روزی نامه حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 5 تیر ماه سال 1395
سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری " تکرار مظلومیت "
مداح مقاله نویس از علی شروع کرده و به انفجارد
فترحزب چماقداران و کشته شدن بهشتی در 7 تیر 60 رسیده است . البته بدون تشریح ضمیر
" ما " دردوران انقلاب که متحمل
محرومیت هاشد و پس ازانقلاب که این " ما" قدرت را
قبضه نمود مدعی شده است : ما نیز در دوران انقلاب اسلامی، محرومیتهای بزرگی
را تحمل کردهایم و همچنان تحمل میکنیم که خسرانهای جبران ناپذیری برای عموم
مسلمانان و حتی جامعه انسانی است. درادامه افزوده است : وجود جهل، نفاق و تشنگی قدرت، چنان راه را بر
باریدن باران عدالت و اخلاق و معرفت بر جامعه بست که میتوان گفت در عصر ما نیز
مظلومیت مولای متقیان تکرار شد. این عوامل بازدارنده، از یک طرف موجب صرف شدن
اوقات گران بهای خمینی به مقابله با عوارض
منفی آنها شد و از طرف دیگر جامعه را از برکات بزرگانی همچون مطهری و بهشتی محروم
ساخت. این بزرگان علم و تفکر و عمل و خدمت به مردم، درست در سالهای شکوفائی و
ثمردهی، کشته شدند و خسران جبرانناپذیری بر جامعه انقلابی ما
تحمیل شد. آنها اگر مجال ابراز نظر و فعالیت عملی بیشتری مییافتند، جامعه انقلابی
ما سمت و سوی دیگری مییافت و از رهگذر برکات وجود آنها ملتها و جوامع دیگر نیز
بهرههای معنوی فراوانی میبردند. اینکه خمینی در سوگ این بزرگان، اشک ریخت، بغض
ترکاند و از اعماق دل آه کشید به این جهت بود که به درستی میدید این مردم از چه
برکات مهمی محروم شدهاند و آینده کشور و جامعه انسانی در این عصر ظلمت و جهالت چه
بیدارگران و مصلحان کم نظیری را از دست داده است. او میدید و با تمام وجود درک میکرد
که ظلم صدر اسلام درحال تکرار شدن است و از خسرانی که با این ظلم متوجه بشریت
خواهد شد ارزیابی دقیقی داشت. ما اگر آن روز این واقعیت را درک نمیکردیم و از
عوارض منفی آن تصوری نداشتیم، امروز با مشاهده جای خالی بزرگانی که شمشیرهای جهل و
نفاق و قدرت طلبی آنها را از ما گرفتهاند، میتوانیم به خسران بزرگی که کردهایم
پی ببریم.
آخر یکی نیست
به این مداح مقاله نویس بگوید که مطهری و بهشتی چه تفکر وعمل علمی داشتند کما
اینکه هم ردیف شان مصباح یزدی ورفسنجانی و
خامنه ای وجنتی و شیخم حمد یزدی و سایر
پادوهای حوزوی حامه خامنه ای دارای چه طرز تفکر و عمل علمی هستند ودر خدمت مردم
ودفاع منافع ملی بوده اند که ادعا شده کشته شدن بهشتیو مطهری موجب خسارات جبران
ناپذیر ملت ایرانو محروم شدن جامعه
مسلمانان شده است؟
ویژگی منحصر به فرد مولای متقیان اینست که مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ
ادامه یافت و تا امروز هم هنوز شناخت واقعی نسبت به ابعاد وجودی این اسوه عدالت
وجود ندارد. امام خمینی، که در عصر حاضر از جهات مختلف برجستهترین شخصیت جهانی
است، درباره استمرار مظلومیت حضرت علی علیه السلام گفته است اگر میگذاشتند آن
حضرت به آنچه میخواست عمل کند، وضع انسان تا آخر تاریخ دگرگون میشد و تمام
تاریکیها و جهالتها از جامعه بشریت رخت بر میبست.
