يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "يوسف را نمي فروشيم

 اوین نامه ی کیهان  3 شنبه 7 آذرماه سال 1396
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "يوسف را نمي فروشيم
همکار و هم قلم  سربازجو شریعت  نداری  با وجود اینکه درمدت 4  دهه دررژیم قرون وسطایی  نه یوسف فروشی که وطن فروشی شده است . برای اینکه  منتظری از 10 سال جانشینی جمینی برکنار وخانه نشین شد .
همچنین احمد خمینی از طریق باند سعید امامی حذف شد تاموی دماع خامنه ای نباشد . همینطور سعید امامی واجبی خور شد .
مهمتراینکه رهبران رقیب مدعی اصلاح طلب درحصر خانگی قرار گرفته وممنوع التصویر شده اند. بدتر اینکه رفسنجانی  از طریق اطلاعات بیت خامنه ای و اطلاعات سپاه درا ستخرآب حذف گردید  .
 اکنون هم نوبت حذف احمدی نژاد رسیده است که  نه سوگلی ومورد پشتیبانی خامنه ای و پاسداران بود که فرار اینکه خامنه ای ا عتراف کرد که احمدی نژاد از منظر باور وعقیده  نسبته  به  رؤسای جمهور قبلی به وی نزدیک تر است.
 ازسوی دیگر پس ازاشغال سفارت آمریکا درتهران که کارکنانش به گروگان گرفته ومتهم به جاسوسی شدند که براساس فتوای خمینی شیاد می بایست محاکمه ومجازات می شدند  ولی  گروگان های جاسوس با سلام و صلوات آزاد شدند . اکنون هم از سوی دادگاه   درآمریکا  گروگان های سابق زندانی درخواست غرامت بسیار سنگین کرده  اند . سناریوی مشابه درمورد  ربودن 15 قایقران یا ملوانان انگلیسی درآل های ساحل عراق تکرار شد .
بهرحال در شرایط کنونی  که رژیم قرون وسطایی  ولایت فقیه سخت درگیر جنگ قدرت و ثروت باندی وجناحی است .موازی آن ازسوی معترضان مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری و بازماندگان زلزله  غرب کشور مورد انتقاد شدید قرار گرفته است  . درمنطقه هم جبهه  ای گسترده ای  از سوی عربستان علیه عملیات تروریستی وجنگ افروزی وموشکی پاسداران وحزب الشیطان لبنان ومداخله جویی شان درامور داخلی کشورهای منطقه وهمسایه شکل گرفته است . ولی همکار وهم قلم یادداشت نویس  اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری به سبک وی خطاب به رقیب منتقد چنین وارونه گویی ولغزخوانی  کرده است:
 بعضي گمان کرده اند که ما چون در منطقه به قدرت برتر تبديل شده ايم، اجازه داريم درباره سرنوشت ملت ها و کشورهاي مظلوم منطقه که در مقابله با سيطره غرب و عوامل آن هزينه هاي بسيار سنگيني را پرداخت کرده اند و البته به موفقيت هاي بزرگي هم رسيده اند، وارد گفت وگو با اين کشور يا آن کشور شويم و ازطرف آنان تصميم بگيريم. براين اساس حتي بعضي هشدار داده اند که تا دير نشده با رژيم سعودي بنشينيم و مسايل مربوط به سه کشور سوريه، عراق و يمن را با آن 30-70 توافق کنيم! اين ها گمان کرده اند نظام جمهوري اسلامي مي تواند رفتاري مشابه دولت آمريکا داشته باشد. جالب اين است که همين ها اينجا و آنجا عليه «هژمون ايران» سخن مي گويند و منطقه را زمين سوخته معرفي مي کنند، اما همين ها رفتاري را توصيه مي کنند که در واقع هژمون گرايانه است! اين ها نمي دانند درختي که در منطقه ثمره شيرين داده و احترام زيادي را براي ايران پديد آورده، مقاومت مومنانه و حضور ايثارگرانه ايران در کنار مردم مظلوم و در مقابل آمريکا، اسرائيل و رژيم سعودي بوده است. اين ها نمي دانند که به محض آنکه از داخل ايران بوي معامله تهران با رياض يا هر جاي ديگر بر سر آينده ملت ها و کشورهايي نظير يمن در منطقه استشمام گردد، ملت هاي منطقه از ايران روي مي گردانند و آن وقت ما مي مانيم و منطقه اي پر از تهديد و ملت هايي که اعتمادشان به ايران را از دست داده اند.

