اوین
نامه ی کیهان یکشنبه 9 اسفندماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "پنج نكته درباره
انتخابات و پسا انتخابات"
همکار وهم
لهجه سربازجو شریعت نداری با آسمان و ریسمان بافتن تلاش کرده از موضع ضد صهیونیستی
وموساد وآمریکا و سیا اشاره به ناامنی منطقه و ترسیم فضای جنگ جهانی سوم کند البته
بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به نقش رژیم و ارونه ی و لایت فقیه و جنگ افروزی و
ناامن و بی ثبات سازی منطقه کند . هدف این لغزخوانی این است که تلاش کرده شکست دلواپسان نگران درنمایش انتخابات
هفتم اسفند و نقش رد صلاحیت شدگان نامزدان از سوی شورای نگهبان آلت دست خامنه ای
دور زده شود . بنابراین درابتدای یادداشت خودمدعی شده است :
انتخابات روز جمعه 7 اسفند و نتايج آن از ابعاد مختلف واجد
اهميت است. اين انتخابات با همه منفي بافي ها و سياه نمايي هاي دشمنان مصمم- و
برخي دوستان غافل يا بي انصاف- در امنيت و آرامش کامل برگزار شد. آن هم در منطقه
اي پرآشوب و ناامن که جنگ سراسر آن را فرا گرفته است تا آنجا که وزير دفاع رژيم
صهيونيستي مي گويد «شرايط کنوني منطقه، نوعي جنگ جهاني سوم است. هرج و مرج در
سوريه و منطقه، رويارويي فرهنگ ها و تمدن ها هم هست». آيا عجيب نيست که مي شنويم
سازمان سيا و موساد طي چند ماه اخير جلسات مشترکي درباره انتخابات ايران تحت نظارت
سوزان رايس مشاور امنيت ملي اوباما داشته اند؟ در اين رويارويي فرهنگي و تمدني به
تعبير موشه يعلون، قطعاً برگزاري انتخابات گرم و پرشور در ايران براي ملت هاي
نااميد از ليبرال دموکراسي غرب، الهام بخش است و حتماً براي تحليل گران هوشمند اين
پرسش را پيش مي کشد که در ميانه يک منطقه جنگ زده و پرآشوب، ايران چگونه توانسته
به جزيره اي با ثبات و امن و قدرتمند تبديل شود؟
همچنین هم
لهجه وهمقلم و همکار سربازجو شریعت نداری در ادامه قبرستان کهنه شکافتن علیه ی
رقیب مدعی اصلاح طلب وردیف کردن لیست بیش ازحد تکرار اتهامات وارده سالیان گذشته
که ازدوم خرداد 76 شروع شد . اکنون روی د ولت روحانی متمرکز شده و گفته اغراق نيست اگر بگوييم دوسوم ظرفيت دولت در اين يکي دو سال
گذشته به ويژه چندماه اخير صرف تدارک تبليغاتي براي پيروزي در انتخابات شد و
افزوده اکنون با پايان گرفتن انتخابات،
انتظار اين است که مطالبات اصلي مردم در زمينه ساماندهي به اقتصاد مقاومتي و ترميم
معيشت مردم طبق وعده هاي دولت، و نيز صيانت از فرهنگ اسلامي و عزت و اقتدار ملي در
مقابل زياده خواهي ها و زورگويي دشمنان در اولويت قرار گيرد. البته بدون آنکه گفته
شود بحران ورکود اقتصادی بخشی ازدستآورد اقتصاد مقاومتی- جهادی خامنه ای وقرارگاه
خاتم پاسداران است .
بالاخره
چون همکاروهم قلم وهم لهجه سربازجوشریعت نداری می داند که با پايان گرفتن مرحله انتخابات
مجلس ارتجاع و خبرگان، نزاع یا رقابت بعدی انتخابات رياست جمهوري خرداد 96 است که
گفته تبديل به همت اصلي دولتمردان شود و باز هم صحنه آرايي و بزک تحولات و يارانه
دادن از منافع و مصالح ملي براي انتخابات و رقابت هاي حزبي، «مسئله» اصلي دولت
باشد.