ظلمهائی که در طول تاریخ اسلام به ائمه معصومین شد، انحرافاتی که به دست حکام جور در مسیر اعتقادات دینی صورت گرفت و فشارهائی که برای فاصله گرفتن از مسیر حق به مردم وارد شد، همگی نتایج ظلمی است که موجب اجرا نشدن برنامههای امیرالمومنین گردید. این ظلم بزرگ، حق کشی و ممانعت از بروز و ظهور عدالت در طول تاریخ را به همراه داشت که محرومیت انسانها از رسیدن به حقوق مادی و معنوی خود، از جمله عوارض منفی آنست.
ما نیز در دوران انقلاب اسلامی، محرومیتهای بزرگی را تحمل کردهایم و همچنان تحمل میکنیم که خسرانهای جبران ناپذیری برای عموم مسلمانان و حتی جامعه انسانی است. وجود جهل، نفاق و تشنگی قدرت، چنان راه را بر باریدن باران عدالت و اخلاق و معرفت بر جامعه بست که میتوان گفت در عصر ما نیز مظلومیت مولای متقیان تکرار شد. این عوامل بازدارنده، از یک طرف موجب صرف شدن اوقات گران بهای امام خمینی به مقابله با عوارض منفی آنها شد و از طرف دیگر جامعه را از برکات بزرگانی همچون آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی محروم ساخت. این بزرگان علم و تفکر و عمل و خدمت به مردم، درست در سالهای شکوفائی و ثمردهی، به شهادت رسیدند و خسران جبرانناپذیری بر جامعه انقلابی ما تحمیل شد. آنها اگر مجال ابراز نظر و فعالیت عملی بیشتری مییافتند، جامعه انقلابی ما سمت و سوی دیگری مییافت و از رهگذر برکات وجود آنها ملتها و جوامع دیگر نیز بهرههای معنوی فراوانی میبردند. اینکه امام خمینی در سوگ این بزرگان، اشک ریخت، بغض ترکاند و از اعماق دل آه کشید به این جهت بود که به درستی میدید این مردم از چه برکات مهمی محروم شدهاند و آینده کشور و جامعه انسانی در این عصر ظلمت و جهالت چه بیدارگران و مصلحان کم نظیری را از دست داده است. او میدید و با تمام وجود درک میکرد که ظلم صدر اسلام درحال تکرار شدن است و از خسرانی که با این ظلم متوجه بشریت خواهد شد ارزیابی دقیقی داشت. ما اگر آن روز این واقعیت را درک نمیکردیم و از عوارض منفی آن تصوری نداشتیم، امروز با مشاهده جای خالی بزرگانی که شمشیرهای جهل و نفاق و قدرت طلبی آنها را از ما گرفتهاند، میتوانیم به خسران بزرگی که کردهایم پی ببریم.
این روزها یکبار دیگر نام شهدای هفتم تیر و در راس آنها شهید مظلوم آیتالله بهشتی بر سر زبانهاست و در نقاط مختلف کشور برای بزرگداشت آنها مجالس و محافلی برگزار میشود. اینکه بعد از 35 سال، یاد این شهدا گرامی داشته میشود، خود نشانه عظمت آنها و تاثیری است که خون شهدای فاجعه هفتم تیر در تداوم انقلاب داشته است. اما در عین حال باید به این واقعیت تلخ هم اعتراف کنیم که اشتغال به گرفتاریهای گوناگون توانسته مسئولان و فعالان فرهنگی و سیاسی را از وظایفی که باید در قبال شهدای هفتم تیر احساس کنند غافل ساخته و آنچنان که شان و حق این شهداست کاری صورت نمیگیرد. همه میدانیم که خون پاک شهدای هفتم تیر و شهدای سال 1360، که سال اوج جنایات ضدانقلاب برای ریشهکن ساختن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود، برخلاف خواست آنها توانست درخت انقلاب را آب یاری کند و ضامن تداوم نظام شود. به همین دلیل، اولاً باید برای ماندگاری نام و یاد و میراث این شهدا تلاش مستمر داشته باشیم و ثانیاً این میراث پرافتخار را به نسلهای آینده انتقال دهیم. متاسفانه، این وظیفه حتمی، بر زمین مانده و کار قابل توجهی برای انجام آن صورت نمیگیرد. برگزاری مراسم صوری با مضامین تکراری و فاقد نوآوری هرگز نمیتواند ابعاد فاجعه هفتم تیر و کار بزرگی که شهدای این فاجعه انجام دادهاند را به نسلهای آینده بشناساند. رسانهها به ویژه رسانه ملی در این زمینه وظایف مهمی دارند که کمتر به آن همت میگمارند.