چاقوي داعش دسته خود را هم مي برد؟!

نگاه 
چاقوي داعش دسته خود را هم مي برد؟!  30 آبان – 94
نويسنده: محمدهادي صحرايي

هيچ آزاده اي از ترور مردم بي گناه خوشحال نمي شود. هيچ جوانمردي نيست که از مظلوم کشي شادمان باشد، آن را محکوم نکند. هيچ مردي نيست که از داعش و جنايتهاي او آزرده دل و خشمگين نباشد. هيچ عاقل آگاهي نيست که ريشه جرثومه داعش و وهابيت و همه اين مشکلات را آمريکا، انگليس و اسرائيل نداند و هيچ مسلماني نيست که داعش را خودي و نماينده اسلام بداند و بشناسد که اين نامسلمانان گرگهاي پشمينه پوشند و نتيجه پوستين وارونه اي که خوارج ديروز بر تن نمودند. از سوي ديگر اين داعش امروزي، نتيجه همان درد زايماني است که چند سال قبل از اين، رايس خبرش را داده بود و هيلاري با سفرهاي پي در پي و مذاکرات و شيطنتهاي مکرر، آن را به دنيا آورده بود و در اصل اين زامبي صهيونيستي-آمريکايي همان توله آدمخوار کدخداست که معلوم نيست از جان مردمان جهان چه مي خواهد؟
    از مسلمان سني و شيعه گرفته تا مسيحي و ايزدي مي کشد و به زن و کودک و ناتوانشان رحم نمي کند ولي با صهيونيست و يهودي کاري ندارد. همه دنيا را به آشوب کشيده ولي به اسرائيل نزديک نمي شود و اين عجب است که اين سگ هار چگونه دشمن ديرينه مسيحيت و اسلام را نمي شناسد و متعرضش نمي شود؟ چگونه است که حتي مکه را نيز تهديد به تخريب مي کند ولي حتي يک بار هم که شده در قبال رژيم غاصب صهيونيست، موضعي نمي گيرد؟ چگونه است که اين به ظاهر مسلمانان دغل، در برابر توهينهاي پي در پي نشريات اجاره اي صهيونيستها و بنگاه داران فيلم ساز آنان به پيامبر عظيم الشان اسلام و مريم عذرا، ساکتند و در برابر مظلومان جهان و مردم بي دفاع، پرخاشجو و گستاخ؟ اينها نمونه سوالهاي متعددي است که مردم جهان و مخصوصا اروپايياني که اکنون آتش به دامنشان نشسته بايد از سران خود بپرسند و بدانند که آيا آنها اشتباه کرده اند و يا خودشان نيز شريک اين جناياتند؟

    مگر همين چند سال پيش نبود که اولاند با افتخار از حمايت خود از گروههاي مخالف سوري داعش و النصره پرده برداشت؟ و مگر فرانسه و ساير نوکران اروپايي آمريکا در هلي برن آذوقه و مهمات براي داعش شريک نيستند و به او نفس مصنوعي نمي دهند؟ و مگر خودشان از خريداران و حاميان مبادله نفت و تجارت تجهيزات با داعش نبوده و نيستند؟ حال چه شده که کافران داعشي را که حتي اردوغان هم آنها را مسلمان نمي داند، به اسلام نسبت مي دهند و از مقابله با آنان فرياد مي زنند؟ و مگر انفجارهاي تروريستي پاريس يکي از صدها و هزاران جناياتي نيست که داعش از بدو تولد نحس خود مرتکب شده؟ و مگر جمعه خونين پاريس يکي از هزاران روزي نيست که عراق و سوريه، افغانستان و پاکستان و يمن و لبنان به خود ديده و مي بينند؟ و مگر نه اينکه کشته شدگان و زخمي هاي پاريس درصدي از هزاران کشته و مجروح و آواره اي است که کشورهاي مسلمان بيش از پنج سال است به خود مي بينند و چشم جهان آنها را نمي بيند؟

