گزیده ها قسمت چهارم 14 بهمن - 95
نامه انتقادی نماینده زرتشتیان به شمخانی
نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی در نامه ای خطاب به دبیر شورای عالی امنیت ملی از طرح سخنان ناروا در مورد زرتشتیان پیش و پس از برگزاری جشن سده اعتراض کرد و خواستار جلوگیری از طرح سخنان تفرقه افکنانه، غیرقانونی و غیراخلاقی در این زمینه شد.
به گزارش ایسنا، متن نامه اسفندیار اختیاری به علی شمخانی این شرح است:
« به نام دانای بزرگ هستی بخش
جناب آقای امیر دریابان علی شمخانی
دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی
با درود و احترام
متاسفانه امسال اتفاقاتی پیرامون "جشن بزرگ و ملی سده” که نشان دهنده تمدن و فرهنگ ایرانیان بوده و هزاران سال است در ایران زمین برگزار می شود، رخ داد که جای تامل و تاسف بسیار دارد. جشنی که به واسطه قانون مدار بودن زرتشتیان، هر ساله بر پایه قوانین و به دور از مباحث سیاسی برگزار شده ولی امسال توسط برخی از بزرگان که می بایست خود مجری قانون و گسترش دهنده آن باشند، مورد هجمه قرار گرفت. این افراد چنان بر طبل اختلاف دینی و مذهبی کوبیدند که فراتر از صبر و شکیبایی بود که پیشه شد و به نظر میرسد که برای آن پایانی نیز قائل نیستند. هدف از این مجموعه جریان سازی و سخنرانی ها که هماهنگی عجیبی میان آنها می توان یافت، از بین بردن روح همدلی و همراهی میان ادیان، نژادها و اقوام ایران اهورایی است. به عنوان نمونه، سخنان یکی از این افراد که با آغاز دهه پیروزی ارزشمند انقلاب در جمع خبرنگاران بیان شده است، به پیوست تقدیم می گردد. به نظر می رسد که این افراد سخنان گرانقدر بنیانگذار انقلاب را که در جمع پیروان ادیان الهی اینگونه فرمودند: "ایران مال همه است و ما ملت واحده هستیم”، فراموش کرده اند.
لازم به توضیح می باشد، بر اساس اصل سیزدهم قانون اساسی که برای تک تک ایرانیان، اعم از غیر روحانیان و روحانیان، لازم الاجرا است، آزادی ایرانیان زرتشتی در اجرای کلیه مراسم وآیین ها و در هر کجا که زندگی می کنند، مورد تاکید قرار گرفته است. آزادی که بر خلاف گفته های برخی از افراد، حصار در آن معنا ندارد.
این موارد بارها از سوی مسئولین مورد تاکید قرار گرفته است اما آنچه که امسال رخ داد، همه را به حیرت فرو برد که چگونه مصوبات شورای عالی امنیت ملی که برای همگان لازم الاجرا است، توسط برخی از مسئولین زیر پا گذاشته می شود. این افراد درشت گوی از آن فراتر هم رفته، با توهین و افترا، زرتشتیان قانون مدار را از تربیون های رسمی مورد هجوم قرار می دهند. البته ایرانیان زرتشتی که در راه پیشرفت و سربلندی "ایران” از جان نیز گذشته اند، بیدی نیستند که با این بادها بلرزند ولی بیان اینگونه سخنان تلخ و ناروا، انسان را به یاد گروه هایی می اندازد که امروزه انسانهای بیگناه را در کشورهای همجوار، با نام دین، به خاک و خون می کشند.
لذا از آن شورای محترم عالی امنیت ملی انتظار می رود تا مطابق قانون با الزام چنین افرادی به اجرای مصوبات آن شورای محترم، جلوی چنین حرکت ها و رفتارهای غیراخلاقی و غیر قانونی را بگیرند.
