یادداشت رئیس جمهور و جمهورِ رئیس!

یادداشت
رئیس جمهور و جمهورِ رئیس  10 تیر - 96
خطاب به خامنه ای و دولت با تفنگ وموشک و رسانه  واقتصاد پاسداران که حامی وبرنامه ریز وسازمان دهندگان آتش به اختیاران اند تادرمعرکه گیری روز قدس فریاد  مرگ برآخوند آمریکایی ومنافق ودروغگو  ر وحانی سردهند ودر تریبون نمازعید فطر مداحی با شعرتوهینی – اتهامی- اهانتی  علیه ا ش  شود چنین داده شده است:
  آنچه در روز قدس برای روحانی، به عنوان رئیس‌جمهور اتفاق افتاد، اسمش را هر چه می‌خواهند بگذارند اما به هیچ عنوان معنای نقد نداشت. طلب مرگ و وصل کردن این به آن و کف بر دهان آوردن و... حتی اگر از – به فرض محال- از بهترین مردم هم صادر شود نقد نیست چه کلمات و اعمال معنای مسقل و مشخص خود را دارند که از هرکه سر زند یک معنا داراد؛ زشتی و پلشتی و بی‌اخلاقی که حرمت روز قدس را هم نگه نداشتن و حرمت رای مردم و "رئیس جمهور مردم" را نیز. با اینان که خود را حق کل و عقل کل و حتی "جمهور رئیس" می‌دانند و قانون را زیر پا می‌گذارند و سنگ در پنجره خانه وحدت ملی می‌زنند باید محکم برخورد کرد همان گونه که قانون نوشته است.

غلامرضا بنی اسدی
این روز‌ها، ماجراهایی اتفاق می‌افتد که آدمی را به تعجب و البته تامل وامی دارد. آنقدر که گاه می‌نشیند به خوانش روز‌های گذشته و تاریخ گذشته و رفتاری که با بزرگان گذشته رقم خورده است، حتی به زیارت نامه خوانی، مفاتیح می‌گشاید و کلمه به کلمه زیارت عاشورا را به جان می‌خواند. شاید درسی شود و خطی از آن ما را امروز به سر خط جوانمردی برگرداند؛
اول؛ سی و ششمین سالگرد شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب را همین چند روز پیش، با هزار تاثر پشت سر گذاشتیم. افسوس خوردیم بر ستمی که ناجوانمردانه بر بهشتی رفت. برخی ستم کردیم و برخی با سکوت خود به این ستم، رضا دادیم و همراهی کردیم. کم بودند آنانی که "به وقت" خود به جواب و دفاع برخاستند و در برابر خواسته شیطانی دشمن ایستادند. یادمان رفته بود انگار که برای دفاع از حق و دفاع از مظلوم، تکلیفی بزرگ بر عهده داریم. یادمان رفته بود "زیارت عاشورا" را که هم قاتلان حسین(ع) را به لعن می‌گیرد و هم کسانی که ذیل "سمعت بذالک و رضیت به" تعریف می‌شوند. ما اما... سکوت کردیم در برابر جفایی که به بهشتی شد. سکوت کردیم در برابر "آسیابی" که به نوبت می‌گشت و هنوز هم می‌گردد. حال آنکه همه تکلیف داریم به دفاع از حق....
دوم؛ نقد بکنید. تند هم نقد بکنید. هیچ عاقلی از نقد رویگردان نیست. حداکثر آن را مثل شربتی تلخ می‌داند که برای سلامت، باید ناگزیر سر بکشد. پس نقد کنید همه را به ویژه مردان در حکومت نشسته را. هرکس بام مسئولیت‌ وی بیش است باید بپذیرد که برف انتقاد هم بیشتر بر بامش خواهد نشست. حالا رئیس‌جمهور است، باشد. نقد بهترین هدیه مردم است به او.رئیس مجلس است باشد. نقد آینه‌ای ست برای او تا خود را ببیند و ساز آورد بر اساس آنچه باید. مقام انتصابی دارد، داشته باشد چه نه از نقد بری است و نه از آن بی‌نیاز، اما "نقد" معنای خود را دارد که در هیچ صورت با توهین و با " مرگ بر..." جور در نمی‌آید. با نیش و کنایه و شعر خوانی و شعار گویی، سازگار نمی‌شود. نقد جدا کردنِ «سَره از ناسَره» و شناختن خوبی‌ها و بدی‌های یک چیز، است. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزاره‌ است اما...
سوم؛ آنچه در روز قدس برای روحانی، به عنوان رئیس‌جمهور اتفاق افتاد، اسمش را هر چه می‌خواهند بگذارند اما به هیچ عنوان معنای نقد نداشت. طلب مرگ و وصل کردن این به آن و کف بر دهان آوردن و... حتی اگر از – به فرض محال- از بهترین مردم هم صادر شود نقد نیست چه کلمات و اعمال معنای مسقل و مشخص خود را دارند که از هرکه سر زند یک معنا داراد؛ زشتی و پلشتی و بی‌اخلاقی که حرمت روز قدس را هم نگه نداشتن و حرمت رای مردم و "رئیس جمهور مردم" را نیز. با اینان که خود را حق کل و عقل کل و حتی "جمهور رئیس" می‌دانند و قانون را زیر پا می‌گذارند و سنگ در پنجره خانه وحدت ملی می‌زنند باید محکم برخورد کرد همان گونه که قانون نوشته است.
چهارم؛ منقد، روی سر ما جا دارد. قلمش بوسیدنی است که در جای خود نقد کند و مورا از ماست بکشد و به تابش مو هم بپردازد اما نقد ادب و ادبیات خود و جایگاه خود را دارد. فرصت پاسخ گوی قائل استه نه مثل آن مداح که "بانگ بی‌موقع" بر می‌دارد در روز عید و زخم می‌زند همدلی ملت را و به طعنه، تیر باران می‌کند هرکه و هرچه نمی‌پسندد را. این نقد نیست. نپندارند هم که با این شعر و آن شعارهای روز قدس، رئیس‌جمهور را از چشم‌ها انداختند. آنان در دوران تبلیغات، بدتر از این‌ها را انجام دادند و نتیجه‌اش را هم دیدند؛ رای آگاهانه 24 میلیون نفر که از میان هزار غباری که برافروختند باز به روحانی رای دادند. امروز که کاری نمی‌توانند بکنند با غوغا هاشان. فقط عرض خود می‌برند و زحمت ملت می‌دارند. بی‌آنکه نتیجه‌ای بگیرند.
پنجم؛ منتقد، که مومنانه و حرفه‌ای نقد می‌کند، سرمایه ملی است که به هر نگاه و سلیقه‌ای که باشد واجب‌الحرمه است و همه باید از او دفاع کنیم اما مرز میان نقد و تخریب هم باید چنان روشن شود که مخرب بداخلاق هم نتواند نام خود را منتقد بگذارد و حرمت نقد را به فحش و توهین بیالاید که این را پاسخی درخور باید داد. سکوت در برابر این هجمه‌ها، شراکت در ستم است به ملک و ملت...