيخ مفيد از چگونگي برخورد امام با عمر سعد سخني نيامده است.

    چهارم ؛ فرد مدعي اخيرالذکر، ادعا کرده است در کتاب «ارشاد» شيخ مفيد آمده که حضرت امام حسين (عليه السلام) با عمر بن سعد در طي ملاقات يا ديدارهاي ياد شده، دست داده است در حالي که در توضيح اين ادعا به يکي از وب سايت هاي دولتي توضيح مي دهد: «در کتاب ارشاد شيخ مفيد يکي از کتب معتبر روايي تاريخي نقل شده است که امام حسين(ع) با عمر سعد سه ملاقات داشته است. يکي به درخواست عمر سعد و دو ديدار به درخواست امام حسين(ع).» 

    پس از اين نقل مطلب از کتاب «ارشاد»، از قول خود و بنا بر برداشت خويش از آن ملاقات ادامه مي دهد: «ايشان که اسطوره ادب و احترام و کرامت است، قطعا وقتي با کسي ملاقات مي کند، عقب عقب نمي رود و به او پشت نمي کند، بلکه مثل آقا با فردي که ديدار کرده دست مي دهد

    يعني خود و نيز نقل قول دست دادن امام با عمر سعد را از کتاب شيخ مفيد نمي آورد بلکه به عنوان برداشت شخصي خويش نقل مي کند!! پس چگونه مي توان براساس برداشت شخصي خود، چنين روايت نادرستي را از يک طرف به امام معصوم و از طرف ديگر به عالم جليل القدري همچون شيخ مفيد نسبت داد؟!!

    پنجم ؛ دست دادن در زمان هاي گذشته و البته در فرهنگ اسلامي، ضمن اينکه همچون امروز و به اين صورت کنوني متداول نبوده، تحت عنوان مصافحه (به معناي رساندن دو کف دست به يکديگر از سمت انگشتان شصت) براي ابراز دوستي و مودت و يا عهد و پيمان انجام مي شده و خصوصا در صدر اسلام به معناي «بيعت» هم به کار گرفته مي شده است. اما نه تنها در اسلام بلکه اگر به تاريخ دست دادن از زمان روميان هم نگاه بيندازيم (که تصاوير آن بر سکه ها و نقش هاي بر جاي مانده باقي است) هيچ گاه مابين دشمنان و آن هم در ميانه جنگ و نبرد، عمل دست دادن صورت نمي گرفته است. نگاهي به تمام تصاوير و نقش هاي باستاني منابع تاريخي آن روزگار نشان مي دهد که چنين عملي در بين هيچ يک از اقوام بشري رواج نداشته.

    ششم، اگربر فرض محال هم در آن زمان چنين موضوعي يعني دست دادن مابين دشمنان مثلادر هنگام مذاکره يا متارکه جنگ وجود داشت، در شرايطي که ابن زياد شرط ترک جنگ با حضرت امام حسين (عليه السلام) را بيعت با ايشان قرار داده بود، هرگونه دست در دست عمر سعد گذاردن، در واقع به معناي «بيعت با يزيد» تلقي مي گرديد و عمر سعد مي توانست آن را بهانه بيعت امام با يزيد قرار دهد. 

    هفتم؛ فرد مدعي دست دادن حضرت امام حسين (عليه السلام) با عمر سعد، گويا در پاسخ حجت الاسلام پناهيان، اين تحريف تاريخي را انجام داده است! ولي آقاي پناهيان در سخنراني شب تاسوعا در بيت رهبري ،از دست ندادن حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام ) با شمر سخن گفت و حالاآن فرد، در جوابش از دست دادن امام شهيد با عمر سعد مي گويد! يعني مثلاموضوعي از مغرب گفته مي شود اما جواب آن فرد از مشرق است!!

     و بالاخره هشتم ؛ اين مدعيان پيروي از سلوک حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) که به محض کنار گذاشته شدن از يک پست کوچک، عالم و آدم را منکر شده و حتي خود را هم تکذيب مي کنند، چگونه از امامي سخن مي گويند که علي رغم وجود تمامي دلائل و بهانه هاي ريز و درشت براي آسوده زيستن، همه هستي و دار و ندار خود را به ميدان شهادت در راه خدا آورد ؟

    اين حضرات حتي امام حسين شان هم با حضرت امام حسين (عليه السلام) متفاوت است!!