با سپاس
دکتر اسفندیار اختیاری
نماینده ایرانیان زرتشتی »
چهار ماه برنامهريزی تا رقابت انتخاباتی
سيد محمود ميرلوحی در یادداشتی برای اعتماد نوشت: اصلاحطلبان در ادوار مختلف انتخاباتي نشان دادهاند كه داراي برنامه هستند. در انتخابات پيشين نيز يك برنامه ١٢٦بندي در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ارايه شد. در حال حاضر كه حدود چهار ماه تا دو انتخابات رياستجمهوري و شوراهاي اسلامي شهر و روستا باقي است، كار گروهي مشغول تدارك برنامهاي متناسب با ظرف زمان است.
اين برنامه قرار است برمبناي وضعيت بينالمللي و منطقه در حوزه سياست خارجي، با توجه به مقتضيات سياست ورزي در كشور در حوزه سياست داخلي و با توجه به نيازها و مشكلات معيشتي مردم در حوزه اقتصادي و به خصوص با توجه به مشكلات امروز مديريت شهري كه اين روزها در حادثه پلاسكو وجههاي از آن را ديديم، تدوين شود.
تدوين برنامهاي با كاركرد مناسب زمانبر است و در نظر گرفتن همه جوانب را ميطلبد. اميد است كه بتوان اين برنامه را هرچه زودتر منتشر كرد. شوراي عالي سياستگذاري همچنين كارگروهي با عنوان تعامل و رايزني دارد كه آقاي مرتضي حاجي رياست آن را به عهده دارد. اين كارگروه، تعامل با دستگاههاي متصدي انتخابات از جمله وزارت كشور، هيات نظارت مجلس و شوراي نگهبان را به عهده دارد. همچنين تعامل در شوراي عالي سياستگذاري نيز به عهده اين كار گروه است.
با تلاشهايي كه در اين كارگروه صورت گرفته است به نظر ميرسد در آينده از اين باب بتوانيم به امتيازات خوبي دست پيدا كنيم و بستر سياست ورزي اصلاحطلبان را هر چه بيشتر فراهم كنيم. اميد است كه نقاط مثبت شوراي عالي در ماههاي آينده تحكيم و تعميق شود و همچنين بتوانيم اشكالات كار را هر چه بيشتر رفع كنيم. يكي از مسائل مهمي كه اصلاحطلبان در انتخابات آتي بايد توجه ويژهاي به آن داشته باشند، مساله ترغيب مردم به شركت در انتخابات است. به طور معمول در دورههاي دوم انتخاب رييسجمهور مشاركت مردمي به نسبت كمتر ميشود. ضمن اينكه در اين انتخابات آقاي روحاني رقيب جدياي هنوز از سوي اصولگرايان پيدا نكرده است و ادامه اين روند ميتواند از مشاركت مردمي در انتخابات آتي بكاهد.
به همين دليل اصلاحطلبان بايد برنامهاي براي ترغيب مردم به شركت در انتخابات داشته باشند. آقاي روحاني به عنوان رييسجمهور مستقر در انتخابات ٩٦ امتيازات و مشكلاتي خواهد داشت. يكي از امتيازاتش شناخته شده بودن است و ضمنا مردم عملكردش را در ٤ سال ديدهاند. ضمن اينكه مردم تمايل دارند تا زمان لازم يعني ٨ سال را براي تحقق شعارهاي رييسجمهورها بدهند. چيزي كه در مورد رياستجمهوري رييس دولت اصلاحات و آيتالله هاشمي نيز اتفاق افتاد. اين مساله براي آقاي روحاني تسهيلگر است.