بعضي با نيت خوب و برخي با نيت بد، از نفوذ منطقه اي جمهوري اسلامي با واژه «هژمون» ياد مي کنند و اين در حالي است که اين واژه در محتوا و نتيجه اي که از آن بدست مي آيد، هيچ تناسبي با قدرت منطقه اي ايران ندارد بلکه در نقطه مقابل آن قرار دارد. در اين ميان دشمنان جمهوري اسلامي خيلي حساب شده از اين واژه استفاده مي کنند تا رنگي استعماري و «مداخله گرايانه» به نفوذ جمهوري اسلامي بزنند و ملت ها و دولت هاي منطقه را در مقابل ايران قرار دهند. در داخل ايران هم بعضي با اين گمان و بيان که «قدرت» با هر منشايي، ماهيت، اصول و نتايج واحدي داشته وسکولار و ديني ندارد، از اين واژه براي بيان اندازه نفوذ و قدرت منطقه اي جمهوري اسلامي استفاده مي کنند در حالي که اين يک خطاي فاحش و زيانبار است. اگر به ادبيات رهبران جمهوري اسلامي در اين حدود چهار دهه نظر بيندازيم درمي يابيم که ايران هيچگاه دنبال هژمون شدن در منطقه نرفته و آن را نسخه مناسبي براي جمهوري اسلامي نمي داند. در اين خصوص نکته هاي گفتني زيادي وجود دارد:
    1- بعضي از داخلي هاي مخالف تفکر «مقاومت» که در ضمن صاحب مناصبي هم در کشور هستند در اين جلسه و آن جلسه کارشناسي و تصميم گيري مرتب هشدار مي دهند که ايران توان مالي و نظامي بر دوش کشيدن نقش «قدرت هژمون منطقه» را ندارد و بايد از آن فاصله بگيرد و سبب تضعيف روابط خود با همسايگان نشود. منظور آنان از «قدرت هژمون»، خود هژموني نيست بلکه منظورشان مقاومت است ولي از آنجا که در جلسات رسمي نمي خواهند يا نمي توانند عليه «مقاومت در برابر آمريکا» سخن بگويند از اين واژه استفاده مي کنند ولي دقيقاً منظورشان اين است که اين جبهه سازي و سنگربندي در مقابل آمريکا و سياست هاي استيلاطلبانه آن و رژيم هاي وابسته به آن در منطقه را کنار بگذاريم و فضاي ميان خود و آن ها را به سمت «تفاهم» ببريم. به عنوان مثال حدود يک سال پيش يکي از آنان در همايشي که در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد منطقه را زمين سوخته و سياست هاي ايران را عامل تبديل منطقه به زمين سوخته معرفي کرد و در نهايت گفت بياييم به جاي تبديل شدن به قدرت برتر منطقه به تبديل منطقه به منطقه اي برتر بينديشيم و راهي که نشان داد اين بود که با عربستان وارد مذاکره شده و مسايل منطقه را با آن حل و فصل نمائيم.

    چند روز پيش هم يکي ديگر از آنان که از قضا منصب حساسي هم دارد، گفته بود مسايل منطقه را بايد 70 به 30 با دولت سعودي حل وفصل کنيم پيش از آنکه ناگزير به تن دادن به فرمول 90 به 10 بشويم. پس کاملاً واضح است که آنان وقتي از مضرات قدرت هژمونيک و خطرهاي هژموني ايران در منطقه سخن مي گويند دقيقاً منظورشان «مقاومت در برابر غرب» است نه اينکه با يک وجهي از قدرت که آثار تنش زايي دارد مخالفت مي کنند که اگر اين بود، مشکلي وجود نداشت و اصولاً اختلافي پديد نمي آمد.