بهرحال درپایان یادداشت روز همکار سربازجو شریعت نداری بااصرار
برموضع استکبار ستیزی یا سنگ اندازی برای دولت روحانی وپیگیری برجام مدعی شده در آنجا که حريفان به تحولات منطقه و ايران به
عنوان بخشي از جنگ سوم جهاني و جنگ تمدني و گفتماني مي نگرند، هيچ ترديدي درباره
تداوم پروژه اصلي جبهه استکبار وجود ندارد و آن پروژه، سياست توامان فشار و تهديد
و تحريف و فريب با هدف تغيير هويت انقلابي ملت و حاکميت ايران - بدل از تغيير
ساختار- است. دشمن در اين نبرد، ضمن رصد کردن برخي پاشنه هاي آشيل يا عقبه هاي
مغفول فرهنگي و اقتصادي و سياسي، قصد دارد به اقتدار ايران اسلامي به عنوان
گرانيگاه محور مقاومت در منطقه ضربه بزند. در چنين شرايطي، انتخابات با همه اهميت،
تنها يک ايستگاه و منزل مهم است و همه نيروهاي انقلابي و همه دل سپردگان به عزت و
اقتدار و پيشرفت ايران بايد پس از اين براي مقاومت بلکه پيشدستي و تک هوشمندانه در
مقابل جبهه استکبار، طراحي و تدارک تازه کنند. تجديد سازماندهي و تشکيلات براي
تقويت بنيان هاي انقلابي افکارعمومي و سپس بسيج اين ظرفيت عمومي - که همواره در
چالش ها و فراز و نشيب هاي انقلاب علت اصلي پيروزي ها بوده - يک ضرورت و اولويت
مهم در سال جديد است.
1- انتخابات روز جمعه 7 اسفند و نتايج آن از ابعاد مختلف واجد
اهميت است. اين انتخابات با همه منفي بافي ها و سياه نمايي هاي دشمنان مصمم- و
برخي دوستان غافل يا بي انصاف- در امنيت و آرامش کامل برگزار شد. آن هم در منطقه
اي پرآشوب و ناامن که جنگ سراسر آن را فرا گرفته است تا آنجا که وزير دفاع رژيم
صهيونيستي مي گويد «شرايط کنوني منطقه، نوعي جنگ جهاني سوم است. هرج و مرج در
سوريه و منطقه، رويارويي فرهنگ ها و تمدن ها هم هست». آيا عجيب نيست که مي شنويم
سازمان سيا و موساد طي چند ماه اخير جلسات مشترکي درباره انتخابات ايران تحت نظارت
سوزان رايس مشاور امنيت ملي اوباما داشته اند؟ در اين رويارويي فرهنگي و تمدني به
تعبير موشه يعلون، قطعاً برگزاري انتخابات گرم و پرشور در ايران براي ملت هاي
نااميد از ليبرال دموکراسي غرب، الهام بخش است و حتماً براي تحليل گران هوشمند اين
پرسش را پيش مي کشد که در ميانه يک منطقه جنگ زده و پرآشوب، ايران چگونه توانسته
به جزيره اي با ثبات و امن و قدرتمند تبديل شود؟
2- مقايسه ميزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم (اسفند 1390) با انتخابات مجلس دهم از جهات گوناگوني اهميت دارد. انتخابات مجلس نهم در شرايط تحريم شديد خارجي و داخلي برگزار شد به اين معنا که از يک سو در اوج فشارهاي اقتصادي و تحريمي دشمن بود که اراده ملت ما را هدف گرفته بودند و از سوي ديگر افراطيون مدعي اصلاح طلبي، انتخابات را تحريم کرده بودند تا وزن خود را به رخ بکشند. آن روز در سراسر کشور 64 درصد (31 ميليون از 48 ميليون واجد حق راي) در انتخابات شرکت کردند. 4 سال بعد، 2 اتفاق در کنار هم رقم خورد. اولاً توافق برجام با همه هياهوها و تبليغات به اجرا درآمد و به مردم گفته شد تحريم ها برداشته شده اند. ثانياً مدعيان اصلاح طلبي که از سوي مردم ادب شده بودند، پا روي دعاوي قبلي گذاشتند و با تبليغات انبوه و کم سابقه وارد گود انتخابات شدند. حاصل جمع عملکرد برجامي و غيربرجامي دولت در کنار فراخوان انبوه اصلاح طلبان، مشارکت 33 ميليون از 55 ميليون (حدود 60 درصد) - مساوي درصد مشارکت در انتخابات مجالس هشتم و هفتم که اصلاح طلبان تحريم کرده بودند- شده است.