امروز ميبينيم كه اصولگرايان پس از شكست مطلقشان در تهران در انتخابات مجلس دهم هرچه بيشتر تلاش ميكنند تا دولت را ناكارآمد جلوه دهند و تلاش ميكنند تا با نقدهاي نه چندان منصفانه از راي آقاي روحاني بكاهند و از نفوذ و امكانات نيز در اين راه به حد كافي و وافي بهرهمند هستند. به همين دليل كار حاميان دولت در انتخابات ٩٦ سخت خواهد بود. امروز حتي منتقدان دولت آقاي روحاني به پريشانگويي افتادهاند. نوسازي ناوگان هوايي را قبول ندارند؛ در سرمايهگذاري در حوزه نفت مدام كارشكني ميكنند؛ حتي آبياري قطرهاي ٤٥ هزار هكتار زمين در سيستان توسط دولت را تخطئه ميكنند.
ورشكستگي شهركهاي صنعتي در دولت پيشين كمرشكن بود اما امروز شرايط بهبود پيدا كرده است. در حوزههاي مختلفي ديده ميشود كه منتقدان چه اشك تمساحي ميريزند، درحالي كه همين منتقدان در دولت پيشين چشمشان را به روي مهمترين ايرادات و بحرانها بسته بودند. امروز بديهيترين خدمات دولت را نيز انكار ميكنند و حتي جانب انصاف را نگاه نميدارند. اگر دولت هواپيماي بويينگ و ايرباس بخرد و اگر كشاورزي را سامان دهد، امروز مذموم است درحالي كه در گذشته به نظر آقايان جزو فرايض بوده است. آقاي روحاني در سال ٩٦ با چنين منتقداني طرف خواهد شد.
به همين دليل است كه كار اصلاحطلبان نيز به عنوان مهمترين حاميان دولت در سال ٩٦ بسيار مشكل خواهد بود. با اين حال ميتوان ديد كه مردم به مدد شبكههاي اجتماعي شناخت خوبي از اين وضعيت پيدا كردهاند و ميدانند كه منتقدان آداب نقد را نيز رعايت نميكنند. با وجود تمام اين بيمهريها انتخابات آتي به نقطه اميد اصلاحطلبان تبديل شده است و تمام تلاشها بر پيروزي در اين انتخابات متمركز شده است. از زماني كه اصلاحطلبان ايده تشكيل شوراي عالي سياستگذاري را مطرح كردند و اين شورا آغاز به كار كرد تاكنون اين شورا فراز و فرودهايي را پيمود.
نه تنها در اين چهار ماه بلكه در ادامه سياستورزي پس از انتخابات ٩٦ نيز اصلاحطلبان مدام به بهبود كاركردهاي اين شورا خواهند پرداخت. نقدهاي مختلفي كه به اين شورا مطرح ميشود همواره توسط بزرگان شوراي عالي شنيده شده است و مورد بررسي قرار گرفته است. از كنار هيچ نقدي به سادگي گذر نميكنيم و وجود نقد در شوراي عالي را نقطه قوت آن ميدانيم. اصلاحطلبان در قالب شوراي عالي سياستگذاري در انتخابات پيشين توانستند يكصدا و متحد حركت كنند و نتيجه آن را نيز ديديم.
حتي در حوزه انتخابيه تهران پيروزي اصلاحطلبان كامل و ديدني بود. اينكه جريان اعتدالگرا و اصلاحطلب همواره در طي طريق خود با دشواريهايي رو به رو هستند چيز جديدي نيست. ليكن آنها نشان دادهاند كه با مديريت شرايط و نكتهسنجي ميتوان در بدترين شرايط به بهترين نتايج دست يافت.
اين برنامه قرار است برمبناي وضعيت بينالمللي و منطقه در حوزه سياست خارجي، با توجه به مقتضيات سياست ورزي در كشور در حوزه سياست داخلي و با توجه به نيازها و مشكلات معيشتي مردم در حوزه اقتصادي و به خصوص با توجه به مشكلات امروز مديريت شهري كه اين روزها در حادثه پلاسكو وجههاي از آن را ديديم، تدوين شود.