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی، که محور شهدای هفتم تیر و سیدالشهدای انقلاب اسلامی است، شخصیت جامعی بود که در عصر ما کم نظیر بود. جامعیت علمی او، نظم شگفت انگیز او، مدیریت همه جانبه نگر او، آزاداندیشی کم نظیر او، سعه صدر بالای او، اعتدال او، تعبد او در برابر خدا و تواضع او در برابر مردم، هر کدام منبعی بزرگ و الهام بخش برای وفاداران به آرمانهای انقلاب اسلامی و علاقمندان به نظام جمهوری اسلامی هستند. این سرمایه بزرگ را میتوان برای تقویت بنیه انقلاب و تداوم نظام و جلوگیری از انحرافات بکار گرفت. بدون اغراق باید گفت غربیها اگر شخصیت جامعی همچون آیتالله بهشتی داشتند، او را به یک اسطوره تبدیل میکردند ولی ما حتی در معرفی او به نسل بعد از خودمان نیز دچار قصور و تقصیریم! آیا ما مجاز هستیم اجازه دهیم مظلومیتهای صدر اسلام تکرار شود و به وظیفه تاریخی خود عمل نکنیم؟!
اگر مناسبت سالگرد فاجعه هفتم تیر بتواند همین سوال را در اذهان دستاندرکاران اداره کشور برجسته کند و از هم اکنون تلاشی برای جبران مافات و برنامهریزی برای اقدامات صحیح و کامل و کافی جهت معرفی شهید مظلوم آیتالله بهشتی و شهدای هفتم تیر و چرائی و چگونگی فاجعه هفتم تیر در سالهای آینده صورت گیرد، میتوان به انجام وظیفهای که در قبال این شهدا و این واقعه داریم امیدوار بود.
ظلمهائی که در طول تاریخ اسلام به ائمه معصومین شد، انحرافاتی که به دست حکام جور در مسیر اعتقادات دینی صورت گرفت و فشارهائی که برای فاصله گرفتن از مسیر حق به مردم وارد شد، همگی نتایج ظلمی است که موجب اجرا نشدن برنامههای امیرالمومنین گردید. این ظلم بزرگ، حق کشی و ممانعت از بروز و ظهور عدالت در طول تاریخ را به همراه داشت که محرومیت انسانها از رسیدن به حقوق مادی و معنوی خود، از جمله عوارض منفی آنست.
ما نیز در دوران انقلاب اسلامی، محرومیتهای بزرگی را تحمل کردهایم و همچنان تحمل میکنیم که خسرانهای جبران ناپذیری برای عموم مسلمانان و حتی جامعه انسانی است. وجود جهل، نفاق و تشنگی قدرت، چنان راه را بر باریدن باران عدالت و اخلاق و معرفت بر جامعه بست که میتوان گفت در عصر ما نیز مظلومیت مولای متقیان تکرار شد. این عوامل بازدارنده، از یک طرف موجب صرف شدن اوقات گران بهای امام خمینی به مقابله با عوارض منفی آنها شد و از طرف دیگر جامعه را از برکات بزرگانی همچون آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی محروم ساخت. این بزرگان علم و تفکر و عمل و خدمت به مردم، درست در سالهای شکوفائی و ثمردهی، به شهادت رسیدند و خسران جبرانناپذیری بر جامعه انقلابی ما تحمیل شد. آنها اگر مجال ابراز نظر و فعالیت عملی بیشتری مییافتند، جامعه انقلابی ما سمت و سوی دیگری مییافت و از رهگذر برکات وجود آنها ملتها و جوامع دیگر نیز بهرههای معنوی فراوانی میبردند. اینکه امام خمینی در سوگ این بزرگان، اشک ریخت، بغض ترکاند و از اعماق دل آه کشید به این جهت بود که به درستی میدید این مردم از چه برکات مهمی محروم شدهاند و آینده کشور و جامعه انسانی در این عصر ظلمت و جهالت چه بیدارگران و مصلحان کم نظیری را از دست داده است. او میدید و با تمام وجود درک میکرد که ظلم صدر اسلام درحال تکرار شدن است و از خسرانی که با این ظلم متوجه بشریت خواهد شد ارزیابی دقیقی داشت. ما اگر آن روز این واقعیت را درک نمیکردیم و از عوارض منفی آن تصوری نداشتیم، امروز با مشاهده جای خالی بزرگانی که شمشیرهای جهل و نفاق و قدرت طلبی آنها را از ما گرفتهاند، میتوانیم به خسران بزرگی که کردهایم پی ببریم.