3- مفهوم اين اتفاق مي تواند چنين باشد که اولاً «فتح الفتوح» ادعايي دولت در برجام و نتايج آن چنگي به دل مردم نزده است- که در غير اين صورت احتمالاً بايد مشارکت از زمان تحريم 4 سال پيش بيشتر مي شد- و ثانياً افراطيون مدعي اصلاح طلبي دچار نوعي بي وزني شبيه حالت «تعليق در خلا» شده اند. يعني تحريم گسترده انتخابات يا دعوت گسترده اين جماعت به شرکت در انتخابات، هيچ تاثيري بر ميزان مشارکت مردم ندارد. يک علت مهم اين ماجرا را بايد در بي هويتي مزمن و هرهري مسلکي طيفي از مدعيان اصلاح طلبي جست و جو کرد. اينکه جرياني «سبز ساختار شکن»، «بنفش شبه معتدل»، و «آبي ملغمه اي» شود و در حالي که ادعا مي کند اکثريت با ماست و ما «بي شماريم» از رنگي به رنگي درآيد و آخر سر هم بعد از هر رنگ عوض کردن ها دست به دامن طيف خاکستري شود، هيچ هويت با ثباتي براي آن جريان باقي نمي گذارد. اينکه جماعتي چپ نما، راستگرا شوند و از معرفي يک سياستمدار به عنوان «عاليجناب سرخپوش» به معرفي وي به عنوان نامزد اصلاحات برسند يا از دامن رقبايي مانند ناطق نوري و علي لاريجاني و عمرو و زيد درآويزند و در انتخابات رياست جمهوري 92، عارف اصلاح طلب را وادار به انصراف کنند تا تبديل به طرف بازنده انتخابات (مانند سال 84 و 88) نشوند، همگي از هرهري مسلکي حکايت مي کند و چنين تذبذب فکري و سياسي، نفياً يا اثباتاً در حوزه بسيج افکار عمومي نمي تواند اثر داشته باشد.
به يک معنا مي توان گفت بازگشت اصلاح طلبان به انتخابات با وجود سوابق «خروج از حاکميت»، تحريم و «خروج عليه حاکميت»، حاصل تاديب و تربيت مشترک مردم و نظام است با اين مضمون که اگر مي خواهيد انگشت نما و متهم نباشيد، چاره اي جز همراهي با افکار عمومي و نظام نداريد. در حقيقت مردمي که با تحريم انتخابات در سال هاي 82 و 86 و 90 کمترين همراهي را نکردند، آنان را متنبه ساختند که مردم سالاري در ايران، متوقف به قهر و ناز قانون شکنان و فزون خواهان نيست. نفس بازگشت مدعيان اصلاح طلبي به انتخابات بي آن که تاثيري- مگر منفي- بر ميزان مشارکت بگذارد، نوعي ابراز ندامت و پشيماني است. البته به تفصيل بايد در موقعيت ديگري نوشت که به شهادت قرائن و اسناد متواتر، همچنان که آن تحريم انتخابات، از سوي برخي عناصر نفوذي در طيف اصلاح طلب و از سر ماموريت بود، اين تصميم به بازگشت به انتخابات و همرنگ مردم شدن و از انگشت نمايي «پسافتنه» و «پساتحريم انتخابات» در آمدن هم براي طيفي از اين جريان مطابق ماموريت است.