تدوين برنامهاي با كاركرد مناسب زمانبر است و در نظر گرفتن همه جوانب را ميطلبد. اميد است كه بتوان اين برنامه را هرچه زودتر منتشر كرد. شوراي عالي سياستگذاري همچنين كارگروهي با عنوان تعامل و رايزني دارد كه آقاي مرتضي حاجي رياست آن را به عهده دارد. اين كارگروه، تعامل با دستگاههاي متصدي انتخابات از جمله وزارت كشور، هيات نظارت مجلس و شوراي نگهبان را به عهده دارد. همچنين تعامل در شوراي عالي سياستگذاري نيز به عهده اين كار گروه است.
با تلاشهايي كه در اين كارگروه صورت گرفته است به نظر ميرسد در آينده از اين باب بتوانيم به امتيازات خوبي دست پيدا كنيم و بستر سياست ورزي اصلاحطلبان را هر چه بيشتر فراهم كنيم. اميد است كه نقاط مثبت شوراي عالي در ماههاي آينده تحكيم و تعميق شود و همچنين بتوانيم اشكالات كار را هر چه بيشتر رفع كنيم. يكي از مسائل مهمي كه اصلاحطلبان در انتخابات آتي بايد توجه ويژهاي به آن داشته باشند، مساله ترغيب مردم به شركت در انتخابات است. به طور معمول در دورههاي دوم انتخاب رييسجمهور مشاركت مردمي به نسبت كمتر ميشود. ضمن اينكه در اين انتخابات آقاي روحاني رقيب جدياي هنوز از سوي اصولگرايان پيدا نكرده است و ادامه اين روند ميتواند از مشاركت مردمي در انتخابات آتي بكاهد.
به همين دليل اصلاحطلبان بايد برنامهاي براي ترغيب مردم به شركت در انتخابات داشته باشند. آقاي روحاني به عنوان رييسجمهور مستقر در انتخابات ٩٦ امتيازات و مشكلاتي خواهد داشت. يكي از امتيازاتش شناخته شده بودن است و ضمنا مردم عملكردش را در ٤ سال ديدهاند. ضمن اينكه مردم تمايل دارند تا زمان لازم يعني ٨ سال را براي تحقق شعارهاي رييسجمهورها بدهند. چيزي كه در مورد رياستجمهوري رييس دولت اصلاحات و آيتالله هاشمي نيز اتفاق افتاد. اين مساله براي آقاي روحاني تسهيلگر است.
امروز ميبينيم كه اصولگرايان پس از شكست مطلقشان در تهران در انتخابات مجلس دهم هرچه بيشتر تلاش ميكنند تا دولت را ناكارآمد جلوه دهند و تلاش ميكنند تا با نقدهاي نه چندان منصفانه از راي آقاي روحاني بكاهند و از نفوذ و امكانات نيز در اين راه به حد كافي و وافي بهرهمند هستند. به همين دليل كار حاميان دولت در انتخابات ٩٦ سخت خواهد بود. امروز حتي منتقدان دولت آقاي روحاني به پريشانگويي افتادهاند. نوسازي ناوگان هوايي را قبول ندارند؛ در سرمايهگذاري در حوزه نفت مدام كارشكني ميكنند؛ حتي آبياري قطرهاي ٤٥ هزار هكتار زمين در سيستان توسط دولت را تخطئه ميكنند.
ورشكستگي شهركهاي صنعتي در دولت پيشين كمرشكن بود اما امروز شرايط بهبود پيدا كرده است. در حوزههاي مختلفي ديده ميشود كه منتقدان چه اشك تمساحي ميريزند، درحالي كه همين منتقدان در دولت پيشين چشمشان را به روي مهمترين ايرادات و بحرانها بسته بودند. امروز بديهيترين خدمات دولت را نيز انكار ميكنند و حتي جانب انصاف را نگاه نميدارند. اگر دولت هواپيماي بويينگ و ايرباس بخرد و اگر كشاورزي را سامان دهد، امروز مذموم است درحالي كه در گذشته به نظر آقايان جزو فرايض بوده است. آقاي روحاني در سال ٩٦ با چنين منتقداني طرف خواهد شد.