    2- هژمون ياهژموني (hegemonie) بر اساس آنچه در نظريه صاحب آن «آنتونيوگرامشي» فيلسوف مارکسيست ايتاليايي(1270-1316ش) آمده است، يک قدرت بدون رقيب که هيچ منازعي نداشته باشد و تسلط و استيلاي او داراي جنبه هاي مختلف اقتصادي، امنيتي نظامي، سياسي و ايدئولوژيک باشد. گرامشي با پيش کشيدن بحث «فرادست» - «فرودست»، قدرت ها و جوامع را به اين دو دسته تقسيم کرده و معتقد بود قدرت هژمون تلاش مي کند درجه اي از رضايت گروه تحت سلطه را بدست آورد

    کاملاً پيداست که قدرت هژمون از نظر اخلاقي و انساني مردود است و از اين حيث مشروعيت ندارد و بلکه سبب پيدايي و گسترش انواعي از دشمني ها ميان فرادست و فرودست مي شود. کمااينکه شدت خصومت مردم منطقه ما با انگليس و آمريکا به خاطر سياست هاي استيلاطلبانه و هژمون خواهانه اي است که از اواسط قرن 19 بر اين منطقه رفته است. ممکن است براي قدرت هژمون مشروعيتي سياسي قائل باشيم و بگوييم از آنجاکه در نظام بين الملل توسل به زور و اعمال زور عليه ضعفا به رسميت شناخته شده و اساسا ماهيت نظام هاي بين المللي در اين حدود دويست سال با آن بسته شده است، پس در اينجا قدرت هژمون مشروعيت سياسي داشته و براساس آن بر موقعيت هاي برتر سياسي کشورها، اتحاديه ها و سازمان هاي جهاني سيطره پيدا مي کند. ولي خب پيداست که اين با منطق انساني و ديني و نيز با اهدافي که انقلاب اسلامي براساس آن پديد آمد و گسترش يافت، منافات داشته و مردود است. از سوي ديگر کاملا پيداست که اساسا انقلاب اسلامي و جبهه اي که در منطقه پديد آورده است را نمي توان در پارادايمي - گفتماني - که با آن ستيز دارد و در پي پايان دادن به آن است، تعريف و توجيه کرد.
    شايد هدف کساني که سعي مي کنند قدرت و نفوذ ايران را در اين گفتمان توضيح دهند اين باشد که از ظرفيت و ادبيات ضدسلطه در منطقه براي رسيدن به مقصود خود بهره ببرند به عبارت ديگر با اين هماني کردن نفوذ ايران و هژمون درصدد استفاده از فضاي ضدهژمون منطقه براي منفي نشان دادن نفوذ ايران برآمده اند.

    3- خيلي ها درصددند انقلاب اسلامي ايران را تبديل به پديده اي داخلي کنند و به عبارتي با شکل گيري «نظام» پايان يافته معرفي نمايند. اين چنين رويکردي و به خصوص نتايجي که از آن به دست مي آيد بار خيلي ها را سبک و دشواري هاي خيلي ها را آسان مي کند که در صدر چنين فهرستي آمريکا و اسرائيل قرار دارند. اين درحالي است که تا اين تاريخ هيچ «انقلاب واقعي» در مرزهاي خود محصور نشده مگر آنکه در فاصله بسيار کوتاهي ازميان رفته و ضد آن جاي آن را گرفته است. انقلاب اسلامي ايران که مهم ترين رخداد منطقه ما در اين دوران 200 ساله است، مقابله با استيلاي غرب و از بين بردن رژيمي که بر اساس هژمون طلبي بر فلسطين سيطره پيدا کرده را در هدف گذاري اوليه و استراتژيک خود قرار داده است تامين اين هدف ازسوي انقلاب اسلامي مستلزم آن است که خود به دنبال ايجاد هژمون و برقراري رژيمي فرادست - فرودست در منطقه نباشد چه اينکه پي گيري سياست نفي هژمون غرب در منطقه که کار بسيار سختي هم هست، مستلزم به دست آوردن حمايت جدي و جهادي مردم منطقه است و اين در يک فرايندکاملا انساني و با انديشه اي الهي محقق مي گردد. خب اينکه گفتيم بديهي است و همه مخالفان جمهوري اسلامي هم به آن واقف هستند هرچند خلاف آن را بر زبان مي آورند چراکه مي خواهند ملت ها را فريب داده و از مبارزه مايوس گردانند.