4- هرچند که براي ارزيابي دقيق و نهايي نتايج انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان بايد چند روز منتظر ماند، اما اخبار و آمار منتشر شده تا همين جا از پيروزي اصولگرايان در انتخابات مجلس و موفقيت فهرست جامعتين (مجلس خبرگان) در سراسر کشور حکايت مي کند. البته برخلاف انتخابات مجلس خبرگان، تکليف بخشي از کرسي هاي مجلس در مرحله دوم انتخابات که اواخر فروردين يا اوايل ارديبهشت خواهد بود، معلوم مي شود. در عين حال بر اساس نتايجي که تا پايان وقت ديروز اعلام شده، طيف هاي اصولگرا حدود 60 درصد کرسي هايي را که نتايج آن قطعي شده کسب کرده اند و 2 طيف اصلاح طلب و اعتدال مجموعا 30 تا 35 درصد کرسي ها را در اختيار گرفته اند.
اين اتفاق در شرايطي رخ داده که شماري از مديران ارشد دولتي - از رئيس جمهور گرفته تا برخي معاونان و وزرا و استانداران و مقامات محلي- در هزينه کرد دولت و فرصت هاي آن براي انتخابات از هيچ اقدامي دريغ نکردند؛ از بزک خلاف واقع برجام و سفرها و آمد و شدهاي تبليغاتي برخي هيئت ها بگيريد تا تزريق دلار به بازار براي پايين آوردن نرخ ارز و برخي دستکاري هاي دستوري در بورس و بازار سرمايه و استخدام طيفي از نشريات و رسانه ها براي قلب واقعيات و تخريب اصولگرايان و ايجاد شکاف در اين طيف. با حجمي چنين وسيع از فضاسازي مثبت به نفع دولت و منفي بافي عليه اصولگرايان، منطقا بايد دولت و متحدان آن اکثريت مجلس را در اختيار مي گرفتند چرا که مدعي بودند مثلاپيروزيي بزرگ تر از فتح خرمشهر را به دست آورده اند! اما نتايجي که تا به اين جا از انتخابات مجلس در سراسر کشور منتشر شده، اتفاقا عکس اين موضوع را ثابت مي کند و حاکي از پيش افتادن اصولگرايان با فاصله اي قابل توجه است. به تعبير ديگر همچنان که برخلاف توقع و فضاسازي برخي مسئولان دولتي، برجام منجر به جشن خياباني نشد، در انتخابات نيز نتوانست محملي قابل اتکا براي موج سواري جريان دولتي و طيف اصلاح طلب همسو با آن باشد. فراموش نکنيم سخنان رئيس سازمان محيط زيست را که به بي بي سي گفت توافق، اهرمي را در انتخابات و در رقابت با ساير گروه هاي در اختيار اصلاح طلبان قرار مي دهد.
5- اغراق نيست اگر بگوييم دوسوم ظرفيت دولت در اين يکي دو سال گذشته به ويژه چندماه اخير صرف تدارک تبليغاتي براي پيروزي در انتخابات شد. اکنون با پايان گرفتن انتخابات، انتظار اين است که مطالبات اصلي مردم در زمينه ساماندهي به اقتصاد مقاومتي و ترميم معيشت مردم طبق وعده هاي دولت، و نيز صيانت از فرهنگ اسلامي و عزت و اقتدار ملي در مقابل زياده خواهي ها و زورگويي دشمنان در اولويت قرار گيرد. به عبارت ديگر با سپري شدن بيش از 30 ماه و در حالي که دولت محترم تا چند ماه ديگر وارد آخرين سال فعاليت خود مي شود، انتظار اين است که وعده هاي داده شده به ويژه درباره رونق اقتصادي و خروج از رکود و چرخيدن چرخ اقتصاد و معيشت مردم، از مرحله حرف به عرصه عمل درآيد. در اين ميان نگراني آن است که با پايان گرفتن مرحله دوم انتخابات مجلس، انتخابات رياست جمهوري خرداد 96 تبديل به همت اصلي دولتمردان شود و باز هم صحنه آرايي و بزک تحولات و يارانه دادن از منافع و مصالح ملي براي انتخابات و رقابت هاي حزبي، «مسئله» اصلي دولت باشد.