به همين دليل است كه كار اصلاحطلبان نيز به عنوان مهمترين حاميان دولت در سال ٩٦ بسيار مشكل خواهد بود. با اين حال ميتوان ديد كه مردم به مدد شبكههاي اجتماعي شناخت خوبي از اين وضعيت پيدا كردهاند و ميدانند كه منتقدان آداب نقد را نيز رعايت نميكنند. با وجود تمام اين بيمهريها انتخابات آتي به نقطه اميد اصلاحطلبان تبديل شده است و تمام تلاشها بر پيروزي در اين انتخابات متمركز شده است. از زماني كه اصلاحطلبان ايده تشكيل شوراي عالي سياستگذاري را مطرح كردند و اين شورا آغاز به كار كرد تاكنون اين شورا فراز و فرودهايي را پيمود.
نه تنها در اين چهار ماه بلكه در ادامه سياستورزي پس از انتخابات ٩٦ نيز اصلاحطلبان مدام به بهبود كاركردهاي اين شورا خواهند پرداخت. نقدهاي مختلفي كه به اين شورا مطرح ميشود همواره توسط بزرگان شوراي عالي شنيده شده است و مورد بررسي قرار گرفته است. از كنار هيچ نقدي به سادگي گذر نميكنيم و وجود نقد در شوراي عالي را نقطه قوت آن ميدانيم. اصلاحطلبان در قالب شوراي عالي سياستگذاري در انتخابات پيشين توانستند يكصدا و متحد حركت كنند و نتيجه آن را نيز ديديم.
حتي در حوزه انتخابيه تهران پيروزي اصلاحطلبان كامل و ديدني بود. اينكه جريان اعتدالگرا و اصلاحطلب همواره در طي طريق خود با دشواريهايي رو به رو هستند چيز جديدي نيست. ليكن آنها نشان دادهاند كه با مديريت شرايط و نكتهسنجي ميتوان در بدترين شرايط به بهترين نتايج دست يافت.
اهدای ٣٨ عضو و بافت بدن مهندس جوان به بیماران
مهدی سرلک، برادر ٣٦ساله سجاد که ١٠ سال از او بزرگتر بوده است و قصور پزشکی را علت مرگ مغزی برادر خود میداند و شکایتی دراینباره نیز در دادسرای جرائم پزشکی تهران و سازمان نظام پزشکی مطرح کردهاند، میگوید: «برادرم در ایام ولادت امام سجاد به دنیا آمد و روز خاکسپاریاش مصادف با یکی از روایات فوت امام سجاد بود و مراسم چهلم برادرم مصادف با روایت دیگری از فوت این امام بوده است» و این یک روایت جالب از ولادت و مرگ برادرش است.
به گزارش شرق، در ادامه مصاحبه با برادر سجاد سرلک، مهندس ٢٦ساله را میخوانید که اهل الیگودرز است و پس از جراحی در یکی از بیمارستانهای تهران جان خود را از دست داد.
برادرتان چطور دچار مرگ مغزی شد؟
سجاد ٢٨ شهریور برای عمل جراحی دررفتگی کتف که یک عارضه قدیمی بود، در بیمارستان معیری تحت عمل جراحی پینگذاری قرار گرفت که جراحی نیز موفقیتآمیز بود؛ اما وقتی برادرم به اتاق ریکاوری منتقل شده بود، به علت قصور و سهلانگاری کادر درمانی و کمبود و نقصان دستگاههای آن بخش، دچار اختلال در اکسیژنرسانی شد. همین اتفاق باعث ایست تنفسی و درنهایت مرگ مغزی برادرم شد و پس از آن نیز به بیمارستان میلاد انتقال یافت.
بعد از این اتفاق چه پیگیریهایی انجام شد و آيا الان پرونده قضائی جریان دارد؟
بعد از آنکه برادرم به خاطر قصور پزشکی جان خود را از دست داد، در رسانههای جمعی اعلام شد و نماینده محترم مردم شریف الیگودرز در مجلس هم پیگیر این پرونده شدند؛ از طرفی خود ما شکایت کردهایم و پروندهای در دادسرای جرائم پزشکی تهران و سازمان نظام پزشکی دراینباره در حال رسیدگی است.