    انقلاب ايران اما ضمن آنکه زمين منطقه را زير پاي آمريکا و رژيم صهيونيستي به لرزه درآورده است، درعين حال يک وجب از خاک منطقه را در اشغال خود نداشته و در کل منطقه حتي يک نفر مزدور ندارد. انقلاب ايران از يک سو با پايمردي بر اصول و ارزش هاي خود، درستي اين راه و به نتيجه رسيدن آن را به اثبات رسانيده است و از سوي ديگر با دروني کردن مقاومت کشورها و ملت هاي منطقه در برابر غرب و روندهاي به وجود آمده توسط آن، پيروزي ها و موقعيت هايي را پديد آورده است که مربوط به خود آنان است

    به اين نمونه توجه کنيد؛ وقتي جنگ پرشدت 33 روزه در تابستان 1385 شروع شد و شيعيان لبنان در معرض قتل عام گسترده اسرائيل قرار گرفتند، نگراني هاي زيادي در ايران پديد آمد و برخي از مسئولين ايراني که درک درستي از رابطه ايران و حزب الله نداشتند لب به انتقاد گشودند که چرا سيدحسن نصرالله در اين موضوع مهم و پيش از حمله به يک واحد اسرائيلي در مرز روستاي عتياالشعب نظر ما را نپرسيده است. در همان موقع پاسخي از طرف رهبر معظم انقلاب که به شدت در کانون محبت رهبران و اعضاي حزب الله قرار دارد، منعکس شده بود که تصميم درباره آنچه در لبنان پيش مي آيد با حزب الله است و ما حق مداخله در کار حزب الله را نداريم ولي همه آنچه مي توانيم براي موفقيت حزب الله در تصميمي که مي گيرد در اختيارش بگذاريم، قرار مي دهيم.

    4- بعضي گمان کرده اند که ما چون در منطقه به قدرت برتر تبديل شده ايم، اجازه داريم درباره سرنوشت ملت ها و کشورهاي مظلوم منطقه که در مقابله با سيطره غرب و عوامل آن هزينه هاي بسيار سنگيني را پرداخت کرده اند و البته به موفقيت هاي بزرگي هم رسيده اند، وارد گفت وگو با اين کشور يا آن کشور شويم و ازطرف آنان تصميم بگيريم. براين اساس حتي بعضي هشدار داده اند که تا دير نشده با رژيم سعودي بنشينيم و مسايل مربوط به سه کشور سوريه، عراق و يمن را با آن 30-70 توافق کنيم! اين ها گمان کرده اند نظام جمهوري اسلامي مي تواند رفتاري مشابه دولت آمريکا داشته باشد. جالب اين است که همين ها اينجا و آنجا عليه «هژمون ايران» سخن مي گويند و منطقه را زمين سوخته معرفي مي کنند، اما همين ها رفتاري را توصيه مي کنند که در واقع هژمون گرايانه است! اين ها نمي دانند درختي که در منطقه ثمره شيرين داده و احترام زيادي را براي ايران پديد آورده، مقاومت مومنانه و حضور ايثارگرانه ايران در کنار مردم مظلوم و در مقابل آمريکا، اسرائيل و رژيم سعودي بوده است. اين ها نمي دانند که به محض آنکه از داخل ايران بوي معامله تهران با رياض يا هر جاي ديگر بر سر آينده ملت ها و کشورهايي نظير يمن در منطقه استشمام گردد، ملت هاي منطقه از ايران روي مي گردانند و آن وقت ما مي مانيم و منطقه اي پر از تهديد و ملت هايي که اعتمادشان به ايران را از دست داده اند.

    البته در ايران هيچ گاه «تفکر خيانت» حاکم نمي شود و آنچه با قطره قطره خون شهيدان و واحد به واحد حکمت و درايت رهبري و نيروهاي مخلص جان برکفي نظير سردار سليماني به دست آمده است، به تحفه و متاع بازار ساده لوحان و ترسوها تبديل نخواهد شد.

    هرگز مانند برادران خيانت کار يوسف نبي(عليه السلام) عمل نمي کنيم و مظلوم را به ظالم نمي فروشيم تا مصداق آيه شريفه 20 سوره يوسف نباشيم «و شروه بثمن بخس دراهم معدوده و کانوا فيه من الزاهدين». نويسنده: سعدالله زارعي