در نقطه مقابل و در آنجا که حريفان به تحولات منطقه و ايران به عنوان بخشي از جنگ سوم جهاني و جنگ تمدني و گفتماني مي نگرند، هيچ ترديدي درباره تداوم پروژه اصلي جبهه استکبار وجود ندارد و آن پروژه، سياست توامان فشار و تهديد و تحريف و فريب با هدف تغيير هويت انقلابي ملت و حاکميت ايران - بدل از تغيير ساختار- است. دشمن در اين نبرد، ضمن رصد کردن برخي پاشنه هاي آشيل يا عقبه هاي مغفول فرهنگي و اقتصادي و سياسي، قصد دارد به اقتدار ايران اسلامي به عنوان گرانيگاه محور مقاومت در منطقه ضربه بزند. در چنين شرايطي، انتخابات با همه اهميت، تنها يک ايستگاه و منزل مهم است و همه نيروهاي انقلابي و همه دل سپردگان به عزت و اقتدار و پيشرفت ايران بايد پس از اين براي مقاومت بلکه پيشدستي و تک هوشمندانه در مقابل جبهه استکبار، طراحي و تدارک تازه کنند. تجديد سازماندهي و تشکيلات براي تقويت بنيان هاي انقلابي افکارعمومي و سپس بسيج اين ظرفيت عمومي - که همواره در چالش ها و فراز و نشيب هاي انقلاب علت اصلي پيروزي ها بوده - يک ضرورت و اولويت مهم در سال جديد است. نويسنده: محمد ايماني
2- مقايسه ميزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم (اسفند 1390) با انتخابات مجلس دهم از جهات گوناگوني اهميت دارد. انتخابات مجلس نهم در شرايط تحريم شديد خارجي و داخلي برگزار شد به اين معنا که از يک سو در اوج فشارهاي اقتصادي و تحريمي دشمن بود که اراده ملت ما را هدف گرفته بودند و از سوي ديگر افراطيون مدعي اصلاح طلبي، انتخابات را تحريم کرده بودند تا وزن خود را به رخ بکشند. آن روز در سراسر کشور 64 درصد (31 ميليون از 48 ميليون واجد حق راي) در انتخابات شرکت کردند. 4 سال بعد، 2 اتفاق در کنار هم رقم خورد. اولاً توافق برجام با همه هياهوها و تبليغات به اجرا درآمد و به مردم گفته شد تحريم ها برداشته شده اند. ثانياً مدعيان اصلاح طلبي که از سوي مردم ادب شده بودند، پا روي دعاوي قبلي گذاشتند و با تبليغات انبوه و کم سابقه وارد گود انتخابات شدند. حاصل جمع عملکرد برجامي و غيربرجامي دولت در کنار فراخوان انبوه اصلاح طلبان، مشارکت 33 ميليون از 55 ميليون (حدود 60 درصد) - مساوي درصد مشارکت در انتخابات مجالس هشتم و هفتم که اصلاح طلبان تحريم کرده بودند- شده است.