الان پرونده قضائی در چه مرحلهای است؟
بعد از اهدای عضو، ما درخواست کالبدشکافی دادیم و در نظریه پزشکی قانونی اعلام شد برادرم سالم و بدون عارضه بوده؛ اما بهدلیل ایست تنفسی متعاقب عمل جراحی، دچار مرگ مغزی شده است. در نظریه کمیسیون پزشکی نیز عوامل و کادر درمانی مقصر تشخیص داده شدند.
چطور از موضوع مرگ مغزی مطلع شدید؟
سوم مهر بود که رسما موضوع مرگ مغزی را به ما اعلام کردند. قبل از اینکه کسی از ما بخواهد، خودمان پیشقدم اهدای عضو شدیم و ٣٨ عضو و بافت برادرم را در دو مرحله اهدا کردیم.
چرا تعداد اعضا و بافتهای اهدایی آنقدر زیاد است؟
چون مادر ما در زمان رضایت شرط کرد حتی اگر از ناخن سجاد هم ميتوان استفاده كرد، باید برداشته شود؛ چون سجاد جوان بوده است. بههمیندلیل اعضا و بافتها در دو مرحله اهدا شد؛ مرحله اول اعضای حیاتی بود که در بیمارستان شریعتی و با بیشترین سرعت ممکن پس از رضایت برداشته شد و مرحله دوم، بافتهایی مانند تاندون که بعد از ٢٤ یا حتی ٤٨ ساعت امكان برداشت داشتند، در پزشکی قانونی برداشته شدند که در مجموع شد ٣٨ عضو و بافت.
چطور شد تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟
مادرم فرهنگی بازنشسته است که ٢١ سال مدیر مدرسه بوده و از خانوادهای روحانی است و پدر هم مدیر بازنشسته آبوفاضلاب و از خانوادهای بزرگ و اصیل، هر دو بینشي عمیق و خدامحور دارند؛ وقتی برادرم فوت کرد، خودشان در امر اهدای عضو پیشقدم شدند و ما اهدای عضو کردیم. چند خانواده دیگر هم بعد از ما این کار را کردند. این کار اول برای رضای خداوند انجام شد بعد برای پدر و مادرم تسلیبخش بود؛ وقتی دیدند اعضای بدن عزیز ازدسترفتهشان نجاتبخش زندگی افراد دیگری است و جان آنها را نجات داده است.
واکنش اطرافیان و افرادی که بعد از اهدای عضو شما را دیدند، چه بود؟
واکنشها خیلی خوب بود. فکر نمیکردیم بازخوردها آنقدر خوب باشد. ما اصالتا الیگودرزی هستیم و تشيیع جنازه باشکوهی برگزار شد و مظلومیت فوت برادرم و موضوع اهدای عضو، یک جذابیت همگانی داشت. بههرحال یک فرهنگسازی خوب شد. پدر و جد مادری من، امام جماعت بوده و مردم برای آنها احترام قائل هستند و خاندان پدری هم از خانوادههای بزرگ و مورد وثوق. این داشتن احترام بین مردم، میزان تأثیرگذاری این عمل خداپسندانه را بیشتر كرد؛ همانطور که گفتم، بعد از ما چند نفر ديگر هم که مرگ مغزی شده بودند، اهدای عضو کردند. از طرف دیگر ما از همه آشنایان خواستیم پارچهنویسی نکنند تا هم در و دیوار خانه همسایهها سیاه و هم اسراف نشود. ما خودمان یک پارچه نوشتیم و زدیم. ما سعی کردیم تا حد امکان فرهنگسازی کنیم و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کنیم که در شهر نجیب و فرهنگمحوری مانند الیگودرز، خوب هم جواب داد.