این روزها یکبار دیگر نام شهدای هفتم تیر و در راس آنها شهید مظلوم آیتالله بهشتی بر سر زبانهاست و در نقاط مختلف کشور برای بزرگداشت آنها مجالس و محافلی برگزار میشود. اینکه بعد از 35 سال، یاد این شهدا گرامی داشته میشود، خود نشانه عظمت آنها و تاثیری است که خون شهدای فاجعه هفتم تیر در تداوم انقلاب داشته است. اما در عین حال باید به این واقعیت تلخ هم اعتراف کنیم که اشتغال به گرفتاریهای گوناگون توانسته مسئولان و فعالان فرهنگی و سیاسی را از وظایفی که باید در قبال شهدای هفتم تیر احساس کنند غافل ساخته و آنچنان که شان و حق این شهداست کاری صورت نمیگیرد. همه میدانیم که خون پاک شهدای هفتم تیر و شهدای سال 1360، که سال اوج جنایات ضدانقلاب برای ریشهکن ساختن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود، برخلاف خواست آنها توانست درخت انقلاب را آب یاری کند و ضامن تداوم نظام شود. به همین دلیل، اولاً باید برای ماندگاری نام و یاد و میراث این شهدا تلاش مستمر داشته باشیم و ثانیاً این میراث پرافتخار را به نسلهای آینده انتقال دهیم. متاسفانه، این وظیفه حتمی، بر زمین مانده و کار قابل توجهی برای انجام آن صورت نمیگیرد. برگزاری مراسم صوری با مضامین تکراری و فاقد نوآوری هرگز نمیتواند ابعاد فاجعه هفتم تیر و کار بزرگی که شهدای این فاجعه انجام دادهاند را به نسلهای آینده بشناساند. رسانهها به ویژه رسانه ملی در این زمینه وظایف مهمی دارند که کمتر به آن همت میگمارند.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی، که محور شهدای هفتم تیر و سیدالشهدای انقلاب اسلامی است، شخصیت جامعی بود که در عصر ما کم نظیر بود. جامعیت علمی او، نظم شگفت انگیز او، مدیریت همه جانبه نگر او، آزاداندیشی کم نظیر او، سعه صدر بالای او، اعتدال او، تعبد او در برابر خدا و تواضع او در برابر مردم، هر کدام منبعی بزرگ و الهام بخش برای وفاداران به آرمانهای انقلاب اسلامی و علاقمندان به نظام جمهوری اسلامی هستند. این سرمایه بزرگ را میتوان برای تقویت بنیه انقلاب و تداوم نظام و جلوگیری از انحرافات بکار گرفت. بدون اغراق باید گفت غربیها اگر شخصیت جامعی همچون آیتالله بهشتی داشتند، او را به یک اسطوره تبدیل میکردند ولی ما حتی در معرفی او به نسل بعد از خودمان نیز دچار قصور و تقصیریم! آیا ما مجاز هستیم اجازه دهیم مظلومیتهای صدر اسلام تکرار شود و به وظیفه تاریخی خود عمل نکنیم؟!
اگر مناسبت سالگرد فاجعه هفتم تیر بتواند همین سوال را در اذهان دستاندرکاران اداره کشور برجسته کند و از هم اکنون تلاشی برای جبران مافات و برنامهریزی برای اقدامات صحیح و کامل و کافی جهت معرفی شهید مظلوم آیتالله بهشتی و شهدای هفتم تیر و چرائی و چگونگی فاجعه هفتم تیر در سالهای آینده صورت گیرد، میتوان به انجام وظیفهای که در قبال این شهدا و این واقعه داریم امیدوار بود.