3- مفهوم اين اتفاق مي تواند چنين باشد که اولاً «فتح الفتوح» ادعايي دولت در برجام و نتايج آن چنگي به دل مردم نزده است- که در غير اين صورت احتمالاً بايد مشارکت از زمان تحريم 4 سال پيش بيشتر مي شد- و ثانياً افراطيون مدعي اصلاح طلبي دچار نوعي بي وزني شبيه حالت «تعليق در خلا» شده اند. يعني تحريم گسترده انتخابات يا دعوت گسترده اين جماعت به شرکت در انتخابات، هيچ تاثيري بر ميزان مشارکت مردم ندارد. يک علت مهم اين ماجرا را بايد در بي هويتي مزمن و هرهري مسلکي طيفي از مدعيان اصلاح طلبي جست و جو کرد. اينکه جرياني «سبز ساختار شکن»، «بنفش شبه معتدل»، و «آبي ملغمه اي» شود و در حالي که ادعا مي کند اکثريت با ماست و ما «بي شماريم» از رنگي به رنگي درآيد و آخر سر هم بعد از هر رنگ عوض کردن ها دست به دامن طيف خاکستري شود، هيچ هويت با ثباتي براي آن جريان باقي نمي گذارد. اينکه جماعتي چپ نما، راستگرا شوند و از معرفي يک سياستمدار به عنوان «عاليجناب سرخپوش» به معرفي وي به عنوان نامزد اصلاحات برسند يا از دامن رقبايي مانند ناطق نوري و علي لاريجاني و عمرو و زيد درآويزند و در انتخابات رياست جمهوري 92، عارف اصلاح طلب را وادار به انصراف کنند تا تبديل به طرف بازنده انتخابات (مانند سال 84 و 88) نشوند، همگي از هرهري مسلکي حکايت مي کند و چنين تذبذب فکري و سياسي، نفياً يا اثباتاً در حوزه بسيج افکار عمومي نمي تواند اثر داشته باشد.
به يک معنا مي توان گفت بازگشت اصلاح طلبان به انتخابات با وجود سوابق «خروج از حاکميت»، تحريم و «خروج عليه حاکميت»، حاصل تاديب و تربيت مشترک مردم و نظام است با اين مضمون که اگر مي خواهيد انگشت نما و متهم نباشيد، چاره اي جز همراهي با افکار عمومي و نظام نداريد. در حقيقت مردمي که با تحريم انتخابات در سال هاي 82 و 86 و 90 کمترين همراهي را نکردند، آنان را متنبه ساختند که مردم سالاري در ايران، متوقف به قهر و ناز قانون شکنان و فزون خواهان نيست. نفس بازگشت مدعيان اصلاح طلبي به انتخابات بي آن که تاثيري- مگر منفي- بر ميزان مشارکت بگذارد، نوعي ابراز ندامت و پشيماني است. البته به تفصيل بايد در موقعيت ديگري نوشت که به شهادت قرائن و اسناد متواتر، همچنان که آن تحريم انتخابات، از سوي برخي عناصر نفوذي در طيف اصلاح طلب و از سر ماموريت بود، اين تصميم به بازگشت به انتخابات و همرنگ مردم شدن و از انگشت نمايي «پسافتنه» و «پساتحريم انتخابات» در آمدن هم براي طيفي از اين جريان مطابق ماموريت است.
4- هرچند که براي ارزيابي دقيق و نهايي نتايج انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان بايد چند روز منتظر ماند، اما اخبار و آمار منتشر شده تا همين جا از پيروزي اصولگرايان در انتخابات مجلس و موفقيت فهرست جامعتين (مجلس خبرگان) در سراسر کشور حکايت مي کند. البته برخلاف انتخابات مجلس خبرگان، تکليف بخشي از کرسي هاي مجلس در مرحله دوم انتخابات که اواخر فروردين يا اوايل ارديبهشت خواهد بود، معلوم مي شود. در عين حال بر اساس نتايجي که تا پايان وقت ديروز اعلام شده، طيف هاي اصولگرا حدود 60 درصد کرسي هايي را که نتايج آن قطعي شده کسب کرده اند و 2 طيف اصلاح طلب و اعتدال مجموعا 30 تا 35 درصد کرسي ها را در اختيار گرفته اند.