توصیه شما به افرادی که ممکن است به شرایط مشابه شما دچار شوند، چیست؟
توصیهای نمیشود کرد؛ چون شرایط بسیار سختی است و تصمیمگیری بسیار مشكل است؛ اما افراد قبل از مرگشان میتوانند کارت اهدای عضو بگیرند تا به خانواده خود اطلاع دهند مایل به اهدای عضو هستند. البته داشتن کارت اهدای عضو هم به تنهایی به مفهوم اهدای عضو در صورت مرگ مغزی نیست، خانواده متوفی هم باید رضایت بدهند. در مجموع به فرهنگسازی زیادی نیاز است. در هر دو ساعت یک نفر که به اهدای عضو نیاز دارد، فوت میشود و هر ١٠ دقیقه یک نفر به فهرست انتظار دریافت عضو اضافه میشود. این آمار بدی است. درحالیکه درحالحاضر نزديك ٢٧ هزار نفر در انتظار دریافت عضو براي بازگشت به زندگی سالم هستند، هر بیمار مرگ مغزی حداقل میتواند شش تا هشت عضو اصلیاش را برای نجات جان بیماران نیازمند اهدا كند. من فکر میکنم اهدای عضو برای نجات جان دیگران کمترین کاری است که پس از مرگ بعضی از عزیزانمان میتوانیم انجام دهیم.
به گزارش شرق، در ادامه مصاحبه با برادر سجاد سرلک، مهندس ٢٦ساله را میخوانید که اهل الیگودرز است و پس از جراحی در یکی از بیمارستانهای تهران جان خود را از دست داد.
برادرتان چطور دچار مرگ مغزی شد؟
سجاد ٢٨ شهریور برای عمل جراحی دررفتگی کتف که یک عارضه قدیمی بود، در بیمارستان معیری تحت عمل جراحی پینگذاری قرار گرفت که جراحی نیز موفقیتآمیز بود؛ اما وقتی برادرم به اتاق ریکاوری منتقل شده بود، به علت قصور و سهلانگاری کادر درمانی و کمبود و نقصان دستگاههای آن بخش، دچار اختلال در اکسیژنرسانی شد. همین اتفاق باعث ایست تنفسی و درنهایت مرگ مغزی برادرم شد و پس از آن نیز به بیمارستان میلاد انتقال یافت.
بعد از این اتفاق چه پیگیریهایی انجام شد و آيا الان پرونده قضائی جریان دارد؟
بعد از آنکه برادرم به خاطر قصور پزشکی جان خود را از دست داد، در رسانههای جمعی اعلام شد و نماینده محترم مردم شریف الیگودرز در مجلس هم پیگیر این پرونده شدند؛ از طرفی خود ما شکایت کردهایم و پروندهای در دادسرای جرائم پزشکی تهران و سازمان نظام پزشکی دراینباره در حال رسیدگی است.
الان پرونده قضائی در چه مرحلهای است؟
بعد از اهدای عضو، ما درخواست کالبدشکافی دادیم و در نظریه پزشکی قانونی اعلام شد برادرم سالم و بدون عارضه بوده؛ اما بهدلیل ایست تنفسی متعاقب عمل جراحی، دچار مرگ مغزی شده است. در نظریه کمیسیون پزشکی نیز عوامل و کادر درمانی مقصر تشخیص داده شدند.
چطور از موضوع مرگ مغزی مطلع شدید؟
سوم مهر بود که رسما موضوع مرگ مغزی را به ما اعلام کردند. قبل از اینکه کسی از ما بخواهد، خودمان پیشقدم اهدای عضو شدیم و ٣٨ عضو و بافت برادرم را در دو مرحله اهدا کردیم.