    چرا بايد استکبار در تمام طول تاريخ، بزايد و مسلمانان بزرگ کنند؟ اسرائيل را به خاطر افسانه هولوکاست ساختند و چون خنجري در پهلوي بلاد اسلام فرو کردند. طالبان و القاعده را براي مقابله با شوروي به وجود آوردند و چون استخوان لاي زخم در پهلوي ديگر اسلام فرو کردند. براي تولد داعش بيش از يکصد کشور را دوره گردي کردند و آن را زاييدند و در دامن مسلمانان نهادند و شايد اکنون نيز حيله اي ديگر در سر دارند و به دنبال شيطنتي ديگرند. اگر آمريکا با فدا کردن دو ساختمان خود دو کشور را فتح کرد چرا فرانسه و ديگران با شارلي ابدو و پاريس نتوانند در ميان گرگان براي خود جايي باز کنند؟ و چرا نتوانند افکار عمومي مردم خود و جهان را در قبال مداخلات و حضورشان در کشورهاي مسلمان توجيه کنند و فريب دهند؟

    روز قبل از حملات پاريس بود که جنايت داعشي هولناکي جنوب بيروت را متاثر کرد و در آن تعداد زيادي از مسلمانان و مخصوصا شيعيان مظلوم، به شهادت رسيدند ولي نه جهان براي آنان به سوگ نشست و نه پيامي درخور، از حقوقدانان و نوبل گرفتگان براي مبارزه با تروريسم منتشر شد. نه روزنامه هاي مدعي که براي ايفل در حال سوختن اشک ريختند و در صفحه اول گذاشتند مطلب و يادداشتي برايش منتشر نمودند و نه پيام مکرري از مسئولين مختلف صادر شد. گويي تنها از ميان مردان غربي تنها آنجلينا جولي بود که در کنار پاريس، بيروت را هم ديد و برايش دعا نمود و گويي خون آدميان در پاريس، پررنگ تر از خون مردمان بيروت است و قيمت جان آنها بيشتر از اينهاست. گويا ترور در پاريس بد است و در بيروت و قندوز و حلب، خوب. و گويي يقه هاي کراوات زده از يقه هاي چاک خورده محترم تر است و اين يعني بام آمريکا و دوستانش دو هوا دارد.

    ما مسلمانان مثل هر آزاده و جوانمردي از ترور مردم بي گناه آزرده ايم و براي اقسام اين جنايات از قندوز افغانستان گرفته تا پاريس فرانسه، متاثريم و نگران. ولي اين دليل نمي شود که تنها براي فرانسه پيامهاي کتبي و تلفني بدهيم و مسلمانان را فراموش کنيم و فراموش کنيم که همين سران رنگ رو باخته فرانسه شريک جرم تمام اين جناياتند و فراموش کنيم که صدام با هواپيماهاي ميراژ فرانسه خانه هامان را خراب مي کرد. مگر فرانسه همين الان، خانه اميد منافقان نيست؟ مگر فرانسه در آلوده کردن صدها ايراني بي گناه به ويروس ايدز مجرم نيست؟ و مگر فرانسه در مذاکرات اخير هسته اي بيش از آمريکا عليه ايران کارشکني نکرد؟ و... پس مبادا علاقمندي به برج و ايفل و اودکلن پاريس، چشممان را از آن بگيرد که آنها در ميهماني شام اخير خود علي رغم مخالفت ايران با سرو مشروب، از مشروب سر سفره خود چشم نپوشيدند ولي برخي از مسئولين ما در سفر فابيوس به تهران از اشک چشم خانواده هاي قرباني ايدزهاي ناخواسته، چشم پوشيدند و آن را کينه کهنه ناميدند. اکنون نيز که چاقوي داعش دسته خود را بريده است و انتحاري ها به خانه بازگشته اند، بيش از همه مردم فرانسه بايد از سران خود بپرسند چرا آن زمان که زنجير از گردن داعشيان اروپايي باز کردند به فکر چنين روزي نبودند؟ چرا از وهابيت سعودي که اصل و اساس انحراف و ترور است غافل شدند؟ و چرا دولت سوريه را در سرکوب اين مار هفت سر کمک نکردند؟ و ... و نکته آخر اينکه آيا سران فرانسه براي بيش از 500 زائر ايراني که در مناي امسال، توسط رژيم سعودي غاصب مکه و مدينه مظلومانه به شهادت رسيدند يا مجروح شدند، پيام تسليت و محکوميت دادند يا نه؟