اين اتفاق در شرايطي رخ داده که شماري از مديران ارشد دولتي - از رئيس جمهور گرفته تا برخي معاونان و وزرا و استانداران و مقامات محلي- در هزينه کرد دولت و فرصت هاي آن براي انتخابات از هيچ اقدامي دريغ نکردند؛ از بزک خلاف واقع برجام و سفرها و آمد و شدهاي تبليغاتي برخي هيئت ها بگيريد تا تزريق دلار به بازار براي پايين آوردن نرخ ارز و برخي دستکاري هاي دستوري در بورس و بازار سرمايه و استخدام طيفي از نشريات و رسانه ها براي قلب واقعيات و تخريب اصولگرايان و ايجاد شکاف در اين طيف. با حجمي چنين وسيع از فضاسازي مثبت به نفع دولت و منفي بافي عليه اصولگرايان، منطقا بايد دولت و متحدان آن اکثريت مجلس را در اختيار مي گرفتند چرا که مدعي بودند مثلاپيروزيي بزرگ تر از فتح خرمشهر را به دست آورده اند! اما نتايجي که تا به اين جا از انتخابات مجلس در سراسر کشور منتشر شده، اتفاقا عکس اين موضوع را ثابت مي کند و حاکي از پيش افتادن اصولگرايان با فاصله اي قابل توجه است. به تعبير ديگر همچنان که برخلاف توقع و فضاسازي برخي مسئولان دولتي، برجام منجر به جشن خياباني نشد، در انتخابات نيز نتوانست محملي قابل اتکا براي موج سواري جريان دولتي و طيف اصلاح طلب همسو با آن باشد. فراموش نکنيم سخنان رئيس سازمان محيط زيست را که به بي بي سي گفت توافق، اهرمي را در انتخابات و در رقابت با ساير گروه هاي در اختيار اصلاح طلبان قرار مي دهد.
5- اغراق نيست اگر بگوييم دوسوم ظرفيت دولت در اين يکي دو سال گذشته به ويژه چندماه اخير صرف تدارک تبليغاتي براي پيروزي در انتخابات شد. اکنون با پايان گرفتن انتخابات، انتظار اين است که مطالبات اصلي مردم در زمينه ساماندهي به اقتصاد مقاومتي و ترميم معيشت مردم طبق وعده هاي دولت، و نيز صيانت از فرهنگ اسلامي و عزت و اقتدار ملي در مقابل زياده خواهي ها و زورگويي دشمنان در اولويت قرار گيرد. به عبارت ديگر با سپري شدن بيش از 30 ماه و در حالي که دولت محترم تا چند ماه ديگر وارد آخرين سال فعاليت خود مي شود، انتظار اين است که وعده هاي داده شده به ويژه درباره رونق اقتصادي و خروج از رکود و چرخيدن چرخ اقتصاد و معيشت مردم، از مرحله حرف به عرصه عمل درآيد. در اين ميان نگراني آن است که با پايان گرفتن مرحله دوم انتخابات مجلس، انتخابات رياست جمهوري خرداد 96 تبديل به همت اصلي دولتمردان شود و باز هم صحنه آرايي و بزک تحولات و يارانه دادن از منافع و مصالح ملي براي انتخابات و رقابت هاي حزبي، «مسئله» اصلي دولت باشد.
در نقطه مقابل و در آنجا که حريفان به تحولات منطقه و ايران به عنوان بخشي از جنگ سوم جهاني و جنگ تمدني و گفتماني مي نگرند، هيچ ترديدي درباره تداوم پروژه اصلي جبهه استکبار وجود ندارد و آن پروژه، سياست توامان فشار و تهديد و تحريف و فريب با هدف تغيير هويت انقلابي ملت و حاکميت ايران - بدل از تغيير ساختار- است. دشمن در اين نبرد، ضمن رصد کردن برخي پاشنه هاي آشيل يا عقبه هاي مغفول فرهنگي و اقتصادي و سياسي، قصد دارد به اقتدار ايران اسلامي به عنوان گرانيگاه محور مقاومت در منطقه ضربه بزند. در چنين شرايطي، انتخابات با همه اهميت، تنها يک ايستگاه و منزل مهم است و همه نيروهاي انقلابي و همه دل سپردگان به عزت و اقتدار و پيشرفت ايران بايد پس از اين براي مقاومت بلکه پيشدستي و تک هوشمندانه در مقابل جبهه استکبار، طراحي و تدارک تازه کنند. تجديد سازماندهي و تشکيلات براي تقويت بنيان هاي انقلابي افکارعمومي و سپس بسيج اين ظرفيت عمومي - که همواره در چالش ها و فراز و نشيب هاي انقلاب علت اصلي پيروزي ها بوده - يک ضرورت و اولويت مهم در سال جديد است. نويسنده: محمد ايماني