چرا تعداد اعضا و بافتهای اهدایی آنقدر زیاد است؟
چون مادر ما در زمان رضایت شرط کرد حتی اگر از ناخن سجاد هم ميتوان استفاده كرد، باید برداشته شود؛ چون سجاد جوان بوده است. بههمیندلیل اعضا و بافتها در دو مرحله اهدا شد؛ مرحله اول اعضای حیاتی بود که در بیمارستان شریعتی و با بیشترین سرعت ممکن پس از رضایت برداشته شد و مرحله دوم، بافتهایی مانند تاندون که بعد از ٢٤ یا حتی ٤٨ ساعت امكان برداشت داشتند، در پزشکی قانونی برداشته شدند که در مجموع شد ٣٨ عضو و بافت.
چطور شد تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟
مادرم فرهنگی بازنشسته است که ٢١ سال مدیر مدرسه بوده و از خانوادهای روحانی است و پدر هم مدیر بازنشسته آبوفاضلاب و از خانوادهای بزرگ و اصیل، هر دو بینشي عمیق و خدامحور دارند؛ وقتی برادرم فوت کرد، خودشان در امر اهدای عضو پیشقدم شدند و ما اهدای عضو کردیم. چند خانواده دیگر هم بعد از ما این کار را کردند. این کار اول برای رضای خداوند انجام شد بعد برای پدر و مادرم تسلیبخش بود؛ وقتی دیدند اعضای بدن عزیز ازدسترفتهشان نجاتبخش زندگی افراد دیگری است و جان آنها را نجات داده است.
واکنش اطرافیان و افرادی که بعد از اهدای عضو شما را دیدند، چه بود؟
واکنشها خیلی خوب بود. فکر نمیکردیم بازخوردها آنقدر خوب باشد. ما اصالتا الیگودرزی هستیم و تشيیع جنازه باشکوهی برگزار شد و مظلومیت فوت برادرم و موضوع اهدای عضو، یک جذابیت همگانی داشت. بههرحال یک فرهنگسازی خوب شد. پدر و جد مادری من، امام جماعت بوده و مردم برای آنها احترام قائل هستند و خاندان پدری هم از خانوادههای بزرگ و مورد وثوق. این داشتن احترام بین مردم، میزان تأثیرگذاری این عمل خداپسندانه را بیشتر كرد؛ همانطور که گفتم، بعد از ما چند نفر ديگر هم که مرگ مغزی شده بودند، اهدای عضو کردند. از طرف دیگر ما از همه آشنایان خواستیم پارچهنویسی نکنند تا هم در و دیوار خانه همسایهها سیاه و هم اسراف نشود. ما خودمان یک پارچه نوشتیم و زدیم. ما سعی کردیم تا حد امکان فرهنگسازی کنیم و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کنیم که در شهر نجیب و فرهنگمحوری مانند الیگودرز، خوب هم جواب داد.
توصیه شما به افرادی که ممکن است به شرایط مشابه شما دچار شوند، چیست؟
توصیهای نمیشود کرد؛ چون شرایط بسیار سختی است و تصمیمگیری بسیار مشكل است؛ اما افراد قبل از مرگشان میتوانند کارت اهدای عضو بگیرند تا به خانواده خود اطلاع دهند مایل به اهدای عضو هستند. البته داشتن کارت اهدای عضو هم به تنهایی به مفهوم اهدای عضو در صورت مرگ مغزی نیست، خانواده متوفی هم باید رضایت بدهند. در مجموع به فرهنگسازی زیادی نیاز است. در هر دو ساعت یک نفر که به اهدای عضو نیاز دارد، فوت میشود و هر ١٠ دقیقه یک نفر به فهرست انتظار دریافت عضو اضافه میشود. این آمار بدی است. درحالیکه درحالحاضر نزديك ٢٧ هزار نفر در انتظار دریافت عضو براي بازگشت به زندگی سالم هستند، هر بیمار مرگ مغزی حداقل میتواند شش تا هشت عضو اصلیاش را برای نجات جان بیماران نیازمند اهدا كند. من فکر میکنم اهدای عضو برای نجات جان دیگران کمترین کاری است که پس از مرگ بعضی از عزیزانمان میتوانیم انجام دهیم.